کد خبر: ۲۳۲۵۷۱
تعداد نظرات: ۲ نظر
تاریخ انتشار:
محسن رفیق‌دوست از خاطران خود با آیت اله مهدوی کنی می گوید:

ماجرای مجوز آیت‌الله مهدوی‌کنی به قصاص فرد ساواکی/ آیت‌الله قطعاً به بازرگان رأی نداد

آقای رفیق‌دوست یک بار شما یکی از ساواکی‌ها را به درک واصل کردید، بعداً آقای مهدوی‌کنی می‌گوید مجوز کشتن آن شخص ساواکی را من داده بودم، قضیه چه بود؟ / رفیقدوست: ... دنبالش رفتم و منزل او را هم پیدا کردم، بعدش تصمیم گرفتم آن قضیه سید روحانی را تلافی کنم. من به چندین نفر مراجعه کردم که یک نفر هم آقای مهدوی‌کنی بود، به ایشان قضیه این سید روحانی را گفتم که آن پیرمرد از دنیا رفت، زیرا آن پیرمرد دیگر تکان نخورد؛ آقای مهدوی‌کنی گفت: "امثال این شخص مهدور الدم هستند".
گروه سیاسی - محسن رفیق دوست در گفت وگو با تسنیم گفت:  "من در آن دوران سؤال نکردم آقای مهدوی‌کنی نظرشان در مورد مرحوم بازرگان چیست ولی مطمئنم نظر آیت‌الله مهدوی‌کنی مثبت نبود".


ماجرای مجوز آیت‌الله مهدوی‌کنی به قصاص فرد ساواکی/ آیت‌الله قطعاً به بازرگان رأی نداد

به گزارش بولتن نیوز، به نقل از  خبرگزاری تسنیم، محسن رفیق‌دوست در دورانی مسئولیت وزارت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را به‌عهده داشت که آیت‌الله مهدوی‌کنی نیز مسئولیت کمیته‌های انقلاب اسلامی داشت. البته به‌گفته وی سابقه آشنایی رفیق‌دوست با آیت‌الله مهدوی‌کنی به مسجد لرزاده برمی‌گردد و از سنین کودکی با رئیس فقید مجلس خبرگان رهبری آشنا می‌شود و می‌گوید: "در مدرسه لرزاده با آیت‌الله مهدوی‌کنی آشنا شدم که روز به روز ارادت ما به ایشان بیشتر می‌شد و حتی وقتی ایشان به مسجد جلیلی و جاوید می‌رفت من نیز همراه ایشان بودم و به‌نوعی مشتری دائمی ایشان شدم." این ارادت محسن رفیق‌دوست فقط به آن دوران اختصاص نداشت و وی حتی در طول گفت‌وگو با خبرگزاری تسنیم می‌گفت: "حاج آقای مهدوی‌کنی خیلی دوست داشتنی بود".

رفیق‌دوست در مورد تعامل و همکاری سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با کمیته‌های انقلاب اسلامی گفت: پس از تشکیل سپاه پاسداران با آیت‌الله مهدوی‌کنی ارتباط برقرار کردیم و حتی به‌دستور ایشان خیلی از احتیاجات سپاه پاسداران از طریق کمیته انقلاب رفع می‌شد. البته در سال‌های 58-59 بود که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی قوام بیشتری گرفت و در قانون اساسی نیز ماندگار شده بود، سپاه هم به کمیته انقلاب کمک می‌کرد، مثلاً من یادم هست که یک بار آقای مهدوی‌کنی به من نامه نوشت که 100 عدد اسلحه به فرمانده کمیته‌های اصفهان بدهید؛ از این ارتباط‌ها با آیت‌الله مهدوی‌کنی زیاد داشتیم.

وی همچنین در مورد در مورد کمک و همراهی آیت‌الله مهدوی‌کنی به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در دوران تصدی مسئولیت کمیته‌های انقلاب اسلامی نیز اظهار داشت: خیلی سال‌ها تا وقتی که ما به استحکام خوبی رسیدیم، وقتی نیاز به اسلحه پیدا می‌کردیم از طریق آیت‌الله مهدوی‌کنی و کمیته مرکزی به کمیته‌ها می‌رفتیم و از آنها اسلحه می‌گرفتیم یا از طریق آقای مهدوی‌کنی توانستیم از کمیته‌های مختلف نیرو بگیریم. من یادم هست در یکی از عملیات‌ها آیت‌الله مهدوی‌کنی به مسئول کمیته منطقه 8 تهران که آقای عرفانی نام داشت و روحانی بود، زنگ زد و سپس من به دیدار آقای عرفانی رفتم و تفنگ و تیربار زیادی از کمیته منطقه 8 تهیه کردم و برای جبهه‌ها فرستادم.

وزیر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در دوران اوایل انقلاب با بیان اینکه قطعاً آیت‌الله مهدوی‌کنی برای تصدی دولت موقت به بازرگان رأی نداده است، تصریح کرد: من آن‌قدر می‌دانم آن نظری که خدمت امام(ره) عرضه شده بود، توسط مرحوم شهید مطهری بود که ریاست شورای انقلاب را به‌عهده داشت.

رفیق‌دوست همچنین در مورد توصیه آیت‌الله مهدوی‌کنی برای وحدت جریان اصولگرایی نیز گفت: یادم هست آیت‌الله‌ مهدوی‌کنی در یکی از جلسات درباره لیست‌های فعلی در انتخابات می‌گفتند: "سرنوشت ملت در انتخابات‌ها شرکت سهامی نیست که ببینیم سهم هرکسی چقدر است، باید ببینیم مرضی خدا، پیامبر اسلام و ائمه اطهار چیست." در این مسیر ایشان هر انتخابی می‌کردند بر این مبنا بود، اگر هم لیست مدنظر آیت‌الله مهدوی‌کنی پیروز نمی‌شد، کوچکترین ناراحتی نداشت، یعنی نه‌تنها به عدم سهم‌خواهی توصیه می‌کرد، بلکه اولین کسی که سهم نمی‌خواست خود ایشان بود.

وی همچنین در مورد مجوز کشتن یک شخص ساواکی که توسط آیت‌الله مهدوی‌کنی صادر شده بود نیز اظهار داشت: من لحظه‌ای وارد فیضیه شدم که فیضیه قتلگاه شده بود، بعد از فیضیه بیرون آمدیم و داشتیم به‌سمت حرم می‌رفتیم. یک روحانی سید داشت از حرم بیرون می‌آمد و این‌قدر خم شده بود که عمامه را پشت سرش گذاشته بود و چوبی مانند عصا هم داشت که شاید بالای 90 سال سن داشت و خیلی لاغر و نحیف بود. این ساواکی که خیلی هیکل درشتی داشت با چماق محکم به کمر این روحانی سید زد و چندین بار هم به این روحانی لگد زد. این روحانی هم همین‌جا افتاد. من نفهمیدم چه اتفاقی برای آن سید روحانی افتاد ولی این‌قدر ضعیف و نحیف بود که فکر می‌کنم از دنیا رفت.

رفیق‌دوست اضافه کرد: با یکی از دوستان دنبال این شخص ساواکی افتادم و فقط او را نگاه می‌کردم تا قیافه شخص کاملاً در ذهن من ثبت شود. سال 45-46 بود که یک شب دیدم این شخص در حالتی که مست بود در خیابان صاحب‌جمع می‌رود. دنبالش رفتم و منزل او را هم پیدا کردم، بعدش تصمیم گرفتم آن قضیه سید روحانی را تلافی کنم. من به چندین نفر مراجعه کردم که یک نفر هم آقای مهدوی‌کنی بود، به ایشان قضیه این سید روحانی را گفتم که آن پیرمرد از دنیا رفت، زیرا آن پیرمرد دیگر تکان نخورد؛ آقای مهدوی‌کنی گفت: "امثال این شخص مهدور الدم هستند".

 اوایل انقلاب یکی از مسئولیت‌های مهم آیت‌الله مهدوی‌کنی ریاست کمیته‌ انقلاب اسلامی بود، با توجه به عملکرد موفق کمیته‌ها در آن دوره حساس، مدیریت آیت‌الله مهدوی‌کنی چه شاخصه‌ها و ویژگی‌هایی داشت؟

 پس از پیروزی انقلاب و تشکیل کمیته‌ انقلاب اسلامی، آقای مهدوی‌کنی مسئول کمیته انقلاب اسلامی شد، زیرا امام خمینی(ره) آیت‌الله مهدوی‌کنی را خوب می‌شناخت و بهترین تعبیری که امام(ره) راجع به شخصی داشته و منحصر به فرد ایشان هم هست، این است که امام خمینی(ره) می‌فرمایند: "به آقای مهدوی‌کنی ارادت داشتم و دارم و خواهم داشت." لذا اگر آن روز کسی دقت داشته باشد مشاهده می‌کند که با وجود اینکه دولت موقت هم سر کار بود ولی تا مدت‌ها بعد از انقلاب مملکت را کمیته‌ انقلاب اداره می‌کرد تا دولت موقت هم جا بیفتد و امام خمینی(ره) کسی را مأمور این کار کرده بود که در آن حد اعتماد و اعتقاد به ایشان بود.

با نگاهی به کمیته انقلاب مشاهده می‌کنید خیلی از کسانی که بعدها جهات مختلف سیاسی را انتخاب کردند در کمیته‌ انقلاب جمع بودند؛ یعنی هم عزت شاهی (مطهری) در کمیته انقلاب بود و هم بهزاد نبوی. در این وضعیت کمیته‌ انقلاب موفق نمی‌شد مگر اینکه یک مدیریت آگاه و پدرانه‌ای داشته باشد که همواره مواضع عقیدتی خود را حفظ کند. البته در این اواخر من خیلی کم به کمیته انقلاب می‌رفتم ولی کمیته‌ انقلاب خاصیت خود را در جامعه پس داد و در همه شئونات حضور داشت. آن‌قدر شالوده کمیته خوب بود که سال‌های بعد که با شهربانی ادغام شد، بدنه اصلی از کمیته انقلاب به وجود آمد.

ماجرای مجوز آیت‌الله مهدوی‌کنی به قصاص فرد ساواکی/ آیت‌الله قطعاً به بازرگان رأی نداد

همان‌طور که گفتید شخصیت‌های مختلفی از عزت شاهی (مطهری) تا بهزاد نبوی در کمیته بودند، در این شرایط آیت‌الله مهدوی‌کنی کمیته‌ انقلاب را چگونه مدیریت کرد که کمیته‌ها این‌گونه عملکرد موفقی داشت؟ چه شاخصه‌هایی در مدیریت ایشان بود؟

ویژگی آیت‌الله مهدوی‌کنی مدیریت اسلامی برگرفته از خلق و خوی خود امام(ره) است. اگر بخواهیم مثالی بزنیم که آن موقع نبودید و یا اگر بودید خیلی به یاد ندارید باید بگوییم ببینید آیت‌الله مهدوی‌کنی دانشگاه امام صادق(ع) را چگونه مدیریت می‌کرد، در آن دوران کمیته انقلاب را نیز به همین صورت مدیریت می‌کرد و کاملاً شبیه به همین نوع مدیریت ایشان بود. آیت‌الله مهدوی‌کنی به‌شدت اخلاق‌مدار بود و تدین را در حد اعلایی که لازم باشد، داشت. من در طول بعد از انقلاب ندیدم ایشان کسی را از اطراف خود رد کند، در صورتی که اگر شخص دیگری بود می‌توانست بنا بر دلایلی برخی از شخصیت‌ها را از جمع خود حذف کند. معمولاً افرادی که می‌رفتند، خودشان نمی‌توانستند با آیت‌الله مهدوی‌کنی کار کنند و خودشان می‌رفتند و ایشان کسی را اخراج نمی‌کرد. آیت‌الله مهدوی‌کنی افراد را نگه می‌داشت و در حد خودش از آن شخص استفاده می‌کرد، لذا همان موقع که در کمیته‌ها بود اتفاقاً آقای باقری‌کنی‌، برادری که تا آخر عمر کنار ایشان بود آنجا هم ایشان همراه آیت‌الله مهدوی‌کنی بود و خیلی از کارهای اجرایی را آیت‌الله مهدوی‌کنی به همین آقای باقری‌کنی محول می‌کرد و تصمیم‌گیری هم در اختیار خودش بود.

کمیته‌ها چگونه تشکیل شد؟ صبح روز 22 بهمن‌ماه، روز پیروزی انقلاب بود، هر کجا عده‌ای جمع بودند و در انقلاب شرکت داشتند به کمیته انقلاب تبدیل شدند، برای همین کمیته‌ها اکثراً در مساجد تشکیل شده بود ولی برخی از کمیته‌ها مانند کمیته منطقه 4 تهران، در باشگاه جوانان روبه‌روی حسینیه ارشاد تشکیل شد. تنها جایی که بعد از پیروزی انقلاب به‌عنوان مرکز کمیته‌های انقلاب تشکیل شد، مقابل مجلس شورای ملی سابق و مجلس شورای اسلامی فعلی بود که آیت‌الله مهدوی‌کنی نیز در آنجا بودند و همه کمیته‌ها نیز زیر نظر ایشان بود.

فعالیت‌هایی همچون سامان‌دهی وضعیت مصرف سوخت، سازمان‌دهی آذوقه مردم، کمک به فقرا و کسانی که اعتصاب می‌کردند از قبل در همین محل‌ها شکل گرفته بود ولی با پیروزی انقلاب اسلامی و مسئولیت آقای مهدوی‌کنی در کمیته انقلاب اسلامی این فعالیت‌ها سامان گرفت و این سامان‌دهی اول در تهران و سپس در سراسر کشور انجام شد. البته من بیشتر در مسجد علوی خدمت امام(ره) بودم و ساعت‌هایی که وقت می‌کردم به کمیته می‌رفتم.

در فاصه 22 بهمن‌ماه تا 9 اسفند که بین تشکیل کمیته انقلاب و سپاه پاسداران فاصله داشت و بعد از اینکه سپاه تشکیل شد من به سپاه پاسداران رفتم. تقریباً پس از تشکیل سپاه پاسداران با آیت‌الله مهدوی‌کنی ارتباط برقرار کردیم و حتی به‌دستور ایشان خیلی از احتیاجات سپاه پاسداران از طریق کمیته انقلاب رفع می‌شد. البته در سال‌های 58-59 بود که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی قوام بیشتری گرفت و در قانون اساسی نیز ماندگار شده بود، سپاه هم به کمیته انقلاب کمک می‌کرد، مثلاً من یادم هست که یک بار آقای مهدوی‌کنی به من نامه نوشت: 100 عدد اسلحه به فرمانده کمیته‌های اصفهان بدهید؛ از این ارتباط‌ها با آیت‌الله مهدوی‌کنی زیاد داشتیم.

 اوایل که دولت موقت تشکیل شد، دولت موقت اقبال خوبی به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نداشت و حتی آقای جواد منصوری می‌گفت بودجه‌ای از سوی دولت موقت به سپاه پاسداران نمی‌دادند، در آن شرایط ارتباط شما با آیت‌الله مهدوی‌کنی چطور بود؟ آیا کمیته‌ها به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی کمک می‌کردند؟

 بله، تعامل و همکاری‌های زیادی با آیت‌الله مهدوی‌کنی داشتیم. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی برای حفظ و حراست از انقلاب و دستاوردهای انقلاب می‌ماند و حدود را قانون مشخص می‌کند، بنابراین چون به‌تعبیر ما سپاهی‌ها جنگ صدام علیه ایران انقلاب را تهدید می‌کرد به‌کمک ارتش رفتیم که از انقلاب عبور کرده است و هنوز مشکل دارد. خیلی سال‌ها تا وقتی که ما به استحکام خوبی رسیدیم، وقتی نیاز به اسلحه پیدا می‌کردیم از طریق آیت‌الله مهدوی‌کنی و کمیته مرکزی به کمیته‌ها می‌رفتیم و از آنها اسلحه می‌گرفتیم یا از طریق آقای مهدوی‌کنی توانستیم از کمیته‌های مختلف نیرو بگیریم. من یادم هست در یکی از عملیات‌ها آیت‌الله مهدوی‌کنی به مسئول کمیته منطقه 8 تهران که آقای عرفانی نام داشت و روحانی بود، زنگ زد و سپس من به دیدار آقای عرفانی رفتم و تفنگ و تیربار زیادی از کمیته منطقه 8 تهیه کردم و برای جبهه‌ها فرستادم.

 آیت‌الله مهدوی‌کنی خیلی کم در انتخابات‌ها شرکت می‌کردند و فقط در انتخابات دوره آخر مجلس خبرگان شرکت کردند، آقای میرلوحی می‌گفتند ایشان همواره تأکید داشت: می‌خواهم فعالیت‌های فرهنگی و اجتماعی خود را ادامه دهم، با توجه به اینکه شما نیز از نزدیکان ایشان بودید در مورد این منش و روش آیت‌الله مهدوی‌کنی بگویید.


 این خصوصیات از صفات بارز آیت‌الله مهدوی‌کنی بود، ماها که از بچگی ایشان را می‌شناسیم. وقتی آیت‌الله مهدوی‌کنی طلبه‌ای بود و من هم بچه‌ای بودم و در مسجد تکبیر می‌گفتم.

مسجد لرزاده؟

 بله. من آنجا برای آیت‌الله برهان تکبیر می‌گفتم و آیت‌الله مهدوی‌کنی یکی از طلبه‌های آنجا بود که حجره اول برای ایشان و حجره دوم هم برای آشیخ علی بود.

زمان تبعید امام(ره)، ما 5 نفر بودیم که یک نفر از دنیا رفته و 4 نفر دیگر زنده هستند؛ من، مرحوم تقی الهی، آقای فداقی، حاج مصطفی حائری، حاج علی حیدری با هم رفیق بودیم و اکثراً با هم بودیم و همه هم مقلد امام(ره) و مبارز بودیم. یک روز صحبت کردیم در مورد مسائل مستحدثه که الآن اتفاق می‌افتد به امام(ره) دسترسی نداریم، باید از چه‌کسی سؤال کنیم؟ در سال 47-46 (برای سال تردید دارم) نامه‌ای خدمت امام(ره) نوشتیم و توسط حاج احمدآقا نامه را برای امام(ره) فرستادیم. بعد از مدتی نامه ما را آوردند و امام(ره) فرموده بودند: به جناب حجت‌الاسلام والمسلمین مهدوی‌کنی مراجعه کنید، توقع ما این بود که امام(ره) ما را به یکی از مراجع آن زمان ارجاع دهد. در آن زمان ما خیلی زیاد به مکتب صادقیه می‌رفتیم، یک شب آقای مهدوی‌کنی را آنجا دعوت کردیم و این نامه را به ایشان دادیم.

مدتی در دانشگاه امام صادق(ع) هم در هیئت مدیره دانشگاه و هم هیئت مدیره مدرسه غیرانتفاعی متصل به دانشگاه امام صادق(ع) حضور داشتم، بعد به‌دلیل اینکه کارم در بنیاد زیاد شد از آقای مهدوی‌کنی عذرخواهی کردم و دیگر به هیئت مدیره نرفتم ولی هیچ‌گاه ارتباطم با ایشان قطع نشد، زیرا خیلی به آقای مهدوی‌کنی علاقه داشتم. یک روز از من سؤال کرد: آن نامه را به یاد دارید؟ گفتم: ما آن نامه را به خود شما دادیم. یعنی حتی چنین نامه‌ای، آن هم قبل از انقلاب حفظ نکرده بود.

خیلی وقت‌ها وقتی بحث ریاست جمهوری، مجلس خبرگان و ... می‌شد، همیشه به آقای مهدوی‌کنی می‌گفتیم: این اشخاصی که الآن وارد مجلس خبرگان می‌شوند در حد شما نیستند یا هم‌پایه‌های شما هستند. این اواخر هم نمی‌دانیم چه اتفاقی افتاد که به مجلس خبرگان رهبری رفتند. حتی امامت جمعه تهران را به‌زور به ایشان محول کردند ولی بعداً گفت: من نمی‌توانم. البته نتوانستن آیت‌الله مهدوی‌کنی به‌دلیل سواد و عدم بیان خوب نبود و مسئله دیگری داشت که عرض می‌کنم.

این موضوع را برای اولین بار نقل می‌کنم؛ من مراسم هفت تیر برای سخنرانی به کاشان رفتم، به‌قول خودم همه مردم کاشان در آن مراسم سخنرانی بودند. خدا رحمت کند، آقای یثربی هم بودند. بعد از اینکه سخنرانی تمام شد خودم شبهه شرعی کردم و به آقای یثربی گفتم: من سواد روحانی و حوزه علمیه ندارم و هرچه یاد گرفتم از منبر یاد گرفتم، حالا اینجا که 10 هزار نفر آمده‌اند، حق 10 هزار ساعت عمر مردم را ادا کردم یا اگر جای من روحانی فاضلی می‌آمد و به مردم مطالب بیشتری می‌گفت بهتر نبود؟! آقای یثربی گفت: روحانی دیگری هم نمی‌توانست صحبت‌های شما را در این مراسم داشته باشد. یک روزی بنا بر مناسبتی همین مطلب را خدمت آقای مهدوی‌کنی عرض کردم و گفت: تو شبهه به‌جایی کردی و روحانی‌ها هم باید این شبهه را داشته باشند. بر همین اساس بود که وقتی ایشان نماز جمعه را قبول نکرد، شاید برای خودش این فکر را داشت که فلان شخص بیاید بهتر از من می‌تواند به مردم مطلب ارائه دهد.

چند ویژگی آیت‌الله مهدوی‌کنی بارز بود؛ اول اینکه اخلاق حسنه داشت، دوم اینکه بی‌توجهی به مسائل دنیا بود، سوم در دین راسخ بود. ما ندیدیم آقای مهدوی‌کنی در مسئله‌ای به‌مصلحت شخصی صحبت کند؛ او از نظر خودش حکم خدا را می‌گفت.

به‌نظر شما چرا آقای مهدوی‌کنی چرا رساله چاپ نکرد؟ ایشان واقعاً می‌توانست رساله چاپ کند ولی هیچ‌گاه دنبال این نبود که مرجع تقلید شود. وقتی با علمای قم صحبت می‌کردم، می‌گفتند آیت‌الله مهدوی‌کنی بسیار باسواد است و می‌تواند مرجع باشد. آقای مهدوی‌کنی این کار را برای خودش یک امتیاز می‌دانست که میدان را برای دیگران باز کند. وقتی مسئله دین می‌شد در بزنگاه‌ها و تصمیم‌گیری‌های تاریخی در تاریخ 35 سال پیش می‌آمد، یک طرف آقای مهدوی‌کنی بود که مورد رجوع نیمی از مردم بود.

یکی از ویژگی‌های آقای مهدوی‌کنی، تشخیص ایشان در حمایت از مقام معظم رهبری بود. تشخیص آقای مهدوی‌کنی در ابتدا خیلی به‌جا بود و دیدیم تا آخر نیز به همین صورت ماند. در دانشگاه امام صادق(ع) قضیه پیش آمد که من در آن قضیه به‌عنوان رئیس بنیاد دخالت داشتم. آقای مهدوی‌کنی به من گفت: "خودت باید خدمت مقام معظم رهبری بروی و از ایشان اجازه می‌گیری، مقام معظم رهبری در حال حاضر حاکم کشور اسلامی ایران هستند که حکمشان بر همه احکام نافذ است." اتفاقاً مقام معظم رهبری هم فرمودند: نظر آیت‌الله مهدوی‌کنی چیست؟ وقتی نظر آقای مهدوی‌کنی را فهمیدند، گفتند: "همان نظر را عمل کنید" ولی تا زمانی که من از رهبر معظم انقلاب اجازه نگرفتم، آقای مهدوی‌کنی اجازه نداد اجرا شود.

رأفت آیت‌الله مهدوی‌کنی در عین صلابت، جاذبه ایشان بود، یعنی از آقای مهدوی‌کنی دافعه صرف ندیدیم. بالاتر از همه این صفات و ویژگی‌ها تقوای آیت‌الله مهدوی‌کنی بود. وقتی در جلسات حتی در مورد مخالفین صحبت می‌کردیم، شخصی می‌خواست پا را فراتر بگذارد، ایشان می‌گفت: غیبت می‌شود و مجلس را مجلس حرام نکنید، اگر انتقاد دارید بگویید در صورتی که شبهه غیبت نداشته باشد. یعنی آقای مهدوی‌کنی خودساخته و خداساخته ثابت‌قدم و هوشیار بود، کسی نمی‌توانست سر آقای مهدوی‌کنی را کلاه بگذارد.

ماجرای مجوز آیت‌الله مهدوی‌کنی به قصاص فرد ساواکی/ آیت‌الله قطعاً به بازرگان رأی نداد

 آیت‌الله مهدوی‌کنی عضو شورای انقلاب بودند. در آن دوران شورای انقلاب بحث و نظرهای زیادی در مورد آقای بازرگان و دولت موقت داشت و حتی حضرت امام(ره) نیز فرمودند: "در رابطه با آقای بازرگان نظر شورای انقلاب را تأیید کردم"، آیت‌الله مهدوی‌کنی در آن برهه چه‌نظری داشتند؟



من آن‌قدر می‌دانم آن نظری که خدمت امام(ره) عرضه شده بود، توسط مرحوم شهید مطهری بود که ریاست شورای انقلاب را به‌عهده داشت. من در آن دوران سؤال نکردم آقای مهدوی‌کنی نظرشان در مورد مرحوم بازرگان چیست ولی مطمئنم نظر آیت‌الله مهدوی‌کنی مثبت نبود.

برخی از اعضای شورای انقلاب مخالف آقای بازرگان بودند، آقای مهدوی‌کنی از مخالفان رئیس دولت موقت بود؟

قطعاً همین‌طور است.

آقای رفیق‌دوست یک بار شما یکی از ساواکی‌ها را به درک واصل کردید، بعداً آقای مهدوی‌کنی می‌گوید مجوز کشتن آن شخص ساواکی را من داده بودم، قضیه چه بود؟

 من لحظه‌ای وارد فیضیه شدم که فیضیه قتلگاه شده بود، بعد از فیضیه بیرون آمدیم و داشتیم به‌سمت حرم می‌رفتیم. یک روحانی سید داشت از حرم بیرون می‌آمد و این‌قدر خم شده بود که عمامه را پشت سرش گذاشته بود و چوبی مانند عصا هم داشت که شاید بالای 90 سال سن داشت و خیلی لاغر و نحیف بود. این ساواکی که خیلی هیکل درشتی داشت با چماق محکم به کمر این روحانی سید زد و چندین بار هم به این روحانی لگد زد. این روحانی هم همین جا افتاد. من نفهمیدم چه اتفاقی برای آن سید روحانی افتاد ولی این‌قدر ضعیف و نحیف بود که فکر می‌کنم از دنیا رفت.

با یکی از دوستان دنبال این شخص ساواکی افتادم و فقط او را نگاه می‌کردم تا قیافه شخص کاملاً در ذهن من ثبت شود. سال 45-46 بود که یک شب دیدم این شخص در حالتی که مست بود در خیابان صاحب‌جمع می‌رود. دنبالش رفتم و منزل او را هم پیدا کردم، بعدش تصمیم گرفتم آن قضیه سید روحانی را تلافی کنم. من به چندین نفر مراجعه کردم که یک نفر هم آقای مهدوی‌کنی بود، به ایشان قضیه این سید روحانی را گفتم که آن پیرمرد از دنیا رفت، زیرا آن پیرمرد دیگر تکان نخورد؛ آقای مهدوی‌کنی گفت: "امثال این شخص مهدور الدم هستند".

یکی از اتفاقات مهمی که در تاریخ بعد از پیروزی انقلاب اسلامی افتاد، مسئله آقای منتظری به‌عنوان قائم‌مقام رهبری بود، خاطره‌ای از آیت‌الله مهدوی‌کنی در برخوردهای‌شان با آقای منتظری به یاد دارید؟ یا اینکه حرفی در مورد آقای منتظری گفته باشند؟

 انصافاً در مورد آقای هاشمی‌رفسنجانی می‌دانم ولی در مورد آقای مهدوی‌کنی نمی‌دانم. در آن تاریخ در حدود 20 روز ایران نبودم و در ترکیه از کاردار ایران در استانبول شنیدم که امروز صبح امام دستور عزل آقای منتظری را داده است. وقتی به تهران آمدم از آقای هاشمی‌رفسنجانی پرسیدم. آقای هاشمی‌رفسنجانی باعث شده بود که نامه ششم فروردین به هشت فروردین به تعویق افتاد و یک مقداری هم تلطیف شده بود، حتماً آن دو نامه را مشاهده کردید، امام خمینی(ره) نامه اول را خیلی با لحن شدیدتری خطاب به آقای منتظری نوشته بود.

در عزل آقای منتظری هیچ‌کسی به امام(ره) نگفت که آقای منتظری را عزل کنید. امام خمینی(ره) به من گفتند: مقداری پول به‌صورت قرض از آقای منتظری بگیرید، ولی بعد از اتفاق‌هایی که افتاد، امام(ره) فرمودند: "به‌جای آقای منتظری از آقای  محلاتی قرض بگیرید". امام(ره) از آقای منتظری ناراحت بودند و این ناراحتی روز به روز  بیشتر می‌شد، وقتی هم احساس کردند که باید آقای منتظری را از قائم‌مقامی عزل کنند، به‌عنوان یک تکلیف شرعی به این نتیجه رسیده بودند.

من هم قبل از انقلاب و هم بعد از انقلاب و در زندان با آقای منتظری بودم و نسبت به آقای منتظری مسئله پیدا کرده بودم. یادم هست بعد از مدت‌ها که آقای منتظری به من وقت ملاقات نمی‌داد، به‌واسطه آقای معینی که یکی از دوستان نزدیک و همشهری‌های آقای منتظری بود، وقت ملاقات گرفتیم. به آقای منتظری گفتم: معنی قائم‌مقام چیست؟ آقای منتظری گفت: حالا ماست‌بند (من مدتی در زندان با آب گرم ماست درست می‌کردم) آمده و برای من از این حرف‌ها می‌زند. بعد گفت: نظر خودت چیست؟ گفتم: قائم‌مقام در زمان مقام به مقام کمک می‌کند و در غیاب مقام هم کار همان مقام را انجام می‌دهد و از خودش هیچ اختیاری ندارد، اگر هم بخواهد حرفی مخالف مقام بزند، باید از مسئولیت قائم‌مقامی کنار برود.

بعد از اینکه بیرون آمدیم، آقای احمدپور که الآن استاد دانشگاه شده است، به من گفت: بعد از امام(ره) چه می‌شود؟ گفتم: آقای منتظری یا رهبر نمی‌شود یا امام زمان(عج) آقای منتظری را عوض می‌کند. این شناخت در بعضی از افراد بود. من نظر آیت‌الله مهدوی‌کنی درباره آقای منتظری را نپرسیدم.

عملکرد و موضع‌گیری آیت‌الله مهدوی‌کنی در فتنه 78 و 88 چگونه بود...؟

 موضع‌گیری آیت‌الله مهدوی‌کنی چه در زمان امام(ره) و چه در زمان مقام معظم رهبری همیشه یک موضع ثابت بود و آقای مهدوی‌کنی یکی از افراد مؤثر در ایجاد حکومت ولایت فقیه، چه در قانون اساسی، چه در صحبت برای مردم، چه در دوران امام خمینی(ره) و چه در زمان زعامت رهبر معظم انقلاب بود و همواره در فتنه‌ها توصیه می‌کرد: همراه مقام معظم رهبری باشید.

در همان دوران فتنه 88 خدمت آقای مهدوی‌کنی رفته بودید که ایشان بخواهد حرفی یا رهنمودی را داشته باشند؟

 در همان دوران من به‌همراه عده‌ای خدمت آقای مهدوی‌کنی رسیدیم و ایشان هم دقیقاً مثل مقام معظم رهبری تشخیص داده بود و گفتند: این دعوا برای انتخابات نیست. جمله‌ای که از آقای مهدوی‌کنی را به یاد دارم این است که ایشان گفت: اینها خجالت نمی‌کشند که نخست وزیر اسرائیل می‌گوید ما به اینها دل خوش کردیم؟! باید متنبه شوند. موضع‌گیری آیت‌الله مهدوی‌کنی خیلی محکم بود. اینکه عرض می‌کنم جاذبه آقای مهدوی‌کنی خیلی زیاد بود، منظور این نیست در شرایطی که خطر احساس می‌شود ایشان ساکت باشند.

منظور شما این است که آقای مهدوی‌کنی صلح کل نبود؟


نه! اصلاً صلح‌کل نبود، آقای مهدوی‌کنی صلح به‌جا بود، نه صلح کل و اصلاً اهل مماشات نبودند.

 آیت‌الله مهدوی‌کنی از مؤسسین جامعه روحانیت مبارز بودند، تشکلی که همواره محور وحدت جریان اصولگرایی بود و این محوریت ایشان را می‌توان در لیست‌های انتخاباتی مشاهده کرد، با توجه به اینکه بحث‌هایی در رابطه با انتخابات مجلس دهم نیز مطرح شده است، آیا از رهنمودها و راهنمایی‌های ایشان برای وحدت جریان اصولگرایی مسئله‌ای را به یاد دارید؟

یادم هست آیت‌الله‌ مهدوی‌کنی در یکی از جلسات درباره لیست‌های فعلی در انتخابات می‌گفتند: "سرنوشت ملت در انتخابات‌ها شرکت سهامی نیست که ببینیم سهم هرکسی چقدر است، باید ببینم مرضی خدا، پیامبر اسلام و ائمه اطهار چیست." در این مسیر ایشان هر انتخابی می‌کردند بر این مبنا بود، اگر هم لیست مدنظر آیت‌الله مهدوی‌کنی پیروز نمی‌شد، کوچکترین ناراحتی نداشت، یعنی نه‌تنها به عدم سهم‌خواهی توصیه می‌کرد، بلکه اولین کسی که سهم نمی‌خواست خود ایشان بود.

اگر هم گلایه می‌کرد، می‌گفت: "اگر شما آمدید و با هم صحبت کردیم و روی یک شخص توافق کردیم، به‌دلایل دیگر نظر و اجماع را عوض نکنید و اگر هم خواستید عوض کنید پیش خود من بیایید، نظرهای‌تان را به من بگویید و من را هم قانع کنید تا به‌صورت جمعی به این نتیجه واحد برسیم". آیت‌الله مهدوی‌کنی در واقع محور وحدت بود و خیلی از جاها سلایق را با اخلاق‌محوری به هم نزدیک می‌کردند و می‌گفتند: ما در محضر خدا، اصلح را انتخاب کردیم، حالا اگر مردم نظر ما را انتخاب کردند که خوب است و اگر هم انتخاب نکردند، ما اصلح را انتخاب کردیم.

 حرف صریحی از آیت‌الله مهدوی‌کنی در رابطه با اینکه اصولگرایان چطور با هم وحدت کنند به خاطر دارید؟

 همین اواخر آیت‌الله مهدوی‌کنی گلایه کرد و گفت: شماها باید تمرین وحدت کنید.

 آقای رفیق‌دوست، از اینکه فرصتی را در اختیار ما گذاشتید کمال تشکر را داریم.


خواهش می‌کنم. موفق باشید.

*** گفت‌وگو از سیدمحمدمهدی توسلی - خبرگزاری تسنیم

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۳
دوستدار
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۲۳:۵۷ - ۱۳۹۳/۰۹/۱۳
0
0
lما باید یاد بگیرم با همدیگر کار کنیم ورقابت کنیم هر کس در رقابت شکست خورد دلیل بر حذف آن نباید باشد متاسفانه افراد یک به یک حذف شدند وهیچ دولت مرد خوشنامی وجود ندارد متاسفانه هیچ کدام از مسئولین از تخریب جان سالم بدر نبرده تخریب کار ساده ای است این ساختن است که نیاز به فکر دارد
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۳:۲۹ - ۱۳۹۳/۰۹/۱۴
0
0
. . . به من نامه نوشت که 100 عدد اسلحه به فرمانده کمیته‌های اصفهان بدهید؛
وزیر محترم قبلی سپاه پاسداران جناب سرتیپ تمام محسن رفیق دوست، نمی دانند واحد شمارش اسحه قبضه است " نه عدد !!
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین