کد خبر: ۲۴۱۰۷۸
تاریخ انتشار:
بررسی مهمترین اخبار و رویدادهای تئاتر و هنرهای نمایشی ایران و جهان؛

«بولتن تئاتر»؛ ششمین ویژه نامه روزانۀ جشنواره تئاتر فجر (8 بهمن)

گزارشی از برنامه ها و اجراهای روز هفتم جشنواره، نگاهی به برنامه های روز هشتم جشنواره، خبری درخصوص داوری طراحی لباس تئاتر تنها در بخش بین‌الملل، چاپ کتاب مسابقه پوستر جشنواره تئا‌تر فجر، صحبت های «میلاد شجره» درخصوص اجرای طبق برنامۀ جشنواره امسال، یادداشت «محمدجواد حبیبی» کارگردان نمایش «چرکنویس برای نمایش 2»، گلایۀ «رضا بهبودی» بازیگر نمایش «گفت‌وگوی فراریان» درخصوص دولتی بودن جشنواره تئاتر فجر، گفت و گویی با «الهام شعبانی» بازیگر نقش «الیور تویست»، حمایت از کودکان سرطانی در تئاتر شهر به همت «مهدی صالحیار» نویسنده و کارگردان نمایش خیابانی «حایات»، صحبت های «فریندخت زاهدی» درمورد ظرفیت های فراوان تئاتر ایران، اظهارات «محمد رسائلی» درخصوص رمز تاثیرگذاری تئاتر دفاع مقدس، تقدیم «عزیز شنگال» به زنان و کودکان کوبانی توسط «قطب‌الدین صادقی»، گزارشی از نمایش «رویای پاییز» کار مشترک ایران و نروژ، صحبت های «حسین نوشیر» کارگردان و نمایشنامه‌نویس جوان نمایش «مکبث»‌، گزارشی از حواشی مختلف جشنواره و در پایان گفت و گوی تشریحی و مفصل با «محمد چرمشیر» نویسنده پرکار تئاتر ایران سرخط مهمترین اخبار کشور را به خود اختصاص می دهد.
گروه تئاتر، در آستانه برگزاری هشتمین روز جشنواره بین المللی تئاتر فجر و درحالی که اجراهای این جشنواره همچنان از بحران مخاطب رنج می برند، تالارهای جشنواره میزبان 10 نمایش صحنه ای بود.

به گزارش بولتن نیوز، گزارشی از برنامه ها و اجراهای روز هفتم جشنواره، نگاهی به برنامه های روز هشتم جشنواره، خبری درخصوص داوری طراحی لباس تئاتر تنها در بخش بین‌الملل، چاپ کتاب مسابقه پوستر جشنواره تئا‌تر فجر، صحبت های «میلاد شجره» درخصوص اجرای طبق برنامۀ جشنواره امسال، یادداشت «محمدجواد حبیبی» کارگردان نمایش «چرکنویس برای نمایش 2»، گلایۀ «رضا بهبودی» بازیگر نمایش «گفت‌وگوی فراریان» درخصوص دولتی بودن جشنواره تئاتر فجر، گفت و گویی با «الهام شعبانی» بازیگر نقش «الیور تویست»، حمایت از کودکان سرطانی در تئاتر شهر به همت «مهدی صالحیار» نویسنده و کارگردان نمایش خیابانی «حایات»، صحبت های «فریندخت زاهدی» درمورد ظرفیت های فراوان تئاتر ایران، اظهارات «محمد رسائلی» درخصوص رمز تاثیرگذاری تئاتر دفاع مقدس، تقدیم «عزیز شنگال» به زنان و کودکان کوبانی توسط «قطب‌الدین صادقی»، گزارشی از نمایش «رویای پاییز» کار مشترک ایران و نروژ، صحبت های «حسین نوشیر» کارگردان و نمایشنامه‌نویس جوان نمایش «مکبث»‌، گزارشی از حواشی مختلف جشنواره و در پایان گفت و گوی تشریحی و مفصل با «محمد چرمشیر» نویسنده پرکار تئاتر ایران سرخط مهمترین اخبار کشور را به خود اختصاص می دهد.

داوری که روی پله نمایش دید/ آیین‌های زورخانه‌ای روی صحنه

از حاشیه های جالب هفتمین روز از برگزاری جشنواره تئاتر فجر می توان به نشستن یکی از داوران بخش بین الملل روی پله های سالن اصلی و تاخیر نیم ساعته اجرای نمایش «بوقلمون» به دلیل استقبال مردم اشاره کرد.

 تالارهای نمایشی مختلف در هفتمین روز جشنواره تئاتر فجر میزبان 10 نمایش صحنه ای بود که برخی از آنها با استقبال مخاطبان همراه شد.

بولتن تئاتر

سالن اصلی مجموعه تئاتر شهر پذیرای نمایش «اولیور توئیست» به کارگردانی اصغر خلیلی بود که در بخش مسابقه بین الملل جشنواره تئاتر فجر به صحنه می رفت. این اثر نمایشی که پیش از این در تالار حافظ به اجرای عمومی رفته بود با تغییراتی در دکور و گروه بازیگران نمایش به صحنه رفت.

هر دو اجرای این نمایش در دو نوبت 18 و 20:30 در سالن اصلی تئاتر شهر با استقبال زیاد مخاطبان همراه بود تا جایی که برای اولین بار در طول شب های اخیر صف طولانی از مخاطبان برای ورود به سالن شکل گرفته بود.

بولتن تئاتر

داور بخش بین الملل روی پله نمایش دید

استقبال از اجرای دوم این نمایش تا اندازه ای بود که مجید سرسنگی یکی از داوران بخش بین الملل از روی پله ها به تماشای نمایش نشست و زمانی هم که مسئولان سالن برای او یک صندلی خالی یافتند سرسنگی به احترام تماشاگران ترجیح داد از روی پله ها نمایش را ببیند.

نمایش «اولیور توئیست» بر اساس رمانی شناخته شده به همین نام نوشته چارلز دیکنز اجرا شده است. از ویژگی های این نمایش می توان به حضور الهام شعبانی در نقش اولیور توئیست، گریم اکسپرسیونیستی بازیگران و استفاده از موتور سیکلت روی صحنه نمایش اشاره کرد.

علیرضا مهران، نگین ابدالی، نوشین تبریزی، علیرضا زمانی‌نسب، الهام شعبانی، مرتضی کوهی، پوریا مهدوی، محمد سیاه‌پوش، ثمر کمالیان، خسرو شهراز، رامونا شاه، منوچهر علیپور، مجتبی واشیان، عباس جمشیدی، زهراروشن ضمیر، مهتاب شکریان و امیر کربلایی‌زاده به نقش آفرینی در این اثر می‌پرداختند.

بولتن تئاتر

نابودی «باغ آلبالو» از پشت یک میز

آتیلا پسیانی با اجرای نمایش «باغ آلبالو» اثر شناخته شده آنتوان چخوف از معدود هنرمندان قدیمی است که در این دوره از جشنواره تئاتر فجر در بخش مهمان و مسابقه بین الملل حضور دارد. پسیانی 5 سال پیش نیز این نمایش را با یک گروه خارجی در اداره برنامه های تئاتر اجرا کرده بود.

این اثر نمایشی در راستای علاقه پسیانی به تئاتر تجربی و به همان سبک و سیاق آثار پیشین این هنرمند و با خوانش و دراماتورژی تازه از نمایشنامه چخوف اجرا شد به صورتی که کل نمایش پشت یک میز بزرگ چوبی رخ می داد و بازیگران در میزانسنی ایستا دور این میز جمع شده و به ایفای نقش هایشان می پرداختند.

نمایشنامه داستان یک زن اشراف زاده روس و خانواده اش است که به علت قرض رو به ورشکستگی هستند و باغ آلبالوی خاطره انگیزشان در گرو بانک است اما این خانواده هیچ کاری برای نجات خود و جلوگیری از فروش باغ انجام نمی‌دهند و در پایان باغ آلبالو به یک دهقانزاده تازه به ثروت رسیده فروخته می‌شود و خانواده رانوسکی باغ را ترک می‌کنند در حالیکه صدای تبری که درخت های باغ را قطع می‌کند، شنیده می‌شود.

استقبال از این اجرا نیز که در دو نوبت 18 و 20 در تالار استاد سمندریان تماشاخانه ایرانشهر به صحنه رفت زیاد بود.

در این نمایش که به دراماتورژی محمد چرمشیر اجرا شد اعضای خانواده آتیلا پسیانی یعنی فاطمه نقوی همسر او و ستاره و خسرو فرزندانش به همراه رامین ناصرنصیر، نگار عابدی، بهاره رهنما، سحر دولتشاهی، روح‌الله حقگوی لسان، نوید جهان زاده، مهدی صدر، سرو‌ناز نانگلی بازی می‌کردند.

این اثر نمایشی قرار است بعد از پایان جشنواره تئاتر فجر به اجرای عمومی برود.

بولتن تئاتر

بوقلمون صفتی در عصر پهلوانی

نمایش «بوقلمون» نوشته و کارگردانی خیرالله تقیانی پور از دیگر آثاری بود که شب گذشته در هفتمین روز از برگزاری جشنواره تئاتر فجر در دو نوبت 18:30 و 20:30 به صحنه رفت اما استقبال بیش از اندازه از این نمایش و ازدحام جلو ورودی تالار چهارسو به اندازه ای بود که نمایش در هر دو اجرای خود با تاخیری نیم ساعته آغاز شد.

از ویژگی های این اثر نمایشی که در راستای کارهای قبلی این گروه بر پایه نمایش های ایرانی استوار بود، می توان به استفاده از صحنه دوسویه، روایت داستان بر بستر آیین های زورخانه ای و بازی مه لقا باقری در نقش نقال، معرکه گیر و پهلوان غریبه شهر اشاره کرد.

این نمایش به عصر پهلوانی دوره ناصرالدین شاه قاجار می پردازد که در این میان شخصی به نام پهلوان اکبر با دسیسه، رقیبان خود را از پای درآورده به پهلوان اول شهر تبدیل می شود اما ورود غریبه ای به شهر که کسی نیست جز یک زن که می خواهد انتقام خون پدرش را از پهلوان اکبر بگیرد و او را به مبارزه می طلبد آغازگر اتفاقات تازه ای در شهر است. نهایتا مشخص می شود پهلوان اکبر نیز بازیچه قدرتی بالاتر ار خود است و به خواست آنها به قدرت رسیده است.

در این نمایش علی سلیمانی، سیروس همتی، مه لقا باقری، جواد پورزند، وحید نفر، سامان دارابی، مصطفی ساسانی، محمد هادی عطایی، حسین شفیعی، محمد شکری، مسیح سید مهدوی، مهدی پناهی و میلاد ابرایهمی ایفای نقش می‌کنند.

رحمان سیفی آزاد، حسین کیانی، مهرداد رایانی مخصوص، خسرو احمدی، سهراب سلیمی، حمیدرضا صدر، جواد عزتی، عباس جمشیدیان، هادی کاظمی و ... از جمله هنرمندانی بودند که شب گذشته به تماشای این اثر نمایشی نشستند. 


«عزیز شنگال» با 61 بازیگر به تئاترشهر می‌آید

بولتن تئاترسی‌و‌سومین جشنواره بین ا‌لمللی تئاتر فجر در هشتمین روز خود شاهد اجرای 17 نمایش در بخش‌های صحنه‌ای، خیابانی و رادیویی خواهد شد.

 امروز چهارشنبه هشتم بهمن ماه مصادف با هشتمین روز برگزاری سی و سومین جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر 9 نمایش صحنه‌ای، هفت نمایش خیابانی و یک نمایش رادیویی اجرا می‌شود.

به این ترتیب نمایش «عزیز شنگال» نوشته و کار قطب‌الدین صادقی که برگرفته از یک داستان واقعی است به شیوه میدانی با حضور 61 بازیگر ساعت‌های 18 و 20:30 در سالن اصلی مجموعه تئاتر شهر به صحنه می‌رود. عزیز، کودکی پنج ساله که بر اثر حمله داعش آواره شده است، پس از پنج شبانه روز سرگردانی در بیابان‌ها، از فرط تشنگی و شدت آفتاب کور می‌شود و در ‌‌نهایت جان خود را از دست می‌دهد.

«عزیز شنگالی» اعتراضی است نسبت به سرنوشت تمامی بچه‌ها و زنانی که جان و هستی خودشان را در جنگ از دست داده‌اند.

«پپرونی» نمایش دیگری است که ساعت 18:30 و 20:30 در تالار چهارسو مجموعه تئاتر شهر به صحنه می‌رود. این اثر نوشته سپیده خمسه‌نژاد و کارگردانی مسعود طیبی است که به بیان مسایل میان دو زوج جوان در فضای رئالیسم اجتماعی می‌پردازد. مسعود میرطاهری، شیوا مکی‌نیان، مسیح کاظمی و بهروز کاظمی بازیگران این نمایش‌‌اند.

تالار هنر نیز میزبان نمایش «مسافر راه شیری» نوشته و کار رضا جوشعار در بخش مرورو تئاتر ایران است. این نمایش که از شهر بندرعباس در این دوره از جشنواره حضور دارد، ساعت 17 و 19 به صحنه می‌رود.

همچنین نمایش «هم‌هوایی» به نویسندگی مهین صدری و کارگردانی افسانه ماهیان، ساعت 17 و 20:30 با نقش‌آفرینی باران کوثری، الهام کردا و ستاره اسکندری در تالار حافظ به صحنه می‌رود. این نمایش که تاکنون اجراهای موفقی را پشت سر گذاشته است، به روایت داستان مستندگونه از سه زن یعنی شهلا جاهد، همسر خلبان شهید عباس دوران و لیلا اسفندیاری، کوهنورد ایرانی می‌پردازد.

چهارشنبه، تماشاخانه ایرانشهر نیز میزبان دو نمایش است. نمایش‌های «ایران-استرالیا» نوشته و کار سجاد افشاریان در تالار استاد ناظرزاده
کرمانی در دو نوبت 17 و 20:15 و «یک زندگی بهتر» به نویسندگی مسعود هاشمی‌نژاد و کارگردانی شهاب‌الدین حسین‌پور در تالار استاد سمندریان ساعت‌های 18 و 20 اجرا می‌شوند.

تالار استاد انتظامی خانه هنرمندان ایران نیز شاهد اجرای «دردسرهای مرد مرده» به نویسندگی کامران شهلایی و کارگردانی گروهی به عنوان اثر برگزیده مناطق از کرمانشاه است که ساعت 17 و 19 به صحنه می‌رود. این نمایش اثری کمدی است که با نقش آفرینی پویا بازرگان، ابراهیم مرادی و سمیه مهری اجرا می‌شود.

نمایش «آسمان روزهای ابری» نوشته مجید کاظم‌زاده مژدهی و کارگردانی محمد رسائلی ساعت 16 و 18 در تماشاخانه مهر حوزه هنری اجرا می‌شود. این نمایش در ژانر دفاع مقدس است که با نقش‌آفرینی محمد رسائلی، طوبی رحمانیان، مهتاب رضا پور و سوگند قربان‌زاده به صحنه می‌رود.

نمایش «سایه‌سار سکوت» به نویسندگی و کارگردانی محمدرضا عطایی‌فر در بخش مسابقه مرور، ساعت 16 و 18 در تئاتر باران اجرا می‌شود. این اثر درباره هشت سال دفاع مقدس است.

در بخش خیابانی نیز نمایش‌های «آگهی فروش، استخدام» نوشته علی صامتی و کارگردانی مسعود مهرابی از تهران ساعت 16، «عروس باران» نوشته و کار علی قاضی از مسجد سلیمان ساعت 16:30، «هفت شهر عشق» نوشته و کار سعید البرز از تربت جام ساعت 17و نمایش «شوپه» نوشته و کار طیبه مقدم از درود ساعت 18 در محوطه مجموعه تئاتر شهر اجرا می‌شوند.

همچنین دو نمایش «صفر مرزی» به نویسندگی آرش ساربان و کارگردانی مشترک آرش و علی ساربان از اهواز ساعت 16 و «رابطه» نوشته و کار آریان رضایی از تهران ساعت 16:30 در محوطه خانه هنرمندان ایران اجرا می شوند.

محوطه برج میلاد نیز میزبان نمایش «از 59 تا چند؟؟؟» نوشته و کار مصطفی کولیوندی از دهلران خواهد شد.

در ادامه اجراهای رادیویی، نمایش «مثل تو وقتی که خوابی» به نویسندگی منا گلپایگانی، کارگردانی شیرین سپهراد و تهیه کنندگی محسن جواهری از تهران اجرا می‌شود.

این نمایش ساعت 18:30 به مدت 30 دقیقه در تالار استاد رکن‌الدین خسروی تماشاخانه سه نقطه اجرا می‌شود.

سی‌و‌سومین جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر به دبیری اردشیر صالح‌پور تا 12 بهمن‌ماه ادامه دارد.

«عزیز شنگال» با 61 بازیگر به تئاترشهر می‌آید

بولتن تئاترسی‌و‌سومین جشنواره بین ا‌لمللی تئاتر فجر در هشتمین روز خود شاهد اجرای 17 نمایش در بخش‌های صحنه‌ای، خیابانی و رادیویی خواهد شد.

 امروز چهارشنبه هشتم بهمن ماه مصادف با هشتمین روز برگزاری سی و سومین جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر 9 نمایش صحنه‌ای، هفت نمایش خیابانی و یک نمایش رادیویی اجرا می‌شود.

به این ترتیب نمایش «عزیز شنگال» نوشته و کار قطب‌الدین صادقی که برگرفته از یک داستان واقعی است به شیوه میدانی با حضور 61 بازیگر ساعت‌های 18 و 20:30 در سالن اصلی مجموعه تئاتر شهر به صحنه می‌رود. عزیز، کودکی پنج ساله که بر اثر حمله داعش آواره شده است، پس از پنج شبانه روز سرگردانی در بیابان‌ها، از فرط تشنگی و شدت آفتاب کور می‌شود و در ‌‌نهایت جان خود را از دست می‌دهد.

«عزیز شنگالی» اعتراضی است نسبت به سرنوشت تمامی بچه‌ها و زنانی که جان و هستی خودشان را در جنگ از دست داده‌اند.

«پپرونی» نمایش دیگری است که ساعت 18:30 و 20:30 در تالار چهارسو مجموعه تئاتر شهر به صحنه می‌رود. این اثر نوشته سپیده خمسه‌نژاد و کارگردانی مسعود طیبی است که به بیان مسایل میان دو زوج جوان در فضای رئالیسم اجتماعی می‌پردازد. مسعود میرطاهری، شیوا مکی‌نیان، مسیح کاظمی و بهروز کاظمی بازیگران این نمایش‌‌اند.

تالار هنر نیز میزبان نمایش «مسافر راه شیری» نوشته و کار رضا جوشعار در بخش مرورو تئاتر ایران است. این نمایش که از شهر بندرعباس در این دوره از جشنواره حضور دارد، ساعت 17 و 19 به صحنه می‌رود.

همچنین نمایش «هم‌هوایی» به نویسندگی مهین صدری و کارگردانی افسانه ماهیان، ساعت 17 و 20:30 با نقش‌آفرینی باران کوثری، الهام کردا و ستاره اسکندری در تالار حافظ به صحنه می‌رود. این نمایش که تاکنون اجراهای موفقی را پشت سر گذاشته است، به روایت داستان مستندگونه از سه زن یعنی شهلا جاهد، همسر خلبان شهید عباس دوران و لیلا اسفندیاری، کوهنورد ایرانی می‌پردازد.

چهارشنبه، تماشاخانه ایرانشهر نیز میزبان دو نمایش است. نمایش‌های «ایران-استرالیا» نوشته و کار سجاد افشاریان در تالار استاد ناظرزاده
کرمانی در دو نوبت 17 و 20:15 و «یک زندگی بهتر» به نویسندگی مسعود هاشمی‌نژاد و کارگردانی شهاب‌الدین حسین‌پور در تالار استاد سمندریان ساعت‌های 18 و 20 اجرا می‌شوند.

تالار استاد انتظامی خانه هنرمندان ایران نیز شاهد اجرای «دردسرهای مرد مرده» به نویسندگی کامران شهلایی و کارگردانی گروهی به عنوان اثر برگزیده مناطق از کرمانشاه است که ساعت 17 و 19 به صحنه می‌رود. این نمایش اثری کمدی است که با نقش آفرینی پویا بازرگان، ابراهیم مرادی و سمیه مهری اجرا می‌شود.

نمایش «آسمان روزهای ابری» نوشته مجید کاظم‌زاده مژدهی و کارگردانی محمد رسائلی ساعت 16 و 18 در تماشاخانه مهر حوزه هنری اجرا می‌شود. این نمایش در ژانر دفاع مقدس است که با نقش‌آفرینی محمد رسائلی، طوبی رحمانیان، مهتاب رضا پور و سوگند قربان‌زاده به صحنه می‌رود.

نمایش «سایه‌سار سکوت» به نویسندگی و کارگردانی محمدرضا عطایی‌فر در بخش مسابقه مرور، ساعت 16 و 18 در تئاتر باران اجرا می‌شود. این اثر درباره هشت سال دفاع مقدس است.

در بخش خیابانی نیز نمایش‌های «آگهی فروش، استخدام» نوشته علی صامتی و کارگردانی مسعود مهرابی از تهران ساعت 16، «عروس باران» نوشته و کار علی قاضی از مسجد سلیمان ساعت 16:30، «هفت شهر عشق» نوشته و کار سعید البرز از تربت جام ساعت 17و نمایش «شوپه» نوشته و کار طیبه مقدم از درود ساعت 18 در محوطه مجموعه تئاتر شهر اجرا می‌شوند.

همچنین دو نمایش «صفر مرزی» به نویسندگی آرش ساربان و کارگردانی مشترک آرش و علی ساربان از اهواز ساعت 16 و «رابطه» نوشته و کار آریان رضایی از تهران ساعت 16:30 در محوطه خانه هنرمندان ایران اجرا می شوند.

محوطه برج میلاد نیز میزبان نمایش «از 59 تا چند؟؟؟» نوشته و کار مصطفی کولیوندی از دهلران خواهد شد.

در ادامه اجراهای رادیویی، نمایش «مثل تو وقتی که خوابی» به نویسندگی منا گلپایگانی، کارگردانی شیرین سپهراد و تهیه کنندگی محسن جواهری از تهران اجرا می‌شود.

این نمایش ساعت 18:30 به مدت 30 دقیقه در تالار استاد رکن‌الدین خسروی تماشاخانه سه نقطه اجرا می‌شود.

سی‌و‌سومین جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر به دبیری اردشیر صالح‌پور تا 12 بهمن‌ماه ادامه دارد.

چرا طراحی لباس تئاتر فقط در بخش بین‌الملل داوری می‌شود؟

یکی از داوران بخش بین‌الملل جشنواره‌ی تئاتر فجر گفت: در جشنواره تئاتر مقوله طراحی لباس آن‌طور که باید برای گروه‌های تئاتری مهم نیست.

منیره ملکی،‌ طراح لباس و صحنه تئاتر درباره داوری طراحی لباس در سی‌و‌سومین جشنواره تئاتر فجر گفت: کلیت این اتفاق در راستای سیاست‌های وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مبنی بر اهمیت دادن به بخش لباس است که بر همین اساس قرار شد، در جشنواره فجر امسال، "لباس" به طور جداگانه مورد ارزیابی قرار گیرد.

بولتن تئاتر

او ادامه داد: اما به دلیل اینکه این تصمیم دیر ابلاغ شد و امکان هماهنگی در همه بخش‌ها وجود نداشت، همچنین به دلیل اینکه نمایش‌های اجرا شده دیگر قابل تکرار شدن نبودند، تصمیم براین شد که امسال فقط در بخش بین‌الملل‌، داوری برای لباس نمایش‌ها انجام شود.

ملکی که به همراه مسعود رایگان، مجید سرسنگی، محمود عزیزی، جیمز ساترلند از نیوزلند و اینگرید دی‌کتلر از بلژیک به‌عنوان داوران بخش بین‌الملل است، اظهار کرد: طبق سیاست درنظر گرفته شده قرار بر این است که برای برجسته کردن لباس، این بخش به عنوان یک عنصر جدی و مهم در اجرای نمایش مورد توجه قرار گیرد، چون همانطور که ترکیب بندی صحنه به عنوان جزئی از نمایش اهمیت دارد لباس هم در چنین جایگاهی مورد ارزیابی قرار می گیرد.

وی افزود: در کنار اهمیت دادن به لباس، جنبه‌های مفهومی آن هم برای داوری در نظر گرفته می‌شود، یعنی ارتباط لباس با مضمون کلی نمایش، شخصیت‌پردازی و پرسوناژهای آن و نیز ارتباط لباس با بدن در کنار عوامل بصری ارزیابی می‌شود.

این طراح صحنه و لباس که بیش از 20 سال است در این حوزه در تلویزیون‌، سینما و تئاتر فعالیت می‌کند، همچنین خاطرنشان کرد: مشاهداتم تا این لحظه نشان می‌دهد که هنوز لباس آن طور که باید برای گروه‌های تئاتری جدی نیست و حتی به نظر می‌رسد طراحی صحنه هم قربانی کمبود وقت و پول شده است، چون گروه‌هایی را دیدم که در آن اعضای گروه لباس‌های شخصی خودشان را پوشیده بودند و هیچ طراحی و ایده‌پردازی خاصی برای لباس‌ها وجود نداشت.

ملکی ابراز امیدواری کرد که توجه ویژه به طراحی لباس در جشنواره تئاتر باعث شود، همانطور که گروه‌ها به بازی ‌،متن‌، میزانسن و ... اهمیت می‌دهند لباس را هم مورد توجه قرار بدهند.

کتاب مسابقه پوستر جشنواره تئا‌تر فجر چاپ شد

بولتن تئاترکتاب مجموعه آثار برگزیده مسابقه پوستر سی‌و‌سومین جشنواره بین‌المللی تئا‌تر فجر چاپ شد.

کتاب آثار راه یافته به مسابقه پوستر این دوره از جشنواره به دبیری ابراهیم حسینی در 112 صفحه به دو زبان انگلیسی و فارسی طراحی و چاپ شد.

در مقدمه این کتاب، یادداشت‌هایی از اردشیر صالح‌پور، دبیر سی‌و‌سومین جشنواره بین‌المللی تئا‌تر فجر و ابراهیم حسینی، دبیر بخش پوستر چاپ شده است.

بخش دیگری از این کتاب به بیانیه هیئت داوران متشکل از قباد شیوا، علی خسروی، علیرضا غفاری و عباس غفاری (مشاور داوران) اختصاص یافته است.

آثار برتر بخش مسابقه پوستر جشنواره سی‌و‌سوم تئاتر فجر، در مراسم اختتامیه معرفی می‌شوند.

سی‌و‌سومین جشنواره بین‌المللی تئا‌تر فجر به دبیری اردشیر صالح‌پور 1 تا 12 بهمن برگزار خواهد شد.



جشنواره تئاتر فجر طبق برنامه‌ریزی پیش رفت

میلاد شجره، در گفتگویی در خصوص حضور عوامل نمایش خود در جشنواره امسال گفت: در حقیقت این جشنواره سر راه ما قرار گرفت و ما پیش از این نمایش را حدود 8 ماه پیش به صورت خانگی اجرا رفتیم که در آن نمایش به جای «رضا بهبودی» خودم بازی می‌کردم.

وی ادامه داد: با ارسال فراخوان جشنواره و پذیرش نمایشنامه ارائه شده در جشنواره امسال حاضر شدیم و این نمایش در دو بخش نسل نو و تازه‌های تئاتر فجر حضور دارد.

بولتن تئاترشجره درخصوص داستان‌ نمایش عنوان کرد: نمایش در پلاتو تمرین می‌گذرد که قرار است در آن نمایش به سرانجام برسد که در راستای آن مشکلات شخصی عوامل مطرح می‌شود.

وی افزود: بعد از نگارش این نمایشنامه توسط محمد زارعی به صورت کارگاهی آن را کامل کردیم؛ البته نمی‌خواهم بگویم که کار را من انجام داده‌ام و دخل و تصرفی در متن داشته‌ام اما کار را به صورت مشترک با زارعی آغاز کردیم و با اعمال تغییراتی در متن به نمایشنامه نهایی رسیدیم.

شجره در پایان درباره کیفیت جشنواره گفت: جشنواره تئاتر طبق برنامه پیش رفت و تنها در ابتدا طراحی پوستر‌ ما را شوکه کرد اما در حال حاضر همه‌ اجراها و برنامه‌‌ریزی‌ها خوب و طبق برنامه پیش رفته است.


یادداشت کارگردان «چرکنویس ...» در رمزگشایی دنیای بکت


محمدجواد حبیبی کارگردان نمایش «چرکنویس برای نمایش 2» طی یادداشتی به نکاتی در خصوص تلاش خود در این نمایش جهت آشنایی مخاطب با زوایای مختلف نگاه ساموئل بکت، اشاره کرد.

 محمدجواد حبیبی که این روزها نمایش «چرکنویس برای نمایش 2» را در مرکز آفرینش های منشور هنر روی صحنه دارد در یادداشتی درباره دنیای ساموئل بکت نمایشنامه نویس شهیر ایرلندی و نویسنده این نمایش، قدرت قلم این هنرمند و تمهیداتی که برای اجرای این نمایش اندیشیده صحبت کرده است.

بولتن تئاتر

حبیبی در یادداشتی که بر این نمایش نوشته آورده است:

«ساموئل بکت نمایش نامه نویس، رمان نویس و شاعر ایرلندی است که نوشته هایش هر کدام شاهکارهایی در نوع خود به حساب می آیند. آثار بکت عمدتا روایتگر دشواری ها، سختی‌ها و گرفتاری‌های انسان معاصر هستند؛ انسانی که در مسیری قرار گرفته که گویی قرار نیست مقصدی داشته باشد. او از سرگشتگی و حیرانی و تلاش‌های نافرجام انسان می گوید که اگر عمق ذهنیات بکت را به درستی درک کنیم، سر منشاء این حیرانی و بی فرجامی مشخص خواهد شد: انفکاک ساحت کائنات از ساحت ما انسان‌ها.

او یکی از سردمداران ابزورد در تئاتر است. مفهومی که حاکی از یک دور باطل و تسلسل دایره واری است که برای کسی که در این دایره قرار گرفته، علم به نرسیدن کاملا مشهود و پذیرفته شده است، ولی نکته بارز، تلاش او برای رسیدن با وجود آگاهی از نرسیدن است و تکرار و تکرار و تکرار...

«چرکنویس برای نمایش 2 »، مخلوق ذهن رمزگونه و سرشار از استعارات و ایهام های شگفت انگیز ساموئل بکت هم از این قاعده مجزا نیست. ماجرای آدمی که می خواهد خودکشی کند و جلوی پنجره ای که مقابل ماه دیده می شود ایستاده و در لحظه تصمیم گیری برای پریدن یا نپریدن است. ناگهان گویی زمان متوقف و انگار نمایش وارد ساحت دیگری می شود؛ دو مرد که من نامشان را کارمندان آسمان گذاشته ام، وارد صحنه می شوند و مشغول بررسی زندگی مردی که جلوی پنجره که ثابت ایستاده است می شوند و می خواهند تصمیم گیری کنند که او بپرد یا نپرد.

تا کسی متن نمایشنامه را نخواند یا این اثر را روی صحنه نبیند، به قدرت قلم و ایده پردازی بکت پی نمی برد. او برنده جایزه ی نوبل ادبیات است. هنگامی که تصمیم به اجرای این نمایشنامه گرفتم، اولین مسأله برایم فضای خشک و خسته کننده و نا مفهوم این متن بود. بنابراین باید شیوه ای اتخاذ می شد که تماشاچی نه خسته شود و نه نمایش برای او نامفهوم باشد، و سختی کار آنجا بود که نمی‌خواستم ذره ای در متن دست برده و یا از قواعد دنیای بکت عدول کنم. بنابراین سعی کردم فرم و مفهوم بکت و ابزورد را زیست کنم و بعد به ذهنم رسید که چقدر جذاب خواهد بود که تماشاچی را نیز در این فرایند زیست فرم سهیم کنم.

دنیای عجیبی است؛ چیز های جالبی دارد دنیای بکت. حرف های ملموس؛ حرف هایی که مربوط به زمان، مکان و شخص و قشر خواصی نمی شوند. بشری است برای همه کس و در زمان های مختلف حرفی برای گفتن دارد. در ابتدای نمایش، در همان دقایق نخست با شیوه و المان ها و اتفاقاتی که روی صحنه دیده می شود، تماشاچی در یک روند 10 دقیقه ای به لحاظ ذهنی و روانی طوری آماده می شود که گویی خود را جلوی دروازه ورودی دنیای بکت می بیند و  سپس در دقایق میانی به دنیایی پر رمز و راز و در عین حال باور پذیر و قابل لمس ورود می کند. دنیایی که با لحظه لحظه اش، هر آدمی، از هر سلیقه و با هر زاویه نگاهی که باشد، ارتباط برقرار می کند و گویی خود را یا حداقل بخشی از درون خود را روی صحنه می بیند.»

«چرکنویس برای نمایش 2»، از 21 دی تا 21 بهمن سال جاری، در سالن استاد فنی زاده مرکز آفرینش های منشور هنر روی صحنه می رود.


جشنواره تئاتر فجر یک ایده دولتی است


«رضا بهبودی» بازیگر نمایش «گفت‌وگوی فراریان» در گفت‌وگویی گفت: من به غیر از یک کار مربوط به دوران دانشجویی که در بخش جنبی آن بازی می‌کردم و یک شب هم بیشتر اجرا نشد کاری با جشنواره فجر نداشتم.

وی ادامه داد: پیش از این «میلاد شجره» همین کار را با بازی خود به صورت خانگی اجرا کرد و من هم دعوت شدم تا آن اجرا را ببینم. پس از آن شجره از من پرسید که آیا می‌توانم جای وی بازی کنم یا خیر؟

بولتن تئاتراین بازیگر عنوان کرد:‌ بنده پیش از این با کارهای «میلاد شجره» آشنا بودم و او به نظرم جوانی بسیار پویا، کوشا است و تیم بسیار خوبی دارد و «محمد زارعی» هم ایده‌های خوبی می‌پروراند و به همین دلایل من هم تشویق شدم در کار بازی کنم.
 
بهبودی تصریح کرد: تعداد جلسات تمرین از دستم در رفته است و خیلی تمرین کردیم که این ایرادی هم ندارد و بسیار خوب است. برای اینکه شخصیت‌ها واقعا در ما ته‌نشین شوند و  ظرایف کار حاصل شود و ایده‌ها پخته شوند، احتیاج به زمان زیادی هست تا  اگر گوشه و کنار کار مشکلی داشته باشد برطرف شود. ما یک ساعت پیش از اجرا هم به ظرایف کار فکر می‌کردیم،  این ایده نمایش و اجرا خطیر است تا تماشاگر خسته نشود و بایستی جوری اجرا شود تا  تماشاگر معطوف به کار باقی بماند که امیدوارم اینگونه شده باشد.

بهبودی در ادامه درباره مشکلات سی و سومین جشنواره تئاتر فجر بیان کرد: این نوع مشکلات در داستان‌های جشنواره تئاتر فجر همیشه وجود داشته است، وقتی که جشنواره تئاتر فجر دولتی است در قبل آن دولت یک ایده دارد و بخاطر آن هزینه می‌کند و دلش می‌خواهد به آن  اهداف برسد که گاهی اوقات این سیاست‌گذاری‌ها با نیاز و ایده های یک هنرمند چندان هم خوانی  ندارد.

وی افزود: من حق را به مدیران جشنواره و دولت می‌دهم؛ آن‌ها دلشان می‌خواهد جشنواره را آن طور که می‌خواهند برگزار کنند و کسی که می‌خواهد شرکت کند باید متوجه باشد که کجا شرکت می‌کند.
 
این بازیگر تصریح کرد:‌ من الان گفتم  که سال‌ها به جشنواره تئاتر فجر کاری نداشتم اما دوستانی که در جشنواره شرکت می‌کنند در عین حال می‌خواهند مدیران با اهداف آنان هم سو باشند این است آن مشکلی که دوسویه است؛ از آن طرف بانیان جشنواره دنبال اهدافی هستند و از طرف دیگر هنرمندان نیز دنبال اهداف خود هستند این اهداف چندان هم خوانی ندارند و  تنها جایی که با هم هم‌پوشانی دارند آن‌جایی است که با 10 بار بازبینی رفتن و خلاصه کردن متن یک جشنواره اتفاق می‌افتد. در بعد کلان‌تر هم همین داستان‌ها وجود دارد.

وی عنوان کرد: من الان فقط آمده‌ام بازی کنم و دو طرف پذیرفته‌ایم چه کارهایی انجام داده و چه کارهایی را نکنیم و سعی دارم بازی‌ام را به نحو احسن اجرا کنم.

وی در انتها خاطر نشان کرد: مشکلات جشنواره تئاتر فجر برای من تازه نیست؛ این مشکلات سی و سه سال است که در جشنواره وجود دارد و متاسفانه تا وقتی که اهدافی از این دست پشت جشنواره است این مشکلات خواهد بود و بایستی هنرمندان صعه صدر خود را بیشتر کنند یا مسئولان اجازه دهند جشنواره خصوصی راه بیفتد تا هنرمندانی که نگاه زیباشناختی و خاصی دارند و دوست دارند سبک‌های مختلف تئاتر را تجربه کنند در چارچوب قانون اساسی و رفتارهای مدنی کارهای خود را اجرا کنند.

این زن «الیور تویست» شد

الهام شعبانی بازی در نقش «الیور تویست» را ترسناک و سخت دانست که با اعتماد اصغر خلیلی توانست به ایفای آن بپردازد.

این طراح لباس و بازیگر تئاتر که در نقش «الیورتویست» در نمایشی به همین نام در جشنواره تئاتر فجر روی صحنه رفت‌ گفت: نقش الیور تویست را خیلی دوست داشتم و کودکی‌ام با آن شکل گرفته بود، البته سن من از این پسر بچه 9 ساله خیلی بیشتر است اما تلاشم را انجام دادم تا ادا در نیاورم.

بولتن تئاترشعبانی با اشاره به اینکه صدای بمی دارد‌ که به صدای پسرها کمی شبیه است‌، ادامه داد: برای ایفای نقش الیور تویست مدت‌ها به حرکت پسربچه‌ها در اطرافم توجه می‌کردم تا ببینم چه ویژگی‌های رفتاری دارند، به همین دلیل سعی کردم در هنگام اجرای نقش طوری عمل کنم که واقعی باشد چون اگر به غیر از این بود‌ از سوی مخاطب پذیرفته نمی‌شد.

این بازیگر اضافه کرد: بازی در نقش «الیورتویست» به عنوان یک زن ریسک بزرگی بود چون همه یا می‌گویند خوب بود یا بد و حد وسطی وجود ندارد اما خوشبختانه هم در اجرای عمومی و هم در اجرای شب گذشته (هفتم بهمن ماه) در جشنواره فجر بازخوردهای خوبی دریافت کردند.

او گفت: اگر نگویند الهام شعبانی عالی بود حداقل این را می‌گویند که با نقش او هم‌ذات پنداری اتفاق افتاد. مخصوصا اینکه ما در طول کار شرایط متفاوتی داشتیم چرا که قرار بود این کار در سالن بلک باکس اجرا شود اما ناگهان سالن اصلی تئاتر شهر در اختیار ما قرار گرفت که به دلیل تغییر در میزانسن و فضا، شرایط اجرا تغییر می‌کند.

شعبانی همچنین یادآور شد: پیشنهاد بازی در نقش «الیورتویست» دو سال قبل از سوی اصغر خلیلی مطرح شد که با تشویق تماشاگران در دو اجرای این نمایش در جشنواره تئاتر انرژی خیلی خوبی گرفتم.

او در پاسخ به اینکه پیش‌بینی خاصی از دریافت جایزه برای ایفای نقش الیورتویست دارد یا خیر؟ گفت: با وجود انرژی خوبی که از داوران گرفتم اما اگر آنها مرا شایسته جایزه بدانند حتما این اتفاق رخ خواهد داد.

  نمایش «الیورتویست» به کارگردانی اصغر خلیلی در بخش مسابقه بین‌الملل سی و سومین جشنواره تئاتر فجر حضور دارد که روز گذشته در دو نوبت 18 و20:30 در تالار اصلی تئاتر شهر روی صحنه رفت.


 حمایت از کودکان سرطانی در تئاتر شهر

بولتن تئاترمهدی صالحیار، نویسنده و کارگردان نمایش خیابانی «حایات»، در رابطه با نام و داستان این اثر گفت: «حایات، واژه‌ای کردی به معنی حیات و زندگی است. موضوع این نمایش در خصوص حمایت از کودکان سرطانی است و براین اساس، شخصیت‌ها و کاراکترهای نمایش همگی کم سن و سال هستند.»

این کارگردان که از شهر مرند در جشنواره امسال شرکت کرده است، ادامه داد: «در این نمایش، تعدادی کودک، طی یک داستان کوتاه از هم سن و سالان خود که مبتلا به بیماری سرطان هستند، حمایت می‌کنند و زندگی را به آنان باز می‌گردانند.»

صالحیار با بیان این‌که این نمایش از جمله کارهای فولکلوریک است که داستانی امروزی را روایت می‌کند، خاطرنشان کرد: «تقریباً نزدیک دو سال است که با کودکان کم سن‌و‌سالی که روی فرم حرکات بدنی و رقص تسلط دارند، برای اجرای این نمایش تمرین کرده‌ایم.»

این کارگردان با تاکید بر این‌که تئاتر خیابانی بسیار بهتر از بخش‌های دیگر جشنواره عمل می‌کند، افزود: «امسال در بخش تئاتر خیابانی، شاهد نمایش‌های متفاوت و با کیفیت خوبی بوده‌ایم که از سوی مخاطبان هم بسیار استقبال شده‌اند. از آن‌جا که تئاتر خیابانی، همه نوع سلیقه را در نظر می‌گیرد، هیچ‌‌گاه بدون تماشاگر نخواهد ماند.»

نمایش خیابانی «حایات» به نویسندگی و کارگردانی مهدی صالحیار، پنجشنبه نهم بهمن، ساعت 16:30 در محوطه تئاتر شهر اجرا می‌شود.

سی‌وسومین جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر با دبیری اردشیر صالح‌پور تا 12 بهمن ادامه دارد.


 تئاتر ایران ظرفیت های فراوانی دارد

فریندخت زاهدی روز چهارشنبه در گفت و گویی با اشاره به اجرای نمایش «رویای پاییزی» در قالب سی و سومین جشنواره بین المللی تئاتر فجر در بخش مسابقه بین الملل خاطرنشان کرد: این نمایش پیش از حضور در ایران در فستیوال بزرگ تئاتر شانگهای به صحنه رفت و دومین تجربه اجرای خود را در جشنواره تئاتر فجر پشت سر می گذارد.

وی ادامه داد: متن این اثر نمایشی به قلم «یون فوسه» نمایشنامه نویس شهیر نروژی به رشته تحریر درآمده است و با سفارش سفارت نروژ در ایران با گروهی از بازیگران شناخته شده تئاتر ایران تولید آن در دستور کار گروه قرار گرفت.

بولتن تئاترمدرس پردیس هنرهای زیبای دانشگاه تهران با اشاره به ویژگی های برجسته تئاتر ایران در مبحث تولید آثار نمایشی گفت: تئاتر در ایران با وجود آنکه هنری وارداتی محسوب می شود اما با چشمه غنی فرهنگ ایرانی آمیخته شده است و توانسته روح بزرگ هنر ایرانی را در آن بدمد و به همین دلیل است که در عرصه های بین المللی حرف های فراوانی برای عرضه دارد.

وی افزود: جوانان تحصیلکرده تئاتر در کشور توانسته اند با اتکا به خلاقیت و کسب تجربه از بزرگان این عرصه و اجراهای مختلف نمایشی در ایران و دیگر کشورها تئاتر ایران را به جهانیان معرفی کنند و بدون شک در آینده شاهد درخشش هر چه بیشتر هنرمندان جوان تئاتر کشورمان در صحنه های بین المللی خواهیم بود.

زاهدی درباره داستان نمایش «رویای پاییزی» گفت: این نمایشنامه روایت کننده زندگی مردی است که پس از جدا شدن از همسرش، پدر و مادر خود را ترک کرده و در روز دفن مادربزرگش به طور اتفاقی دختری را که سال ها پیش به او علاقه داشته را در گورستان ملاقات می کند و همین مساله ماجراهای این اثر را پیش می برد.

مریم بوبانی، همایون ارشادی، مهران نائل، ریحانه سلامت و مونا محبوب زاده بازیگران این اثر نمایشی را تشکیل می دهند.

سی و سومین جشنواره بین المللی تئاتر فجر که از اول بهمن ماه کار خود را آغاز کرده تا 12 بهمن ماه در تهران ادامه خواهد داشت.

 دوری از کلیشه ها رمز تاثیرگذاری تئاتر دفاع مقدس است

محمد رسائلی روز چهارشنبه در گفت و گویی با تاکید بر جذابیت های موجود در خلال داستان های حماسه جنگ تحمیلی برای تبدیل شدن به آثار نمایشی افزود: جشنواره تئاتر فجر در فراگیری هنر نمایش در سراسر کشور و تبدیل شدن آن به یک نیاز فرهنگی برای عموم افراد جامعه دارای نقش بی بدیلی است.

وی اضافه کرد: این مساله زمانی به شکل ایده آل محقق می شود که شاهد حمایت همه جانبه مسئولان در تمامی روزهای سال از اجراهای آثار نمایشی باشیم.

رسائلی ادامه داد: تئاتر فجر شناسنامه و سرآمد رخدادها و اتفاقات تئاتری در ایران است و بستر حاصلخیزی برای بذرهای فرهنگی در کشور به شمار می رود؛ نکته مهم در این میان آن است که برای روییدن محصول از زمین های فرهنگی باید صبر بیشتری به خرج داد و تعجیل در این امر، حاصلخیزی را از محصولات می کاهد.

وی که با نمایش دفاع مقدسی «آسمان روزهای آبی» در بخش مرور جشنواره تئاتر فجر سی و سوم حضور دارد، درباره اجرای این اثر نیز گفت: نگاه من در تولید و اجرای این نمایش بر کلیشه گریزی از مفهوم تئاتر دفاع مقدس بود و سعی کردم با نگاه اجتماعی در دو دهه 60 و 80، به بطن جنگ و تاثیرات آن بر زندگی مردم در دهه های بعد از جنگ تحمیلی اشاره کنم.

رسائلی اظهار کرد: تئاتر دفاع مقدس به دلیل ظرفیت های بی بدیل و عمیقی که در جنگ تحمیلی وجود دارد، می تواند سرچشمه تولید هزاران اثر هنری باشد اما در یک دهه اخیر گرفتار آسیبی به نام نگاه های کلیشه ای شده بود و کمتر در جذب مخاطب توفیق داشت.

این کارگردان جوان افزود: در همین مدت مخاطبان بارها نشان داده اند که در مواجهه با آثار نمایشی دفاع مقدس که نگاه متفاوت و کیفیت مطلوبی داشتند، نه تنها راضی از سالن های نمایشی خارج شده اند که استقبال آنها از این نمایش ها از دیگر گونه های تئاتر نیز بیشتر بوده است.

سی و سومین جشنواره بین المللی تئاتر فجر که از اول بهمن ماه کار خود را آغاز کرده تا 12 بهمن ماه در تهران ادامه خواهد داشت.


«عزیز شنگال» به زنان و کودکان کوبانی تقدیم می‌شود/ تغییر در نمایش به دلیل تهدید جانی بازیگر!

قطب‌الدین صادقی، مدرس دانشگاه و کارگردان شناخته شده تئاتر کشور اجرای امروز نمایش خود در سی و سومین جشنواره تئاتر فجر را به زنان و کودکان کوبانی تقدیم می‌کند.

قطب‌الدین صادقی که امروز چهارشنبه - 8 بهمن ماه - نمایش «عزیز شنگال» را در سالن اصلی مجموعه تئاتر شهر روی صحنه می‌برد از تصمیم خود پیرو انتشار خبر آزادی مردم کوبانی از محاصره تروریست‌های داعش خبر داد و گفت: به دلیل این تقارن زمانی مسرت بخش، اجرای امروز نمایش «عزیز شنگال» را به تمام دختران شیردل و زنان دلاور کوبانی تقدیم می‌کنیم که در روزهای جنگ و دفاع از سرزمین خود دشواری‌های زیادی متحمل شدند.

بولتن تئاترکارگردان «طلسم صبح‌گل» با بیان اینکه در تمامی جنگ‌ها این زنان و کودکان هستند که بیشترین آسیب را متحمل می‌شوند، خاطرنشان کرد: آزادی منطقه کوبانی از دست جنایتکاران داعش را بسیار مبارک می‌دانم و این یک تقارن حیرت‌انگیز است. این نمایش سرنوشت کودکی را روایت می‌کند که به مدت پنج روز تنها و سرگردان از منطقه شنگال حرکت می‌کند تا اینکه از کوبانی سر در می‌آورد.

این مدرس دانشگاه تصریح کرد: ما از طریق حوادثی که برای این کودک خردسال رخ می‌دهد با جنایات داعش مواجه می‌شویم. به ویژه نگاه انسانی را در نظر گرفتیم تا نشان دهیم زنان و کودکان چطور در این مدت تحت ظلم و ستم قرار گرفتند.

صادقی در پاسخ به این سوال که چه عاملی موجب شد نمایش را بدون دیالوگ و با تاکید بر حرکت روی صحنه ببرد اظهار کرد: این کودک 5 روز تک و تنها در کوه و بیابان راه رفته و هنگامی که به شهر کوبانی می‌رسد با چنان شوکی مواجه بوده که تکلم خود را از دست داده و با هیچ فردی صحبت نمی‌کند؛ به همین دلیل تصمیم گرفتم نمایش را به این شیوه اجرا کنم.

او افزود: سکوت این کودک راهنمای اصلی من در اجرای نمایش بود. ما با چنان وضعیت فاجعه‌باری مواجه هستیم که اصولا کلمه و زبان با تشویش‌های گوناگون قادر به بازنمایی عمق ستمی که رخ داده نیست. بر همین اساس از تصاویر و موسیقی به همراه حرکات فرم بازیگران جوان و توانا در اجرا بهره گرفتم.

کارگردان نمایش «مکبث» همچنین به مشکلات سخت‌افزاری موجود در تئاتر شهر که مانع رسیدن به خواسته‌هایش شد اشاره کرد و گفت: برای اجرای نمایش «عزیز شنگال» 30 قطعه عکس و تصویر در نظر گرفته بودم که هنگام اجرا برای تماشاگران پخش شود اما متاسفانه به دلیل مشکلات سخت افزاری موجود این امکان فراهم نیست.

این هنرمند در پایان بیان کرد: همچنین یکی از شخصیت‌های اجرای ما «عروس» بود که قصد داشتم او را از دست تروریست‌ها مثل فرشته‌ای معلق در هوا و بر بالای سر اجراگران به پرواز در بیاورم که متاسفانه به دلیل سخت افزار عقب مانده سالن اصلی مجموعه تئاتر شهر این امکان هم از ما دریغ شد؛ چون بازیگرم در چنین شرایطی امنیت جانی نداشت.3

«رویای پاییزی» در ریزش تماشاگران تعبیر شد

نمایش «رویای پاییز» کار مشترک ایران و نروژ شامگاه 7 بهمن ماه در تالار «حافظ» اجرا شد اما آنقدر کشش نداشت که تمام تماشاگران را تا انتها روی صندلی‌هایشان نگه دارد.

  از نمایشی که نام «مریم بوبانی» و «همایون ارشادی» در بروشورش به چشم می‌خورد و به عنوان اثری مشترک با هنرمندان نروژی معرفی می‌شود، انتظاری بیش از این می‌رفت اما متاسفانه هنوز کار به نیمه نرسیده برخی از تماشاچیان، ترک سالن را به دیدن ادامه نمایش ترجیح دادند.

متن «رویای پاییز» نوشته «یون فوسه» نمایشنامه‌نویس نروژی است، اما در میان عوامل این نمایش که به عنوان محصول ایران و نروژ راهی جشنواره تئاتر فجر شده، تنها «جولیا ون‌للیوا» خارجی است.

اثر «فریندخت زاهدی» به زبان فارسی و با بالانویس انگلیسی برای چند مهمان خارجی در دو نوبت 17 و 20 به روی صحنه رفت.

بولتن تئاتر

«مونا محمودزاده»‌، «مهران نائل» و «ریحانه سلامت» سه بازیگر دیگر این اثر نمایشی 100 دقیقه‌ای بودند. در بروشور «رویای پاییز» آمده است: «رویاها و خاطره‌ها در فضای معلق و بی‌انتها گذشته‌، حال و شاید آینده را به هم پیوند می‌دهند و رویدادها را تجسم می‌بخشند که در چشم برهم‌زدنی از کف می‌روند و آن چه می‌ماند تنها یک تجربه است.»

اما آنچه مخاطبان روی صحنه دیدند، دیالوگ‌های خسته‌کننده‌ای بود که بیش از این‌که حال و هوای انتزاعی به کار ببخشد، حوصله آن‌ها را سر برد.

داستان «رویای پاییز» درباره مردی است که پس از جدا شدن از همسرش، پدر و مادر خود را ترک گفته‌، پسرش را به فراموشی سپرده و در روز دفن مادربزرگش به طور اتفاقی دختری را که سال‌ها پیش دوست داشته، در قبرستان ملاقات می‌کند...


وقتی شکسپیر از یک سامورائی می‌نویسد

«مکبث» را یکی از مهم‌ترین تراژدی‌های «شکسپیر» می‌دانند در جشنواره‌ی تئاتر فجر امسال روایتی نو از این شاهکار ادبی را در تالار «حافظ» مشاهده کردیم.

«حسین نوشیر» کارگردان و نمایشنامه‌نویس جوان نمایش «مکبث»‌ است که امسال در جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر حضور داشت و در جذب مخاطب موفق بود؛ در گفت‌وگویی نکاتی را درباره‌ی اجرایش مطرح کرد.

در ادامه گفت‌وگوی خبرنگار ایسنا را با این کارگردان می‌خوانیم:

تغییراتی که در داستان شکسپیر دادید‌، توجه مرا به خود جلب کرد، کمی درباره بخش‌های مربوط به رابطه «لیدی مکبث» با «دانکن»‌، کشته نشدن «دانکن» و کشته شدن زن و فرزند مک‌داف توضیح دهید

من «مکبث» را آدمی کاملا شرقی و فردی که از همه چیز آگاه است، می‌دانم. اگر کتاب «راه و رسم سامورائی» هاگاکوره را خوانده باشید، متوجه می‌شوید که مکبث کاملا منش و کردار سامورائی دارد. من بر این اساس و با این آگاهی، وارد نگارش اثر شدم. اما در داستان شیطنتی کردم و این سوال را مطرح کردم که آیا با کشته نشدن «دانکن‌»، احتمال پیش رفتن داستان وجود دارد؟ کشته شدنش او مهم‌ترین اتفاق نمایش است‌ و همه چیز را تغییر می‌دهد، اما ما به این نتیجه رسیدیم اگر او حذف شود‌، داستان به همان شکل اثر شکسپیر ادامه پیدا می‌کند و تنها زاویه دید پشت داستان عوض می‌شود. تعبیر مرگ را الزاما نمی‌خواستیم در کشتن ببینیم‌. من متن را تغییر ندادم اما آن را به زبان خودم نوشتم. در این نمایش، مرگ دیگر تعریف کشتن نمی‌دهد‌، معنی حذف می‌دهد. حذف می‌تواند در خاطره هم اتفاق بیفتد.

درباره تغییر جنسیت «مکبث» و «لیدی مکبث» و رابطه او با «دانکن» باید بگویم پیش از آمدن «دانکن» به خانه آن‌ها‌، «مکبث» می‌گوید که همین‌جا مرا از مردانگی‌ام خالی کنید و «لیدی مکبث» دیالوگی دارد: همین‌جا مرا از زنانگی‌ام خالی کنید. برداشت من این بود که انگار خود «لیدی مبکث» می‌خواهد قتل را انجام دهد. همان‌جاست که او دارد به یک مرد تبدیل می‌شود. رابطه «دانکن» و «لیدی مکبث» یکی از پیچیده‌ترین روابط در دنیای درام است؛ در بعضی متون آمده که «دانکن» پدر «لیدی مکبث» است. در متن شکسپیر از پدر و مادر همه حرفی به میان آمده، به جز «لیدی مکبث». من هم از این رمز و راز اثر شکسپیر استفاده کردم و نگاه خودم را در داستان جای دادم.

شروع و پایان اجرای شما یکسان بود و این باعث شد برخی تماشاگران پیش از به اتمام رسیدن آن، سالن را ترک کنند. علت این نوع روایت چه بود؟


بولتن تئاتر

ما در اجرای دوم، پایان را تغییر دادیم. واکنش تماشاگر ایرانی برایم جالب بود. اتفاقا آن‌ها که پیش از اتمام اجرا بلند شدند، در حاشیه سالن ایستادند و به ما خسته نباشید می‌گفتند، برایم جالب‌تر بودند. اجرای دوم را در جایی که «مالکوم» می‌گوید که می‌خواهد برگردد و جادوگرها می‌آیند، به پایان رساندیم اما در اجرای اول تماشاگر شاهد یک لوپ بود و اثر در همان نقطه آغازین به پایان رسید.

شما در «مکبث» هم در کسوت کارگردان ظاهر شدید، هم بازیگر و گه‌گاه بین این دو سیال بودید. کمی درباره شخصیتی که نقشش را بازی می‌کردید، در داستان شکسپیر بگویید.

نام نقش من‌ «هکات» بود. یک سال روی این شخصیت کار کردم، در متن شکسپیر اشاره کوتاهی به او شده اما رابطه‌اش در اجرای «مکبث» همیشه مجهول مانده است. «هکات» ایزدبانوی خشم و خشونت و تاریکی است. او یک شخصیت زن در شمایل‌های مختلف است. زنی با صورت سه‌وجهی که به‌گونه‌ای ایزدبانوی سه جادوگر داستان است. داستان نمایش به سرحدی می‌رسد که «هکات» خود وارد عمل می‌شود. او قاعده بازی را رعایت نمی‌کند، خود قاعده می‌سازد. «هکات» بازی‌ساز اجرای «مکبث» است. قدرت‌هایی که او دارد شباهت دارد به قدرت‌های کارگردان. کارگردان چون در نمایش حضور دارد، می‌تواند رفتارهای متفاوتی از خودشان دهد. در این اثر‌، در لحظه تصمیم گرفته می‌شد و رفتاری هماهنگی با بازیگر روبرو صورت می‌گرفت.

آیا کارتان اجرای عمومی خواهد داشت؟

ما سه سال منتظر تالار «مولوی» بودیم. مدیران مختلف آمدند و رفتند. آقای اسدی گفت که شهریور اجرا خواهیم داشت. چند ماه، هر روز از ساعت 8 صبح تا 12 شب کار کردیم، اما سالن را بستند، اجرایمان سه ماه به تعویق افتاد. مدیر جدید آمد و گفت‌ ما حتما در نوبت اول یا دوم خواهیم بود. دکتر دلخواه قول دادند پشت ما باشند، ایشان هم رفتند جای دیگر کارشان را اجرا کردند. مدیران مختلف به ما گفتند ما نوبت اول اجرا هستیم، اما هیچ‌کدام کاغذی به ما ندادند.

اجرای جشنواره‌ای خود را چطور دیدید؟

ما شنبه شب دو اجرایمان را در جشنواره داشتیم. در هر دو نوبت، سالن حافظ آن‌قدر شلوغ بود که من تا به حال ندیده بودم. در سانس اول 280 و در نوبت دوم 360 نفر تماشاچی برای دیدن کار ما آمدند که این در مقایسه با میانگین تعداد مخاطب، جمعیت خیلی زیادی است و من خیلی ممنونم از همه تماشاگران که آمدند و ما را دیدند. تجربه خیلی جذابی بود.


 شوق تماشاخانه ها و بغض مخاطبان

بولتن تئاترسی و سومین جشنواره بین المللی تئاتر فجر در حالی کار خود را از اول بهمن ماه در تهران آغاز کرد که طبق جدول ارائه شده توسط مسئولان دبیرخانه این رخداد، 10 تالار میزبانی این دوره جشنواره را برعهده داشت در این میان به جز تالار خصوصی «باران» که امسال به جمع سالن های میزبان جشنواره اضافه شده است مابقی تالارها اسامی آشنایی برای دوستداران هنر نمایش در پایتخت به شمار می روند.

 از حذف تلخ مولوی تا کنار گذاشتن ناگهانی خاوران

تالارهای اصلی و چهارسو مجموعه تئاترشهر، تالارهای استاد حمید سمندریان و استاد فرهاد ناظرزاده کرمانی تماشاخانه ایرانشهر، تماشاخانه سنگلج، تالار هنر، تالار حافظ، تالار استاد انتظامی خانه هنرمندان، تماشاخانه مهر حوزه هنری و تئاتر باران، 10 سالن میزبان جشنواره سی و سوم را تشکیل می دهند.

غیبت تالارهای قشقایی، سایه و کارگاه نمایش از مجموعه تئاترشهر که به دلیل تعمیرات نوسازی و بازسازی از فهرست سالن های میزبان جشنواره خارج شده اند بدون هیچ اغراقی ضربه جبران ناپذیری به بدنه این رخداد بین المللی وارد کرده است و متاسفانه حذف دو سالن نمایشی تالار مولوی از دو دوره گذشته (سی و یکم) که از حرفه ای ترین و مجهزترین سالن های نمایشی کشور به شمار می روند نیز مزید بر علت شده تا تعداد صندلی های میزبان این رخداد از 2500 صندلی سال های قبل به 1800 صندلی کاهش پیدا کند.

تالارهای سایه، قشقایی و کارگاه نمایش بنا به گفته علی مرادخانی معاون امور هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی که 11 روز مانده به جشنواره و در بازدید از روند بازسازی این تالارها بر «فدا نکردن کیفیت در قبال سرعت» تاکید کرده بود؛ در شرایطی کنار گذاشته شدند که قرار بود تعدادی از سالن های تماشاخانه خاوران به جمع تالارهای میزبان اضافه شوند که متاسفانه این اتفاق هم رخ نداد.

همچنین دو سالن تخصصی تالار مولوی نیز - که از جشنواره سی و یکم از جمع تالارهای میزبان به دلیل بدهی اداره کل هنرهای نمایشی وزارت ارشاد به آن تالار توسط مسئولان دانشگاه تهران کنار گذاشته شد -امسال به دلیل (یا بهانه) تعمیرات از میزبانی مخاطبان محروم شدند.

نکته مهم در این میان اما افزوده نشدن سالن های مجموعه خاوران به جمع تالارهای میزبان جشنواره بود.

در این میان برای دلیل این امر عده ای بر نبود تفاهم مالی معاونت امور هنری با سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران بر سر اجاره این تالارها سخن می گویند و عده ای دیگر بحث دوری مسافت این تالارها از مرکز شهر و برنامه فشرده و ساعت های نزدیک اجرا را دلیل استفاده نکردن از این مجموعه نمایشی تازه تاسیس مطرح می کنند و متاسفانه دبیر جشنواره نیز پس از برگزاری نشست خبری در فاصله سه روز مانده به آغاز جشنواره به بعد سکوت رسانه ای غریبی را اختیار کرده و به هیچ رسانه ای پاسخگو نیست.

از سوی دیگر نباید فراموش کرد که اردشیر صالح پور دبیر جشنواره سی و سوم تئاتر فجر که از این رخداد به عنوان پیشانی فعالیت های تئاتری نیز یاد می شود، تنها یک هفته مانده به برگزاری این رخداد و همزمان با استعفای حسین طاهری مدیرکل اداره هنرهای نمایشی ، از سوی مرادخانی به عنوان سرپرست این اداره کل نیز انتخاب شد.

پس از این اتفاق بخش مهمی از انرژی اصلی صالحپور برای اداره جشنواره در طی آن روزها و ایام برگزاری این رخداد تا زمان سیاهه این گزارش صرف سر و سامان دادن به فعالیت های اداره کل هنرهای نمایشی شده است و از قطار جشنواره جامانده است و به نظر می رسد که درِ اصلی رسانه گریزی و عدم پاسخگویی به رسانه ها از سوی وی نیز بر همین پاشنه استوار است.

 طراوت باران در تئاتر فجر

تالار تازه تاسیس باران، تنها تالار بخش خصوصی کشور است که در جشن ملی و بزرگ ترین رخداد تئاتری ایران با رنگ و بوی بین المللی نه تنها افتتاح خود را جشن گرفت که با امکانات خوب، فضایی مناسب و برنامه ریزی درست مدیرانش توانست علاوه بر میزبانی شایسته ازمخاطبان نظر گروه های حاضر برای اجرا در این تالار طی ایام جشنواره را نیز جلب کند.

نکته مهم در این میان آن است که با وجود تاکید مسئولان دولتی در توجه به امر خصوصی سازی در هنر و همچنین سپردن امور تخصصی به اهل آن، تالار باران توسط 'پیام وقار کاشانی' یک جوان تئاتری که سابقه خوبی در بازیگری و کارگردانی تئاتر در کشور دارد تاسیس شده است و لازم است تا مسئولان ضمن حمایت بیشتر از این دست اقدامات شرایط را برای ورود بخش خصوصی به بدنه تئاتری کشور بیش از پیش فراهم کنند.

 خبرنگارانی که تا حالا دیده نشده اند

نحوه صدور کارت خبرنگاران، میهمانان ویژه، فعالان و اعضای گروه های حاضر در جشنواره و نظایری از این دست نیز نه تنها آسیب جشنواره سی و سوم که سال ها است دامن گیر این رخداد بین المللی است و متاسفانه در این دوره نیز با وجود تاکید دبیر جشنواره و عباس غفاری مدیر روابط عمومی اداره کل هنرهای نمایشی بر صدور حداقلی کارت ها برای این مجموعه و تخصیص بلیت بیشتر به مخاطبان، تنها اتفاقی که نیفتاده است محقق شدن همین تاکیدها واشاره ها است.

حوزه تئاتر بر خلاف سینما حوزه فعالیت محدودتری چه برای هنرمندان این عرصه و چه برای اهالی خبر و فعالان رسانه است و به دلیل همین کوچکی و محدودیت، اغلب این افراد نه تنها یکدیگر را به چهره که به نام می شناسند و حتی بسیاری اسامی کوچک را برای خطاب قرار دادن استفاده می کنند و این مختص به جامعه خبری تئاتر نیست که در رابطه هنرمندان و خبرنگاران نیز می توان به وضوح چنین آشنایی و اشرافی را رصد کرد.

درست به همین دلیل است که وقتی اهالی رسانه در صف تالارهای نمایشی برای تماشای آثار حاضر در جشنواره سی و سوم تئاتر فجر حضور دارند و چهره های متعددی را می بینند که با کارت خبرنگاری در دست و گردن پیشاپیش آنها وارد سالن می شوند و روی صندلی های محدود اختصاص داده شده به خبرنگاران می نشینند، از خود و همکاران آشنای شان سوال می کنند که این افراد از کدام خبرگزاری یا روزنامه هستند که تنها شانه های بالا انداخته پاسخ مشترکی است که میان جمع محدود خبرنگاران واقعی تئاتر رد و بدل می شود.

نکته جالب آنکه وقتی از آن دوستان و افراد نیز سوال می شود که از کدام خبرگزاری یا روزنامه و رسانه موفق به دریافت کارت خبرنگاری شدند نیز نام رسانه هایی را عنوان می کنند که حتی در حد یک وبلاگ خبری نیز در بین اهالی تئاتر و هنرمندان آن شناخته شده نیستند.

اینجاست که باید پرسید تمامی آن اشاره ها و تاکیدات دبیر جشنواره و مدیر روابط عمومی این رخداد مبنی بر رعایت ضوابط صدور کارت خبرنگاری و میهمان ویژه تا چه حد جامه عمل پوشیده است که آن هم خوشبختانه به دلیل رسانه گریزی دبیر این رخداد تاکنون محقق نشده است.

 تالارهایی مسرور هم نفس با مخاطبان

جشنواره های ملی و بین المللی که رنگ و بوی جشن انقلاب شکوهمند اسلامی را دارند همواره در خیل ده ها جشنواره فرهنگی برگزار شده جاری کشور به عنوان گل سر سبد رخدادهای هنری به شمار می روند و به همین دلیل است که کانون توجه مردم و مسئولان را به طور مشترک به خود اختصاص می دهند.

در این میان جشنواره تئاتر فجر که بزرگترین رخداد نمایشی نه تنها در ایران که در منطقه خاورمیانه شناخته می شود به دلیل جمع آوری بیش از هفتاد اثر تئاتری مختلف در گونه های صحنه های و خیابانی و میزبانی از هنرمندان سراسر کشور و همتایان بین الملیل خود زیر چتر و سقفی واحد، بیشترین توجه را معطوف به خود می کند.

تشکیل صف های طویل و شور و شوق جاری طی روزهای برگزاری این جشنواره باعث می شود تا تهران و در سالیان گذشته استان های میزبان این رخداد، در کنار اکسیژن موجود در هوا عطر و طعم تئاتر را نیز میهمان مشام خاطر هنرمندان و هنردوستان ایرانی کند و همین عطر و بو و شور و حال است که استقبال از آثار این رخداد را در قیاس با دیگر روزهای سال صد چندان افزایش می دهد.

در این میان حضور ده ها و صدها تماشاگر مشتاق بیرون سالن ها و یا هنگام اجرای آثار نمایشی در درون تالارهای مختلف، چهره و جلوه زیبایی به فضای تئاتر کشور می دهد چرا که سیل مشتاقان نه تنها بیانگر روحیه بالای فرهنگی عموم مخاطبان این سامان را به رخ مسئولان و میهمانان بین المللی می کشاند که آرزوی دیرینه هنرمندان برای وجود چنین شور و شوقی را حداقل در ایام برگزاری جشنواره تئاتر فجر محقق می کند.

هر چند تالارهای نمایشی هر ساله برای جشنواره تجهییز می شوند اما باز هم اجراهایی مانند نمایش «کمپلکس اودیسه» از آلمان و «پروزا بر فراز شهر» از ارمنستان و یا نمایش های تولید شده توسط هنرمندان ایرانی چون «الیور توئیست» و «ملاقات بانوی سالخورده» نشان می دهد که هنوز برخی جنبه های سخت افزاری و امکانات جانبی اجرای نمایش، نیازمند تجهیز بیشتراست و امیدداریم تا با مشخص شدن تمامی این نیازها در دوره های آتی و برای اجراای عمومی، مسئولان به فکر هر چه بیشتر به سامان کردن این تجهییزات باشند.

 تکریم مخاطب، اصلی مهم

بی شک ولی نعمتان اصلی هنر تئاتر، مخاطبان و عموم مردمی هستند که تلاش می کنند با حضور در تالارهای نمایشی و یا فضاهای میزبان آثار تئاتر خیابانی حمایت همه جانبه شان را از این دست آثار به اثبات برسانند و دقیقا به دلیل همین امر است که همواره موضوع تکریم مخاطبان از اولویت های مهم و غیرقابل چشم پوشی در هر رخداد فرهنگی است.

در حالی تئاتر خیابانی به عنوان مهمترین گونه نمایشی برای فراگیر کردن این هنر و تحقق شعار تئاتر برای همه به شمار می رود که جز محدوده مناسب سازی شدن فضای باز تئاترشهر برای میزبانی از آثار تئاتر خیابانی دیگر محوطه های انتخاب شده و موجود در سطح تهران چون باغ هنرمندان یا محوطه برج میلاد تنها به سبب آنکه فضای باز هستند نمی توانند میزبان آثار تئاتر خیابانی باشند.

چرا که با اجرای نمایش های خیابانی همواره صف های چند لایه ای از مخطبان گرد اثر نمایشی شکل می گیرد و هم سطح بودن مکان اجرای آثار تئاتر خیابانی (جز در محوطه تئاترشهر) با جایگاه ایستادن مخاطبان باعث می شود تا جز ردیف های اول و دوم، دیگر حاضران در این سرمای بهمن ماه و انرژی دادن به گروه های نمایشی با حضورشان کمترین بهره را از اجرای تئاتر خیابانی ببرند.

تقصیر خودتان است!

و سرانجام نکته مهم آخر این گزارش در بحث بررسی تالارهای نمایشی و واکنش مخاطبان متوجه این امراست که وقتی تعداد صندلی های تالارها مشخص بوده لازم است مسئولان در فروش بلیت و ارائه کارت های میهمان و ویژه و خبرنگاران نهایت دقت را داشته باشند تا در اجراهای آثار نمایشی شاهد پشت در ماندن بیش از 100 نفر از مخاطبان در خلال اجرای آثار نمایشی نباشیم.

مساله تلخ تر آنکه بسیاری از این مخاطبان بلیت آثار جشنواره را تهیه کرده اند و بابت آن بهایی را پرداخته اند و وقتی به سبب بی نظمی در هدایت تماشگران شاهد حضور افرادی در سالن ها هستیم که به جای مخاطبانی که بلیت ها را تهیه کرده اند به تماشای اثر می نشینند، حداقل ساز و کاری برای بازگرداندن مبلغ ارائه شده توسط آن دسته از مخاطبانی که با وجود بلیت در دست موفق به حضور در سالن نشده اند اتخاذ شود تا روحیه اعتماد مخاطب به سیاست های مدیران و برگزاری کنندگان جشنواره بیش از پیش تقویت شود نه آنکه آنها با چهره های برافروخته در پاسخ مسئولان تالارها که می گویند «باید زودتر می آمدید» یا «جلوی صف می ایستادید» تنها به فرو خوردن بغض و ناراحتی شان و خیره ماندن به بلیت ها ناچار و دچار نشوند و این بار در استثنایی تلخ دچار معای عاشق نمی دهد.


زیر فشار اتاق بغلی!

نمی‌توان محمد چرم‌شیر را از نمایشنامه‌نویسی و تئاتر ایران حذف کرد، هم به لحاظ حجم نوشته‌ها و شاگردانی که از طریق کلاس‌های دانشگاهی و کارگاه‌های آزاد تعلیم داده است و هم به خاطر ارتباط گسترده‌ای که با نسل جدید و قدیم تئاتر ایران دارد و همراهی‌ها و همکاری‌هایی که در طول سال‌ها با گروه‌های تئاتری داشته و دارد.

محمد چرم‌شیر در گفت‌وگویی از وضعیت انتشار نمایشنامه و برخی انتقادهای مطرح‌شده به او، روند تحولات جریان تئاتر و نمایشنامه‌نویسی در ایران، دلایل کم اجرا شدن آثار برخی نویسندگان و موضوعات مختلف دیگری از جمله ممیزی و اعمال سلیقه در این زمینه می‌گوید.

او به شهادت نوشته‌های اجراشده و نشده و گواه حرف‌هایش در این گفت‌وگو، حدود 30 سال است که نمایشنامه می‌نویسد. آن هم نه یکی دو یا چند اثر، بلکه چیزی حدود 100 نمایشنامه که بسیاری از آن‌ها از سوی کارگردان‌های مختلف اجرا شده‌اند. اما اتفاقا برخی، نوشته‌های زیاد او را به عنوان نقطه ضعف کارهایش ذکر کرده‌اند. چرم‌شیر در این‌جا به این‌گونه اظهارنظرها و نقدها هم واکنش نشان می‌دهد. او که هنوز بسیاری از آثارش نه اجازه اجرا گرفته‌اند و نه اجازه چاپ دارند، حرف‌های فراوانی هم دراین‌باره دارد، آن‌چنان‌که وقتی از او درباره علت کم اجرا رفتن آثار برخی از نمایشنامه‌نویسان سؤال می‌شود می‌گوید این آسیب را نتیجه نظارت سلیقه‌یی می‌داند نه چیز دیگر.

بولتن تئاتر

چرم‌شیر به پیگیری و خواندن آثار ادبی بخصوص رمان معروف است، در این‌باره نیز درصد کتاب‌خوان‌ها در ایران را هولناک می‌داند و با اشاره به ممیزی سلیقه‌یی، درباره برخی کتاب‌هایی که در اوایل روی کار آمدن دولت جدید اجازه انتشار پیدا کردند نیز معتقد است در تمام این سال‌ها عده‌ای گفته‌اند اگر این آثار منتشر شود آشوب ایجاد می‌کند. این‌ها غرض‌ورزی است و از نبودن معیار مشخص تبیین‌شده برمی‌خیزد.

با این‌که شروع گفت‌وگو درباره انتشار نمایشنامه در ایران و وضعیت این گونه ادبی بود، اما گفت‌وگو به این موضوع خلاصه نشد و در ادامه اشاره‌هایی به موضوعات مختلف نمایشنامه‌نویسی و تئاتر شد.

حاصل گفت‌وگوی فرزاد گمار - خبرنگار ادبیات و نشر ایسنا - با محمد چرم‌شیر در پی می‌آید.


در حال حاضر وضعیت نمایشنامه‌نویسی و چاپ نمایشنامه را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

ماجرا دو قسمت است؛ بخشی که به انتشار ترجمه‌های نمایشنامه‌های خارجی برمی‌گردد و بخشی به نوشته‌های نویسندگان جوان ایرانی. الان ناشران رغبت بیش‌تری برای چاپ نمایشنامه‌های ترجمه‌شده دارند و ک‌متر نمایشنامه‌های نویسندگان جوان را منتشر کنند. دلیل آن هم آشنایی مخاطب با نویسنده‌ و نمایشنامه‌های خارجی است. این آشنایی باعث می‌شود که ناشر بیش‌تر به سمت چاپ این نمایشنامه‌ها برود. این اتفاق هم طبیعی است چون در این میان ناشر دولتی وارد کارزار نشده و مسئولیت‌هایش را انجام نداده است، چون حمایت از نمایشنامه‌نویسان داخلی و ناآشنا بر گردن ناشر دولتی است که متاسفانه وظایفش را انجام نمی‌دهد.

معتمد می‌گوید نه، به خاطر این است که می‌داند وقتی امثال بیضایی در تئاتر باشند دیگر کسی به او مراجعه نمی‌کند. در دانشگاه هم همین اتفاق افتاد. باید استادان درجه یک دانشگاهی از دانشگاه بیرون می‌رفتند تا آدم‌هایی فرصت پیدا می‌کردند و جای آن‌ها را پر می‌کردند.

ظاهرا یک‌سری از ناشران دولتی مثل حوزه‌ هنری هستند و در حوزه انتشار نمایشنامه هم فعالیت دارند. نظرتان درباره فعالیت‌های آن‌ها چیست؟

بله، بسیاری از ناشران دولتی مثل انتشارات نمایش یا حوزه‌ هنری به چاپ نمایشنامه دست می‌زنند، اما اشکالی که در کار آن‌ها وجود دارد این است که سلیقه‌یی عمل می‌کنند. آن‌ها در کنار نمایشنامه‌نویسان جوان کارشناسانی برای نظارت قرار نمی‌دهند تا کارهای آن‌ها را ارزیابی کنند و به آن‌ها کمک کنند که سطح نوشتن خود را بالاتر ببرند و نمایشنامه‌ها را پخته‌تر کنند. در این زمینه بخش خصوصی نمی‌تواند از آن‌ها حمایت کند و هرچه به دستش برسد منتشر می‌کند. در صورتی‌که بخش دولتی بودجه دارد و می‌تواند انتشار آثار جوان‌ها را البته با قرار دادن ناظران کارشناس انجام دهد که متاسفانه این کار را انجام نمی‌دهد.

در بخش انتشار نمایشنامه موضوع ممیزی چه وضعیتی دارد؟ چون معمولا از نمایشنامه‌نویسان می‌شنویم که بسیاری از نمایشنامه‌ها اجرا می‌روند ولی در چاپ و انتشار به مشکل برمی‌خورند. اصلا این مساله در حوزه چاپ نمایشنامه‌نویسی چقدر جدی است؟

این مسئله از آن‌جا ناشی می‌شود که وزارت ارشاد در این حوزه قانون یک‌دستی ندارد. ارشاد حوزه‌ها و وظایف را تقسیم کرده‌ و با این کارارتباط بین حوزه‌ها را قطع کرده است. در صورتی‌که در گذشته اگر یک نمایشنامه‌ در مرکز هنرهای نمایشی یا شورای نظارت مجوز اجرا می‌گرفت، به صورت اتوماتیک مجوز کتاب هم به آن تعلق می‌گرفت. ولی این ارتباط را از یک جایی به بعد قطع کردند. به طوری‌که الان نمایشنامه یک بار باید به نظارت مرکز هنرهای نمایشی برود تا مجوز اجرا بگیرد و برای انتشار به صورت کتاب نیز یک بار دیگر باید به اداره کتاب وزارت ارشاد برود تا نهایتا مشخص شود کتاب قابل چاپ است یا نه. این یعنی صرف انرژی، دوباره‌کاری و اعمال سلیقه. یعنی این‌که بخش‌ها به هم مرتبط نیستند که اگر مرتبط باشند شما این اطمینان را دارید که اگر کتابی یک بار در جایی مورد ارزیابی قرار گرفت این ارزیابی در جای دیگری هم مورد قبول است.

آسیب‌های آن هم این است که اجراهایی می‌بینیم که اجازه چاپ پیدا نمی‌کنند و این یعنی آیندگان نمی‌توانند به آن‌ها دسترسی پیدا کنند. یعنی این‌که شما یک بار نمایشی را می‌بینی که تازه از روی اجرا به گوش شما رسیده است و دیگر نمی‌توانی آن را از روی کتاب بخوانی و ارزیابی‌اش کنی. در این صورت متن‌ها از روی اجرا خوانده می‌شوند و این اتفاق خوشایندی نیست. در این صورت ما متن را نمی‌بینیم و تنها ذهنیت کارگردان را که روی متن انجام شده می‌بینیم. چون نمایشنامه به صورت کتاب درنیامده که مخاطب بتواند متن را مورد ارزیابی قرار دهد. از سمت دیگر نمایشنامه‌ای را می‌بینیم که منتشر شده اما اجازه پیدا نمی‌کند که با ذهنیت اجرا ادغام شود و تجربه‌های اجرا هم به آن اضافه شود تا به نمایشنامه‌نویسی کمک کند و نویسنده‌اش در تجربه‌های آتی خود نمایشنامه‌اش را اجرایی‌تر ببینند. در هر دو صورت ضایعه‌های اسفناکی برای نمایشنامه‌نویسی رقم خواهد خورد.


شاید از زاویه همین مساله یا مسائلی شبیه به این است که الان نمایشنامه‌های خیلی کمی به دست کتاب‌خوان‌ها می‌رسد. شاید به دلیل همین بی سر و سامانی است که در ایران و حتی در بین قشر کتاب‌خوان ایرانی هنوز نمایشنامه‌خوانی چندان رواج ندارد و آن‌ها خیلی پی‌گیر خواندن کارهای نمایشنامه‌نویسان نیستند. آن‌ها بیش‌تر سعی می‌کنند رمان بخوانند و نمایشنامه خیلی در اولویت‌شان نیست. نظر شما در این خصوص چیست و اساسا فکر می‌کنید چرا دایره مخاطبان نمایشنامه در ایران محدود است؟

این کاملا طبیعی است. ماجرا این است که تو به چیزی رغبت نشان می‌دهی و میل به سمتی پیدا می‌کنی که با آن آشنا باشی. به طور مثال وقتی تو در کتاب درسی شعر می‌خوانی، قاعدتا با فرمی به اسم شعر آشنایی پیدا می‌کنی و می‌توانی جذبش شوی و نهایتا به سراغش بروی. اگر در کتاب درسی بخشی از یک رمان و قصه را بخوانی، می‌توانی به آن توجه کنی و به سراغش بروی. ولی وقتی به تمام کتاب‌های درسی در سیستم آموزشی ایران نگاه می‌کنیم، حتی یک نمایشنامه هم در بین آن‌ها نمی‌بینیم. در این حالت اگر در ایران بچه‌ای تا پایان دوره دیپلم، به طور طبیعی هیچ تماسی با تئاتر نداشته باشد، اصلا نمی‌داند تئاتر و نمایشنامه چیست!

حالا به سراغ تلویزیون می‌رویم؛ تلویزیونی که در برنامه‌های روزانه‌اش به طور مرتب چیزی به اسم تئاتر ندارد و به طور خیلی پاره‌وقت و فی‌البداهه گاهی تئاتری را نشان می‌دهد که ما نمی‌دانیم چقدر ارزش دارد و چقدر درست یا غلط است. با این اوصاف طبیعی است که مخاطب از این مقوله دور باشد و به آن به عنوان یک نیاز نگاه نکند. حال از این مخاطب می‌خواهیم که بیاید و کتاب‌های ما را بخرد و بخواند و ارزیابی کند و درباره‌اش با ما صحبت کند!؟ در این صورت ما چیزی از او می‌خواهیم که اصلا از وجودش خبری ندارد. این دیگر کار من نمایشنامه‌نویس یا ارشاد نیست. تعاملی است که باید بین چندین و چند دستگاه به وجود بیاید. بچه‌های ما به طور مرتب باید در کتاب‌های درسی‌شان بتوانند نمایشنامه بخوانند. در طول روز یا هفته با مقوله‌ای به اسم تئاتر برخورد کنند. باید همه این اتفاق‌ها بیفتد و اگر اتفاق افتاد آن ترجیحی که شما می‌گویید می‌تواند صورت واقعی پیدا ‌کند. یعنی من وقتی به کتاب‌فروشی می‌روم و کتاب شعر یا رمان می‌خرم، کسی هم که نمایشنامه را می‌شناسد می‌رود و نمایشنامه می‌خرد و از آن استفاده می‌کند، اما الان در واقع ما داریم در خلأ حرف می‌زنیم. یعنی داریم در مورد بچه‌هایی صحبت می‌کنیم که از وجود چیزی به اسم نمایشنامه بی‌خبرند.

موضوع توجه به آثار مختلف ادبی و نمایشی در دوران تحصیل حتما تاثیرگذار است. خود من زمانی بخشی از «طومار شیخ شرزین» نوشته بهرام بیضایی را در یکی از کتاب‌های درسی خواندم. یا بخشی از رمان «جای خالی سلوچ» محمود دولت‌آبادی را و همین‌ها باعث شد بعدها خودم سراغ آثار این دو نویسنده بروم و آن‌ها را بخوانم. می‌خواهم بگویم این موضوع که گفتید باید چیزی به اسم نمایشنامه در کتاب‌های درسی وجود داشته باشد چقدر می‌تواند تاثیرگذار باشد؟

این اتفاق خوبی است که برای تو افتاده است، چون واقعیت این است که ما همواره شیپور را از سر گشادش می‌زنیم. برای این‌که فرض کن اگر تو تا سن 14 سالگی هیچ متنی نخوانده بودی و به یک‌باره در آن سن سنگین‌ترین متنی را که می‌شود سراغ گرفت جلو تو گذاشته‌اند که بخوانی، تو شانس آورده‌ای که به آن علاقه‌مند شده‌ای. در این‌جا ما می‌توانستیم بدشانسی بیاوریم و تو با خواندن این آثار زده شوی. یعنی یک کار خطرناک اتفاق افتاده و این یک ریسک بوده است. این یعنی این‌که ما وقتی هم می‌خواهیم کاری را انجام دهیم آن را در بدترین شکل ممکن انجام دهیم.

یعنی بچه‌ای که هیچ آشنایی‌ای با نمایشنامه ندارد و ما زمینه‌های آن را در وجود او آماده نکرده‌ایم به یک‌باره چیزی به او می‌دهیم که ممکن است از طعم آن خوشش نیاید و این می‌تواند ضایعه دیگری ایجاد کند. ماجرا هم فقط خواندن نمایشنامه نیست. اساسا باید در کل درس‌های روزانه بچه‌ها چیزی به اسم کار خلاقه وجود داشته باشد تا او به سمت آن گرایش پیدا کند. چون وقتی به یک‌باره متن خیلی سخت و غیرقابل هضمی در مقابل او قرار می‌دهی ممکن است باعث بیمار شدن فرد شود و این یعنی عدم برنامه‌ریزی. درباره نمونه تو ما شانس آورده‌ایم که به این حوزه علاقه‌مند شده‌ای، در صورتی‌که این متن‌ها به خاطر سنگین بودن‌شان همان‌قدر هم می‌توانستند تو را از ادبیات و نمایشنامه زده کنند.

بولتن تئاتردر کتاب‌های درسی دوران کودکی شما چیزی به اسم نمایشنامه هم وجود داشت؟

در کتاب‌های درسی دوران ما بخشی از نمایشنامه «خسیس» مولیر درنظر گرفته شده بود و امروز وقتی به آن نگاه می‌کنم، می‌بینیم در انتخاب این نمایشنامه چقدر هوشمندی وجود داشته است. «خسیس» مولیر یک متن ساده ‌ و در عین حال جذاب است که می‌توانست من بچه‌ کلاس سوم دبستان را هم با خود همراه کند. همچنین به من کمک کرد در بهترین حالت با فضای تئاتر و نمایش آشنا شوم. درصورتی که اگر به جای «خسیس» مولیر نمایشنامه «هملت» را می‌گذاشتند، ممکن بود از نمایشنامه زده شوم. ولی آن زمان هوشمندی به خرج دادند و یک نمایشنامه کمدی استاندارد که کاملا امتیاز درست و مشخصی گرفته‌ است در کتاب درسی گذاشتند که قابلیت برانگیختن رغبت بچه‌ها به این حوزه را داشت.

فکر می‌کنید اگر امروز نمایشنامه و به طور کلی تئاتر در جامعه مهجور است به خاطر سیستم آموزشی و وزارت آموزش و پرورش است؟

نمی‌خواهم گناه را به گردن آموزش و پرورش بیندازم. به نظر من این یک تعامل ملی است، یک همنشینی بین دستگاه‌هاست. یعنی همان‌قدر که آموزش و پرورش مکلف است، صدا و سیما هم مکلف است. همان‌قدر که صدا و سیما، وزارت فرهنگ هم وظیفه دارد و همان‌قدر که همه آن‌ها با هم تعامل می‌کنند، انزوا و از گود خارج شدن کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان هم مهم است. برای این‌که در دوره‌ای نصف این وظایف برعهده کانون بود و این کارها در آن‌جا می‌شد. برنامه‌های آن‌جا در اوقات فراغت بچه‌ها قرار می‌گرفت و برای پرکردن این اوقات با تعاملی که صورت گرفته بود خوراک لازم این بچه‌ها فراهم می‌شد. برای همین وقتی به دوره ما نگاه می‌کنی، می‌بینی که ما از 13 - 14 سالگی به کانون رفته‌ایم و بسیاری از آموزش‌ها و علایق‌مان را از آن‌جا کسب کرده‌ایم.

در واقع یک نهاد و یک وزارت‌خانه مقصر نیست. این موضوع واقعا یک تعامل ملی و جمعی است که ما بتوانیم بعدها از این بذر که پاشیدیم استفاده کنیم.

اساسا چرا ما باید تئاتر را جدی بگیریم!؟ این خیلی روشن است که انتظارات ما از دیدن یک فیلم سینمایی و خواندن ادبیات چه چیزهایی می‌تواند باشد. حالا این انتظارات درباره تئاتر چگونه است؟ ‌می‌خواهم بپرسم اساسا ما چرا باید برویم و نمایشنامه بخوانیم و اجرای تئاتر ببینیم؟ اصلا چرا حکومت و دولت باید برای آن هزینه بدهد و آن را توسعه دهد؟ کارکرد تئاتر برای عموم مردم جامعه چیست؟

من می‌فهمم چه می‌پرسی. اما خطا از این ناشی می‌شود که فکر می‌کنیم وقتی گفته می‌شود به تئاتر بها بدهید، یعنی این‌که یک‌سری بچه کوچولو آموزش داده شوند که بعدا در سن 19 سالگی شروع به کار کردن در تئاتر یا نوشتن نمایشنامه کنند. من این‌گونه نگاه نمی‌کنم. قصد و فکر من در تئاتر شغل درست کردن نیست. می‌گویم تئاتر به جامعه ما کمک می‌کند شهروندانش سالم‌تر زندگی کنند. تئاتر به یک خانم خانه‌دار، معلم و کارمند کمک می‌کند آن‌ها خانم خانه‌دار، معلم و کارمند خوبی بشوند. اما وقتی فکر می‌کنیم به گونه‌ای برنامه‌ریزی کنیم که کارمان به تولید حرفه بینجامد، دچار این اشکال هم می‌شویم. در صورتی که در همه جای دنیا به این مقولات به عنوان مقولات کمک‌کننده به زندگی اجتماعی نگاه می‌شود.

مثال می‌گویم، اگر در یک کشور دیگر تئاتر را در برنامه‌های درسی و زندگی می‌گنجانند، هدف‌شان اصلا این نیست که از صد نفر آنان صد نمایشنامه‌نویس تولید کنند، چون خودشان هم می‌دانند که شاید از این صد نفر یک نفر هم نمایشنامه‌نویس و بازیگر نشود،‌ اما از بین آنان می‌شود صد نفر که می‌توانند سالم‌تر در جامعه زندگی کنند بیرون آورد.

اما در این‌جا این‌گونه نیست. یعنی وقتی سیستم آموزشی وظایف خود را انجام نمی‌دهد، فرد‌ در سن 19 سالگی به دانشگاه می‌آید نه این‌که به این ضرورت رسیده باشد، بلکه گمان می‌کند اگر تئاتر بخواند، نمایشنامه‌نویس یا بازیگر خوبی خواهد شد، اما وقتی به او می‌گویی ممکن است در عرض پنج یا 10 سال آینده متوجه شوی که این‌کاره نیستی و این استعداد را نداری شوکه شود. در این‌جا نظر من این است که ما می‌توانیم امر آموزش را به جای پایان دوره تحصیلی به سطح پایین‌تری بیاوریم، نه این‌که آن را به زمانی موکول کنیم که فرد می‌بایست مسیر زندگی خود را تعیین کند.

این موضوع در کارگاه‌های داستان‌نویسی و نمایشنامه‌نویسی هم اتفاق می‌افتد. یعنی ممکن است افرادی گمان کنند می‌توانند بازیگر، نمایشنامه‌نویس و یا داستان‌نویس شوند، بنابراین در این کارگاه‌ها ثبت نام کنند، اما هیچ‌کدام این استعداد را نداشته باشند. یا نه، ضعف سیستم آموزشی باعث شده آن‌ها به رشته‌ای که علاقه و شاید توانایی آن را داشته‌اند، راه پیدا نکنند، به همین خاطر پس از گذران چند سال در رشته‌ای که دوست نداشته‌اند به این کلاس‌ها گرایش پیدا می‌کنند.

من دارم می‌گویم اگر داریم از نمایشنامه‌نویسی یا تئاتر صحبت می‌کنیم شامل همه این چیزها می‌شود. یعنی در آموزش نقاشی و دیگر هنرها هم همین است. اگر ما در یک برنامه آموزش این افراد را به سطوح پایین‌تر بیاوریم، آرام آرام خود بچه‌ها جهت زندگی خود را مشخص می‌کنند، اما چون این برنامه‌ریزی‌ها انجام نمی‌شود، توانایی‌های آنان دیر بروز می‌کند. باقی رشته‌های هنری هم همین‌گونه است و اصولا چه کسی گفته اگر ما در دوران ابتدایی به بچه‌ نقاشی یاد بدهیم این بچه در آینده نقاش می‌شود؟ شما خانم خانه‌داری را درنظر بگیرید که در دوره تحصیلاتش یاد گرفته باشد نقاشی بکشد. این خانم وقتی در اوقات بی‌کاری خود بتواند یک نقاشی بکشد و تمامی آن‌چه را در درونش است به بیرون بریزد وقتی شوهر و بچه‌هایش از در وارد می‌شوند با احساس آرامش بهتری با آن‌ها برخورد می‌کند، شاید دولتی‌ها این را متوجه نیستند. آن‌ها شاید به حرفه بودن توجه می‌کنند، ولی ما به حرفه بودن توجه نمی‌کنیم؛ برای همین است که می‌گوییم این یک تعامل ملی است تا ما جامعه‌ای را بسازیم که در آن آدم‌ها احساسی راحت و بهتری به هم داشته باشند. من می‌گویم داستان، شعر‌ و تئاتر می‌تواند این آرامش را برای جامعه فراهم کند.

ولی الان این‌گونه نیست. مثلا در حوزه تئاتر به غلط یا درست نگاهی که از سوی عموم مردم به آن‌هاست بیش‌تر این است که فعالان آن یک‌سری روشنفکر یا شبه روشنفکر هستند که نسبت چندانی با جامعه ندارند و کارهایی انجام می دهند که تنها طیف خاصی آن‌ها را می‌فهمند و متوجه می‌شوند.

من وجود این نگاه را کاملا طبیعی می‌دانم. چون آن‌ها فرآورده‌ای را می‌بینند که هیچ گونه آشنایی با آن ندارند و اگر آشنا باشند چنین تصوری نمی‌کنند. خود من به عنوان کسی که نمایشنامه‌نویس هستم و سال‌هاست این کار را انجام می‌دهم احساس بیگانه بودن با جامعه ندارم. من در این جامعه هستم و مثل افراد جامعه خودم زندگی می‌کنم. خودم را بیگانه و غریبه و دورافتاده از جامعه فرض نمی‌کنم.


این یعنی این‌که از جامعه هم می‌نویسید؟

اگر غیر از این بود اصلا چرا می‌خواستم بنویسم. اگر از جامعه چنین نگاهی به ما وجود دارد باید بگویم این منظر از سمت ما به مخاطبان نیست، بلکه از سمت مخاطب به سمت ماست. دلیل آن هم ناآشنایی مخاطب با ماست. برای همین است که او این حوزه را تک‌افتاده و بیرون از حوزه اجتماعی می‌بیند که به قول تو گمان می‌کند یک عده آدم خاص، جمله کارهایی خاص انجام می‌دهند که نمی‌دانند چقدر به دردشان می‌خورد و چقدر نمی‌خورد.

شما در جایی گفته‌اید نویسنده باید بنویسد و روشنفکر دیگر نباید انتظار داشته باشد به او به عنوان مرغ تخم طلا نگاه شود. آیا موضوع نوشته‌های پرشمار شما که شاید چیزی حدود صد نمایشنامه را شامل می‌شود و اتفاقا از سوی برخی هم این نوشتن زیاد مورد انتقاد واقع شده است از همین نگاه شما می‌آید. خودتان چنین چیزی را قبول دارید؟

اتفاقا می‌توانم بگویم من پرکار نیستم‌، دیگران کم‌کارند. شاید این نگاه از جامعه‌ای می‌آید که در آن مخاطب دائما تو را به عنوان یک فرد یا گروه تک‌افتاده از جامعه می‌بیند و در ادامه، همین نگاه در بین خود فعالان حوزه تئاتر رسوخ کرده است، به‌طوری‌که خودشان هم بپذیرند که واقعا ما آدم‌های جداافتاده و خاصی هستیم. البته من این تصور را ندارم. می‌گویم کار من یک شغل و حرفه است. مگر شما می‌توانید به یک راننده تاکسی بگویید چرا این‌قدر مسافر سوار می‌کنی. یا می‌توانی به کارمندی بگویی چرا این‌قدر امور دفتری انجام می‌دهی یا به معلمی بگویی چرا این‌قدر سر کار می‌روی!؟

من هم در تئاتر یک حرفه به اسم نمایشنامه‌نویسی دارم، من مگر چه حرفه دیگری غیر از نمایشنامه‌نویسی دارم؟ مدیر کل جایی هستم یا غیر از نمایشنامه‌نویسی 10 شغل دارم؟

من هم مثل یک کارمند 24 ساعت وقت روزانه دارم که باید هشت ساعت آن را کار کنم و می‌کنم. روزی هشت ساعت می‌نویسم و هشت ساعت می‌خوانم. بازده این ساعت کاری که من انجام می‌دهم خروجی‌اش نوشته‌های من است. حالا اگر دیگران کار نمی‌کنند و می‌خواهند حرفه‌شان پاره‌وقت باشد و هر وقت حالش را داشتند کار کنند گناه من نیست. من مثل کارمندی هستم که سر وقتش کار می‌کند. حالا اگر کارمند اتاق بغلی نمی‌خواهد کار کند، چرا باید به کارمندی که کار می‌کند ایراد بگیرد؟

شاید این نگاه از جایی می‌آید که کار هنرمند به عنوان تولیدکننده یک اثر که با اندیشه در ارتباط است ویژه‌تر از کار دیگران درنظر گرفته می‌شود؟

اگر این نگاه ویژه و خاص به معنای تنبلی است که من آن را قبول ندارم.

به معنای تولید یک اثر خلاقه که با اندیشه در ارتباط است؟

مگر خلاقه نیست؟ چه کسی می‌تواند بگوید خلاقه نیست. از نظر من هر اثری که تولید می‌شود به دلیل طی کردن فرایند تولیدش خلاقه است. چون بالاخره آن آدمی که به نوشتن دست زده است کاری را خلق کرده که حالا ما می‌توانیم آن را بررسی کنیم و بگوییم ضعف دارد یا نسبت به تجربه و دانش ما در کجا قرار گرفته است. این ارزیابی هم همیشه صورت می‌گیرد.

این ارزیابی می‌تواند در قیاس با درام‌های جهانی و درام‌پردازان جهانی صورت بگیرد. یعنی سمت و سویی که در آن‌جا طی می‌شود و کارهایی که در ایران انجام می‌شود.

اول باید این را پاسخ بدهم که چه کسی این را خلاقه می‌داند، چه کسی نمی‌داند؟ نویسنده‌ای که روزانه‌ کار خودش را انجام می‌دهد، یعنی روزانه می‌خواند و مشق می‌کند. بنابراین ارزیاب او باید کسی باشد که با تمامی این مراحل آشنا باشد. اما الان ما تحت فشار چه کسانی هستیم؟ تحت فشار اتاق بغلی که کار نمی‌کند! الان اوست که به ما می‌گوید چرا کار می‌کنی و چرا کارت خوب نیست!؟ البته که ما نباید جواب‌گوی ارزیابی دیگران به عنوان مدیر و مسئول باشیم. من کارم را جلو مخاطبم می‌گذارم و مخاطب، مدیر من است. اگر کارم را پسندید، من در کارم موفق هستم وگرنه من کوتاهی کرده‌ام.

آیا ملاک خوب یا بد بودن اثر همیشه مخاطب است؟

نه اصلا. صحبت الان من مخاطب نیست، چون بعدا می‌توانم مخاطب را هم تعریف کنم. اول از همه باید ببینیم چه کسی می‌گوید کار خلاقه صورت نگرفته است و معیار ارزیابی‌اش چیست؟ آیا کسی که در زندگی‌اش دو نمایشنامه و یک رمان خوانده است می‌تواند این ارزیابی را انجام دهد؟ یا برای این کار تجربه لازم است. در این‌جا متاسفانه هم معیارهای‌مان تعریف نشده است و هم آن کسانی که دارند معیارهای تعریف‌نشده را بیان می‌کنند. معتقدم خیلی از ما یک خطکش 30 سانتی‌متری داریم که می‌خواهیم جهان را با آن ارزیابی کنیم و متوجه نیستم که هر چیزی پارامتر ارزیابی خودش را می‌خواهد. در این‌جا هم معلوم نیست چقدر از این آدم‌ها دارای پارامترهای ارزیابی هستند؟

درباره مخاطب هم منظورم این است که مخاطب با همه بی‌تجربگی‌اش بالاخره با حس خودش چیزی را اندازه می‌گیرد و به ما می‌گوید خوب است یا بد. من این مخاطب را می‌فهمم، ولی آن کارشناس را که دائم دارد دم از عدم خلاقیت می‌زند نمی‌فهمم. من دارم خودم را به او معرفی می‌کنم ولی او خودش را به من معرفی نمی‌کند. من نمی‌دانم پارامترهای اندازه‌گیری او چیست. برای همین حرف‌ها وغرغرها پای فیسبوک به گفت‌وگو و نقد و ارزیابی آدم‌ها تبدیل نشده است.

بنابراین شاهد آن هستیم که یک‌سری آدم‌های پنهان حرف‌هایی می‌زنند، ولی برای جواب‌گویی پای حرف‌های‌شان حضور ندارند. برای همین من آدمی را که حضور ندارد و کسی را که در این عرصه نیست جدی نمی‌گیرم. من کارم را خوب یا بد روی میز می‌گذارم. من مشخص هستم‌. کارم شناسنامه‌ من است که آن را روی میز گذاشته‌ام و این یعنی این‌که بیایید من را ارزیابی کنید و بگویید خوب است یا بد است. غرغر کردن‌، مخدوش صحبت کردن و ارزیابی کردن در جاهای پشت و پستو و چیزی گفتن به معنی ارزیابی نیست. در این مملکت روزنامه و مجله و سایت هست و این‌ها کاملا شناسنامه دارند. مشخص هستند، بیایند حرف بزنند و گفت‌وگو کنند.


می‌دانید که دانشجویان حوزه نمایش هم به کارهای شما حساس‌اند؟

من می‌توانم با آن‌ها گفت‌وگو کنم، چون مکان گفت‌وگوی آن‌ها مشخص است. من به دانشگاه می‌روم. به جایی می‌روم که با آن‌ها رودررو می‌شوم. اما چه کسی گفته من کارم را روی میز بگذارم و بگویم بچه‌ها از من یاد بگیرید؟ من می‌گویم بچه‌ها این تجربه من است. بیایید به نسبت شرکت یا عدم شرکت در این تجربه به من یاری برسانید. ولی آدم‌هایی که هستند و وجود دارند، نه آدم‌هایی که غایب و پنهان‌اند، نه آدم‌هایی که نیت دیگری از این ماجرا دارند. طبیعی است که من به حرف‌های آن‌ها توجه نمی‌کنم. من کار خودم را انجام می‌دهم و هشت ساعت کار خودم را می‌کنم. چون در این هشت ساعت باید تولید کنم، زیرا دائم چیزهایی من را ترغیب می‌کند که باید آن‌ها را مشق کنم.

به همین خاطر اساسا به حرف کسی که نمی‌شناسم، گوش نمی‌کنم. حتی اگر فحش بدهند که می‌دهند، حتی اگر توهین کنند که می‌کنند. هر اتفاقی که بیفتد من که آن‌ها را نمی‌بینم. من با آدمی حرف می‌زنم که بتوانم او را ببینم و پارامتر‌هایش را برای ارزیابی بدانم. همیشه هم گفته‌ام کسی که دیکته می‌نویسد نمره‌اش می‌تواند نمره تک شود، ولی کسی که دیکته نمی‌نویسد می‌تواند ادعا کند که همیشه نمره‌اش 20 است. من نمره هشت را ترجیح می‌دهم به کسی که از ترس نمره نگرفتن هیچ‌وقت دست به نوشتن نمی‌زند.

اساسا فکر می‌کنید ذهنیت‌تان بیش‌تر به ادبیات گرایش دارد و یا نمایشنامه؟ اصلا چرا تا به حال سمت نوشتن رمان نرفته‌اید در حالی که فکر می‌کنم بخش زیادی از مطالعات شما به خواندن رمان اختصاص دارد؟

من که نمی‌توانم این ارزیابی را انجام دهم. این را باید منتقدانی که نداریم جواب بدهند؛ منتقدانی که باید از سایه بیرون بیایند و استعداد خودشان را نشان دهند تا بتوانند چنین ارزیابی‌ای داشته باشند. ولی به طور کلی ذهن من با نمایش کردن همه چیز درگیر است و برای همین هم فکر کردم در این کار موفق‌تر و راحت‌ترم و امکان دسترسی به موفقیت بیش‌تری را دارم؛ همان‌قدر که با این فکر می‌توانستم بروم و رمان یا شعر بنویسم.

اما نکته دیگری که خودم به آن اعتقاد دارم و مهم هم نیست که دیگران به آن اعتقاد دارند یا نه این است که من جهان را جهان تخصصی می‌بینم و معتقدم هر کسی باید به دنبال تخصص خودش برود. دیگر این دوره گذشته که ما حکیم باشیم و از همه چیز مقداری بدانیم. امروز جهان به سمت تخصصی‌شدن رفته است و من هم با یک عالم فاکتورهای انتخابی که در لحظه برایم به وجود آمده انتخاب کرده‌ام که نمایشنامه‌نویس شوم. این را هم دیگران باید بگویند که من نمایشنامه‌نویس خوبی هستم یا نمایشنامه‌نویس بدی. آدم‌هایی هم که می‌توانند قضاوت کنند کسانی هستند که کاملا شناسنامه دارند. آدم‌هایی که وسط می‌آیند معیار داوری خود و مقدار دانش خود را در داوری و سلیقه‌شان اعلام می‌کنند.

ما از این افراد داریم؟

واقعیت این است که من نمی‌دانم داریم یا نه. کسی که به من کمک نمی‌کند. من نمی‌توانم به این صراحت قضاوت کنم. تصور می‌کنم همه چیزهایی که درباره نمایشنامه‌نویسی گفتم درباره نقد هم صادق است. یعنی این‌که باید کسانی باشند که حوزه را بشناسند که بخواهند به آن وارد شوند. باید فرایندی از دانش و تجربه را طی کنند و سوم این‌که جا و مکان بروز این نقد و داوری را داشته باشند. اگر این سه فاکتور باشد و کسی را نداشته باشیم می‌توانیم حکم کنیم که ما منتقد نداریم. اما اگر این سه اتفاق بیفتد و کسانی بیرون بیایند پس ما باید به وجود این آدم‌ها گردن نهیم. تا الان ماجرا نه آن شرایط وجود داشته و نه این‌که منتقدان از سایه بیرون آمده‌اند و وارد حوزه شده‌اند. آنان همچنان ترجیح می‌دهند در سایه بایستند و هوار هوار کنند. برای همین می‌گویم متأسفانه نه. ما منتقد تئاتر به این معنی که به تولیدکننده کمک کند نداریم. چون واقعیت این است که اگر فکر کنیم نقد یعنی ایرادگیری، به آن‌ها احتیاج نداریم. ما به منتقدانی احتیاج داریم که به نویسنده کمک کنند روز به روز بهتر شود. چرا فکر می‌کنیم نویسنده کسی است که کار خودش را کرده و قرار است کارش را یا بالای تاقچه بگذارند و برایش هورا بکشند و یا زیر پا لگدش کنند اگر منتقدان به نویسنده به عنوان کسی نگاه کنند که برای بهبود کار خودش دائما احتیاج دارد نظراتی را بشنود. بنابراین من نمی‌گویم منتقدان ما چیزی نمی‌دانند. اما من کارم را انجام داده و روی میز گذاشته‌ام. می‌گویم این میزان توانایی من در دانش و توانایی است. من دست کمک دراز کرده‌ام، اما قاعدتا کسانی باید باشند که این دست کمک را بگیرند. این‌گونه است که ما رشد پیدا می‌کنیم. ولی در حال حاضر اتفاقی که نمی‌افتد رشد است. در همه دنیا هم همین‌گونه است. هر وقت نگاه خصمانه بین تولیدکننده و منتقد به تعامل تبدیل شود هر دو طرف سود می‌برند. هر چقدر من نمایشنامه خوبی بنویسم، منتقدان هم بهتر می‌توانند بنویسند و بالعکس. اما واقعیت این است که الان ما در نبود منتقد در تاریکی قدم می‌زنیم، چون مورد کالبدشکافی و ارزیابی قرار نمی‌گیریم. قطعا کالبدشکافی و ارزیابی است که می‌تواند هر روز کار ما را بهتر کند و ضعف‌ها و قوت‌ها را می‌شناساند.

به نظر می‌رسد الان کارهای نمایشی که در ایران اجرا می‌روند در قیاس با درام‌های جهانی عقب‌ترند و تقریبا بیش‌تر نمایشنامه‌هایی هم که در این‌جا اجرا می‌گیرند مربوط به اقتباس یا بازخوانی از آثار متون نمایشی غربی است. خود شما هم از این‌گونه آثار اقتباسی و بازخوانی انجام داده‌اید. منشأ این نوع نگاه یا جریان چیست؟

همیشه برای بچه‌ها مثال می‌زنم و می‌گویم فرض کنید در دنیا روزانه فقط 10 کتاب چاپ می‌شود و ما هم به همه زبان‌های دنیا مسلط هستیم و همه کتاب‌ها هم به دست ما می‌رسد. با این وجود روزانه تنها می‌توانیم یکی از این کتاب‌ها را بخوانیم و این یعنی این‌که 9 کتاب دیگر باقی می‌ماند.

فردا هم باز همین بساط است و باز 9 کتاب دیگر باقی می‌ماند، وقتی این‌گونه جلو می‌رویم و می‌بینیم که با حجم زیادی کتاب نخوانده مواجه هستیم. حالا تصور کنید که در جهان، روزانه بیش از 10 کتاب چاپ می‌شود و ما هم به همه زبان‌های دنیا مسلط نیستم. پس مجبوریم واسطه‌ای به اسم مترجم داشته باشیم که او این کار را برای‌مان انجام دهد. طبیعی است که تعداد مترجمان از میزان کتاب‌هایی که منتشرمی‌شود کم‌تر است. مشکلات نشر مانع و مسائل مربوط به ترانزیت هم باعث دیر رسیدن کتاب‌ها به دست ما می‌شود، بنابراین همه این‌ مسائل را که کنار هم بگذاریم طبیعی است که مقدار کمی کتاب به دست ما می‌رسد. برای همین است که من معتقدم موضوع نشر کتاب و نمایشنامه فقط وظیفه ناشران غیردولتی نیست و ناشر دولتی باید وظایف خودش را انجام دهد که نمی‌دهد. در صورتی که قبل از انقلاب یک ناشر دولتی شروع به ترجمه سیستماتیک آثار کلاسیک و کهن دنیا کرد که ما هنوز از این منابع تعذیه می‌کنیم. اما یک ناشر خصوصی نمی‌توانست کار این بنگاه ترجمه را انجام دهد، چون ناشر خصوصی به یک سرمایه کلان احتیاج دارد که از پس آن برنمی‌آید ولی در آن زمان ناشر دولتی دست به کار شد و این خلأ را پر کرد.

بنابراین ما به عنوان نمایشنامه‌نویس آن اندازه‌ای اثر تولید می‌کنیم که در اختیارمان قرار گرفته است. اگر این خوراک ما بیشتر باشد علی‌القاعده آنچه را می‌گیریم و پس می‌دهیم، مقدار بیشتری خواهد بود و سریعتر هم اتفاق خواهد افتاد. بنابراین با این اوصاف باید حق بدهید که ما همان‌قدر عکس‌العمل نشان دهیم که عمل در مقابل ما قرار گرفته است. یعنی اگر ناشر دولتی و خصوصی حجم بیش‌تری از نمایشنامه و متنی را که در دنیا تولید می‌شود به دست ما برساند، علی‌القاعده تئاتر ما با تجربه‌های نوین‌تری آشنا می‌شود و هرچه ما با تجربه‌های نوین‌تر آشنا شویم امکان این‌که کار خلاقه انجام دهیم بیش‌تر است. اما الان ما در یک تناسب یک به یک قرار گرفته‌ایم. به اندازه‌ای که متن به دست ما می‌رسد بر روی آن فعل و انفعالات انجام می‌دهیم.

این موضوع را کنار دستگاه‌هایی بگذارید که وظیفه جذاب کردن و روزانه کردن امر کتاب‌ خواندن را برعهده دارند و این کار را انجام نمی‌دهند. همین می‌شود که رغبت به کتاب‌خوانی در ایران کم‌تر می‌شود؛ آن‌گونه که الان درصد کتاب‌خوان‌ها در ایران هولناک شده است.

وقتی همه این موضوعات را با هم جمع می‌کنیم، می‌بینیم تئاتر ما بخصوص در حوزه نمایشنامه‌نویسی واقعا همه تلاش خود را برای ورود به حیطه تجربه‌های نوین می‌کند؛ چه آن‌ها که سنی ازشان گذشته و چه کسانی که جوان هستند همه تلاش خود را می‌کنند که به‌روز باشند ولی آن‌قدر به‌روز هستند که در اختیارشان قرار می‌گیرد. پس خطاست که بگوییم چرا اتفاقاتی که در حوزه تئاتر این‌جا رخ می‌دهد به اندازه اتفاقاتی که خارج از مرزهای این مملکت می‌افتد، نیست.

شاید این سوال به خاطر این است که ما معمولا خود را با حجم زیادی از آثار و خلاقیت‌هایی که در حوزه‌های مختلف و در تمام کشورهای دنیا رخ می‌دهد، مقایسه می‌کنیم؟

به خاطر این است که همه این هنرها و امکان دستیابی به آن‌ها را یک‌جا جمع‌بندی می‌کنیم. در حالی‌که امروز می‌توانی با 2500 تومان آخرین فیلم دنیا را از کنار خیابان تهیه کنی یا در اینترنت آخرین فیلم، عکس، نقاشی و موسیقی را پیدا کنی، اما در نمایشنامه‌نویسی و تئاتر این امکان ضعیف‌تر وجود دارد. و هرچقدر این امکان ضعیف‌تر باشد فرایند یادگیری و پس از یادگیری هم کندتر می‌شود. برای این‌که پس از یادگیری با یک بشکن زدن بلافاصله نمی‌توانی همان را انجام بدهی، بلکه فراگیری طی یک فرایند انجام می‌شود. خب در این‌جا منابع که کم است، فرایند هم که طولانی است، علی‌القاعده در بخش تئاتر و بخصوص نمایشنامه‌نویسی حرکت ما کند شده است، اما این کندی به این معنی نیست که ما هیچ کاری انجام نمی‌دهیم. ما به اندازه‌ای که به دست‌مان می‌رسد فعل و انفعالات انجام می‌دهیم و به یک چیز تولیدشده تبدیلش می‌کنیم. بنابراین ما را با سینما یا فلان نقاش و مجسمه‌ساز و حتی فلان موسیقی‌دان نمی‌توان مقایسه کرد. پس این صحبت مقداری زیاده‌خواهی و کمی نگاه نکردن به شرایط است.

آیا این که ما بخواهیم نمایشنامه‌های محمد چرم‌شیر ترجمه شود و در کشورهای دنیا اجرا و تقدیر شود زیاده‌خواهی است؟

این کاری نیست که من به تنهایی بتوانم انجام دهم. اصلا مگر در حوزه ادبیات که ما به نسبت نمایش سابقه و ارتباطات بیش‌تری داریم، چقدر از آثارمان به زبان‌های دیگر ترجمه شده است؟ در آن‌جا محدودیتی وجود دارد که برای ما بیش‌تر است.

این در حالی است که در حوزه ادبیات داستانی، همچنان کتاب بودن مهم است، ولی در حوزه ما همچنان اجرا مهم‌تر از متن است. بنابراین آن‌ها رغبت کم‌تری دارند که متن من را چاپ کنند ولی شاید رغبت دارند اجرایی از من ببینند. برای همین اجرای من به خارج از کشور هم می‌رود ولی متن‌ها کم‌تر ترجمه می‌شود. نکته دوم این‌که چه در ادبیات داستانی و چه ادبیات نمایشی کارهایی که تا به حال انجام شده، دائما به وسیله روابط عمومی نویسنده انجام شده و ما هنوز یک روابط عمومی مهم وعمومی برای معرفی آثار ایرانی نداریم. خب در این شرایط طبیعی است فرنگی‌ها من را نشناسد و رغبتی هم پیدا نمی‌کنند به زبان خودشان کاری از من بخوانند، چون کار من باید ابتدا معرفی شود، ولی الان این معرفی از سوی خودم انجام شده. من هم که از یک شبکه وسیع روابط عمومی و تبلیغاتی برخوردار نیستم؛ در این‌جا هم باز نقش بخش دولتی پیش می‌آید. چون دولت وظایفی برعهده دارد که به دلایل مختلف فعالانه عمل نمی‌کند. به‌طور مثال امروز اگر اثری از آقای دولت‌آبادی به زبان دیگری ترجمه شده است این به‌خاطر معروفیت خود این نویسنده و کسانی که به کار او علاقه‌مند هستند بوده است و به معنای موفقیت ما نیست، چون اگر او معروف نباشد و آن آدمی که در آن‌جاست به کار او علاقه‌مند نباشد یک اثر خوب از آقای دولت‌آبادی در محدوده کشور خودمان باقی خواهد ماند، اما اگر یک نهاد دولتی از طریق سفارتخانه‌ها‌، شب‌های فرهنگی و شرکت در نمایشگاه‌ها و سمینارها کار ما را در معرض عرضه بگذارد ما می‌توانیم شناخت خوبی به طرف مقابل بدهیم و طرف مقابل هم این امکان را دارد که بنشیند و توانایی‌های ما را کشف کند و در نهایت رغبت کند کاری از ما را در سطح جهانی معرفی کند.

به عنوان کسی که حدود 30 سال در فضای تئاتر و نمایشنامه‌نویسی حضور فعال داشته‌اید و در طول این مدت خیلی‌ها کارهای شما را دوست داشته و دارند بگویید آیا در این مدت در نمایشگاه‌ها‌ی سالانه کتاب که در دنیا برگزار می‌شود و کشورمان هم هرساله در آن‌ها شرکت می‌کند اثری از شما عرضه شده است ؟

نه، هیچ‌گاه. تا به حال هم اگر نمایشنامه‌ای از من به زبان دیگری ترجمه شده در همان کشور ترجمه شده و در همان‌جا مانده است.

این یعنی در تمام این سال‌ها سازوکارهای دولتی اصلا توجهی به نمایشنامه‌نویسی نداشته‌اند؟

اصلا دستگاه‌های دولت تا به حال کاری برای ترجمه یا نمایش این آثار انجام نداده‌اند. خود من پول ترجمه کتاب‌هایم را داده‌ام، در صورتی که دستگاه دولتی باید بگوید من مترجم و کارشناس دارم، دستگاه چاپ دارم، شما را هم که می‌شناسیم، برای شما هم در این مملکت اتفاقی افتاده و شما بالأخره به عنوان نمایشنامه‌نویس شناسایی شده‌اید. دولت با امکاناتی که دارد می‌تواند کتاب شما را به زبان آلمانی و فرانسوی، ترکی و ژاپنی ترجمه و چاپ کند و به نمایشگاه بلوینا، فرانکفورت و... ببرد و عرضه کند. ولی الان اگر در این زمینه اتفاقی افتاده باعث آن خودم بوده‌ام و مگر من چقدر توانایی دارم که همه کارها را خودم باید انجام دهم. الان انگار من در این مملکت نیستم. چون قاعدتا کسی کتاب من را در آن‌جا به زبان فارسی نمی‌خواند. کتاب باید ترجمه شود و مگر من چقدر امکانات مالی و اجتماعی دارم، چقدر امکان تماس گرفتن و دنبال کردن دارم؟

اصلا چقدر گمان می‌کنید کارهای نمایشی مثل کارهای نمایشی بیضایی، رادی، ساعدی، شما، محمد رحمانیان و دیگران این توانایی را دارند که برای مخاطب غربی حرفی برای گفتن داشته باشند؟

من اساسا به هیچ وجه به این ماجرا منفی نگاه نمی‌کنم. یقین دارم و باز هم به دلیل خواندن زیاد که به آن محکوم شده‌ام یقین کامل دارم ما در کارهای‌مان حرف‌های زیادی برای گفتن داریم که برای مخاطب بیرون از ایران هم حرف‌های تازه و نگاه‌های بدیعی به نظر خواهد آمد. ما در برخی از فرم‌های نمایشی به دستاوردهایی رسیده‌ایم که اگر آن‌ها را ارائه دهیم چه بسا که مورد تمجید هم واقع شویم.

می‌توانید مصداقی بیاورید؟

مثال می‌گویم؛ همین کسانی که شما اسم بردید، فکر نمی‌کنم اگر ما کاری از اکبر رادی، محمد رحمانیان، محمد یعقوبی، امیررضا کوهستانی، بهرام بیضایی، غلامحسین ساعدی و کسانی که از گذشته تا حال در حال نوشتن هستند به زبان خارجی ترجمه کنیم و فرم‌هایی که از راه تجربه کردن به آن دست یافته‌اند تجربه‌های کوچکی باشد. چه در حوزه زبانی و چه در حوزه فرمی و چه در حوزه بداعت و چه روایت داستانی و چه پرداختن شخصیت‌هایی که مال ما هستند و می‌توانند برای دیگران جذاب باشند؛ هر کدام از حوزه‌ها را که نگاه می‌کنم می‌بینم حرف برای گفتن وجود دارد.

اما می‌بینیم که مثلا در نمایشنامه‌های بهرام بیضایی این احساس وجود دارد که وجه ادبی و گاه تاریخی اثر بیش‌تر بر حوزه نمایشی می‌چربد، شاید به این دلیل هم هست که در ایران نمایشنامه‌های آقای بیضایی کم‌تر توسط کارگردان‌های تئاتر به صحنه می‌روند؟

البته منظورم مقایسه کردن نیست؛ اشاره کردن است. به همین خاطر می‌گویم مگر الیوت در ادبیات انگلیسی غیر از این زبان و نگاه را دارد؟ چطور وقتی الیوت می‌خوانیم و زبان او به فارسی ترجمه می‌شود لذت می‌بریم؟ چطور با ییتس ایرلندی، نورتون کورت و شکسپیر ارتباط برقرار می‌کنیم، چگونه از آن طرف به این طرف وقتی ترجمه می‌شود قابل فهم است، اما از این سو به آن سو قابل فهم نیست؟ امروز خیلی از تئاتری‌های اروپا و حتی آمریکا به این مقولاتی که تو انگشت می‌گذاری اساسا اعتقاد دارند؛ به وجود متن ادبی، زبان فاخر، اجرای با سنت‌های بین کلاسیک و مدرن اعتقاد دارند. چرا ما الیوت انگلیسی را می‌خوانیم لذت می‌بریم ولی اگر آن‌ها بهرام بیضایی بخوانند لذت نمی‌برند؟ من می‌گویم این یک فرض است. اگر می‌خواهیم از حوزه فرض بیرون بیاید باید پای‌مان را روی واقعیت بگذاریم. حالا فکر کنیم اساسا این اتفاق که آن را فرض کردیم هم بیفتد. بهتر این است که ما آثارمان را عرضه کنیم و بعد بازخورد آن را ببینیم. نه این‌که در این‌جا از ترس این‌که فرض‌مان درست از آب درنیاید هیچ کاری انجام ندهیم. این کار خطاست.

این‌که گفتم آثار بهرام بیضایی در ایران کم‌تر اجرا می‌رود از این منظر است که آثار او به نسبت متونی که از غرب به ایران می‌آید و به صورت اقتباس و بازخوانی اجرا می‌شود خیلی کم‌تر است.

به نظرم اگر مقداری سیاست‌های سلیقه‌یی نظارتی برداشته شود آن وقت من می‌توانم بگویم این‌گونه هست یا نیست. نصف این‌که بیضایی، ساعدی و رادی را در تئاتر ایران اجرا نمی‌کنیم به نگاه‌های سلیقه‌یی نظارت برمی‌گردد.

منظور همان ممیزی است؟

اسمش را ممیزی گذاشته‌ایم، اما من آن را ممیزی نمی‌دانم، چون سلیقه افراد نامش ممیزی نیست؛ اسمش سلیقه است. این‌که اساسا ما ممیزی را می‌پسندیم یا نه به کنار، اما فرض می‌گیریم کسانی می‌گویند باید ممیزی باشد. خب ما هم می‌گوییم باشد، اما قانون و معیارهای آن چیست؟ برای همین است که پنج نفر درباره اجرای نمایشنامه‌های بیضایی یک حکم می‌دهند ولی با تغییر آن‌ها حکم‌ها هم عوض می‌شود و این یعنی حاکمیت سلیقه و اسم سلیقه هم که ممیزی نیست، چون هیچ معیار سنجشی وجود ندارد. حتی اگر از این آدم‌ها بپرسید روی چه حسابی مجوز اجرا به اثری داده‌اید هیچ معیاری برای گفتن ندارند. این است که من می‌گویم اگر هم قرار است ممیزی باشد لااقل معیارهایش را مشخص کنید تا با تغییر افراد تکلیف‌ها مشخص باشد. چون ما دائما به وسیله خط قرمزها تهدید می‌شویم ولی خط قرمزها به وسیله سلیقه‌ها بالا و پایین می‌شود. در این‌جا نویسنده نمی‌داند با خط قرمزی که دائم در حال تغییر است چه کند؟

پس اگر کارهای نویسندگانی مثل بیضایی در ایران کم‌تر اجرا می‌گیرد و به جای آن آثار نمایشی نویسندگان غربی در ایران بیش‌تر کار می‌شود به خاطر مسئله نظارت است؟

من نمی‌گویم نظارت؛ می‌گویم سلیقه نظارت و وقتی هم سلیقه‌یی است این می‌شود که یکی بیضایی را دوست دارد و می‌گوید نمایشنامه او اجرا شود و فرد دیگری دوست ندارد و می‌گوید اجرا نشود. این اتفاق هم درباره هر کسی می‌تواند بیفتد.

چرا این را می‌گویم چون من به عنوان یک مخاطب معمولی تئاتر، نام بیضایی را که در عرصه نمایشنامه‌نویسی صاحب نظر و نگاه است در اجراهای تئاتر امروز ایران کم‌تر می‌بینیم و به ناگاه این ذهنیت برای من پیش می‌آید که شاید اجرای این آثار برای کارگردان ایرانی سخت است و در حالت دیگر این فکر به سراغم می‌آید که لابد اجازه کار به آثار او داده نمی‌شود و نمی‌گذارند اثار این نمایشنامه‌نویس و دیگرانی نظیر او اجرا بشوند؟

من هنوز نمی‌دانم نمی‌گذارند یعنی چه؟

ولی این ذهنیت وجود دارد.

می‌فهمم، ولی به این فکر می‌کنم که نمی‌گذارند یعنی چی؟ اصلا موضوع دفاع کردن نیست. چون برای من اصولا ممیزی اتفاق خوشایندی نیست. اما وقتی می‌شنوم که گفته می‌شود نمی‌گذارند می‌پرسم نمی‌گذارند یعنی چی؟ آیا جایی به توافقی رسیده است که نگذارند آثار بیضایی اجرا شود؟ اگر این‌گونه توافقی شده است پس چرا بعضی وقت‌ها می‌گذارند، بعضی وقت‌ها نمی‌گذارند!؟ من می‌گویم این فقط سلیقه است و ما داریم از کلمه نمی‌گذارند، سوءاستفاده می‌کنیم.

یعنی شما معتقدید که ما با هیچ گروه فشاری در کشور روبه‌رو نیستیم و نظر آن‌ها در رویکردها هیچ تأثیری ندارد؟

من حتی نمی‌گویم گروه‌های فشار. ببینید آدم‌هایی در تئاتر هستند که بودن بیضایی یعنی نبودن آن‌ها. چون این اتفاق که از آن حرف می‌زنی از سوی تئاتر نشأت می‌گیرد و هر جا که می‌خواهد می‌رود. چون هر جایی که ما فرض می‌کنیم اوست که نمی‌گذارد کارهای نویسنده‌ای اجرا شود اول به سراغ معتمد خودش در تئاتر می‌رود و درباره این اثر نظر او را جویا می‌شود. اعتقاد من این است که اگر آن معتمد می‌گوید نه، به خاطر این است که می‌داند وقتی بیضایی در تئاتر باشد دیگر کسی به او مراجعه نمی‌کند. در دانشگاه هم همین اتفاق افتاد. باید استادان درجه یک دانشگاهی از دانشگاه بیرون می‌رفتند تا آدم‌هایی فرصت پیدا می‌کردند و جای آن‌ها را پر می‌کردند. حالا اگر من برگردم بگویم استادی که ما داریم مشکلی ندارد، باسواد هم هست، پس چرا در دانشگاه تدریس نمی‌کند، کسی که جایش را پر کرده بلافاصله می‌گوید، نه، او نباید باشد. چرا؟ چون اگر بیضایی باشد او باید از دانشگاه بیرون برود و مگر این اتفاق نیفتاده است؟ و در این حالت است که اگر کسی از آدمی که آن‌جا نشسته نظری درباره بیضایی بپرسد بلافاصله جواب خواهد گرفت که بیضایی آدم خیلی بدی است.

اما من فکر می‌کنم علاوه بر این موضوعی که شما مطرح کردید مسائل دیگری هم وجود دارد. مثلا آدمی مثل آقای دری معاون فرهنگی وزارت ارشاد دولت آقای احمدی‌نژاد به خاطر ارائه یک اثر نمایشی یک ناشر را دو سال تعلیق کرد. آیا این به گروه‌های فشار ربطی ندارد؟

من می‌گویم اگر امروز هم بروید و از آقای دری یا آقای معاونی که آن کار را کرد و آن ماجرا را به‌وجود آورد بپرسید، می‌گوید من آن نمایشنامه را نخوانده‌ام. او که نمایشنامه‌خوان نبود، کارشناس نبود. نمایشنامه را به کسی داده بودند بخواند که اهل این کار است. حالا اگر او آدم نااهلی است و از محمد رحمانیان خوشش نمی‌آید می‌رود به آقای معاون وزیر می‌گوید کتاب رحمانیان خوب نیست و بعد این اتفاق می‌افتد. وگرنه بعدها وقتی همان ناشر دنبال موضوع را گرفت و هر جا مراجعه کرد کسی نگفت ما این اثر را خوانده‌ایم. من می‌گویم این از درون خود تئاتر بیرون می‌رود وگرنه فلان آقا و معاون وزیر که با تئاتر آشنایی ندارد.

این یعنی این‌که اتفاقات و کارشکنی‌ها از محدوده همان تئاتری‌ها به بیرون هدایت می‌شود؟

بله. چون طبیعی است که معاون وزیر متخصص این کار نباشد. قطعا او مشاوری انتخاب می‌کند که مثلا در حوزه سینما به او می‌گوید فیلم‌ها چگونه‌اند. وزیر هم بنا بر نظر مشاورش تصمیم می‌گیرد. بنابراین مشاورانی که نااهل هستند و اعمال سلیقه می‌کنند آسیب بیش‌تری می‌توانند بزنند و در همین مورد خاص این اتفاق افتاد و آن آشوب به پا شد. یعنی یک ناشر و نویسنده مدت زمانی در فشار قرار گرفتند، در حالی‌که اگر یک نگاه کارشناسانه به دور از سلیقه و حب و بغض صورت می‌گرفت این ماجراها پیش نمی‌آمد. همان‌طور که امروز کتاب‌هایی که سال‌های سال پشت درهای ارشاد مانده بودند منتشر شده و حساسیتی هم ایجاد نکرده‌اند، اما در تمام این سال‌ها عده‌ای گفته‌اند اگر این آثار منتشر شود آشوب ایجاد می‌کند. این‌ها غرض‌ورزی است و از نبودن معیار مشخص تبیین‌شده برمی‌خیزد.

خود شما تا حالا مشکلات این‌چنینی داشته‌اید؟

فراوان

برخوردتان با آن‌ها چگونه بوده است؟

هیچ. همیشه منتظر می‌مانم تا سلیقه دیگری سر کار بیاید. در 30 سالی که من کار کرده‌ام همیشه درگیر این ماجرا بوده‌ام. یک عالمه کار منتظر مجوز دارم. یک عالم در بخش چاپ و بسیار دیگری در حوزه اجرا دارم که اجازه چاپ و اجرا ندارند.

آثاری داشته‌ام که بعضا در دورهایی اجازه اجرا داشته و در دوره‌های دیگر نه. برای همین است که من می‌گویم حکم‌ها به خاطر تبیین نشدن معیارها سلیقه‌یی است در صورتی‌که یک نفر که می‌خواهد ماست تولید کند به سازمان استاندارد می‌رود و آن‌ها هم معیارهای تولید ماست را به او می‌گویند.

حالا سوال این است که چرا با ماست و دوغ و پنیر این کارها را می‌کنیم. ولی وقتی به حوزه ادبیات و فرهنگ می‌رسیم همه چیز به سلیقه آدم‌ها ارتباط پیدا می‌کند؟ لازم است یک بار برای همیشه این معیارها مشخص شود. ما که اعتقادی به وجود ممیزی نداریم ولی اگر آن را لازم می‌دانند پس معیارهایش را مشخص کنند.

ظاهرا شورایی به اسم شورای نظارت در شورای عالی انقلاب فرهنگی تأسیس شده است؟

هر کاری می‌خواهند بکنند. ما که نمی‌پسندیم، اما اگر خودشان موافق آن هستند آن را تبیین کنند تا دیگر این همه اتلاف انرژی صورت نگیرد. آدمی که آن‌جا نشسته است ضابطه‌ها را اعلام کند و بگوید طبق این ضابطه‌های تعریف‌شده ما نمی‌توانیم متن تولید کنیم. در این صورت همه تکلیف خودشان را می‌دانند. کسی که ماست تولید می‌کند با دانستن معیارها تصمیم می‌گیرد ماست تولید کند و کسی هم که متن می‌نویسد با فهمیدن معیارها می‌پذیرد کار کند یا نکند و کارش نمایش داده شود و وقتی نمایش داده شد با اعصاب راحت می‌رود و کارش را چاپ می‌کند.

در حالت فعلی کسی نمایشنامه‌ای نوشته و چاپ می‌کند. کسی دیگر می‌آید و می‌گوید چرا آن را چاپ کردی، جمع کن و آن را دور بریز. این یعنی این‌که وقت نوشتن این نگرانی در پس ذهن نویسنده وجود دارد که نکند این کتاب اجازه چاپ نگیرد. وقتی هم با این عدم امنیت و وسواس ذهنی شروع به نوشتن می‌کنی دیگر چگونه می‌توان چیزی نوشت و به این فکر نکرد که نکند شیر پاک‌خورده‌ای چیزی بگوید و باعث توقیف اثر یا کتاب شود

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین