گروه مذهبی، ابوالقاسم عبدالعظيم بن عبدالله بن علي بن الحسن بن زيد بن السبط الاكبر الامام ابي محمد الحسن المجتبي عليهالصلوة و السلام یكي از اعاظم ذرّيهی رسول و فرزندان مرتضي و بتول صلوات الله عليهم اجمعين و از شخصيتها و معاريف علماي اهلبيت و بزرگان صحابهی حضرت جواد و حضرت هادي عليهماالسلام و محارم اسرار ائمه عليهمالسلام است و عليالظاهر چون با حضرت رضا عليهالسلام در سلسلهی نسب به حضرت اميرالمؤمنين و حضرت زهرا عليهماالسلام در يك طبقه بوده، از اصحاب آن حضرت نيز بوده است و اگر چه برحسب روايتي، عصر امامت امام عسكري عليهالسلام را درك نكرده است، ولي احتمال اينكه درك خدمت آن حضرت را كرده باشد قوي است.
به گزارش بولتن نیوز، یکی از کارهای الهی و ماندگار این شخصیت عظیم اسلام، مسأله عرض دین او بر امام زمان خود است. از اينكه چنين شخصيتي در مقام عرض دين خود برآمده است، اهميت تصحيح عقايد، اعم از آنچه واجبالاعتقاد يا فراتر و بيشتر از آن است، معلوم ميشود.
در موقفي كه بزرگواري، مثل حضرت عبدالعظيم حسني عليهالسلام با آن همه علم و آگاهي از كتاب، سنّت و تأليف كتاب خطب اميرالمؤمنين عليهالسلام و با عقايدي كه صددرصد و به يقين جزمي و قطعي به آنها معتقد بوده است، باز لازم ميداند كه اين عقايد را حضور مبارك امام عرضه بدارد تا از امام عليهالسلام تصديق و امضاي صحّت آنها را دريافت نمايد، ديگران به طريق اولي بايد به عرض دين خود مبادرت كنند و براي اطمينان بيشتر و نه فقط به يك نفر بلكه به اشخاص متعدد از رجال عالم به قرآن، حديث و معارف اهلبيت عليهمالسلام و آنهايي كه علمشان را از آن بزرگواران گرفتهاند، عرضه بدارند.
در اين ميدان بايد با كمال تواضع و فروتني كالاي عقيدتي خود را به عرض خبرگان مورد اعتقاد و عالم به صحيح و ناصحيح و كامل و ناقص آن برسانيم.
در عصر ما مسأله عرض دين به دينشناسانى كه دين را از قرآن كريم و احاديث اهل بيتعليهم السلام شناختهاند، مسألهاى است كه بايد همگان مخصوصاً نسل جوان و دانشجويان عزيز و دانشگاهيان متعهّد و متديّن به آن توجّه كامل داشته باشند؛ زيرا دست تحريف و تأويل و تصرّف و اعمال سليقههاى شخصى به علل متعدد از جمله غربزدگى از سوى معدودى كه به اصطلاح خود را روشنفكر مىشمارند به سوى عقايد و تعاليم دينى دراز شده و اشخاص فاقد صلاحيتهاى علمى به صورت كارشناس امور دينى و طالب فرم در قالب مصاحبه و ميزگرد و سخنرانى و نوشتن مقاله، ارزشهاى اسلام و التزامات مردم را به عقايد و احكام شرعى هدف قرار داده و چنان وانمود مىكنند كه روشنفكرى، عدم تعهّد به مداليل كتاب و سنت و اصطلاحات دينى و محدودنبودن در چهارچوب كتاب و سنّت است و به گمان خود، روشنفكرانه دريافتهاى علما و فقها را در امتداد قرنهاى متمادى تخطئه نموده و بسيارى از احكام الهى را با مزاج عصرى كه ساخته غرب يا شرق است مناسب نمىدانند و برخی برنامههاى شرعى و نظامات جزائى و اجتماعى و غيرها را زير سؤال برده و در عقايد نيز با افكار به اصطلاح عارفانه اى كتاب و سنّت را تعريف و توصيف مىنمايند و خلاصه راهى مىروند كه اگر ادامه يابد التزامات دينى بسيارى را سست مىنمايد.
كار مهمّ و بزرگ انبيا اين بود كه مردم را به برنامههائى كه از سوى خدا تبليغ كردند، مؤمن ساخته و آنها را به عمل به اين تعاليم وجداناً متعهّد نمودند؛ كارى كه از هيچ يك از قشرهاى به اصطلاح برجسته و نوابغ فكرى برنيامده و برنخواهد آمد.
اين افراد به اصطلاح روشنفكر هركجا پيدا شدند با اين ايمان برخورد دارند و خارج بر آن هستند و به اين افتخار مىكنند كه در تمام يا بعض از اين باورها خدشه نمايند و تعهّد مردم را كم كنند و دين را طبق انديشه خودشان، كه متأثر از اوضاع و احوال بيگانگان است، تفسير نموده و اصالتهاى اسلامى را مورد ترديد يا انكار قرار دهند.
متأسفانه اين روشها كه به صورت گرايش به دين و مذهب و مذهبىبودن ابراز مىشود كم و بيش در زن و مرد اثر گذارده و يك وسوسه در بعض مسائل مسلم مذهبى و تعهدات اسلامى در بعضى ديده مىشود.
ناگفته نماند كه طبع اينگونه برخوردهاى ترديدانگيز يا توهينآميز با مسائل مقبوله و مورد احترام و تقديس جامعه شهرتبخش است و افرادى كه مىخواهند اسم و آوازهاى بدست بياورند و از راههاى صحيح عاجزند، اين راه را پيش مىگيرند، و هر چه در اين راه هتّاكى بيشتر نشان داده شود و بىپرده و صريحتر انكار و اهانت شود و به ارزشهاى جامعه تندتر حمله كنند، بيشتر موجب شهرت مىشود و عدهاى هم كه آن ارزشها را معارض با هواها و منافع خود مىدانند، بيشتر از آن استقبال مىكنند.
بسيارى از غربزدهها و متجدّد مسلكها، نويسنده و گويندهاى را آزادانديش و روشنفكر مىدانند كه در حمله به مقدّسات و باورهاى جامعه و مسخرهكردن آنها بىپروا و گستاخ باشد.
كتاب سلمان رشدى مرتد، كه عارى از هرگونه استدلال و برداشت منطقى و معقول بود و حاوى هيچ نكته و ردّ و ايراد خردپسند نبود، تنها به علّت گستاخى مفرط و اهانت به مقامات مقدسه و شخصيتهايى كه همه از آنها احترام مىكنند و حريم قداست آنها را محترم مىشمارند، در محافلى كه حدّ و حدودى براى آزادى اشخاص قائل نيستند، روشنفكرانه و آزاد انديشانه تلقّى شد، و از رهگذر هتك اين قداستها و اهانت به مقدّسات مسلمانان مشهور گرديد، و استعمار هم براى همين اهانت او به اسلام از او حمايت و دفاع كرد و گرنه كتاب فاقد محتواى منطقى و استدلالى است.
به اين جهات، نسل جوان ما اگر بخواهد از شرّ اضلال اين روشنفكرهاى اسمى در امان بماند و دين راستين اسلام را پاك و همان طور كه نازل بر پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله شده است از منابع اصيله و اصليه فرا بگيرد، بايد يا شخصاً مراجعه به اين منابع نمايد و بدون تأويل و توجيه، دلالت كتاب و سنّت را حجت بداند، و يا به اسلامشناسان ـ يعنى آنها كه در مكتب اهل بيتعليهم السلام و با غور و بررسى در اين دو منبع اسلام را آموختهاند ـ رجوع نمايد. اينان را همه مىشناسند. ابوذرها و مقدادها و سلمان و سليمها و محمدبنمسلمها و ابن ابى عمير و فضل بن شاذان و ابن بابويهها و كلينىها و شيخ طوسىها و شاگردان آنها و شاگردان شاگردانشان تا زمان حاضر از علما و فقها و مراجع مىباشند؛ اين قشر از علماء هستند كه در اعصار و ادوار متمادى اسلام را از منابع اصيل و أصل اخذ كرده و يداً بيد به اخلاف سپردهاند؛ و اگر اين رجال با اخلاص نبودند از قشرهاى ديگر حفظ اين امانت بر نمىآمد و در غوغاهاى بحثهاى به اصطلاح عارفانه و افكار و سخنان صوفيانه اين و آن، نه چيزى ثابت و خالص باقى مانده بود و نه مبانى اعتقادى اسلامى از گزند تحريف و تأويل مصون مىماند.