کد خبر: ۲۴۴۳۰۰
تاریخ انتشار:

شیخ‌الاسلام: اشک حضرت امام روی نامه ۵۹۸ بود

مشاور بین‌الملل رئیس مجلس در گفتگوی تفصیلی با «نسیم»: آمریکا در زمان شاه با تنگه هرمز جهان را اداره می‌کرد/ آمریکا در زمان دولت موقت تمام تجهیزات اتمی شمال را از کشور خارج کرد/ افغان‌ها را همچون حزب‌الله آموزش دادیم

به گزارش بولتن نیوز،  پیروزی انقلاب اسلامی ایران شروع عصر تازه ای در تاریخ ایران به شمار می‌رود. کشوری که چندین هزار سال تحت سلطه شاهان و استعمارگران قرار داشت از بند زنجیر اسارت رها شده و سرنوشت آن را مردم مسلمان و انقلابی رقم زدند. در یک کلام، ظهور انقلاب اسلامی ایران حاصل زحمت‌های اولیای دین برای اجرای قوانین اسلام و برپایی حکومت عدل الهی بود . اما انقلابی ایران که بدون وابستگی به شرق و غرب در 22 بهمن 1357، به پیروزی رسیده بود، معادلات سیاسی استکبار جهانی را به هم ریخت. انقلابی نوپا که کانون توجه سیاستمداران و عموم مردم جهان شد در این میان افراد زیادی برای حدوث و قوام انقلاب اسلامی تلاش و فداکاری کردند. .حسین شیخ الاسلام متولد سال 1331 در شهر اصفهان است. وی به همراه دانشجویان پیرو خط امام بازسازی و رمز گشایی لانه جاسوسی آمریکا نقش پررنگی داشته است. معاونت سیاسی و قائم مقامی وزارت امور خارجه، سفیری جمهوری اسلامی ایران در سوریه، نماینده مردم تهران در مجالس شورای اسلامی در دوره هفتم بخشی از سمت‌های او بوده است. او هم‌اکنون  مشاور امور بین‌الملل و سیاست  خارجی رئیس مجلس، مدیرکل روابط  بین‌الملل مجلس شورای اسلامی و  دبیرکل دبیرخانه کنفرانس بین‌المللی حمایت از انتفاضه و قدس مجلس شورای اسلامی است. به پای سخنان او نشستیم تا بخشی از تاریخ انقلاب را با محوریت سیاست خارجی امام خمینی (ره) و رهبر معظم انقلاب بررسی کنیم. متن زیر مشروح گفتگوی «نسیم» با حسین شیخ الاسلام است:

 

* «نسیم»: مقداری از زندگی شخصی خودتان در دوران قبل از انقلاب بگویید کجا بودید و چکار می‌کردید؟

شیخ الاسلام: سال 50 دیپلم گرفتم و برای ادامه تحصیل به آمریکا رفتم. آنجا بعد از هشت ماه به شهری که شهید قندی آنجا بود(دیویس) رفتیم. آنجا دنبال گوشت حلال و این تغذیه مناسب خود می‌گشتیم که با شهید قندی و آقای زالی آشنا شدیم. بعد از مدتی به دانشکده‌ای رفتیم که شهید چمران در آن دانشکده بود. در آن دوران وارد انجمن اسلامی شدم و در دوره سال‌های نزدیک به انقلاب چهره علنی انجمن اسلامی بودم. دبیر انجمن اسلامی آمریکا، اروپا، کانادا نیز شدم. چون زبان انگلیسی‌ام خوب بود در مصاحبه‌ها، مناظره‌ها و در گفتگوهای تلویزیونی شرکت می‌کردم. در تظاهرات به عنوان سخنگو نیز فعالیت می‌کردم. تعداد زیادی ایرانی در کالیفرنیا حضور داشت و انجمن اسلامی نیز کمی در آنجا فعال بود و ما در آنجا کتاب‌های دکتر شریعتی را چاپ می‌کردیم. آن زمان با محمد هاشمی، برادر هاشمی  رفسنجانی کار می‌کردیم و چاپ و تکثیر نظریات شریعتی را بر عهده داشتیم. یکی از کارهای مهمی که داشتیم ترجمه متونی بود که برای معرفی انقلاب لازم بود.

 

* «نسیم»: چه زمانی با امام آشنا شدید؟

شیخ الاسلام: به خاطر فعالیت‌های امام و موضع ضد شاه ایشان و اینکه انجمن اسلامی حامی وی بود تقریبا از همان سال‌های 50 و 51 که در انجمن اسلامی فعال شدم با ایشان آشنا شدم. البته از سال 42 که محصل بودم و آن کشتار میدان ارگ تهران اتفاق افتاد و انعکاس این کشتار به دلیل وجود مدرسه ما در خیابان ایران که این خیابان اکثراً همه دینی بودند و سیاسی، به وجود آمد، آنجا با حضرت امام آشنا شدم. ولی بیشتر در آمریکا با پیام‌ها و خطبات امام سر و کار داشتم و آنجا شناخت بیشتری از ایشان پیدا کردم.

 

**شاه هم از نظر اخلاقی و هم از نظر چپاول مال مملکت در رأس فساد بود.

* «نسیم»: وضعیت اجتماعی سیاسی دوران پهلوی که باعث شد انقلاب پا بگیرد و این تلاش انقلابی به وجود بیاید چگونه بود؟

شیخ الاسلام: مهمترین ویژگی آن موقع وابستگی حکومت بود که مردم را رنج می‌داد. حکومت وقت نوکر آمریکا بود. ظلم و عدم احساس آرامش یا بهتر بگویم ترسی که ساواک در دل مردم ایجاد کرده بود و اینکه مردم جرأت حرف زدن نداشتند و خیلی رنج می‌بردند از اینکه نمی‌توانستند عقاید خود را بیان کنند.

تئوریسین‌ها و نظریه‌پردازهای غربی و اسرائیلی اشتباه کردند که فکر می‌کردند با ایجاد این ترس و ایجاد یک غول ساختگی از ساواک، می‌توانند نظام یا رژیم شاه را حفظ کنند. در واقع مردم از این حالت خیلی رنج می‌بردند و این باعث شد که به یکباره منفجر شوند. این به نظر خیلی مهم بود.

 

* «نسیم»: خیلی‌ها اعتقاد دارند که شاه وضعیت خوبی داشت، دلسوز بود ولی اطرافیانش همانطوری که شما گفتید، بحث ساواک که مطرح کردید، موجب تزلزل جایگاهش شدند؟.

شیخ الاسلام: شاه در رأس فساد بود. شاه هم از نظر اخلاقی و هم از نظر چپاول مال مملکت در رأس فساد بود.

 

* «نسیم»: ‌امنیت سیاسی، اجتماعی، دفاعی، یکپارچگی و وحدت در کشور ما در آن زمان به چه صورت بود؟

شیخ الاسلام: خلاف آنچه که شاه تلاش می‌کرد ایران را قدرتمند نشان دهد، اینطور نبود. من در دو دانشکده خوب آمریکا درس خوانده‌ام، وقتی شاه جشن 2500 ساله یا مراسم تاج‌گذاری را مستقیم در تلویزیون پخش می‌کرد یا مثلاً صفحه وسط مجله تایمز را خرید آنوقت من به همکلاسی‌های خودم می‌گفتم ایرانی هستم نمی‌دانستند ایران کجاست. باید توضیح می‌دادم که این اتحاد جماهیر شوروی است و این خلیج فارس است و بین اینها ایران قرار دارد. درست عکس این قضیه زمانی که انقلاب در ایران رخ داد از هر آمریکایی که می‌پرسیدید، نه تنها می‌دانستند امام متعلق به ایران است تمام سخنان امام را نیز می‌دانستند. حضرت امام در بهره‌گیری از مطبوعات تبحر خاصی داشتند. امام از رسانه‌ها برای انتقال پیام خود استفاده می‌کرد. در تهران، چند میلیون نفر در صحنه حاضر می‌شدند و علی‌الخصوص حضور بانوان خیلی نمود داشت. خانم‌ها همه پوشش چادر مشکی داشتند و این راهپیمایی‌ها را منظم‌تر نشان می‌داد و زمانی که در تظاهرات شرکت می‌کردند خیلی پرشورتر صدایشان طنین‌انداز می‌شد. این یک ابزار تبلیغاتی برای انقلاب شده بود که غرب می‌گفت زن در اسلام جایگاهی ندارد و این حضور یک تبلیغ برای اسلام بود. همه اینها برای آمریکایی‌ها و غربی‌ها نو بود و در آنها اثر می‌کرد. در صورتی که شاه تمام تلاشش این بود که هم خودش و هم اطرافیانش را شبیه آمریکایی‌ها کند. اینکه کسی یا کشوری سعی و تلاش می‌کرد خودش باشد برای آنها ارزشمند بود و به آن احترام می‌گذاشتند. مثلاً "مایک والاس" یکی از بزرگترین شخصیت‌های تلویزیونی آمریکا که مجری است یک برنامه‌ای به نام 60 دقیقه داشت. وی با حضرت امام در پاریس مصاحبه‌ای کرد و حضرت امام خیلی آرام پاسخ وی را می‌داد و وی گفت ببینید این صدای آرام اینجا، این گوشه پاریس، عکس‌العمل این صحبت‌ها را در ایران ببینید و به یکباره دوربین، ایران را نشان می‌داد که همه می‌گفتند "مرگ بر شاه". این تضادها خیلی در انقلاب ایران وجود داشت. شاه خیلی تلاش کرد که خود را نزدیک به آمریکا نشان دهد. یکی از کارهای بزرگی که بچه‌های انجمن اسلامی آمریکا در آن زمان انجام دادند تظاهراتی بود که وقتی شاه به آمریکا آمد، مقابل کاخ سفید تجمع و تظاهرات کردند و پلیس آمریکا از شدت درگیری از گاز اشک‌آور استفاده کرد. وقتی کارتر و شاه در جمع خبرنگاران حاضر شدند گاز اشک‌آور وارد محوطه کاخ سفید شده بود و شاه دستمالش را در آورد و اشک‌هایش را پاک کرد و این عکس خیلی معروف شد. حالا یا می‌خواست به آمریکایی‌ها بگوید شما عرضه نداشتید از من محافظت کنید. من در کنار دست شما ایستادم نیز باید گریه کنم یا هر چیز دیگر.

 این کارها در آن زمان در خارج از کشور بزرگ بود. طبیعی است در نزدیکی پیروزی انقلاب کنسولگری‌ها و سفارتخانه‌ها را گرفتیم، البته خیلی با هم احترام رفتیم، نه اینکه کسی را بزنیم. گفتیم این رژیم در حال سقوط است و سقوط کرده و شما نیز باید بروید. البته کسانی که عضو ساواک بودند رها کردند و رفتند و آنهای دیگر خودشان تشخیص دادند که نمی‌توانند بمانند، به خارج از کشور پناهنده شدند.

* «نسیم»: برسیم به مسائل بحث اقتصادی و معیشتی مردم. برخی هم در کنار نظرهای دیگر اعتقاد دارند که مردم از روی گرسنگی انقلاب کردند. دیدگاه شما چیست؟.

شیخ الاسلام: گرسنگی بود ولی اختلاف طبقاتی بیش از گرسنگی مردم را آزار می‌داد. اختلاف طبقاتی که یک عده‌ای عجیب می‌خوردند و عجیب زندگی می‌کردند. مثلاً غذاهای جشن 2500 ساله از پاریس تهیه شده بود. این در حالی بود که مردم یک شام درست نداشتند بخورند. البته اینکه بگوییم دلیل این انقلاب مسائل اقتصادی بود، خیر. بیشتر دلیلش آزادی بود. وابستگی شاه و ترس از ساواک بود.

مبارزات حضرت امام روشنگر بود. حضرت امام مبارزاتشان را چطور شروع کردند.؟ ایشان از انجمن‌های ایالتی ولایتی، از مسئله کاپیتولاسیون اقدامات خود را شروع کردند. در قضیه کاپیتولاسیون، امام به شاه گفتند چرا نوکر خارجی‌ها شویم، ما خودمان به تو پول می‌دهیم. امام گفت من می‌گویم همه یکی، یک تومان به تو بدهند. اینکه آمریکایی‌ها کاپیتولاسیون را به شاه و مجلس تحمیل کردند خیلی برای حضرت امام سنگین بود.

روش حضرت امام این بود که همه را می‌توانست در صحنه نگه دارد. همه اقشار را می‌توانست به صحنه بیاورد. روش انقلاب برای حضرت امام با روش‌های مرسوم انقلاب قبل از امام فرق داشت. ببینید انقلاب بلشویکی شوروی و انقلاب چین، اینها همه اعتقاد دارند که یک قشر باید در انقلاب پیشرو باشد. ولی حضرت امام روشش این نیست. افراد مختلفی به ایشان گفتند که جنگ را مسلحانه کنید. منافقین یک کتاب نوشتند با این عنوان که "جنگ مسلحانه؛ هم استراتژی، هم تاکتیک" که من این را از آمریکا به ایران آوردم و نشان آقای هاشمی دادم که آیا این کتاب را قبول دارید که ما چاپ و تکثیر کنیم. آن زمان ماشین حساب چیز جدیدی بود. در جعبه آن، کتاب را جاسازی کردم و به ایران آوردم. آقای هاشمی آن را خواند.

حضرت امام روشش در مبارزه این نبود. ایشان در هر جایی که می‌شد مردم را هزار هزار نفر، جایی که می‌شد، 10 هزار 10 هزار و جایی مثل تهران میلیون میلیون، به صحنه می‌آورد. ایشان توده مردم را به خیابان کشید که با دست خالی شعار الله اکبر، لا اله الا الله و مرگ بر شاه بگویند آنوقت توپ تانک مسلسل دیگر اثر نداشت، رژیم چکار می‌توانستند بکند.

 

**بی‌شک پیشروترین گروه در حدوث انقلاب روحانیت و طلبه‌ها بودند. بعد از این گروه، گروه دانشگاهیان بودند

* «نسیم»: یک سری طیف‌های سیاسی پیشرو در انقلاب بودند، این طیف‌ها چه گروه‌هایی بودند؟. چه مسائلی باعث شده بود که این گروه‌ها برای تغییر حکومت تلاش کنند؟. مواضع و نگاه‌های هر کدام از اینها را نسبت به آن دولت وقت و نظامی که قرار بود تشکیل شود چه بود؟.

شیخ الاسلام: ‌بی‌شک پیشروترین گروه در حدوث انقلاب روحانیت و طلبه‌ها بودند. بعد از این گروه، گروه دانشگاهیان بودند. طلبه‌ها و دانشگاهیان چیز زیادی برای از دست دادن نداشتند. به این انگیزه‌ها، انگیزه‌های دینی مانند شهادت را اضافه کنید. در دانشجوها، مسلمانان دانشجو در خط مقدم مبارزه بودند. این به این دلیل بود که مکتب اسلام، مبارزه، جنگ و شهادت را توجیه می‌کرد ولی ماتریالیست‌ها یعنی آنهایی که جناح کمونیست و سوسیالیست بودند نمی‌توانستند شهادت را بفهمند. اینها فقط حرف شهادت را می‌زدند و پزش را می‌دادند ولی از نظر ایدوئوژیک نمی‌توانستند این کار را بکنند. افرادی هم در این گروه‌ها مثل "گل‌سرخی" در بین‌شان بود که خوب پیش آمد ولی همه آنها اینطور نبودند. قشر بازاری هم خیلی در انقلاب موثر بود و به خاطر اعتقادات اسلامی‌ پای آرمان‌ها ایستاد، اما متأسفانه وقتی آن اقدامات، سیاسی شد و گروه‌بندی‌های سیاسی در این کارها پیش آمد علی‌الخصوص وقتی برخی خانه‌تیمیها تشکیل شد، فشلی در آنها نیز ایجاد شد. البته قشرهای نخبگان و سیاسیون و... کم کم وارد عرصه انقلاب شدند ولی موتور اصلی نبودند. موتور اصلی همین قشرهایی بودند که خدمتتان عرض کردم.

 

* «نسیم»: به نظر شما چه تفاوت‌هایی بین مذهبیون با غیر مذهبیون، چپ‌ها، مارکسیست‌ها، روشنفکران لیبرال و لیبرال مذهبی‌ها وجود داشت؟

شیخ الاسلام: مذهبیون هم ایدوئولوژی و هم مکتبشان پاسخگو این انقلاب بود و هم رهبری مشخص داشتند. این قضیه برای طرف‌های دیگر انقلاب اینطور نبود، آنها نه از نظر ایدئولوژیک می‌توانستند همه چیز را توجیه کنند و در عمل خیلی اهل عمل نبودند. علی‌الخصوص وابستگی‌هایی تاریخی در این گروه‌ها هست مثلا حزب توده وابسته به شرق است. ملی‌گراها می‌توانستند به صحنه بیایند ولی تا کجا؟. وقتی فردی ملی‌گرا است آیا حاضر است جانش را فدای ملت کند؟. این افراد نمی‌توانستند انقلاب را به عنوان یک چیز فرای‌ملی ببینند. ملی‌گرایی که اساسش خدا نباشد اصلاً توجیهی ندارد. نهضت آزادی بود، ملی مذهبی‌ها بودند، جبهه ملی بود، اینها  کاملاً ملی بودند البته مذهبی هم در آنها ممکن بود باشد ولی ایدوئولوژی، فرهنگ و علت حرکت در اقدامات آنها نبود. موتور اصلی انقلاب طلبه‌هایی بودند که به امام اعتقاد داشتند و همین‌ها هم انقلاب را به پیروزی رساندند.

 

** آمریکایی‌ها با اداره جریان نفت از تنگه هرمز خلیج‌فارس، دنیا را اداره می‌کرد. چین، اروپا و هند را از طریق این تنگه اداره می‌کردند

* «نسیم»: می‌گویند شاه در اوج سقوط کرد. می‌گویند شاه از نظر اقتصادی مدیریت مناسبی حاکم کرده بود. این دیدگاه هست که جامعه آن موقع رو به رشد و توسعه بوده آیا این درست است که واقعاً شاه در اوج سقوط کرد؟.

شیخ الاسلام: از زمانی که آمریکایی‌ها شاه را برگرداندند، شاه دربست در خدمت آنها بود. آمریکایی‌ها با اداره جریان نفت از تنگه هرمز خلیج‌فارس، دنیا را اداره می‌کرد. چین، اروپا و هند را از طریق این تنگه اداره می‌کردند. در آن زمان در ایران بیش از 500 هزار بشکه مصرف داخلی نداشتیم و بیش از 500 هزار بشکه هم برای ارزآوری کفایت می‌کرد ولی چون آمریکایی‌ها برای پیشرفت صنعتی خود به نفت نیاز داشتند، شاه، 6 میلیون بشکه نفت تولید می‌کرد. 5 میلیون بشکه نفت برای آمریکایی‌ها. این بهره‌برداری از منافع نفتی باعث نابودی منابع می‌شد.

آمریکایی‌ها خیلی به شاه تکیه کرده بودند. اسلحه‌هایی به شاه دادند که به اسرائیل نمی‌دادند. 14Fهایی  که الآن داریم و می‌توانیم از آن استفاده کنیم، علی‌الخصوص موشک فینیکسی که روی آن بود از پیشرفته‌ترین هواپیماهای دفاعی بود که حتی به اسرائیل ندادند. البته این هم در حالت کاملاً وابستگی بود. ایران اجازه عوض کردن یک قطعه آن را هم نداشت. 40 هزار مستشار آمریکایی به ایران آمده بود که کشور را برای شاه اداره کند.

شاه در منطقه برای آمریکایی‌ها نسبت به عربستان، کویت و قطر برتری داشت. تنها ایران بود که نفت به اسرائیل و آفریقای جنوبی می‌فروخت. آفریقای جنوبی رژیمی منفور بود و کسی به او نفت نمی‌فروخت. ایران آن زمان به هر ظالم و رژیم ضد بشری، نفت می‌فروخت و کمک می‌کرد.

سیاست آمریکایی‌ها این بود که این منطقه را بر اساس ملیت تقسیم کنند. به ما یاد داده بودند به 2500 سال شاهنشاهی افتخار کنیم. به مصر یاد داده بودند به فرعون افتخار کند. به عربستان یاد داده بودند به جاهلیت عرب افتخار کند. به بابل برای عراق، فینیقیه برای سوریه که هر کدام را بر اساس ملیت تقسیم کرده بودند. به این صورت، خودشان می‌توانستند حکومت کنند. یکی از دلایلی که باعث شد امام موفق شود عشق به اسلام بود. این جمله شهید صدر را شنیده‌اید که می‌گفت: «ذوبوا فی خمینی، کما هو ذاب فی الاسلام» یعنی در خمینی ذوب شوید همچنان که خمینی در اسلام ذوب شد. اگر یک سیاستمدار غیر مسلمانی در منطقه هم می‌خواست یک چک محکم در گوش استکبار بزند باید به اسم اسلام، انقلاب و حکومت این کار را می‌‎کرد. برای اینکه اسلام در دل تک تک ملت‌ها جای داشت. همین جا آمریکایی‌ها وحشت کردند. شما امروز در یمن، مصر، لبنان، سوریه و عراق می‌بینید همان نطفه‌ای که امام کاشته امروز به بار نشسته است.

 

* «نسیم»: یک دیدگاهی هست که می‌گوید آمریکا تصمیم داشت نظام شاهنشاهی را در ایران تغییر دهد، انقلاب اسلامی ایران از آن موقعیت استفاده کرد. می‌خواستم این را بدانم که واقعاً اگر حکومت پهلوی ادامه پیدا می‌کرد و انقلاب نمی‌شد، آمریکا چه مدلی را در ایران پیاده می‌کرد؟

شیخ الاسلام: اینهایی که می‌گویند آمریکا دنبال دموکراسی است اشتباه بزرگی می‌کنند. آمریکایی‌ها این دروغ را به خاطر داشتن مردم می‌گویند ولی به آن عمل نمی‌کنند و به آن اعتقاد ندارند. برای همین هم است که می‌بینید بهترین دوست‌های آمریکا، دیکتاتورها و شاهنشاهی‌ها هستند. آمریکا تصمیمی برای تغییر نظام ایران نداشت. آمریکا متوجه شد که چنین حرکت‌هایی ضد شاه است ولی با تئوری‌های جدید مثل حزب رستاخیز تلاش کرد که این دیدگاه مردم را تغییر دهد. آمریکا قبل از پیروزی انقلاب منطقه را به دو قسمت تقسیم می‌کند؛ یکی آن شاهنشاه‌ها و اسرائیل است و دسته دیگر مردم مستضعف پا برهنه که در رأس آنها امام است. این دسته‌بندی همین امروز هم وجود دارد. در سوریه چه کسانی می‌جنگند؟.

 

** ذوب آهن در اختیار شوروی‌ها بود و صنعت نفت در اختیار آمریکایی‌ها

* «نسیم»: در آن زمان دو ابرقدرت داشتیم یکی غرب در رأسش آمریکا و شرق در رأسش شوروی. نسبت این قدرت‌های اثرگذار جهان با حکومت پهلوی چی بود؟. نگاه و رفتار این دو ابرقدرت نسبت به انقلاب ما چگونه بود و تعامل و رابطه آنها با ایران قبل و بعد از انقلاب چه بود؟

شیخ الاسلام: در اینکه نظام شاه یک نظام آمریکایی بود شکی نیست. شاه خودش را مدیون آمریکایی‌ها می‌دانست. در کودتای 28 مرداد آمریکا شاه را مجدد به قدرت رسانده بود و بدتر از آن ساختاری که آمریکایی‌ها در ایران ریخته بودند اصلاً به شاه اجازه نمی‌داد غیر نوکری آمریکا اقدام دیگری بکند. سفیر آمریکا به شاه دستور می‌داد و شاه بدون چون و چرا می‌پذیرفت. با تأیید آمریکایی‌ها و به خاطر اینکه شوروی‌ها همسایه بودند، سهمی هم از ایران به شوروی‌ها دادند. ذوب آهن در اختیار شوروی‌ها بود و صنعت نفت در اختیار آمریکایی‌ها. "کبکان" و "بهشهر" دو پایگاه در شمال ایران بودند که تمام فعالیت‌های موشکی و اتمی در آنجا توسط شوروی سابق مانیتور می‌شد. حتی خود شاه می‌خواست از آنجا بازدید کند به وی این اجازه را ندادند.

 

** در زمان حمله ارتش سرخ به افغانستان، افغانها را مانند حزب‌الله آموزش دادیم و کمک کردیم

* «نسیم»: دیدگاه غربی‌ و شرقی در مورد انقلاب اسلامی چه بود؟

شیخ الاسلام: شاه یک موازنه تقریباً مثبتی را بین شرق و غرب انتخاب کرده بود ولی انقلاب اسلامی از اول "نه شرقی نه غربی" و "مرگ بر آمریکا" و "مرگ بر شوروی" را در سرلوحه کار خود قرار داد. یکی از هنرهای حضرت امام این است که اسلام را ضد استکباری و ضد ظلم معرفی کرد چون شوروی ساختارش ساختار ظالمانه‌ای بود. ساختار ظالمانه‌ای که باعث شد خودش، خودش را از بین ببرد.

در زمان حمله شوروی به افغانستان، سفیر شوروی آمد در وزارت خارجه و گفت من می‌خواهم خدمت حضرت امام برسم. گفت از صدر هیأت رئیسه اتحاد جماهیر شوروی نامه دارم. ما گفتیم که امام قم هستند، نمی‌توانید ایشان را ببینید. وی به قم رفت و در دیدار با امام گفت « من دستور دارم که خدمت شما عرض کنم ارتش سرخ به دعوت افغانستان، فردا وارد این کشور می‌شود و من وظیفه دارم که شما را مطمئن دارم که این اقدام، علیه شما نیست». حضرت امام یک برخورد تندی با وی کردند و در آخر صحبت‌های خود گفتند که ممکن است شما داخل شوید ولی نمی‌توانید بمانید و همان هم شد داخل شدند ولی نتوانستند بمانند. یکی از متحدان ما در جنگ با عراق، سوریه بود. با خدام، وزیر خارجه سوریه در مورد حمایت ایران از افغانستان بحث و دعوا کردم. او می‌گفت شما به افغانستان چکار دارید. روس‌ها ‌هر بلایی می‌خواهند سرشان بیاورند، شما این عراق را دریابید. ولی ما در رابطه با افغانستان موضع تندی گرفتیم. موضع ما این بود که روس‌ها باید از افغانستان بروند. افغان‌ها را پشتیبانی کردیم، آنها را آموزش دادیم همانطور که حزب‌الله را آموزش دادیم.

دنیا برای ما دو قسمت شده بود. همه کشورهایی که علیه انقلاب توطئه کردند، مثلاً کودتای 28 مرداد که طرحش آمریکایی بود و‌ جنگ عراق که طرحش آمریکایی بود، اسلحه‌اش روسی بود، توسعه‌طلبی مثل صدام انجامش می‌داد و پولش را شاهنشاهی‌های عربستان و ... دادند و حامیان کشور و انقلاب ما که رد آن دوران کشورهای معدودی بودند.

ملاک و معیار تقسیم موافقین و مخالفین انقلاب در اولین رمضان مرداد 58 مشخص شد. امام همان چیزی که برای صحنه داخلی می‌خواست برای مهمترین مسئله در صحنه خارجی که مسئله فلسطین و قدس بود را پیشنهاد کرد. امام پیشنهاد داد جمعه آخر ماه رمضان، مردم در همه کشورهای اسلامی با حالت روزه و پس از نماز جمعه الله اکبر، لا اله الا الله، مرگ بر آمریکا، مرگ بر شوروی و مرگ بر اسرائیل بگویند. آبان 58 لانه جاسوسی اشغال می‌شود. خاصیت اشغال لانه جاسوسی این است که خیلی زود جهت ضد استکباری و ضد آمریکایی‌ انقلاب ایران مشخص می‌شود. شهریور 59 حمله صدام به ایران است. باز هم روش، همان روش است. حضرت امام مردم را با بسیج با ایجاد یک حرکت مردمی عظیم به سمت جبهه‌ها می‌برد. به صدام اطمینان داده بودند که انقلاب ایران ساقط می‌شود چون نه ارتش دارد، نه سپاه دارد، یک خبیثی مثل بنی صدر سر کار است که این نظریه "زمین بده زمان بخر" دارد و منافقین در داخل کشور دست به ترور می‌زنند. در اتوبوس دو طبقه بمب آتش‌زا می‌اندازند. در محله‌ها حزب‌الله را ترور می‌کنند. رئیس‌جمهور، نخست‌وزیر و همه رهبران مملکت را ترور کرده‌اند.

 صدام وقتی قرارداد 1975 را در پارلمان عراق پاره کرد، خبرنگاران را متعجب کرد و گفت پاسخ‌تان را در تهران می‌دهم. وی بر اساس معادلات مادی می‌توانست تهران را اشغال کند ولی نمی‌دانست که حضرت امام چنین بسیج مردمی تشکیل می‌دهند. او نمی‌دانست که زنان به خودشان بمب می‌بندند و زیر تانک می‌روند. البته بعد از این که نتوانست به تهران برسد، عکس چاپ کردند که خوزستان به عربستان تغییر نام پیدا کرده است. خوزستان همه امکانات برای اینکه کشور شود را داشت. آب داشت، نفت داشت، زمین حاصلخیز کشاورزی داشت، اتصال به دریا داشت، پایانه‌های بارگیری داشت ولی نتوانستند خوزستان را عربستان کنند. ما به خرمشهر رسیدیم، چیزی که فکرش را نمی‌کردند. وقتی به فاو رسیدیم، اینها دیوانه شدند. علی‌الخصوص که حضرت امام فرمودند راه قدس از کربلا می‌گذرد که حالا هم یک تعبیر معنوی داشت و یک تعبیر مادی. تعبیر معنوی یعنی شهادت و تعبیر مادی همان چیزی که داشت تحقق پیدا می‌کرد. بعد از این اتفاق، آمریکایی‌ها هواپیمای مسافربری ما را زدند و جنگ را سخت کردند. اجازه استفاده از سلاح شیمیایی به صدام دادند و وی را به سلاح شیمایی مسلح کردند.

 

** بازرگان خودش هم می‌گفت که امام مثل یک "بولدزر" است و من مثل یک "فولکس" هستم. از من به اندازه فولکس انتظار داشته باشید.

* «نسیم»: دولت موقت چه ارتباطی با کشورهای خارجی داشت آیا افرادی در این دولت بودند که برنامه‌ریزی شده با غرب در ارتباط باشند؟

شیخ الاسلام: دولت موقت اشتباهات بزرگی داشت. در دوران دولت موقت تمام تجهیزات کبکان و بهشهر را آمریکایی‌ها از مملکت خارج کردند. در زمان دولت موقت، آن فهمی را که حضرت امام نسبت به آمریکا داشتند را این دولت نداشت. امام آمریکا را شیطان بزرگ می‌دانست این خیلی مهم است. ساختار فکری دولت موقت این نبود. ساختار مکتبی آنها این نبود. بازرگان واقعاً آدم مسلمانی بود. انقلابی بود. زندان رفته بود. شکنجه شده و آدم مخلصی بود. خودش هم می‌گفت که امام مثل یک "بولدزر" است و من مثل یک "فولکس" هستم. از من به اندازه فولکس انتظار داشته باشید.

 

* «نسیم»: به نظر شما فهم مردم جهان نسبت به حکومت اسلامی چه تغییری در دوران انقلاب نسبت به دوران شاهنشاهی داشت. نسبت جهان اسلام و جمهوری اسلامی در مقابل نسبت دنیای اسلام و پهلوی به نظر شما چه تفاوت‌هایی دارد؟.

شیخ الاسلام: حضرت امام با نظریه ولایت فقیه همه چیز را دگرگون کرد. یک عده اعتقاد داشتند که مردم‌سالاری دستاورد تمدن غرب است. یک عده‌ای مثل مقام معظم رهبری اعتقاد دارند که مردم سالاری ریشه‌اش در همین مکتب است. امام اسم این مکتب را اسلام ناب محمدی گذاشت، با این خاصیت که باب اجتهاد باز است یعنی دستاوردهای تمدن بشری را می‌توان در چارچوب اسلام ادغام کرد و یک ساختاری را پایه‌گذاری کرد که از تمام ساختارهای غربی دموکراتیک‌تر و مردم سالارانه‌تر است. سنبل مردم سالاری در دموکراسی، مجلس و پارلمان است. در فرانسه هر موقع رئیس‌جمهور تصمیم بگیرد می‌تواند مجلس را منحل کند ولی در ایران هیچ کس نمی‌تواند پارلمان را منحل کند. همه چیز هم باید در این مجلس تأیید شود. یک یلی هم مانند شورای نگهبان در بالاسر ایستاده که مصوبات مجلس مخالف با قانون و اسلام نباشد.

ما رسیده‌ایم به اینکه، حکومت را با احکام اولیه اسلام نمی‌توان اداره کرد. باید اجازه بدهیم که از احکام ثانویه هم استفاده شود. به این دلیل گفتیم اگر زمانی مجلس اصرار به مصوبه‌ای داشت و شورای نگهبان نیز بر رد این مصوبه تأکید کرد و این اصرار دو مرتبه تکرار داشت، آن طرح یا لایحه به مجمع تشخیص مصلحت نظام برای بررسی و اعلام نظر نهایی می‌رود. گفتیم که رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر هر دو با هم غلط است و تصویب کردیم و سمت نخست‌وزیر از قانون حذف شد.

حضرت امام قدرت عجیبی بود. امام، ذوب در اسلام بود. زمانی که فرمان مشروطیت را نوشتند به نزد مظفرالدین شاه بردند و وی امضاء‌کرد و حکم این فرمان را نزد انقلابیون حاضر در سفارت انگلیس بردند. جاسوسان انگلیسی بین ایرانی‌ها و ایرانی‌های غرب زده در ایران گفتند این مجلس شورای اسلامی باید به مجلس شورای ملی تبدیل شود و مجددا فرمان را نوشتند و شاه امضاء کرد. ما در  خبرگان قانون اساسی که نماینده‌های مردم بودند، تک تک ماده‌ها را رأی می‌گرفتیم، قانون اساسی را نوشتیم و به خدمت حضرت امام بردیم. اسم مجلس، مجلس شورای ملی بود که حضرت امام فرمودند نام و مشی مجلس باید مجلس شورای اسلامی باشد. یعنی امام قانونی را که نماینده‌های خبرگان، رأی داده بودند و در رفراندوم قانون اساسی، مردم نیز به این قانون رأی داده بودند، با یک جمله عوض کرد. بعدها ایشان گفتند که در این قانون اساسی به اصل ولایت فقیه ظلم شده است. ایشان این مطلب را برای شخص خودش نمی‌گفت. بعداً ولایت فقیه مطلقه شد.

مقام معظم رهبری با ولایت فقیه موافقت بیشتری داشتند ولی امام در رابطه با ولایت مطلقه فقیه اصلاً شوخی نداشت حتی با اینکه مقام معظم رهبری تنها نماینده امام در کل عمر ایشان به عنوان خطیب جمعه بودند. حضرت امام در قضیه ولایت فقیه "سفت" جواب مقام معظم رهبری را دادند و ایشان نیز ناراحت شدند و سه ماه به نمازجمعه نیامدند. حضرت امام به یکباره متوجه این قضیه می‌شوند و دستور می‌دهند که مقام معظم رهبری که در راه قم بودند برگردند. حضرت امام به ایشان گفتند که من اگر این حرف‌ را می‌زنم برای خودم نمی‌زنم. من که نیاز ندارم. برای "شما" می‌گویم. حالا این "شما"، یعنی خود مقام معظم رهبری؟، یعنی خود ملت ایران؟. البته ایشان قطعا آینده را می‌دیده چون آقای هاشمی رفسنجانی در مجلس خبرگان گفتند که نظر حضرت امام روی مقام معظم رهبری بوده است.

* «نسیم»: بیداری اسلامی چقدر با انقلاب اسلامی سنخیت دارد؟

شیخ‎الاسلام: بیداری اسلامی از نظر روش کاملاً منطبق بر روش انقلاب اسلامی است. وقتی حضرت امام روز قدس را اعلام کرد اولین ملتی که به ایشان لبیک گفت ملت مصر بود. ملت مصر به خیابان آمد و حکومت مصر معترضان را سرکوب کرد که حضرت امام با حکومت مصر یک برخورد خیلی تندی کرد.

 در روند عزت‌آفرینی این عزت آفرینی از پیروزی انقلاب شروع می‌شود و در پیروزی در جنگ ایران و عراق ادامه دارد تا سال 2000 که انتفاضه است نیز همان روش انقلاب اسلامی پیگیری می‌شود. حضرت امام این روش‌ها را در مکه به مسلمانان دیگر یاد داد. حکومت سعودی چند سال اول متوجه این قضیه نشد ولی پس از آنکه متوجه شدند بشدت با آن برخورد کردند. در سال 66، از 150 هزار زائر ایرانی خانه خدا، 450 شهید تقدیم اسلام ناب محمدی شد. البته شهدا فقط از ایران نبودند از کشورهای دیگر هم شهید شدند.

پیام حضرت امام به حجاج بیت‌الله‌الحرام در سال 67 را مطالعه کنید. در این سال ما به حج نرفتیم، یا اجازه حضور در حج به ما ندادند را نمی‌دانم ولی امام فرمودند که حج بدون برائت، حج نیست. نتوانستیم با سعودی‌ها بر سر اینکه مراسم برائت چگونه برگزار شود توافق کنیم ولی امام به حجاج آن سال پیام دادند. امام زمانی این پیام را داد که 9 ماه از انتفاضه داخل فلسطین می‌گذرد. حضرت امام با استفاده از آیه نور، سوره نور این پیام را به تحریر در آورده است. یک قسمت از این پیام در رابطه با فلسطین است.

انتفاضه فلسطین از مراسم برائت ما گرفته شده است. فلسطینی‌ها در سال 66 در حج نیز کشته دادند. در مراسم چهلم این شهدا، عزادارن پس از مراسم به بیرون از مسجد آمده و انتفاضه مردم فلسطین از اینجا شروع می‌شود. پس از این قضیه نیروهای حزب‌الله به ایران می‌آیند و با امام برای نابودی اسرائیل بیعت می‌کنند. پس از این قضیه اسرائیل بیروت را اشغال می‌کند. در سال 1982 آمریکایی‌ها، انگلیسی‌ها، فرانسوی‌ها و ایتالیایی‌ها وارد بیروت شدند. معنی این لشکرکشی این است این کشورهای متخاصم، این اشغال را نه تنها از نظر سیاسی بلکه از نظر نظامی پشتیبانی می‌کنند.

این اتفاقات تا سال 2000 ادامه دارد که این سال بزرگترین عزت جهان اسلام آفریده می‌شود. البته آمریکا به خوبی این اتفاق را می‌فهمد و به همین دلیل 11 سپتامبر 2001 را بوجود می‌آورد تا بتواند تمام توانایی‌های جهان غرب و مسیحیت را علیه اسلام بسیج کند. در سال 2005 غزه با همین انتفاضه آزاد می‌شود. در سال 2006، اسرائیل 33 روز لبنان را می‌کوبد که این دندان تیز حزب‌الله را بکند نمی‌تواند. 2008 غزه‌ای را که چهار سال است محاصره شده، در 22 روز می‌کوبد. این عزت‌آفرینی کم کم در ملت‌ها اثر خودش را می‌گذارد. این جرقه در تونس، ملت این کشور را منفجر می‌کند و با روش انقلاب ایران، ملت این کشور در مقابل توپ و تانک حاضر می‌شود. این جرقه در مصر، ملت این کشور را به خیابان کشاند. این جرقه برگرفته از نور انقلاب در ایران است. مدل انقلاب‌های منطقه کاملا منطبق بر انقلاب اسلامی است.

در این راستا باید پیام 15 بهمن سال 1389 مقام معظم رهبری به مردم مصر را مطالعه کرد. ایشان از طریق نمازجمعه با خطبه عربی در هشت بند با مردم انقلابی مصر صحبت کرد. این خطبه‌ها قرار بود در میدان تحریر قاهره در تلویزیون‌های بزرگ پخش شود ولی اخوان از این کار ممانعت کرد ولی بلافاصله در چند ساعت، در کل میدان تحریر این خطبه از طریق تلفن همراه منتشر می‌شود. مردم انقلاب خود را دنبال می‌کنند و انقلاب پیروز می‌شود. مقام معظم رهبری در 14 بهمن 1390 اینبار با اخوان المسلمین صحبت می‌کند. با کسانی که حکومت را به دست گرفتند صحبت کرد و نصیحتشان می‌کند. هرچه ایشان فرمودند را نکردند و هر چه را آقا فرمودند نکنید آنها انجام دادند. ایشان غرور را اولین مشکل انقلاب‌ها بیان کردند. پس از اتفاقات مصر و انحراف اخوان‌المسلمین، آقا در پیامی عنوان کردند که انحراف نهضت‌های اسلامی از آنجایی بوجود می‌آید که در رابطه با اسرائیل مسامحه می‌کنند. مردم مصر، سفارت اسرائیل را تسخیر کردند. چندین بار لوله گاز مصر به اسرائیل را منفجر کردند ولی مرسی سفیر به اسرائیل فرستاد. آقا می‌فرمایند انحراف از آن جایی شروع می‌شود که به دلارهای نفتی اعتماد کند.

 

* «نسیم»: عده‌ای می‌گویند انقلاب نتوانست بعد از چند دهه روی آرمان‌های ‌خود استوار بماند. عده‌ای می‌گویند که شعارهایی که اول انقلاب داده شد محدود به همان دوره بوده و در چند سال بعد کشور از آن شعارها فاصله گرفته است.

شیخ الاسلام: من با این حرف مخالفم. در رابطه با پشتیبانی مستضعفین، سفت ایستاده‌ایم. در رابطه با فلسطین سفت ایستاده‌ایم. در رابطه با اقتصاد، قبول دارم ولی در رابطه با سیاست خارجی و حکومت‌داری واقعاً نمونه‌ایم. متأسفانه در رابطه با اقتصاد، یک نظریه اسلامی که چگونه با پدیده‌های اقتصادی رفتار شود نداریم. از نظر فرهنگی در بعضی از قسمت‌ها خوب پیش آمدیم ولی در بعضی از قسمت‌های دیگر نتوانستیم شعارهای انقلاب را پیگیری کنیم. این ملت هم از نظر تعهدات از بهترین ملت‌های دنیا است. بله، چند بی‌حجاب هست و خیلی هم توی چشم می‌زند که تقلید از غرب می‌کنند ولی نباید این را به کل جامعه تعمیم دهیم. مثلاً از نظر معنوی قضیه اعتکاف را داریم. این جمعیت عظیمی که در 22 بهمن خواهید دید به صحنه می‌آید. این جمعیتی که شما در جبهه و جنگ حاضر شدند را ببینید. شهادت در ایران یک فرهنگ است. در محله‌ها اگر یک شهید گمنام وجود داشته باشد همه احترام می‌گذارند. اینها همه فرهنگ‌سازی است که از اول انقلاب انجام شده است. من آن نمونه‌های منفی را قبول دارم. ولی مگر شوخی است که یک میلیون نفر از ایران به راهپیمایی اربعین در کربلا بروند. اینها ایرانی نیستند؟ بچه هیأتی‌ها ایرانی نیستند؟. البته قبول دارم که یک ضعف‌هایی نیز داشتیم ولی توفیقات ما بیشتر بوده است. ولی باید اعتراف کنم نسل حاضر از نسل ما معنوی‌ترند.

 

* «نسیم»: خیلی از افرادی که خود را از نزدیکان امام می‌دانند، می‌گویند امام در اواخر عمرش آرزویش این بود که رابطه با آمریکا را درست کند. آیا این ادعا را تأیید می‌کنید؟

شیخ الاسلام: خیر. از امام دو چیز باقی مانده، یکی وصیت‌نامه‌ ایشان است و دیگری پیام به حجاج در سال 67. این پیام مفصل‌ترین متنی است که امام قبل از رحلت‌شان نوشتند. بعد از پذیرش قطعنامه 598 دیگر امام نتوانست با مردم صحبت کند. ایشان همواره با شعار "مرگ بر..." دشمنان خود را خطاب کرده بود ولی نتوانست این را محقق کند. اشک حضرت امام روی نامه 598 بود. خیلی از دکترها اعتقاد داشتند که این بغض باید بترکد. مرحوم احمد آقا، خانواده شهدا را به حسینیه می‌آورد و شعار می‌دادند و امام فقط دست تکان می‌دادند. امام یک سخنرانی بعد از قضیه 598 نکردند و هر چه می‌خواست بگوید در این پیام آمده است. این پیام را بخوانید. در این پیام امام در رابطه با 598 هم برای ملت ایران و هم برای جهان توضیح می‌دهد که چرا من این قطعنامه را پذیرفتم. این پیام کاملا ضدآمریکایی است و خیلی ضداستکباری است و اصلاً این لحن با لحن‌های دیگر ایشان قابل مقایسه نیست.

* «نسیم»: نسبت دولت آمریکا از اول انقلاب تا الآن با ما چطور بوده است؟

شیخ الاسلام: دشمنی. دولت آمریکا این نبود که شاه را بخواهد، نه، آمریکا، امام را نمی‌خواست، ملت ایران را نمی‌خواست.

وقتی شاه، بختیار را به عنوان نخست‌وزیر معرفی کرد هر احمقی می‌دانست که بختیار در این مملکت پایدار نیست و یک ماه هم نمی‌تواند بماند. رئیس‌جمهور آمریکا بلا فاصله در تلویزیون حاضر شد و از بختیار پشتیبانی کرد. ما فهمیدیم که این نیست که اینها، شاه را می‌خواهند، اینها ما را نمی‌خواهند. زمانی که انقلاب پیروز شد همه امکانات و تجهیزات را قطع کردند. متأسفانه بعضی از احمق‌ها هم با آنها همکاری کردند و قبول کردند که تجهیزات قطع شود حتی جنس‌هایی که ما خریده بودیم و پولش را هم داده بودیم برای ما نفرستادند.

تحریم‌ها از الآن شروع نشده، تحریم با پیروزی انقلاب شروع شده بود. ما اکنون با آمریکایی‌ها سر یک میز در حال مذاکره هستیم. این جنگ با آمریکایی‌ها است. جنگ است. منتهی یک جنگ در میدان نبرد است یک جنگ در سیاست است، یک جنگ در تبلیغات است و یک جنگ در صحنه اقتصادی. این جنگ، جنگ مذاکرات است. اگر خدای ناکرده ما فراموش کنیم با دشمنی که می‌خواهد ما را نابود کند در حال مذاکره هستیم، می‌بازیم.

 

* «نسیم»: آیا مقام معظم رهبری توانسته اند تا حد بالایی ادامه دهنده راه امام راحل باشند؟ امام اولش گفته بود هر چه فریاد دارید بر سر آمریکا بکشید آیا نمود عینی‌اش در زمان مقام معظم رهبری هست یا نه؟

شیخ الاسلام: بله. حتماً این اتفاق رخ داده. مجلس خبرگان که برای انتخاب رهبری تشکیل جلسه داد هیچ کس بهتر از مقام معظم رهبری را برای این مسئولیت تخشیص نداد. با تدبیر ایشان، اکنون منطقه در دست ما است. الآن هیچ کس نیست که بگوید در عراق، نفوذ ما کمتر از نفوذ آمریکایی‌ها است. آقا برای سیاست خارجی یک فرمولی فرمودند، عزت، حکمت و مصلحت. ما اکنون چقدر عزت داریم؟. آمریکایی‌ها در این زمان ذلیلترند یا اول انقلاب؟. این وضعیت را چه کسی رهبری کرده است؟.

اکنون فردی مثل سردار سلیمانی یک جوان قبل از انقلاب، انقلاب و جنگ این را پرورش داده و الآن پدر آمریکا و اسرائیل را در آورده است. آمریکا الآن در مقابل ما در حال عقب‌نشینی است. آمریکا الآن اعتراف می‌کند که ایران حق غنی‌سازی دارد. همین که می‌بینیم، یک طرف میز ما نشسته‌ایم و در طرف دیگر این همه گردن کلفت‌،  خود نشان از توازن قوا در دنیا دارد. یک زمان در تهران برای انقلاب می‌جنگیدیم، یک وقتی در مرزها می‌جنگیدیم و حالا در غزه و لبنان در حال جنگ با جبهه استکبار هستیم.

البته در این مسیر ما اشتباهاتی هم داریم. چه کسی است که اشتباه نداشته باشد. من نمی‌خواهم بگویم که همه کارهایی که کردیم درست است. من نمی‌خواهم بگویم که در همه صحنه‌ها موفق بوده‌ایم ولی ما باید کلیات را ببینیم که در کلیات خیلی موفق بودیم. برای همین است که این نظام هر روز در حال تقویت است.

 

**گفتگو و تنظیم از مهدی خورسند

منبع: خبرگزاری نسیم

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین