گروه سینما و تلویزیون، سریال «هزار دستان» اثر ماندگار زنده یادعلی حاتمی که چندروز پیش آخرین قسمت آن از شبکه آی فیلم پخش شد، از مهمترین سریال های پس از انقلاب است که به خوبی ارزشهای اسلامی در آن ترویج شده است.
به گزارش بولتن نیوز، نماز اول وقت، ترسیدن از روز قیامت و پل صراط، ترویج امر به معروف و نهی از منکر، توکل کردن به خدا در مقابل سختی ها، احترام به علمای اسلام و...از جمله این ارزش های اسلامی بود.
در قسمت اول این سریال آنقدر نماز اول وقت برای مامور سرشماری مهم است که آن را در خیابان می خواند. خود علی حاتمی هم به نماز اول وقت بسیار علاقه داشته و اکبر عبدی در مصاحبه ای با شرق گفته است که او هیچ وقت نماز اول وقتش ترک نمی شد.
همین مامور سرشماری وقتی قرار است که چشم بر دزدی از جواهر فروشی قازاریان ببندد از پست دولتی خود کناره گیری می کند ودر واگویه های ذهنی خود ان دنیا و پل صراط را به یاد می آورد و حاضر به چنین کاری نمی شود.
"...کراوات بزن، صورتت رو تیغ بنداز، خم شو، راست شو، دروغ و دغل بگو، حق و ناحق کن. فردا یک وجب جا، جواب خدا، پل صراط و تو این دنیام بشو عمو ، عملی، اجاره نشین، دست به دهن ..."
نصرالله خان پس از ترک عمویش و بازکردن کراوات تحمیلی درسریال هزار دستان
جسمش از جون تو پاک تره احترام به علمای اسلام از دیگر مواردی است که دراین سریال به آن اشاره شده .در قسمت دیگری از سریال هزار دستان وقتی مامور دولت بر روی صندلی که قبلا یک روحانی بر روی آن می نشسته می خواهد دستمالی بیاندازد وروی آن بنشیند با اعتراض مردم مواجه می شود.
یکی از مردم می گوید: این صندلی آقاست. از وقتی که به حکم شاه روضه خوانی موقوف شد هیچ آقایی روش ننشسته .یک نفر دیگر نیز می گوید: دستمال باسه چی پهن می کنی. این منبر آقاست. جسمش از جون تو پاک تره.
ترویج امر به معروف و نهی از منکر در قسمتی دیگر از این سریال ،وقتی رضا خوشنویس به داروخانه می رود و می بیند که بیماران زیادی در صف ایستاده اند و مسئولین داروخانه از دادن دارو به بیماری که پول ندارد خود داری می کنند به شدت اعتراض کرده واین رفتار آنها را مورد نکوهش قرار می دهد.
حقایقی درباره سریال هزار دستان وعلی حاتمی علي حاتمي در 24 مرداد ماه 1323 در كوچهي ارديبهشت خيابان شاپور تهران به دنيا آمد، محلهاي كه رضا خوشنويس در مجموعهي «هزاردستان» به عنوان نشاني محل سكونتش به مستنطق شش انگشتي ميدهد.
حسن روحانی و حاجی واشنگتن علی حاتمی به نظر می رسد علی حاتمی از سینماگران محبوب حسن روحانی رییس جمهور ایران است .هفتهنامه «چلچراغ» در گفتوگویی با حسن روحانی قبل از انتخابات سال 92 نظر وی را درباره 21 واژه جویا شد و از او خواست احساسش را درباره آنها بگوید.یکی از این واژه ها علی حاتمی بود.
حسن روحانی درباره علی حاتمی گفته بود: دیالوگهای فیلم «حاجی واشنگتن» او بازنمایی برهههایی از سیاست داخلی و خارجی ماست.
تحلیل جالب ظریف درباره حاجی واشنگتن حاتمی بخش هایی از گفت وگوی دکتر محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه با روزنامه ایران
ایران: نمیدانم فیلم «حاجی واشنگتن» مرحوم علی حاتمی را دیدهاید یا نه؟ داستان فیلم مربوط به سفر اولین نماینده سیاسی ایران در عهد قاجار به ینگه دنیا با همان ایالات متحده آمریکاست. آیا شباهتها و تفاوتهایی با شخصیت حاجی واشنگتن در خود میبینید؟ میتوانید با آن شخصیت شباهتهایی داشته باشید یا برقرار کنید؟
ظریف: شاید شباهتش این باشد که با وجود اینکه با کم و زیادش سی سال در آمریکا زندگی کردم، آداب و رسوم ایرانی و اسلامی خود را حفظ کردهام؛ گرچه امیدوارم نکات مثبتی هم از ظواهر فرهنگ غربی، مانند احترام به حقوق و وقت دیگران آموخته باشم. ولی در مجموع هنوز فرهنگ غرب برای بنده، یک فرهنگ بیگانه است.
روزنامه ایران: و تفاوتهای شما با حاجی واشنگتن؟
ظریف: فکر میکنم بقیه ویژگیهای او، جزو تفاوتهایمان باشد.
ماجرای بازیگری حاتمی در برنامه کودک جالب است بدانید علی حاتمی و نعمت حقیقی خیلی با هم دوست بودند و دقیقاً به همین دلیل علی حاتمی دوست نداشت در فیلمهایش از نعمت به عنوان فیلمبردار استفاده کند. عقیدهاش این بود که در صورت همکاری دوستیشان به هم میخورد. علی و همسر نعمت، یعنی لیلی گلستان در تلویزیون همکار و هم دوره بودند. علی حتی سابقه بازیگری هم دارد و در برنامههایی که برای کودکان در تلویزیون ساخته میشد، بازیگری هم کرده است.
او در برخی برنامههای تلویزیونی پرویز صیاد هم سابقه بازی داشت. البته اصلاً بازیگر خوبی نبود و خودش هم این را میدانست. علی حاتمی آن زمان یک شرکت تبلیغاتی داشت که با مهرداد فخیمی و جواد طاهری آگهیهای تبلیغاتی برای پخش در سینماها میساختند. آن زمان آگهیها تیتراژ نداشت و معلوم نبود چه کسی آنها را ساخته است اما آگهیهای تبلیغاتی حاتمی همان زمان هم امضا خاص او را بر خود داشتند.(بخشهایی از گفت وگوی احمد بخشی دستیار علی حاتمی با روزنامه خبر درسال 89)
کارگردانی که همیشه با «بسمالله الرحمن الرحيم»شروع می کرد علی حاتمی به گفتهي خودش «اولين كارگردان ايراني بود كه قبل از بچه مسلمان های امروز، فيلمی را با«بسمالله الرحمن الرحيم» شروع كردم و در تمام فيلمهايم جلوههايي از اعتقادات مذهبي خودم حضور يافت... .» (ایسنا)
او ميگفت: «چيزي كه برايم مطرح بوده ـ و از خيلي پيش هم مطرح بوده ـ مسالهي شروع زبان و فيلم با نام و ذكر خداست. مثلا در مغازه را در اول فيلم «سوته دلان» كه باز ميكنيم با «بسمالله الرحمن الرحيم» است، باكلام خداست. حالا مهم نيست اين قضيه را چگونه برداشت ميكنند، اما من مايل بودم با كلام خدا شروع كنم. چون در فيلمهاي ديگر هم همينطور بوده است.»
با توکل به خدا فیلمبرداری راشروع می کرد جالب است بدانید عزتاله انتظامي در مراسم بزرگداشت علی حاتمی در سال 80گفته است : علي حاتمي اعتقادات مذهبي دروني داشت و اغلب با توكل به خدا فيلمبرداري فيلمهاي خود را شروع ميكرد.
علی حاتمی: فرهنگ اسلامی ما مقوله مرگ را برای همهمان دلپذیرکرده
علی حاتمی همواره توجه ویژه ای به فرهنگ اسلامی داشت وحتی تلقی او از مرگ براساس اندیشه های اسلامی بود.
درزیر بخش هایی از یک مصاحبه با علی حاتمی در سال 74 می آید:
علی سلیمی: به نظر من مرگ در آثار شما خیلی زیبا تصویر شده، چگونه به تصویری شاعرانه و اینگونه دلنشین از مقوله مرگ رسیدید؟
علی حاتمی: اتفاقا در کار اخیرم تختی، مرگ این پهلوان نامی در سکانس نهایی غوغایی در ذهن من به وجود آورده است. به تصویر کشیدن مرگ آدمهای بزرگ از روایت دوران حیاتشان عمیقتر است.
فرهنگ اسلامی ما مقوله مرگ را برای همهمان دلپذیر و پذیرفتنی ارایه داده است. در سوتهدلان مجید در نهایت پریشان احوالی برداشتهای درستی از زندگی آدمهای اطراف خود دارد مرگش در جاده امامزاده داوود، حسرتی بزرگ در دل برادر او گذاشت. در صحنه آخر مادر حرکت کوتاه کرین فیلمبرداری، مادر روی تخت دراز میکشد و سرمست و فرشتهوار، در نمایی دیگر طلیعه نور جاودان خورشید روز بعد، صبحی شروعکننده را برای فرزندان نوید میدهد. در دلشدگان مرگ طاهر و عشق نرسیدهاش باعث شد گروه با سعی بیشتری آن صفحه موسیقی را در فرنگ ضبط کنند و به عنوان دستاوردی نوین برای وطن سوغات بیاورند. این همان عظمت نفس مرگ است که خود زندگی و نوع جدیدی از آن است. به قول حاجی واشنگتن آیین چراغ، خاموشی نیست.(بخشهایی از یک گفت وگو با علی حاتمی که مرداد ۷۴ توسط علی سلیمی انجام شده .این گفت وگو سالها بعد درروزنامه هفت صبح منتشر شد)
/هوالعلیم/
شاید خیلی جالب باشد که بدانید حاتمی فیلمنامه هایش را با عبارت هوالعلیم آغاز می کرده است .
احمد بخشی دستیار علی حاتمی در مصاحبه ای دراین باره گفته :یک بار عزیز ساعتی (فیلمبردار)، از انبارهای شهرک غزالی چند تکه از برگه دکوپاژهای «هزار دستان» را با خط حاتمی پیدا کرد و این برگهها تا مدتها در یکی از ویترینهای موزه سینما در معرض نمایش بود. علی همیشه با مداد مینوشت و فقط بالای صفحه با خودکار سبز مینوشت «هوالعلیم».(گفت وگو با روزنامه خبر درسال 89)
هزاردستان با محوریت کمیته مجازات و آدمهایش چگونه شکل گرفتند و آیا اصلا صحت تاریخی دارند؟ هزاردستان با محوریت کمیته مجازات و آدمهایش چگونه شکل گرفتند و آیا اصلا صحت تاریخی دارند؟خود علی حاتمی دراین باره گفته است :مطمئنا فکر میکنم سال ۵۰ یا ۵۱ بود که من سخت درگیر ساخت ستارخان بودم و مجبور بودم مطالعاتی پیرامون شکلگیری مشروطه و به انحراف کشیده شدن آن در ایران انجام دهم. در قسمتی از کتاب تاریخ مشروطه (نوشته احمد کسروی) پیرامون گروهی نوشته شده بود که از انشعابات مشروطهخواهان بودند. از غضب محمدعلی شاه در واقعه به توپ بستن مجلس و اعدام گروهی مشروطهخواهان گریخته بودند و پس از مدتی از آرام شدن شرایط در پایتخت محافظی با سرمایه شخصی به راه انداخته بودند. هدف آنها کمر به قتل بستن عوامل اصلی فساد اقتصادی و اجتماعی آن روزهای تهران بود. در دوره احمدشاهی قحطی و بیماری پدر مردم را درآورده بود و حکومت مرکزی توجهی به حال و روز مردم نداشت.(گفت وگو با علی سلیمی در سال 74)
خان مظفر چكيده همه خاندان های حكومتگر در ايران است علی حاتمی درمصاحبه دیگری با مجله فیلم گفته :خان مظفر چكيده همه خاندانهاي حكومتگر در ايران است نه فرمانفرماست نه امير شوكت الملك علم، نه مخبر السلطنه، عمر فرمانفرما را دارد. مخبر السلطنه است كه كميته مجازات را ميخرد و مال خود ميكند اما همه اينها جمع شده و در يك پرسوناژ تجلي كرده است. اما در اصل من فقط دارم روي يك قصه پليسي زمان قاجار كار ميكنم؛ قصه اي كه با واقعيات تاريخي زمانش پيوند دارد من دارم شبيه سازي ميكنم دارم شبيه سازي هنري ميكنم و مثل همه هنرمندان شبيه ساز به جزييات خيلي اهميت ميدهم روي تزيينات. به دقت كار ميكنم راستش من اصلا بلد نيستم مستند بسازم كار من نيست كار من اصلا پرداختن به آدمها به صورتها به جزييات و تزيينات است.(گفت وگو با امید روحانی در شماره 60 مجله فیلم)
محمدعلی کشاورز و هزار دستان محمد علی کشاورز بازیگر نقش شعبان استخونی درباره بازی در هزار دستان گفته است :وقتي نقش "شعبان بي مخ" را به من پيشنهاد كرد گفتم:اجازه بده روي نقش مطالعه كنم و ببينم دوستش دارم يا نه، ديدم با اين كار ميشود يك تجربه كار هنرپيشگي كرد. با جاهلهاي قديمي و لوطيهاي محلههاي مختلف صحبت كردم تا به نقش نزديك شوم. نزديك به 5 بار هم گريمم عوض شد كه هر بار 4 ساعت طول ميكشيد من و انتظامي سنگينترين گريم را داشتيم. به هر حال شروع به كار كرديم.شعبان بيمخ نقشي بود كه دوست داشتم و خوشبختانه از نظر مردم هم موفق بود. علي هم دقت زيادي روي كار داشت و حتي به جزئيات ميرسيد. "هزار دستان" واقعهاي تاريخي به روايت علي حاتمي بود. او به همراه فرخ غفاري از پايهگذاران سينماي ملي بودند علي مطالعه زيادي داشت و مردم را خوب ميشناخت و نقشش را به كسي ميداد كه بتواند آنرا حس كند و حتي وسايلي كه در صحنه انتخاب ميكرد، حتما بايد اصل ميبود و آنها را از موزهها به امانت ميگرفت كه هنرپيشه با ديدن اين اجسام قديمي يك حس جديدي را تجربه كند. بازيگرانش همه برايش مهم بودند چه آنكه نقشي بلند داشت و چه آنكه نقشش كوتاه بود.
در مسیر درام یا خارج از محدوده؟حاتمی بارها این موضع را تکرار کرده است که بیش از تاریخ خود را ملزم به «رعایت مبانی درام» میدانسته و همواره کوشیده است که «تاریخ را به قواره درام دربیاورد». این در حالی است که منتقدان میگویند در برخی از این دستکاریهای تاریخی، در نهایت چیزی هم عاید «درام» نشده است.

به نوشته سایت تاریخ ایرانی سعید عقیقی با اشاره به دیالوگی از فیلم کمالالملک میگوید: «جایی از فیلم کمالالملک نزد مظفرالدین شاه میرود و میگوید مگر نمیدانید که "از خون جوانان وطن لاله دمیده؟" خوب مسلم است که باید مشروطه پیروز و بعد استبداد صغیر طی شود تا عارف قزوینی بیاید و چنین ترانهای بسراید. سؤال من این است که این بهم زدن وقایع تاریخی چه کمکی به درام کرده است؟ مهم نیست که تاریخ جعل شده، مهم این است که این کار، کمترین کمکی به درامپردازی نکرده است. حاتمی رویدادهای تاریخی را در دورههای مختلف برهم میزند اما حتی از این کار هیچ نتیجۀ بهخصوصی هم نمیگیرد. شکی نیست که تکصحنههای جذابی هم وجود دارد، اما در کل، اینکه کمالالملک چنین شخصیتی داشته باشد و چنان حرفی به مظفرالدین شاه بزند، در نهایت چه کمکی به روایت داستانی میکند؟»
هوشنگ گلمکانی و تحلیل جالبش درباره عدم وفاداری حاتمی به تاریخ هوشنگ گلمکانی سالها قبل در مقالهای با اشاره به انتقاداتی که پیرامون عدم وفاداری حاتمی به تقویم تاریخ میشود، کار او را با آلخاندرو ایناریتو، کارگردان مکزیکیتبار فیلمهای موفقی چون عشق سگی، ۲۱ گرم و بابِل مقایسه کرده و نوشته بود: «وقتی حاتمی نظم کرونولوژیک زمان را به هم میریخت، ایراد میگرفتیم که تاریخ را تحریف کرده... اما حالا توی سینمای دنیا، پر شده از این ساختارشکنیها و جابهجا کردن زمانها و به هم ریختن الگوهای کلاسیک قصهگویی (و حتی کموبیش در سینمای خودمان). ایناریتو را اصلاً و بیشتر به دلیل همین کارهایش دوست داریم و تحسین میکنیم و خیلیهای دیگر را. از آنجا که شخصاً هیچ وقت از اعتراف به اشتباههایم پرهیز نداشتهام، ابایی از این ندارم که حالا بگویم حاجی واشنگتن یک فیلم بزرگ است».
گلمکانی شش سال بعد به نوشته سایت تاریخ ایرانی ،این قیاس و تشبیهات در حالی است که ایناریتو در آثارش خط سیر فیلم خودش و داستانی که روایت میکند را شکسته و با پس و پیش کردن آنها، به ساختارشکنی در فُرم یا روایت غیرخطی روی میآورد، اما کاری که حاتمی میکند شکستن روایت خطی تاریخ یک کشور است و برخلاف ایناریتو، در پایان فیلم هم نمیتوان تقدم و تأخر واقعی این رویدادها را تشخیص داد. گلمکانی ۶ سال پس از نوشتن مقالهاش دربارۀ سینمای حاتمی، «به تاریخ ایرانی» میگوید: «ممکن است ایراد بگیرند که ایناریتو ساختار روابط و زمانهای درون فیلمنامه را پس و پیش میکند در حالی که کار حاتمی دستکاری یک تاریخ است، من اگر بخواهم استدلال کنم میگویم که به هر حال کار هنری اینگونه است که وقتی هنرمند چیزی را روایت میکند تفسیر خودش را از واقعه ارائه کرده است. یعنی شما دربارۀ واقعهای فیلم میسازید. ادعایی هم ندارید که این عین واقعیت است. تفسیر آن به تعداد مخاطبانتان جایز است. مثل این است که من و دوستانم دربارۀ ماجرایی که همگی در آن حضور داشتیم سخن بگوییم. مطمئناً به تعداد ما روایت وجود خواهد داشت.» او اما در توضیح، مقایسهای که میان حاتمی و ایناریتو انجام داده را «چرخش قلم در گذرگاه اندیشه» میداند و با تائید تفاوتهای میان این دو، از مقایسهای که کرده با عنوان «بازی زبانی» یاد میکند.گلمکانی دربارۀ اینکه آیا تغییراتی که حاتمی در روایت تاریخ کشورش ایجاد کرده، در نهایت به سود درام تمام میشود یا نه، میگوید: «لابد هنرمند خودش به این جمعبندی رسیده که در جهت درام است. اما هر کس نظری دارد و ممکن است بعضی منتقدان یا مخاطبان بگویند این درنیامده است.»
واکنش علی حاتمی به منتقدانشاما علی حاتمی همیشه جوابهای جالبی به منتقدانش داده است.خود او دراین باره گفته: ميدانم اولين مسالهاي كه براي بسياري از تماشاگران اين مجموعه «هزاردستان» مطرح ميشود، مساله تطابق تاريخ است... كه مثلا در سال 1319 كه سرشماري است واگن اسبي نبوده كه سر پاس مختاري هيچوقت لباس سيويل نميپوشيده كه مفتش شش انگشتي يك پاسبان ساده بوده. پس اولين چيزي كه بايد گفت همين تطابق تاريخي است. همه كساني كه اين ايرادها را ميگيرند و اين اشتباهات را ذكر ميكنند اصلا خود اشتباه تاريخي ميكنند. سرشماري دقيقا در اسفند 1318 است. هيچ جاي مجموعه اسمياز سر پاس مختاري نيست. همه جا اين شخصيت به عنوان رييس نظميه معرفي ميشود. اما اشارهها و نشانههايي هست مثلا ويلن ميزند. اما كارهايي هم ميكند كه آيرم ميكرد، يا كارهايي هم ميكند كه رادسر ميكرد يا درگاهي ميكرد.(گفت وگو با امید روحانی درشماره 60 مجله فیلم)
من در ختها را هم رنگ می زنمعلی حاتمی در بخش دیگری از مصاحبه خود با مجله فیلم می گوید: اصلا ميدانيد مساله چيست؟ من درخت را در فيلمهايم رنگ ميزنم. هر جا در فيلمياز من درخت ديديد بدانيد كه من آن را رنگ زدهام. مرتب هم اين كار را كردهام و ميكنم و نديدم كسي ايراد بگيرد. قسمتهاي كميته مجازات يعني قسمتهاي قاجار اين مجموعه را تكرار نشدني ميدانم چرا كه ما نقاش تصويرگر در آن دوره نداريم اگر شما ميخواهيد فيلمي درباره ناپلئون بسازيد با تصاويرش، تصاوير مربوط به عصر و دوره فضاي زندگي و همه چيز آن عصر آشنايي داريد به راحتي ميتوانيد صدها بلكه هزارها تابلوي نقاشي از آن دوره پيدا كنيد كه سازنده و هم مخاطب آنها را ديدهاند اما ما متاسفانه چنين نقاشاني نداشتيم زماني كه داشتم صحنههاي قاجاري را ميساختم احساس ميكردم كه دارم در همان زمان و لابهلاي همان مردم راه ميروم اما اگر ميخواستم زبان آن دوره را به كار ببرم مطلقا قابل ارتباط نبود.(گفت وگو با امید روحانی)
در لاله زار هیچوقت ریل نبودعلی حاتمی: اما همه كساني كه ميگويند و مينويسند كه در سال 1318 در لاله زار ريل واگن اسبي نبوده اشتباه ميكنند. در لاله زار ريل نبوده. اصلا نبوده نه در سال 1318و نه در سال 1319 و نه در هيچ سال قبل و بعدش من عكسي از لاله زار نشان ميدهم كه ببينيد لاله زار اصلا آسفالت بوده، بعد كسي پيشنهاد ميكند كه در لاله زار بايد لاله كاشت، پس آسفالتها را ميكنند و لاله ميكارند. فردايش شخصي به روزنامه نامهاي مينويسد كه اگر جايي آتش گرفت ماشين آتش نشاني چطور بايد خود را به محل آتش سوزي برساند. همين ميشود كه دوباره لالهها را ميكنند و خيابان را دوباره آسفالت ميكنند. مسائل و ايرادهاي تاريخي معمولا از همينهاست و اتفاقا افرادي اين بحثها را ميكنند كه آدمهاي كم دانش هستند. نكته اينجاست كه مطلقا درباره اين دورهها تاريخ مدوني وجود ندارد. پس از رفتن رضا شاه محكههايي درست شد و محاكماتي و سروصداهايي و افشاي مسائلي از گذشته از نشريات و همين. بعد هم كه اصلا مسائل جور ديگري ميشود. ما از هر كس كه ميشد و ميتوانستيم درباره جنگ جهاني سوال كرديم.(گفت وگو با امید روحانی در مجله فیلم )
هزار دستان در موشکباران به گفته حسندوست تدوینگر این سریال ، الگوی این سریال الگوی «هزار و یک شب»ی بود که داستان در داستان جلو میرود. قرار بود این سریال بیش از 50 قسمت باشد، اما 15 قسمت شد و همه اینها به دلیل شرایط خاص ممیزی بود. ضمن اینکه بخشی از مراحل تولید آن با موشکباران تهران همزمان شد و ناچار بودیم خیلی فشرده کار کنیم تا به سرعت روی آنتن برود. با همه اینها این سریال بسیار مورد توجه قرار گرفت.
احمد طالبی نژاد: هزار دستان روایت علی حاتمی از یک دوران سپری شده استاحمد طالبی نژادمنتقد سینما در سال 89در یادداشتی که درروزنامه شرق منتشر کرده به تجلیل از سریال هزار دستان پرداخته بود.
طالبی نژاد دریادداشت خود نوشته بود :وقتي نخستين قسمت سريال هزاردستان در اواخر دهه 1360 پخش شد، در طول نمايش آن كه توام با اشتياق و افسوسهاي فراوان بود، يكي از نكاتي كه توجه نگارنده را به خود جلب كرد، اين بود كه زندهياد علي حاتمي، چگونه توانسته است در كوران حوادث سياسي اوايل انقلاب و در اوج جنگ مسوولان آن روز تلويزيون را متقاعد كند كه بابت توليد اين سريال عظيم تاريخي، سرمايهگذاري كنند؟ به ياد داشته باشيم كه آن روزها كليه برنامهها و سريالهاي تلويزيون به دليل حال و هواي جامعه جهت تبليغاتي و سياسي داشتند. هرچند هزاردستان هم سياسي است اما نه از آن نوع سياستي كه خوشايند مديران تازه به دوران رسيده تلويزيون باشد. خيلي دلم ميخواست بدانم علي حاتمي در جلساتي كه احتمالاً با محمد هاشمي داشته بيخ گوش او چه گفته كه زير بار توليد اين اثر رفته است. هرچند طي دوران نسبتاً طولاني توليد اين سريال كه از سال 1357 آغاز شد و در 1366 پايان يافت، شرايط سياسي و اجتماعي جامعه آنقدر تغيير كرد كه عملاً بخشهاي مهمي از سريال يعني آنچه به زندگي عروس خان مظفر با بازي خانم زهرا حاتمي مربوط ميشد، حذف و البته چيزهايي هم اضافه شد.
امضایی که هیچ کس نتوانست جعل کند به نوشته احمد طالبی نژاد :با اين وجود لاشه به جا مانده از اين اثر هم امضاي علي حاتمي را با خود دارد؛ امضايي كه هيچ كس نتوانست بهرغم كوششهايي كه طي اين سالها به كار رفته آن را جعل كند. نوع ديالوگنويسي استثنايي حاتمي، ميزانسنها، طراحي صحنه و از همه مهمتر ساختن شهرك سينمايي كه حالا به نام خودش شناخته ميشود، كاملاً استثنايي است. به راستي چه ارادهاي داشت حاتمي كه فكر كرد ميتوان در حاشيه اتوبان كرج، بخشهايي از تهران قديم را در ابعاد واقعي بازسازي كرد؟ در فيلم مستندي كه جريان ساخت و ساز اين شهرك را بازمينماياند، تلاشي فرساينده همراه با اراده مردي كه يگانه روزگار بود به خوبي مشهود است. و به ياد داشته باشيم كه اين همه در شرايطي انجام شده كه جامعه كاملاً درگير جنگ و مصائب آن بود. علي حاتمي تنها به اين دليل كه ديالوگهاي زيبا مينوشت و ميزانسنهاي جذابي را اجرا ميكرد، كارگردان بزرگي نبود، بزرگي او در تعهد، اعتماد به نفس و ارادهاي بود كه در آثارش متجلي است. هزاردستان چنان كه گفته شد از آسيبهاي دوران در امان نمانده و بخشهاي حذفشده و افزونههاي سفارشي كم ندارد. اما هرچه هست روايت ويژه علي حاتمي از يك دوران سپريشده است؛ دوراني كه باندهاي مخوف پشت پرده، بازيگران اصل اتفاقهاي سياسي و اجتماعي بودند.
اثری که تاریخ مصرف ندارد فكر ميكنم تماشاي دوباره اين مجموعه كه البته من از آن محرومم چون تلويزيون تماشا نميكنم، تماشاگران امروزي را به ياد چيزهايي درباره اين روزگار هم بيندازد و اين از ويژگيهاي يك اثر سينمايي خوب است كه تاريخ مصرف ندارد. اين گرند هتل كه مركز ثقل اغلب حوادث پنهان آن دوران بوده، بعدها هم تاسي پيدا كرد. اين را البته برخي سياستمداران بهتر از ما ميدانند.به هر حال نميدانم پخش مجدد اين سريال پس از حدود 20 سال با چه قصد و انگيزهاي صورت گرفته ولي دستكم اين خاصيت را دارد كه تماشاگر حتي باقيمانده يك سريال باشكوه را با برخي سريالهاي مثلاً تاريخي مقايسه كند.
علی حاتمی به روایت فریدون جیرانی فريدون جيراني کارگردان مطرح سینما ميگويد: «علي حاتمي هنرمندي تكرارنشدني بوده و همواره بخشي از فيلمسازان از جمله او متعلق به تاريخ هستند و درتاريخ زنده خواهند ماند.»
اين كارگردان در مراسم بزرگداشتي كه چند سال قبل براي علي حاتمي برگزار شده بود، سخن گفت و مطرح كرده بود:« حاتمي از اولين اثر خود يعني «حسن كچل» تا پايان كار خود شهري آرماني را طلب ميكرد. او همواره در فيلمهايش از گذشتهاي ياد ميكرد كه شايد اگر درتاريخ به آن مراجعه ميكرديم، دوران بسيار بدي بود. اما منظور حاتمي از آن شهر، يك شهر آرماني بوده است، شهري كه همه انسانهاي آن همديگر را دوست دارند.»
فريدون جيراني يادآور شده بود:«حاتمي در زمينهي مطالعه تاريخ، فردي علاقهمند بود و پيش از آنكه از دنيا برود، نيز دربارهي تاريخ و مسائل تاريخي فيلمهايش صحبتهاي خيلي خوبي كرده بود و من فكر نميكنم هيچكس توانسته باشد شخصيتي مانند ميرزاي شيرازي را مانند او بهخوبي به تصوير بكشد. البته اين نقش نيز درزمان خود با انتقاداتي مواجه شد اما بعدها جنبههايي از شخصيت شيرازي شناخته شد كه تاييدكننده شخصيت ميرزا در فيلم حاتمي بود.
ميتوانيم بگوييم كه جز فيلمهاي حاتمي ميراث تصويري ديگري نداريم و تاريخ تصويري، جز در آثار او در فيلمهاي فرد ديگري نيست و اگر هم نمونهاي دراين زمينه ارائه شده، نمونه درخشاني نيست.»
علی حاتمی تکرار شدنی نیست كارگردان «قرمز» تاكيد داشت براينكه؛ « فكر نميكنم دراين دوره بتوانم حاتمي ديگري پيدا كنيم ودر كل معتقدم حاتمي تكرارشدني نيست. او متعلق به زمانه خود بود و برگ آخر دفتر آن زمان بود و فكر نميكنم بارديگري تكرار شود. اما ما بايد در هر شرايط و هر دورهاي بهدنبال فيلمسازان آن دوره بگرديم. حاتمي تكرارشدني نيست، همانطور كه تقوايي و كيميايي هم ديگر تكرار نميشوند. هرشرايطي آدمها و فيلمسازان خاص خود را دارد و اكنون هم شما ميتوانيد فيلمسازان نسل خود را پيدا كنيد. 10سال ديگر هم شايد بتوانند مانند اين فيلمسازان را داشته باشيد، اما بخشي از فيلمسازان متعلق به تاريخ هستند و تاريخ از آنها ياد خواهد كرد و آنها درتاريخ زنده خواهند ماند.»
به دلیل نبود بودجه علی شهر را تعطیل کرد احمد بخشی دستیار علی حاتمی :صحنه سرشماری در فیلمنامه اولیه «هزاردستان» وجود نداشت. بعد از اتمام ساخت شهرک زمین و در ودیوار شهرک را گازوئیل پاشیدند تا چرک شده و از آن حالت نو بودن خارج شود. حالا دیگر فقط مانده بود کلید زدن سریال. اما مشکلی که وجود داشت این بود که ما برای پر کردن ویترین مغازههای بازسازی شده خیابان لالهزار بودجه نداشتیم و به نوعی معطل قسط بعدی تلویزیون بودیم.
حاتمی وضعیت را که دید با موافقت تلویزیون تاریخ کلید زدن «هزار دستان» را یک هفته عقب انداخت و به بچههای گروه دکور گفت ویترین تمام مغازههای لاله زار را با چوب پوشانده و به پنجرهها رودری بزنید؛ شهر تعطیل است. هیچ کس نمیدانست در ذهن علی چه میگذرد. خلاصه که طی سه چهار روز سکانس سرشماری را که در آن کل شهر تعطیل است و هیچ کس در خیابانها نیست نوشت و ما هم فیلمبرداری کردیم.
گریه کردن با موسیقی هزاردستان حسن دوست همچنین خاطرهای از ساخت موسیقی این سریال توسط مرتضی حنانه بیان می کند ومی گوید : اولین بار که موسیقی روی تیتراژ سریال نشست، همه ما گریه کردیم و آقای حاتمی خیالش راحت شد که این سریال ماندگار میشود.
محمود بصیری ودر آوردن صدای شیهه اسب در هزاردستان بصیری خاطره طنز آمیزی از مجموعه« هزار دستان» بیان کرده ومی گوید : در یکی از سکانسها قرار بود اسبی شیهه بکشد اما اسب، این کار را نمیکرد و من به جای آن، شیهه کشیدم هرچه شیهه در «هزار دستان» میشنوید، کار من است.
سناریوی کامل هزاردستان محمد علی کشاورز: سناريو هزاردستان را بصورت كامل دارم و ميخواهم اگر خانواده علي حاتمي راضي باشند آنرا چاپ كنم تا مردم ببينند حاتمي در سريال نوشتن چه تكنيكي داشت.
گفت وگو با مسعود نجفی در سال 86 درخبرگزاری ایسنا
دزد فیلمنامه «هزار دستان» را با خود برد قبل از کلید زدن «هزار دستان» صدا و سیما به برخی صحنهها در فیلمنامه ایراد گرفته بود و تاکید داشتند اینها باید عوض شود. من به همراه علی یک هفته رفتیم شمال و علی همه آن صحنهها را بازنویسی کرد. موقع برگشت بعد از تونل کندوان یک جا اتومبیل را متوقف کردیم تا ناهار بخوریم. بعد از صرف ناهار وقتی به سراغ اتومبیل آمدیم دیدیم دزد شیشه ماشین را شکسته و کیف علی را که فیلمنامه بازنویسی شده هم داخلش بود با خود برده.
ناراحتی علی حاتمی از سانسور هزاردستان حسن حسن دوست تدوینگر سریال هزار دستان در اظهاراتی با اظهار تاسف از ممیزیهایی که بر مجموعه «هزار دستان» اعمال شده بود،گفته است: آقای حاتمی برای ساخت این مجموعه 10 سال از عمر خود را صرف کرد. اما با تغییرات مداوم مدیران تلویزیون، مدام فیلمنامه این سریال عوض میشد. با این حال «هزار دستان» شاهکاری در سریالهای ما است که متاسفانه نشد که آنگونه که باید و شاید پخش شود و آقای حاتمی از این بابت بسیار ناراحت بود.
یازده ساعت از سريال «هزاردستان» حذف شد جمشید مشایخی بازيگر نقش «رضا خوشنويس» سالها قبل در مصاحبه ای با ایسنا گفته است : 11 ساعت از سريال «هزاردستان» سانسور و خيلي از صحنهها كم شد. چهار ساعت در خانهي پيرنيا صحنههاي مونتاژ شده وجود داشت كه فقط 20 دقيقهاش پخش شد يا در خانهي اقدسيه سه ساعت مونتاژ شده داشتيم؛ اين صحنهها در آن زمان سانسور شد، ولي الان ممكن بود سانسور نشود.
چه قصه هایی از هزار دستان حذف شد؟ چه قصه هایی از هزار دستان حذف شد؟خود علی حاتمی درباره این موضوع در گفت وگویی با امید روحانی گفته است :وقتي يك جوان 18 ساله ديپلمه به من چيزي را تحميل ميكند و يا با چيزي مخالف است، مخالفت من با خواست او به نظر مخالفت با كل نظام ميآيد يا چنين جلوه داده ميشود و اين براي كل كار باعث ايجاد سد و مانعي ميشود. من ميگذارم اين اشتباه بشود و مخالفت با خواست آن جوان بدون تجربه نمايش به كل كار لطمه نزند. بله با اين قطعه البته تا مقدار زيادي فرم اصلي كار فرم پوسته پوسته، لايه لايه و هزار و يكيش بيكار از بين رفته است البته من تلاش كردم كه فرم مورد نظر از بين نرود اما تمام قصههاي آدمهاي درجه دوم فيلم دوافروش، سلماني،داروخانه چي، كودكي مفتش و خيليهاي ديگر همه حذف شده اند و اصلا گرفته نشدند و ارتباطها گسسته شده.
امینه اقدس حذف شدمثلا امينه اقدس به عنوان ارتباط دهنده همه قسمتها تا مقدار زيادي حذف شد و او در قصه اول قرار است دختر خوشنويس باشد و بعد قرار شد خواهر سيد مرتضي بشود اما در نسخه آخر همه اينها باز شدند و شكل كار به دانههاي تسبيح بدل شدند كه ميشد آنها را دانه دانه كرد يا با نخي به هم آويخت و يك تسبيح از آن ساخت اما دوست داشتم از تكنيك قصه نويسي شرقي استفاده كنم. البته ريتم مطلقا تلويزيوني نيست ريتم سينمايي است اگر لحظه اي سربرگردانيد ممكن است نكته اي غفلت بشود. در مورد زبان مجموعه بسيار شنيدم كه فارسي سختي است بهتر است بگويم فارسي فاخري است.
پایان هزار دستان چگونه بود؟ احمد بخشی دستیار علی حاتمی :سکانس پایانی و فینال «هزاردستان» این چیزی نیست که در نسخه پخش شده میبینیم. در این نسخه حسین گیل (سیدمرتضی) چشمهای جمشید مشایخی (رضا تفگنچی) را که روی سنگفرش خیابان سقوط کرده میبندد و به بالا نگاه میکند. این اتفاق روز هفتم محرم رخ میدهد؛ یعنی سه روز مانده به عاشورا.فینالی که علی برای «هزار دستان» در نظر گرفته بود به این شکل بود که روز عاشورا سران کشور - از جمله خان مظفر - در میدان توپخانه و ایوان شهرداری حضور دارند و کارناوال عزاداران که صحنههای روز عاشور را به شکل تعزیه بازسازی کردهاند از مقابل اینها میگذرند. در این صحنه حسین گیل که نقش حر را در تعزیه بازی میکند، با اسب به خان مظفر نزدیک شده و با شمشیر سر او را قطع میکند. این صحنه به خاطر نبود بودجه کافی گرفته نشد.
هزار دستان نود میلیونی احمد بخشی دستیار علی حاتمی :برآورد ما حدود سه و نیم میلیون تومان بود اما تلویزیون این پول را به ما نداد. هزار دستان به طریقه 35 میلیمتری فیلمبرداری شد. ما در حدود 28 قسمت فیلمبرداری کرده و تحویل تلویزیون دادیم اما فقط 15 قسمت آن به روی آنتن رفت. دلیل اصلی این حذفها حجاب بازیگران زن بود. کل مخارج مجموعه با توجه به 13 قسمتی که هرگز از تلویزیون پخش نشد چیزی در حدود 90 میلیون تومان شد.
(گفت وگو با روزنامه خبر درسال 89)
چرا کارهای علی حاتمی هیچگاه در جشنواره های خارجی مطرح نشد؟ اكبر عبدي: علي حاتمي هيچ وقت در جشنوارههايي كه قبل و بعد از انقلاب برگزار ميشد، مطرح نشد. چون حرفهايش نيشدار بود.(در مراسم بزرگداشت علی حاتمی در سال 80)
هوشنگ گلمکانی: بخش مدرن ایران کمتر در فیلمهایی که به غرب میآید جایی دارد. در این سالها هیچ فیلمی از زندهیاد علی حاتمی به جشنوارههای خارجی راه نیافته، زیرا با اینکه موضوع آثار این فیلمساز بهشدت ایرانی معمولاً گذشته صد ساله ایران بوده و لااقل میتواند تصور هزارویک شبی نگاه غربی به ایران را تأیید کند، اما چون شیوههای روایت در آثار او با آن تصور عمومی همخوانی ندارد این فیلمها نادیده گرفته شدهاند.(بخشهایی از اظهارات گلمکانی در سال 87 در کنفرانس ارتباط با جهان فارسیزبان)
مسعود بهنود: تازه علی داشت دروازههای ورود به بازار جهانی فیلم را پیدا میکرد، قصد نداشت و نمیتوانست از پنجره فستیوالها و جشنوارههای صاحب نام وارد آن بازار شود. حیف شد.
زبان خاص علی حاتمی از کجا آمده است؟ علی حاتمی: از همان زمانی که نوشتن کارهای نمایشی را شروع کردم در جستجوی زبان خاصی بودم که ویژگیهای زبان ما را داشته باشد. در این جستجو پی بردم که ما برای بیان مقاصدمان در بیشتر اوقات صریح حرف نمی زنیم. در حرفهایمان کنایه وجود دارد یا از امثال و حکم استفاده می کنیم و یا حدیثی از کتابهای مقدس و یا قرآن مجید می آوریم. این لحن حرف زدن کمی شباهت به زبان قصه ها دارد. و میدانید که زبان قصه ها- حتی قصه های بین المللی- شباهت زیادی بهم دارند. بارها اتفاق افتاده که برای اثبات نظرمان از اشعار قدما کمک بگیریم و حتی اگر بخواهیم کاسبکارانه به این موضوع نگاه کنیم می بینیم که حتی دوره گردها هم برای عرضه و فروش کالای خود با لحنی ریتمیک و با قافیه مطاع خود را عرضه می کنند مثل: عسلی طالبی ،عسل طالبی ، طلا گرمک و یا آهای باقلای تازه ، خدا وسیله سازه... ما حتی برای اظهار مقاصد اجتماعی و سیاسی هم از ریتم و قافیه استفاده می کردیم فرضا در گذشته این شعر را ساخته بودند که: نون و پنیر و پونه، قوام گشنمونه و یا برای ظل السلطان که آدم ظالمی بود این شعر را می خواندند: کفشات رو گیوه کردی ، خواهرت رو بیوه کردی(چون شایع بود که او شوهر خواهرش را کشته)... بنابراین چنین زبانی خلق و خوی فرهنگ مردم ماست... (از مقاله گذشته و حال در گفتگوئی با علی حاتمی از ایرج صابری. ماهنامه سینما شماه 6 اسفند 1355)
نمی توانم قصه ایرانی را با الگو و پرداخت فرنگی بگویم علی حاتمی: همه حرفهائی که درباره سینمای من میزنند خودم میدانم . که اینها عکسهای تخت خوش پوشی است که من عاشق صحنه آرائی هستم و میزانسن بلد نیستم و پرداخت سینمائی ندارم و از این قبیل... و مقصود از الگو نداشتن همین است که اگر آقای وارن بیتی مثلا در دیک تریسی کاری را میکند فورا می گویند که از پرداخت و دکوپاژ کمیک استریپ استفاده کرده است یا فلانی از جریان سیال ذهن بهره برده است اما به من که میرسد ناگهان می گویند سینما بلد نیستم و مونتاژم فلان طور است و کاسه بشقاب می چینم و غیره ... من نمی توانم قصه ایرانی را با الگو و پرداخت فرنگی بگویم. یعنی منهم فیلمهای موزیکال یا درباره موسیقی در سینمای اروپا و جهان را دیده ام و خیلی هم زیاد دیده ام و با دقت هم دیده ام. اما همه تلاش من در این سالها این بوده که به به زبانی به سبکی برسم که از یک نوع قصه پردازی ایرانی بهره بگیرد. همانطور که قصه حسین کرد شبستری را با رابین هود مقایسه نمی کنید و هزار و یک شب شبیه دن کیشوت نیست من می کوشم به سبکی و نوعی از یک روش قصه گوئی و یافتن پرداختی مناسب و در خور آن روش برسم.از یک ریتم حسی تر و غریزی تر.دیگر در فکر این نیستم که این به زعم آقایان حرکت دارد یا ندارد، میزانسنش در مقایسه با فلان فیلم خارجی که هم من دیده ام هم آنها به درد میخورد یا نمیخورد... (از مقاله امید روحانی ،من قالی می بافم ، ماهنامه فیلم شماره 120 اسفند 1370)
جهان سرای سختی و رنج است +آقای حاتمی همیشه در آثار شما نگاهی گرم به مسائل هستی و جهان پیرامون مشاهده میشود این حس را چگونه در تصاویری که ارایه میدهید، انتقال میدهید؟
_ از کودکی علاقهای وافر به موسیقی داشتم. عمویم ابراهیم حاتمی، نوازنده عزلت بود و گمنام هر وقت از مصائب روزگار سخت کودکیام فرار میکردم به خانه عمو پناه میآوردم. برای او دنیا محدود شده بود به آن خانه قدیمی شاهپور میگفت، سخت میگیرد جهان بر مردمان سختگیر. بله جهان سرای سختی و رنج است. انسان فرهیخته و هوشمند با تدبیر و ممارست عاقلانه هم میتواند زندگیاش را روحی تازه بخشید و در بعد مادی هم خود را تقویت کند. فرهنگ ایرانی آمیخته همه این غم و شادیهاست. روایت من در قصه حسن کچل همین بود. روزگار کودکیام به سختی گذشت، روح من در کشاکش این هم آلام به پختگی رسید و آنچه هماکنون به عنوان این دانش اندک دارم زایده آن نوجوانی پرفراز و نشیب است.
بخشهایی ازیک گفت وگوی منتشر نشده با علی حاتمی در سال 74 حالا مثل اين كه از اين سينما هم بايد برومسيدابراهيم بحرالعلومي در ماهنامه سينمايي فيلم در سال 74 گفتگويي تاریخی با علي حاتمي داشت . او ميگويد : "حالا مثل اين كه از اين سينما هم بايد بروم و يا به قول ديالوگ فيلمهايم طعمه دام و صيد صياد شدم، و يا ميشوم و شايد اين پايان عشق است و يا آغاز راه و اگر مرگي هست هيچگاه چيز ترسناكي نيست همان طور كه در شاهنامه ما هم نبوده و يا به همان نحو كه من در فيلمهاي مرگ را ترسيم كردهام دلشدگان، مادر و ... در فيلم ما در مرگ قبلا تمرين ميشود و من در فيلمهايم پرسوناژهايم را قبل از مرگ تطهير ميكنم هرچند خداوند عادل است و رحمان و رحيم، ولي من كه در اين موارد يك آدم عامي و سنتي هستم و يا داستانهايم را با مرگ جمع كردهام ويا بيانيههاي مهم فيلمهاي من با مرگ به تماشاگر القاء شد، و شايد همه داستان بشر در مرگ و زندگي خلاصه شود و البته مرگ پاياني براي زندگي نيست”.
علی حاتمی را بیهوش کردیم تا سوار هواپیما شود از هنگام تشخیص بیماری تا زمانی که مرحوم حاتمی برای درمان تکمیلی به انگلستان رفت حدود هفت هشت ماه دیگر گذشت. علی حاتمی از پرواز با هواپیما میترسید و این ترس به قدری شدید بود که هنگام پرواز امید روحانی که تخصص اصلیاش دکترای بیهوشی است به فرودگاه آمد و علی را با آمپول بیهوش کرد تا بعد از آن ما بتوانیم علی را سوار هواپیما کنیم. هنگام فیلمبرداری «تختی» هم به شدت درد داشت و البته در آن دوران یک روز در میان هم شیمیدرمانی میکرد. با تمام دردی که داشت توانست 20 دقیقه از «تختی» را فیلمبرداری کند.(گفت وگوی احمد بخشی دستیار علی حاتمی با روزنامه خبر سال 89)
روزی که اکبر عبدی علی حاتمی را روی تخت ندیدروزهای آخر زندگی علی، یک روز اکبر عبدی برای دیدن او و آشتی به خانهاش آمد. علی آن روزها بیهوش بود؛ نه چیزی میدید و نه چیزی میشنید. اکبر اصرار داشت حاتمی را ببیند. علی در اتاقش روی تخت خوابیده بود و یک شمد سفید سر تا پای او را پوشانده بود. به اکبر گفتیم علی روی تخت خوابیده.
اکبر وارد اتاق شد، اما بعد از لحظهای خارج شد و گفت روی تخت که کسی نیست. ما با تعجب وارد اتاق شدیم و شمد را کنار زدیم. علی هنوز روی تخت بود اما در آن روزها به قدری لاغر و نحیف شده بود که اکبر او را زیر شمد تشخیص نداده بود. اکبر به سرش کوبید و زد زیر گریه. علی همان شب تمام کرد.(گفت وگوی احمد بخشی دستیار علی حاتمی با روزنامه خبر سال 89)
هیچ گاه از بیماری اش نمی گفت داوود رشیدی در سال 90در گفت وگو با خبرگزاری میراث فرهنگی ،درباره سالهای آخر عمر علی حاتمی و دست و پنجه نرم کردن او با بیماری سرطان میگوید: «علی همیشه روحیه مثال زدنیای داشت. هیچگاه از بیماریاش چیزی نمیگفت. با اینکه من در جریان بودم هیچگاه از واژه سرطان استفاده نکرد. من شاهد لحظه لحظه زجر کشیدن علی بودم اما همیشه با روحیه عالیاش ادامه میداد. خاطرم هست بار آخر که برای شیمیدرمانی به فرانسه رفته بود وقتی برگشت به من گفت داوود به هیچ کس نگو من میام و یک راست از فرودگاه به سمت کلاردشت رفت. خیلی درد میکشید اما هیچی به زبان نمیآورد. وقتی هم که فوت کرد من ایران نبودم. برای بازی در فیلم خاطرات یک خبرنگار همراه با گروه و رسول صدرعاملی در پاریس بودم. وقتی خبر فوت علی را به من دادند ساعت 5 صبح روز پنجشنبه بود. دکتر امید روحانی به من زنگ زد و گفت علی فوت کرد. از رسول صدرعاملی خواستم یک روز به من استراحت بدهد. و یک روز فیلمبرداری تعطیل شد. من تمام طول شب را زیر باران قدم زدم و به یاد تمام خاطرات خوبم با علی افتادم و افسوس خوردم که در آن لحظه تهران نیستم تا با او وداع کنم.»
امین تارخ :خدا آنکه شایسته و بایستهتر است را زودتر به سوی خود میخواند امین تارخ :هر کدام از آثار علی حاتمی صاحب فضایی خاص و قصههای غیر تکراری و در عین حال با فرهنگ و ملیتی عجین است که تنها با دیدن یک فریم از فیلمهایش میتوان فهمید که این یک فیلم ایرانی است. این نیز مزیتی است که شاخصه آن بزرگوار بوده که در نوع خود بیبدیل است. گفتنی آنکه زندهیاد حاتمی حرفها و آثار زیادی برای طرح داشت و این تنها جای گله از مرگ را برای ما باقی میگذارد. اما زندگی و عمر ما در عهده ما نبوده و نخواهد بود که در عهده خداوند است که بندگان خویش را میشناسد و آنکه شایسته و بایستهتر است را زودتر به سوی خود میخواند،ما نیز تسلیم مشیت اوییم.(بخشهایی از سخنرانی امین تارخ در بزرگداشت علی حاتمی در سال 92)
سرانجام دنیا را به شکل ساختههایش در آورد مسعود بهنود در ماهنامه مهرنامه روایت جالبی را از روزها آخر عمر علی حاتمی را بازگو کرده است:سرانجام دنیا را به شکل ساختههایش در آورد، همچون مادر کارهایش را کرد، شکر و زعفران حلوا را گذاشت، نماز خواند، دور و بریها را با هم و با سینما مهربان کرد و در تشییع جنازهاش دیدم که منتقدان و مخالفانش هم به دیگران دوخته شده بودند، علی سرانجام زری همسر و همدلش را عزتالدوله کرد در مرگ امیر، لیلا ثمره عمرش را لیلای دلشدگان کرد و در غم فراق گریان و رفت.وقتی روزنامهای که بارها دشنامش داد، درگذشت او را به عنوان کارگردان نامدار سینمای ایران درگذشت خبر داد، به رندیاش پی بردم، مگر نه آنکه دو سه سالی بود افتاده بود در پی یافتن معنای رند و هرچه را در هرکجا درباره حافظ و رندی حافظ نوشته شده بود، خواند. تا رند شد. مگر نه در میان انبوه آنها که جلو تالار وحدت برای تشییع جنازه او گرد آمده بودند، از دشمنانش هم بسیار بودند.(بخشهایی از یادداشت بهنود درمهرنامه)
چگونه درگذشت حاتمی به یکباره همه چیز را عوض کرد؟ بازتاب اغلب آثار علی حاتمی در مطبوعات و نقدها، هنگام اکران فیلمها و نمایش مجموعههای تلویزیونی منفی است. بیشتر نوشتهها دلمشغولی هنرمند در نمایش جزئیات بیحاصل زندگی ایرانی در سالهای گذشته را نوستالژی بیمارگون دانسته و فیلمساز را دکوراتوری دلشیفته ظواهر و شاعری شوریده که به جای خیابان منوچهری و راسته عتیقهفروشان و خیابان صفی علیشاه و راسته ناشران کتابهای رومانتیک سر از دفاتر فیلمسازی درآورده، توصیف کردهاند.
درگذشت حاتمی به یکباره همه چیز را عوض کرد. همان آثاری که انگ نقصان و اتهام ارتجاع خورده بودند، به عرش برده شدند. مسابقه ستایش از حاتمی به راه افتاده بود. حجم عاطفهای که مردم عادی در تشییع و ترحیم حاتمی نثار فیلمساز فقید کردند، همه را به هول و ولا انداخته بود که برخلاف نوشتههایشان در اظهار نظرها علی حاتمی را فیلمسازی ایرانی (کاسه بشقابی و گذشته باز سابقاً مرتجع)، شاعر و عارف (تا پیش از این بی دقت و عاری از تکنیک)، خالق تصاویر درخشان از تاریخ معاصر (بی توجه به تاریخ) و یگانه فیلمساز سینمای ملی ایران (این دیگر از آن حرفهاست) توصیف کنند. از آن سو نویسندگان جوان هم مضمون خوبی برای بیاعتبار کردن نقدهایی که وحی منزل محسوب میشدند، پیدا کرده و فرصت انتقام از منتقدان قدر نشناس نسل قبل را از دست ندادند. ستایشهایی که پس از مرگ نصیب حاتمی شد آنقدر ابعاد عجیب و غری
آفرین آقای حاتمی که از یک بهایی تقدیر کردی
و آفرین به شما برای اینهمه دانایی یا ...
چهره خویش نیازارد و در هم نشود
سنگ بدکوهر اگر کاسه زرین بشکست
قیمت سنگ نیفزاید و زر,کم نشود