گروه سیاسی، رئیس یک اندیشکده آمریکایی میگوید کاخ سفید باید هر کاری از دستش برمیآید انجام دهد تا به توافق هستهای محکمی با ایران دست یابد و کنگره باید شمشیر تحریمهایش را غلاف کند.
به گزارش بولتن نیوز به نقل از اشراف، اندیشکده «کارنگی» در مقالهای به قلم «جسیکا متیوز»، رئیس این اندیشکده به بررسی شرایط کنونی جهان امروزی و همچنین وضعیت و رویکرد کشورهای جهان در عرصه داخلی و بینالمللی پرداخته است. نویسنده این مقاله عنوان میکند که در حال حاضر آمریکا و بسیاری از کشورهای دیگر رویکرد و سیاستهای دوگانه دارند و در شرایط گیجکنندهای به سر میبرند. وی در پایان به شرایط کنونی حاکم بر بازار نفت و کاهش قیمت آن اشاره کرده و این امر را زمینهساز تحولات بسیاری در سال ۲۰۱۵ میلادی میداند.
■ شرایط کنونی جهان بسیار متفاوتتر از گذشته است ■
جسیکا متیوز در سال ۲۰۱۵ میلادی از سمت ریاست خود در بنیاد صلح «کارنگی» کنارهگیری خواهد کرد. وقتی او در سال ۱۹۹۷ میلادی سکان این اندیشکده را در دست گرفت، جهان بسیار متفاوتتر از امروز بود. اینترنت هنوز در مراحل اولیه خود قرار داشت، تولید ناخالص داخلی چین یک دهم میزان امروزی آن بود و آمریکا نیز تنها ابرقدرت جهان به شمار میرفت. متیوز در این مقاله به شرایط ژئوپلیتیک پیچیدهای میپردازد که بنیاد کارنگی امروزه در آن مشغول به فعالیت است و همچنین از احتمالات پیش رو در سال ۲۰۱۵ میلادی صحبت میکند.
■ نگاهی اجمالی به رویدادهای مهم جهان در سال ۲۰۱۴ میلادی■
هنجارها و حتی اصول بنیادی رفتار بینالمللی در سالهای اخیر به شدت از هم پاشیده است؛ الحاق کریمه توسط سبزپوشان کوچکِ «ولادیمیر پوتین» و حضور سربازان روسی به بهانه تعطیلات در اوکراین و حمله مخفیانه و پنهانی آنان تحت فرماندهی پوتین با توپ و تانک به این کشور، ظهور دولت اسلامی (داعش) و ترکیب آدابورسوم قرونوسطایی با تواناییها و امکانات مدرن با هدف حکمرانی و مبارزه، اقدامات تحریکآمیز و گاه و بیگاه چین در شرق و جنوب دریای چین، و در نهایت بحران اخیر سوریه و ناتوانی جهان برای جلوگیری از خسارات و تلفات مالی و جانی.
■نوک پیکان اکثر انتقادات آمریکا را نشانه گرفته است ■
نوک پیکان اکثر انتقادات آمریکا را نشانه گرفته است، اما در پس پرده اشتباهات تاکتیکی دولت آمریکا یا عدم تمایل این کشور به ارسال نیروهای زمینی به جبهههای جدید نبرد، اتفاقات بیشتری در جریان است. نقش آمریکا در جهان در دوران جنگ سرد بسیار بدیهی و آشکار بود؛ یعنی رهبری مبارزه تمام دنیا علیه اتحاد جماهیر شوروی و کمونیسم. تصمیمگیریهای فردی چندان آشکار نبود و غالباً تنشهای شدیدی میان این هدف اصلی و برجسته در یک سو، و ارزشهای آمریکایی در سوی دیگر وجود داشت. اما مردم آمریکا عمدتاً بر سر آنچه هدف فرامرزی ضروری این کشور تلقی میشد، حس تعهد مشترکی داشتند.
■ سردرگمی آمریکا در حوزه سیاست خارجی ■
این شفافیت و روشنی با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به پایان رسید و مردم آمریکا از آن زمان تابهحال، به نوعی سردرگمی دچار شدند. آیا هدف ما این است که قدرت آمریکا را به حداکثر برسانیم یا فرهنگ دموکراتیک آمریکا را در جهان اشاعه دهیم؟ آیا آمریکا باید پلیس جهانی باشد، حتی در شرایطی که مستقیماً از سوی کسی تهدید نمیشود؟ آیا باید نگاهمان به داخل کشور معطوف باشد و بر کاستیها و ضعفهای خود تمرکز کنیم، یا خود را ملزم بدانیم که بازار آزاد سرمایهداری را در سراسر دنیا گسترش دهیم؟
■ هنوز چهارچوب مشخصی برای سیایت خارجی آمریکا وجود ندارد ■
چنین مباحثی میتواند بر پایه مسائلی چون تغییر رژیمها در برابر ایجاد ملتها، احترام به قوانین بینالمللی در مقابل استثنا گرایی، یکجانبهگرایی در مقابل چندجانبهگرایی و یا منافع در برابر ارزشها صورت بگیرد. اما آنچه در پس تمامی این اصطلاحات مختلف وجود دارد، جستجوی یکسان برای رسیدن به دستورالعمل یا چهارچوب مشخصی است که نشان دهد سرمایههای مالی، جانی، و سیاسی خود را کی و کجا صرف کنیم. نظرسنجیها نشان میدهد اگر چنین چهارچوبی به دست نیاید، مردم آمریکا نیز همانند رهبرانشان به درستی نمیدانند که آمریکا چه زمانی باید وارد عمل شود و در چه شرایطی اقدامی صورت ندهد، و باز به مانند رهبرانشان مواضع خود را با بروز حوادث جدید، به کلی و به یکباره تغییر میدهند.
■ شرایط کنونی جهان امروز بسیار دشوارتر از گذشته است ■
از طرفی، جهان امروز بیشازپیش دشوار و مداخلهآمیز شده است. در حال حاضر تقریباً کل جمعیت هفتمیلیاردی جهان در یک بازار واحد قرار دارند. دوران جعبه سیاه سیستم وستفالیایی ملل مستقل به سر آمده است؛ دورانی که در آن، هر آنچه درون مرزهای یک کشور اتفاق میافتاد به هیچ کشور دیگری مربوط نمیشد امروزه انسانها، جرائم، اطلاعات، پول، تسلیحات، آلودگیها و بیماریهای فراگیر میتوانند به درون مرزها نفوذ کنند. در این آشفتهبازار، نبود سیاست خارجی مورد اجماع برای تعریف و تعیین نقش آمریکا (جایگزینی برای سیاست مهار) بیشازپیش حالت بحرانی گرفته است.
■ اقدامات و سیاستهای دوگانه کشور چین در عرصه داخلی و بینالمللی ■
از همه مهمتر آنکه، آمریکا در این میان تنها نیست. چین نیز رفتار دوگانه و حتی روان گسیختهای نسبت به نقش خود دارد. این کشور اصول «دنگ ژیائوپینگ» را کنار گذاشته است؛ اصولی که بر عدم جلبتوجه دیگر کشورها و همزمان با آن، اندوختن توان اقتصادی مبتنی بود. امروزه دیگر از «بهپاخیزی صلحآمیز» چین خبری نیست. اما آنچه دنیا، و بخصوص خود چین، در موردش تردید دارد این است که مقاصد چین تا کجا امتداد مییابد. پیکره نظامی این کشور (هرچند از سطحی مقدماتی) به سرعت در حال پیشرفت است و اقدامات آن در شرق و جنوب دریای چین بر سر جزایر کوچک و مناطق دریایی مورد مناقشه، به قدری تحریکآمیز بوده که تشویش و اضطراب در سراسر منطقه را به همراه داشته است. مسئله نگرانکنندهتر این است که چین گاهاً انتظار دارد مانند یک ابرقدرت و با تمام حقوحقوق (اگرچه بدون مسئولیتها) با آن رفتار شود. این کشور در سایر موارد (و با همان مفهوم استعاری) به کشوری همچنان ضعیف و فقیر (بر اساس سرانه) بدل میشود که قربانی سوءاستفادههای استعمارگرانه است. این دو حالت آمیزه زهرآلودی ایجاد میکند.
■ نگاهی به وضعیت هند، ژاپن و اسرائیل و اقدامات آنها در سالهای اخیر ■
هند با خطراتی از سوی همسایگان خود (پاکستان و چین) روبروست و در داخل مرزهای خود نیز با کار دشوار ایجاد اصلاحات در دولتی دستوپنجه نرم میکند که باعث شیوع فساد بوده و رشد اقتصادی را فلج کرده است. ژاپن که هنوز نتوانسته به خاطر رفتار شنیع خود طی جنگ جهانی دوم از جهانیان عذرخواهی کند، ناسیونالیسم غضبناک را در چین تحریک میکند. این اقدام به نوبه خود، باعث تقویت حزب راست این کشور و بحثهای روزافزون بر سر وضعیت نظامی آن میشود. به نظر میرسد که اسرائیل در خاورمیانه خیال صلح را از سر خود بیرون کرده و سیاست نافرجام خصمانه و ستیزهجویانهای را در پیش گرفته است که یا به دو کشور مستقل خواهد انجامید، و یا احتمال یک کشور مستقل و پایدار را از بین خواهد برد و هیچ راهحل روشن دیگری نخواهد داشت.
■ وضعیت و شرایط کنونی ایران در عرصه داخلی و بینالمللی ■
ایران با توافق مهم و تاریخی که میتواند به نگرانیهای ملل جهان بر سر برنامه هستهای این کشور خاتمه دهد، فاصله کمی دارد. اما ایران هم وضعیت ازهمگسیختهای دارد. همانطور که کریم سجادپور از اعضای اندیشکده کارنگی توضیح میدهد، این احتمال وجود دارد که ایران منافع انقلاب اسلامی خود را بر منافع ملت خود ترجیح دهد و توافق نهایی را با شکست روبرو کند. (کنگره آمریکا ممکن است در این شرایط تصمیم دشواری گرفته و تحریمهای زودهنگامی را در صورت شکست مذاکرات برای رسیدن به توافق قبل از ضربالاجل علیه ایران اعمال کند. درنتیجه، همهچیز به دست سپاه پاسداران و دیگر اعضای جناح راست و اصولگرای این کشور میافتد. این نتیجه مهر تأییدی بر این ادعای رهبر ایران است که آمریکا از ابتدا به دنبال تغییر رژیم در ایران است.) جهان عرب با کشمکشهای خصمانه فرقهای دستبهگریبان است که آینده اعراب را تعیین خواهد کرد. عربستان سعودی و کشورهای کوچک حاشیه خلیج فارس هنوز به نتیجه نرسیدهاند که کدامیک از این دو کابوس بیشتر به ضررشان است: اینکه آمریکا با ایران به توافق هستهای برسد یا مذاکرات شکست بخورد و ایران به قدرت هستهای تبدیل شود.
■ وضعیت و رویکرد اروپا در شرایط کنونی جهان ■
اروپا تنها قدرت در میان قدرتهای بزرگ دنیاست که نسبت به نقش بینالمللی خود سردرگم نیست، بلکه دید بسیار روشنی نسبت به ارزشها و همچنین نقاط قوت نسبی خود در امور بینالمللی دارد. اما اروپا در قالب یک کلِ واحد هنوز نتوانسته با نیاز نهایی خود روبرو شده و نقش استراتژیک بزرگتری برای تأمین امنیت خود و منطقه و نیز دورافتادهترین کشورهای این قاره ایفا کند. اروپا چنان در پروژه عظیم اتحادیه خود غرق شده که دیگر توانایی چندانی برای دستوپنجه نرم کردن با جهان خارج از مرزهای خود ندارد.با این تفاسیر به معمای روسیه ولادیمیر پوتین میرسیم. سه سال پیش، تظاهرات خیابانی گسترده علیه دولت پوتین در روسیه، حیرت پوتین و کاهش مشروعیت وی را به همراه داشت. او در سال ۲۰۱۲ و به رسم رهبران زخمخورده تلاش کرد نگاه مردم را به خارج از مرزهای روسیه منعطف کند، لذا به نقش خود در آسیا محوریت داد و با حالتی قهرآمیز به غرب پشت کرد. آمریکا و بخش عمده اروپا هم بازیهای المپیک در بندر سوشی را از او گرفتند. پوتین این المپیک را مأموریت شخصی خود تلقی میکرد و به هزینههای هنگفت آن توجهی نداشت.
■ روسیه و رویکرد این کشور در قبال گرجستان، اوکراین و بحران کریمه ■
روسیه میخواهد به هر قیمتی مانع از آن شود که گرجستان یا اوکراین عضو ناتو شوند و معتقد است که وابستگی به اتحادیه اروپا به عضویت در این اتحادیه و متعاقباً به عضویت در ناتو میانجامد. اما راههای دیگری برای رسیدن به این هدف وجود داشت و جز حدس و گمانهزنی نمیتوان در خصوص نقشه بلندمدت پوتین (اگر چنین نقشهای داشته باشد) در حمله به کریمه و الحاق آن و سپس ارسال تسلیحات، جنگجویان، و نهایتاً سربازان روسی به داخل اوکراین شرقی اظهارنظر نمود. البته این حقیقت دارد که عملیات در اوکراین، محبوبیت یک رئیسجمهور دوران جنگ را برای پوتین به همراه داشته است. اما روسیه جسد سربازانش را شبانه دفن میکند و هزینههای اقتصادی تحریمها بسیار بالاست و با شیب تندی همراه است. پوتین به شدت اتحاد غرب و بخصوص قدرت رهبری آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان را دستکم گرفته بود. و روسیه باید بداند که جایگاه طبیعی این کشور در اروپاست، نه آسیا.
■ باید در چهار حوزه بسیار مهم اقدامات اساسی صورت گیرد ■
بنابراین آمریکا در سال ۲۰۱۵ میلادی همراهان زیادی در سردرگمی نسبت به سیاستهای خارجی و منافع اساسی خود خواهد داشت. بسیاری از اشتباهات گذشته قابل بازگشت نیست: تنها راه چاره، پیش رفتن در قالب گزینههای محدود است. مسائل زیادی در دستور کار وجود دارد اما اقدام در چهار حوزه کاملاً ضروری است؛ ایران، سوریه، روسیه، و چین. مهمتر از همه، آمریکا باید هر کاری از دستش برمیآید انجام دهد تا به توافق هستهای محکمی با ایران دست یابد (همانطور که دولت اوباما تاکنون در همین راستا تلاش کرده است). این بدان معنی است که کنگره باید، در راستای منافع کشور، شمشیر تحریمهایش را غلاف کند مگر آنکه مذاکرات شکست بخورد یا ایران فعالیتهای هستهای تعلیقشدهاش را از سر بگیرد.
■ آمریکا و رویکرد دوگانه این کشور در قبال بحران سوریه و عراق ■
باراک اوباما دیگر نمیتواند بیش از این به رویکرد دوگانه خود نسبت به سرنوشت دولت بشار اسد ادامه دهد. باید تصمیم روشنی بگیرد و شکاف موجود در سیاست فعلی خود را بپذیرد، سیاستی که قادر به تأمین نیروی زمینی کافی برای مبارزه با دولت اسلامی (داعش) در سوریه نیست. سوریه بدون چنین نیرویی، به مأمن این گروه تروریستی تبدیل میگردد و ناخواسته فدای موفقیت عملیات نظامی علیه جهادیها در عراق میشود. از سوی دیگر، اوباما نباید اجازه دهد روابط آمریکا و روسیه در حالت سرد کنونی باقی بماند و هیچ مقام ارشدی نتواند در راستای احیای روابط کارآمد بین این دو کشور گام بردارد.
■ تلاش آمریکا برای تغییر توازن در منطقه هیچ پشتوانه عملی ندارد ■
درنهایت، آمریکا باید به سیاست اعلامی خود نسبت به تغییر توازن قدرت در آسیا جامه عمل بپوشاند. پیامی که چین از این سیاست دریافت کرد این بود که آمریکا برای محدود کردن چین برنامهریزی کرده است. اما صورت نگرفتن هیچ اقدامی از سوی آمریکا در راستای این سیاست هیچ اطمینانخاطری به همراه نداشت و صرفاً گیجکننده بود. تغییر توازن قدرتی که هیچ پشتوانه عملی نداشته باشد، سیاست باخت-باخت است و باعث میشود که چین از بدترین عواقب آن در هراس باشد بیآنکه منافع آمریکا در این منطقه تقویت شود.
■ بهای نفت در سال ۲۰۱۵ میلادی بسیار تعیینکننده خواهد بود ■
اما به نظر میرسد که اگر دوراندیشی به خرج دهیم، مهمترین تحولات سال ۲۰۱۵ میلادی هیچیک از مواردی که پیشتر ذکر شد، نخواهد بود. اگر همانطور که درحالحاضر ممکن و محتمل به نظر میرسد، بهای نفت در حدود ۶۰ دلار به ازای هر بشکه ثابت بماند (که کمتر از نصف بالاترین قیمت آن است) باعث تحولات بسیاری در سطح جهانی خواهد شد. تقریباً هیچ اقتصاد و روابط اقتصادی نخواهد بود که از این مسئله تأثیر نپذیرد. اگر بهای نفت تا چند سال در همین حدود باقی بماند، فرصتهای مثبت بسیاری ازجمله ژئوپلیتیکی، اقتصادی، و زیستمحیطی ایجاد خواهد شد. درحالحاضر، تعریف این فرصتها و دستیابی به آنها به مهمترین اولویت سیاستگذاران سراسر جهان تبدیل شده است.
به نظر ینده این هم یک تله جدید برای ایران است که عزم و اراده دولت و مسئولین ومردم را در شروع اقتصاد مقاومتی و اعتماد به نفس و خودباوری سست کرده و درون ملت ما اختلاف افکنی نمایند و بازهم ما را به بزک نمیر بهار میاد ...به انتظار بنشانند.امریکا بشدت از نزدیک شدن ایران به روسیه و چین ..وحشت دارد و میخواهد با دورکردن ایران از روسیه و چین خود و کشورهای غربی را جایگزین کند تا در آینده , صنعت و سرنوشت کشورمان دست دول غربی باشد. لذا دولت محترم ما با استقبال از پیشنهادات معقول یانکی ها و همکاری معقول و محتاطانه با آنان برای رفع تحریمها بایستی تخم مرغهای خود را من بعد دریک سبد نگذاشته و خود وملت ایران را اسیر دول غربی ننماید. دول غربی اثبات نمودند که بی منطق و بی اراده فقط کورکورانه دنباله رو امریکا بوده و از هیچ جنایتی برای حفظ رژیم جعلی دریغ نمینمایند.