گروه بین الملل، پل پیلار، یکی از تحلیلگران ارشد سابق سازمان سیا است که سابقه 28 سال فعالیت در آنجا را دارد. وی اکنون پروفسور مهمان در دانشگاه جورج تاون در رشته مطالعات امنیتی است. پیلار اخیرا در مقاله ای به اختلافات روزافزون بین مقامات آمریکا و اسراییلی پرداخته است.
به گزارش بولتن نیوز به نقل از کانسرتیوم نیوز، مقاومت اسراییلی ها در مقابل توافق با فلسطینیان و برنامه هسته ای ایران باعث ایجاد تنش در روابط آمریکا و اسراییل شده است و نشان خواهد داد که کنگره به بنیامین نتانیاهو وفادارتر است یا رییس جمهور اوباما. اما این تنشها نشان دهنده اختلاف عمیق تری بین دو کشور است.
مقاله جفری گلدبرگ در مجله Atlantic، با عنوان «بحران در روابط آمریکا و اسراییل واقعا وجود دارد» حداقل از دو جنبه جالب توجه بوده است. یکی این که که این مقاله گلدبرگ نشان دهنده عمق اصطکاک در روابط آمریکا و اسراییل است که در اصل از عوارض سیاست اشتباه اسراییل است که برای خودش نیز مضر است -مهم نیست که مقامات آمریکایی در مورد این سیاست ها چیزی بگویند یا خیر، چه به صورت عمومی و چه خصوصی- نه فقط برای دیگران.
برای مثال، در مورد الحاق شهرک نشینان یهودی راست گرا به مناطق عرب نشین قدس شرقی -که خیلی از فلسطینیان به طور طبیعی این مساله را گام دیگری در فلسطینی زدایی قدس شرقی می دانند تا دیگر نتواند پایتخت فلسطین باشد- گلدبرگ می نویسد:«این دولت نتانیاهو است که ظاهرا از واقعیت جداست. قدس در مرز انفجار سومین قیام فلسطینیان است.»
نخست وزیر اسراییل بنیامین نتانیاهو در سازمان ملل در سال 2012
او در مورد احتمال بروز یک انتفاضه جدید درست فکر می کند، انتفاضه ای که می تواند به صورت خودبخودی از انباشتگی ناامیدی و خشم متولد شود و نیازی نیست که دستور آن از سوی کسی داده شود یا هدایت شود.
نکته دیگر این است که گلدبرگ رابطه اسراییل و آمریکا را خیلی واقع گرایانه تر از آن چیزی که ترجیع بند سخنان رسمی مقامات دو کشور در مورد روابط مستحکم بین دو دوست نزدیک و صمیمی می باشد به تصویر می کشد. واقعیت این است که منافعی که این دولت اسراییلی به دنبال آن است (که نباید آن را با منافع بنیادین و بلدمدت اسراییل و اسراییلی ها اشتباه گرفته شود)، تضاد شدید و قابل توجهی با منافع آمریکا دارد. تملق گویی های مقامات رسمی به هیچ وجه نمی تواند این مساله را پنهان کند.
به این دو دلیل، مقاله گلدبرگ نیازمند توجه بسیار بیشتری است.
یکی از آخرین نشانه ها در مورد ماهیت واقعی روابط سخنان یک مقام ناشناس آمریکایی در مورد نتانیاهو است. گلدبرگ در جمله سوم مقاله خود می گوید که سخنانی که وی گزارش می دهد «نشان دهنده شیوه تند صحبت مقامات آمریکایی و اسراییلی در مورد یکدیگر پشت دربهای بسته است.»
بنابراین هر طرف انگشت اتهام را به سمت طرف دیگر نشانه گرفته است، اما دو تفاوت وجود دارد. یکی این است که در این رابطه آمریکا دهنده است (میلیاردها دلار کمک و حمایت سیاسی سنگین در سازمان های بین المللی) و اسراییل گیرنده ؛ وقتی چنین انتقاداتی از سوی یک جیره خوار به ولی نعمتش گفته شود قضیه خیلی فرق می کند.
تفاوت
دیگر این است که رهبران اسراییلی به آمریکا توهین می کنند، نه تنها از طریق گفتگو
به عنوان فردی ناشناس با خبرنگاران بلکه به صورت آشکار و عمومی؛ وزیر جنگ کنونی
اسراییل یکی از کسانی است که اخیرا به خوبی این مساله را نشان داد. اما تمرکز بر
این مساله شاید موجب پرتی حواس از مساله ای بزرگتر و خیلی مهمتر از تنش در روابط شود.
مهمترین واقعیت بنیادی در مورد این رابطه این است که با وجود اینکه آمریکاییها مدام اسراییل را یک دوست می خوانند، اما اسراییل
دیگر دوست ایالات متحده نیست مگر اینکه هدایای مادی و سیاسی آمریکا را قبول می
کند.
دوست کسی
است که در ازای این هدایای چیزی قابل مقایسه و مفید را پیشنهاد می دهد، مخصوصا در
حوزه مسائل امنیتی. این درست نیست که رابطه اسراییل با آمریکا تحت تاثیر اولویت
های آمریکا در طی برخی از بحران های گذشته آن در خاورمیانه مانند عملیات طوفان
صحرا قرار گرفته باشد مبنی اینکه اسراییل خود را دخالت ندهد، چون دخالت اسراییل به
جای اینکه مفید باشد مضر است.
سیاست اصلی که این رفتارهای دولت اسراییل از آن نشات می گیرد، و اسراییل را در چشم بقیه جهان تعریف می کند، اشغالگری بی پایان در مناطق اشغالی و عدم تمایل اسراییل به تعریف مرزهای خود و بنابراین ندادن حقوق سیاسی به فلسطینیان تحت فرمول دو دولتی یا یک دولتی است. این سیاست از چند جنبه به صورت مستقیم در تضاد با منافع آمریکا است، یکی از آنها این است آمریکا به خاطر نزدیکی شدید به اسراییل در مخالفت ها و رسوایی های آن شریک پنداشته می شود.
یکی از مهمترین دستور کارهای سیاست خارجی آمریکا مذاکره بر سر حصول توافقی به منظور محدودسازی و نظارت بر برنامه هسته ای ایران است تا تضمین حاصل شود که این برنامه صلح آمیز باقی می ماند. تکمیل توافقنامه یک دستاورد بزرگ در راستای منع اشاعه تسلیحات کشتار جمعی و ثبات منطقه ای است. دوست اسراییلی تمام توان خود را صرف این کرده است که در مذاکرات خرابکاری کند و از حصول توافق جلوگیری کند.
این اشتباه است که فکر کنیم مهربانی با دولت اسراییل موجب می شود که از مخالفت هایش دست بردارد. این اشتباه است چون این دولت نشان داده است که با هر توافقی با ایران مخالف است و مساله این نیست که توافق خوب باشد یا بد، و به خاطر اینکه در بیان مخالفتش صداقت ندارد.
شاید در اسراییل نگرانی هایی در مورد احتمال وجود برنامه هسته ای تسلیحاتی ایران ایجاد شده باشد، اما روشن است که این چیزی نیست که بتواند علت مخالفت هایش دولت اسراییل را توجیه کند، چون چنین توافقی موجب کاهش انگیزه و توانایی ایران برای دستیابی به سلاح هسته ای خواهد شد که این بهتر از عدم توافق است. هدف توافق دقیقا همین است.
در عوض
دولت اسراییل به دنبال انزوای دائم دیپلماتیک ایران است، و با هرگونه همکاری ایران
و آمریکا در مورد مسائل دیگر مخالفت می کند (مساله ای که موجب می شود این ادعای
اسراییل که تنها شریک باارزش آمریکا در خاورمیانه است کمی پوچ به نظر برسد). حفظ
شبح تهدید هسته ای ایران و نشان دادن آن به عنوان «مشکل واقعی» در خاورمیانه
احتمالا ارزشمند تر از جلب توجه بین المللی به اشغالگری اسراییلی ها و برآورده
نشدن نیاز های اولیه فلسطینیان است.
این اقدامات و نیز جلوگیری از فعالیت در راستای عدم اشاعه تسلیحات کشتار جمعی به وسیله نابود کردن توافق با ایران در تضاد کامل با منافع آمریکا قرار دارد.
بهترین راه برای مقابله با مخالفت کینه توزانه نتانیاهو با توافق با ایران این است که نتانیاهو را نادیده بگیریم و امیدوار باشیم که وی بتواند تغییر کند. مساله ضروری این است که به مردم اسراییل، اعضای کنگره و دیگر آمریکایی ها، عدم صداقت نتانیاهو در ابراز مخالفتش شرح داده شود.
شاید یک گام مثبت در این راستا این باشد که تصویر بمبی که نتانیاهو سال گذشته در مجمع عمومی سازمان ملل نشان داد را برگردانیم و نشان دهیم که چگونه توافق موقت سال گذشته با ایران ( که نخست وزیر اسراییل آن را تقبیح کرد) باعث شده که بمب خالی شود و برنامه ایران از خطوطی قرمزی که در آن تصویر کشیده شده بود پایین تر رفته است.
انتقاد از نتانیاهو مطمئنا برای رسیدن به تغییر سیاسی در اسراییل کافی نیست،اما احتمالا کاری ضروری است. وضعیت رابطه با آمریکا برای خیلی از اسراییلی ها مورد توجه و مهم است، اما تا زمانی که در مورد اینکه چقدر «اتحاد» اسراییل و آمریکا خوب است زیاده گویی شود نمی توان انتظار داشت که نارضایتی از نوع رابطه با آمریکا موجب تغییر سیاسی در اسراییل شود.
رابطه آمریکا با اسراییل رابطه ای دو جانبه است، درست مانند دیگر روابط آمریکا، که در آن منافع و اهداف مشترک وجود دارند و نیز اهدافی که اختلاف دارند (گاهی اختلاف شدید است) و باید درک کرد که این امری طبیعی است. صداقت و واقع بینی در راستای منافع آمریکاست، و در این مورد در راستای منافع بلندمدت اسراییل نیز خواهد بود.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com