به گزارش بولتن نیوز، این روزها ساخت ادامهای بر یک فیلم موفق عادی شده، اما کمتر فیلمی است که موفق شود هم موفقیت قبلی را تکرار کند و هم از آن فراتر برود. قسمت دوم انیمیشن «چگونه اژدهای خود را تربیت کنید ۲» یکی از اینهاست.
این فیلم هم توانسته سوددهی قسمت اول را تکرار کند و هم از لحاظ ساخت و روایت تداوم داستان اول را به دنبال داشته و حتی آن را یک گام پیش برده است.
البته یک دلیل بارز برای این موفقیت وجود دارد و آن این که انیمیشن با اقتباس از یک مجموعه کتاب ساخته شده و نویسنده به خوبی تداوم داستان را در آن مجموعه حفظ کرده است.
دین دبلویس نویسنده و کارگردان این فیلم نیز وقتی ساخت ادامهای بر انیمیشن «چگونه اژدهای خود را تربیت کنید» محصول ۲۰۱۰ خود را پذیرفت از این موضوع آگاه بود و به همین دلیل تصمیم گرفت وجه جدی تر و تاریک تر داستان را گسترش دهد و بر آن تمرکز کند.
پیشینه انیمیشن
«چگونه اژدهای خود را تربیت کنید» در سال ۲۰۱۰ به عنوان یکی از ۲۰ فیلم برتر سال از سوی کوئنتین تارانتینو انتخاب شد. آن فیلم به کارگردانی مشترک دین دبلویس و کریس ساندرز، انیمیشنی جذاب و پرکشش بود که ایدههای کاملاً بکر و تازه داشت. آن فیلم هر چند اسکار آن سال را به «داستان اسباب بازی ۳» واگذار کرد، به دلیل ساختارشکنی و آشناییزدایی و شیوه بیان بدیع با ایدهای غریب و دور از ذهن تحسین شد.
«چگونه اژدهای خود را تربیت کنید» داستان نوجوانی به نام هیکاپ از وایکینگ هاست که کار قبیله شان جنگ با اژدها بود اما هیکاپ که نه بدنی قوی دارد و نه جنگجوست، و از قضا فرزند استویک رییس قبیله هم هست، قرار است پیامآور صلح در قبیلهاش باشد.
او بر حسب اتفاق، مخوف ترین اژدها را در دام می اندازد و کم کم با او طرح دوستی می ریزد. هیکاپ اسلحه را کنار می گذارد و با تماس دستش، پیام صلح و دوستی را به اژدها می دهد و اژدها هم این را درک می کند. بعد مشخص می شود همه خسارت هایی که این موجودات به شهر وایکینگ ها وارد می کنند به خاطر غول اصلی ست که اژدهاها را تهدید و وادار به این کار می کند و در نهایت این موجودات، دست در دست وایکینگ ها، غول اصلی را از بین می برند.
فیلم اول بر مبنای فیلمنامه ویلیام دیویس، دین دبلویس و کریس ساندرز براساس رمانی از کریسیدا کاول به کارگردانی دین دیبلویس و کریس ساندرز ساخته شده بود.
«چگونه اژدهای خود را تربیت کنید ۲» دنباله ای برای قسمت اول این انیمیشن است.
فیلم دوم
کارگردان این انیمیشن دین دیبلوییس این فیلم را بر مبنای فیلمنامه ای از خودش و کرسیدا کوول ساخته است.
این فیلم ۱۰۲ دقیقهای، انیمیشنی سه بعدی کامپیوتری به سبک اکشن، فانتزی، کمدی است که دریم ورکز انیمیشن آن را تولید کرده و فاکس قرن بیستم توزیع کننده آن بوده است.
این فیلم که تابستان امسال اکران شد با بودجه ۱۴۵ میلیون دلاری ساخته شده است و انگار دریم ورکز از ابتدا بر این تمرکز کرده بود تا فیلمی بسازد که بتواند از مرز نیم میلیارد دلار فروش بگذرد.
دریم ورکز که سال ۱۹۹۴ تاسیس شد و یکی از بنیانگذارانش استیون اسپیلبرگ است، خالق انیمیشنهای موفقی چون «شرک»، «ماداگاسکار»، «مربی اژدها» و «کونگ فو پاندا» است. ترکیب و تلفیق فرهنگی و ایجاد توازن و تعادل اسطورهای ازجمله خلاقیتهای شرکت دریم ورکز بهحساب میآید.
هر دو فیلم اژدها با اقتباس از مجموعه کتابهایی به همین نام نوشته کرسیدا کاول ساخته شده اند و از همین حالا روشن است که این انیمیشن یک قسمت سومی هم دارد.
قصه از کجا شروع شد؟
در مدت پنج سالی که از وقایع فیلم اول گذشته، هیکاپ که زمانی نوجوانی عجیب بود، اکنون بزرگ شده و دیگر مرد جوان جذابی است که می تواند در برابر پدرش رییس بزرگ وایکینگ ها ابراز نظر کند.
استویک همچنان رییس این قبیله وایکینگ است و هیکاپ با حفظ شخصیتش علاقهای به حکمرانی ندارد.
هیکاپ که در قسمت اول یک پایش را در نبرد با اژدهای بد از دست داده بود، حالا حیله ها و کارهای جدیدی آموخته و به تجهیزات جنگی جدید و هوشمندانه دست یافته که شامل یک لباس بالدار سفارشی، یک پای مصنوعی دوکاره، و از همه جالبتر یک شمشیر آتشی تلسکوپی است.
پنج سال پس از این که هیکاپ و بیدندون با موفقیت وایکینگها و اژدهایان را در جزیره برک با هم متحد کردند، اهالی جزیره همچنان با اژدهاها دوست هستند. سنت دیرینه وایکینگ ها در رفتار با اژدها تغییر پیدا کرده و حالا نه تنها اژدهاها در بین آنها جایگاهی به دست آورده اند بلکه دیگر حتی اصطبل مخصوص هم دارند و مردم برای تفریح در مسابقات اژدهاسواری با هم رقابت میکنند و به اکتشاف مکانهای جدید میپردازند.
هیکاپ هم به دنبال تجربه اندوزی و در جستجوی هیجان، بیشتر دور از قبیله به سر می برد تا به جاهای فراتر از مرزهای نقشۀ خود سرکشی کند. هیکاپ در دنیا گشته و چیزهای زیادی دیده از جمله این که فهمیده گروهی به نام «شکارچیان اژدها» وجود دارد که رییس شان با نام دراگو دارد سپاهی از اژدهاها فراهم می کند. هیکاپ تصمیم می گیرد تا او را پیدا کند و گرچه پدرش با این نظر موافق نیست، اما او می خواهد اگر شده از طریق گفتگو دراگو را قانع کند که جلوی جنگ را بگیرد. اما اوضاع آنطور که هیکاپ فکر می کرد پیش نمی رود و شخصیتی به نام والکا که بعد معلوم می شود مادر اوست، برای او تله می گذارد. این ماجرا هیکاپ را در شرایط سختی قرار میدهد.
در یکی از سفرهای ماجراجویانه هیکاپ و دوستش آسترید، آنها با غار اسرارآمیز یخی روبه رو میشوند که خانه صدها اژدهای وحشی و اژدها سوارانی مرموز است. ناگهان آنها خود را در کانون یک میدان نبرد مییابند. دوباره هیکاپ و بیدندان باید با هم متحد شوند تا هر کاری میتوانند برای تغییر آینده اژدهاها و انسانها انجام دهند.
پس از این ماجرا هیکاپ از دراگو رییس شکارچیان میگوید و پدرش را از احتمال حمله او مطلع میکند اما پس از مرگ تراژیک پدر، این هیکاپ است که باید مردم را متحد کند.
در نبرد با دراگو، او در مقطعی با تاثیر بر روح بی دندان، هیکاپ را شکست میدهد اما سرانجام این قدرت دوستی است که غلبه می کند و پایان داستان بهگونهای دیگر رقم میخورد. هیکاپ پس از ترک اژدهایش بهوسیله بالههایی که برای خودساخته در آسمان معلق میشود اما به علت ضعف و ناتوانی در کنترل خود با صخرههای سنگی مواجه میشود و اینجاست که بیدندان بلافاصله وارد عمل می شود و از برخورد هیکاپ با صخرهها جلوگیری میکند. دراگو در نهایت شکست میخورد و آرزوی او برای تسلط کامل بر جهان از بین می رود.
انیمیشنی برای خانواده
این انیمیشن مضمون خانوادگی خود را حفظ کرده و در زمینه وفاداری، دوستی و خانواده نیز حرفی برای گفتن دارد.
با این حال تم فیلم از نسخه اول تاریک تر است. نسخه اول انیمیشن فانتزی و ماجرایی با تم شاد بود که مقداری رومانس نیز همراه داشت و صحنه های اکشن نیز تکمیل کننده می شد. ولی صحنه های اکشن فیلم دوم هر چند آنقدر نیست که مخاطب را دلزده کند، اما خیلی بیشتر از قسمت اول است. با این حال فیلم، فیلمی هیجان انگیز برای همه خانواده است و می تواند والدین را در کنار فرزندانشان، به دنبال خود بکشد. در عین حال میزان خشونت فیلم با توجه به داشتن صحنه های مرگ و جنگ، ممکن است برای خردسالان مقداری سنگین باشد.
جلوههای بصری انیمیشن
منتقدی در این باره می گوید: «چگونه اژدهای خود را تربیت کنید ۲ » از نظر بصری جالب است اما هیچ چیز پیشگامانه ای ارائه نمی کند. دبلویس در خلق یک دنیا خوب عمل کرده، گرچه بیشتر کارهای او حاصل کاشته های او در فیلم اول است. اژدها های فیلم خیلی کارتونی شده اند. نسخه سه بعدی انیمیشن خوب است اما ضروری نیست. مشکلی فنی در آن دیده نمی شود و در سطح خود خیلی خوب است اما ارزش پول اضافه پرداخت کردن را ندارد.
یکی از صحنه های جذاب فیلم مسابقه اژدهارانی است که به نوعی یادآور مسابقه کوییدیج در مجموعه «هری پاتر» است.
در واقع این فیلم نیز به نوعی مخاطبان همان فیلم را مورد توجه قرار داده است و با راندن اژدها در فضای بیکران آسمان و رقابت با یکدیگر همان حس و حال را ایجاد می کند. ضمن این که یادآور «آواتار» نیز هست.
زرقوبرق و تکنیکهای به کار گرفتهشده در پویانمایی که چشم هر بینندهای را خیره میکند از یکسو و محتوای عمیق و فلسفی آن از سوی دیگر به اثر غنای خاصی بخشیده است.
در هر حال به نظر می رسد رقابت اصلی اسکار امسال بین این فیلم و فیلم «لگو» باشد. هرچند انیمیشن های مدعی دیگری هم وجود دارند، اما بیشتر منتقدان این دو فیلم را رقبای اصلی امسال برای اسکار میدانند و البته شانس بیشتر را به «فیلم لگو» می دهند.
صداپیشگان فیلم
هیکاپ با صدای جِی باروچِل، پدرش استویک با صدای جرارد باتلر، دراگو با صدای دایمون هانسو، والکا با صدای کیت بلانشت، آسترید با صدای آمریکا فرارا، اسناتلوت با صدای جونا هیل همکلاسی هیکاپ، فیشلِگز با صدای کریستوفر مینتز-پلاسِ همکلاسی هیکاپ، تافنات با صدای تی. جی. میلر و خواهر دوقلویش رافنات با صدای کریستن وییگ، در این انیمیشن شکل گرفته اند.
شخصیت پردازی انیمیشن
در این قسمت در حالی که شخصیت های جدیدی به داستان افزوده شده اند، اما فیلم همچنان بر شخصیت هیکاپ متمرکز است و سعی در پرورش و گسترش شخصیت وی دارد.
موضوع مهمی که قسمت دوم به درستی بر آن تمرکز داشته، طراحی چهره شخصیت هاست. هیکاپ یا آسترید از لحاظ چهره و رفتار بزرگ و غنی شده اند و به مخاطب کمک می کنند تا با آنها احساس بزرگی کند و همذات پنداری را برای بیننده راحت تر میسازد.
شخصیتهای فیلم در کنار داستان رشد کردهاند و شخصیتهای جدیدی نیز معرفی میشوند که اِرت یک شکارچی اژدهای جذاب و خشن که سر راه هیکاپ و گروهش قرار میگیرد از جمله آنهاست. یک شخصیت منفی اصلی هم وجود دارد که دراگو بولدویست است. با این حال این شخصیت خیلی عمیق نیست و معلوم نیست اشتیاق مصرانه او برای فتح دنیا و تصرف آن، برای چیست. در هر حال او نقطه شر داستان است.
یکی از مهمترین شخصیت هایی که به مجموعه اضافه شده مادر هیکاپ به نام والکا است که در مبارزه هیکاپ در مقابل دراگو نقش مهمی ایفا میکند. ضمن این که رابطه پدر و مادر و نقش والدین در هدایت آنها و در کورانهای زندگی یکی از ویژگیهای مثبت این انیمیشن است.
در قسمت اول هیکاپ روشنترین شخصیت مجموعه بود. او بود که به دیگران یاد داد بر پیش داوریهای خود غلبه کنند اما در این قسمت او تقریبا همیشه در حال یادگیری است.
در این دنباله کارگردان به جای آن که شرایط از پیش تعیین شده ای را ایجاد کند و همانطور که بسیاری از دنباله ها انجام می دهند، سعی کند تغییرات را به مخاطب تحمیل کند، مدام گرهها و غافلگیریهایی ایجاد می کند که هم مخاطب و هم مجموعه باید به آن عادت کنند. چشمگیرترین این ها حضور والکاست.
دراگو تجسمی از شیطان ناب است که به سادگی نمی توان رفتارهایش را توجیه کرد، در تقابل با او والکا بخشنده ای است که به طبیعت احترام می گذارد.
روابط عاطفی هیکاپ و آسترید نیز انسانی و باورپذیر است و تداوم این رابطه در کل داستان و نیز افزوده شدن رابطه هیکاپ با مادرش، انیمیشن را از نظر احساسی فراتر از قسمت اول می برد.
موسیقی فیلم
ترکیب موسیقی حماسی با جلوههای تصویری در کنار محتوای عمیق در انتقال حس حال و هوای داستان به مخاطب بسیار کمککننده ظاهرشدهاند.
موسیقی فیلم دوم به همان اندازه موسیقی قبلی حماسی و شورانگیز است و زمان تغییر موسیقی بسیار دقیق بر مبنای موضوع هر سکانس تعیین شده است. در صحنههای اکشن، موسیقی حماسی و تاثیرگذاری صحنه را همراهی می کند و در صحنه های عاطفی، تمی کاملا درام و لطیف، بر تاثیرگذار شدن روایت می افزاید.
موسیقی فیلم ساخته نوازنده مشهور، جان پاول است که برای اولین بار نامزد جایزه اسکار برای قسمت اول این فیلم شد.
فلسفه حاکم بر قصه
هیکاپ مثل پدرش نیست که مثل گذشتگان وایکینگشان بلافاصله وارد نبرد شود. او روحیه ای صلحجویانهتر دارد و می خواهد همه مشکلات را با مذاکره و گفتوگو حل و فصل کند. با این حال او وقتی با دشمنی روبه رو میشود که میبیند نمی شود هیچ جور با او به توافق رسید، ایستادگی میکند.
اما با وجود همه جذابیتهای داستانی و بصری، این انیمیشن را باید از زاویه دیگری نیز بررسی کرد و آن فلسفه ارایه شده در آن و جهان بینی است که خواه ناخواه با روایت قصه به مخاطب تلقین می شود.
شخصیت اصلی، مثبت و قهرمان داستان یعنی هیکاپ مدام در فکر یافتن سرزمین های جدید و الحاق آنها به سرزمین خود است. گرچه چنین تفکری در میان اقوام باستانی امری عادی بود و برای بقا باید تلاش می شد تا همسایگان را واداشت تا سر تسلیم فرود بیاورند، اما شاید انتخاب چنین مفهومی در دنیای امروز جدای از محملی که برای روایت قصه ضروری است، به نوعی به معنی موجه کردن نظام استعماری و سلطه گری و جهان گشایی باشد.
در ورای دیالوگ های انیمیشن و در نبرد بین هیکاپ و دراگو حرف هایی رد و بدل می شود که به نظر می رسد تلاش دارند تا به نوعی به جهان امروز کنایه بزنند و حداقل به صورت غیرمستقیم از ضرورت رهبری جهان در برابر تمامیت خواهان بگویند. در اینجا هیکاپ دیگر فقط رهبر قومی وایکینگ نیست. ابعاد شخصیت او گسترش می یابد و او فردی می شود که باید قدرت جهان را در دست بگیرد و به این ترتیب هر چند شاید منظور مادرش در نصیحت او وقتی از جهان می گوید، منظور جهان کوچک همان قبیله وایکینگ باستانی باشد، اما جادوی کلمه جهان می تواند در ذهن مخاطب نوجوان، ابعاد وسیع و امروزین خودش را هم به دست بیاورد و در پس ذهن او، آنگلوساکسون ها و غرب را رهبر محق و شایسته جهان بخواند.
با این حال باید توجه کرد که این انیمیشن بیشتر بر صلح تاکید دارد اما نه صلحی افراطی بلکه صلحی که از راه مبارزه با شر به دست می آید. به همین دلیل نمی توان این انیمیشن را به ترویج کاذب صلح با مقاصد سیاسی مرسوم در سینمای هالیوود، متهم ساخت.
در این انیمیشن نیز نبرد خیر و شر وجود دارد و استثمار پدیدهای است که وجودش نفی نمیشود و در برابر موجود استثمارگر نباید ساکت نشست.
نظر منتقدان
جیمز براردینلی منتقد با دادن امتیاز ۳ از۴ به این انیمیشن نیز می نویسد: با وجود اینکه انیمیشن در بعضی قسمت ها فرعی می شود، اما در کل به نظر میرسد که یک کتاب داستان است که اصلا برای به دست آوردن پول نیامده است .او می افزاید: «چگونه اژدهای خود را تربیت کنید ۲» یک انیمیشن شایسته است اما بی نظیر نیست. لحظه ای در فیلم وجود ندارد که شما را شگفت زده کند.
وجه خانوادگی این فیلم نیز مورد تایید منتقدها واقع شده و منتقدی می نویسد: این فیلم به اندازه فیلم «لگو» خوب و شگفت انگیز نیست، اما از نظر المان های خانوادگی از سطح خوبی برخوردار است.
منتقد دیگری می نویسد: انیمیشنی که نزدیک به چند سال است مشابه اش را از جانب هیچ کمپانی ندیدهایم و می افزاید: این فیلم توانایی جذب یک خانواده را در همه طول فیلم دارد و میتواند کاری کند که حتی اشتیاق تماشا کردن آن را برای چندمین بار داشته باشید.
پیتر دِبِرو از ورایتی با دادن امتیاز ۹ از ۱۰ می نویسد: «اژدها» فیلمی شجاع تر از «شجاع» و بامزه تر از «یخ زده» است و از نظر احساسی رضایت بخشتر از بسیاری از همتایان دیگر خود است.
وی می نویسد این فیلم به عنوان یک قاعده به شعور مخاطب احترام می گذارد.
منتقد دیگری در تحسین این انیمیشن نوشته است: اگر نیاز ما در اختراع باشد، خواست دریم ورکز برای ادامه مجموعه «اژدها» گروه خلاق را به قابل تحسین ترین جهات پیش رانده است و چیزی را به وجود آورده که می توان آن را مادر همۀ دنباله های انیمیشنی دانست.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com