گروه مذهبی، اگر بررسی تاریخ، به منظور چراغ راه ساختن عبرتهای آن برای امروز و فردای پیش رو نباشد، مسلما رجوع مجدد به آن چندان لطفی ندارد. بررسی سالیانهی واقعهی عاشورای سال 62 هجری هم اگر تنها به این ختم شود که نوحهای برای امام حسین(ع) خوانده و اشکی پایین بیاید، گرچه دارای ارزش است، اما هدف عالی زنده نگه داشتن یاد سیدالشهدا نیست.
به گزارش بولتن نیوز، آن هدف عالی این است که از تعمق بر آنچه که بر اباعبدالله گذشته، به این رهیافت برسیم که حجت امروز خدا بر زمین و ولی فعلی مسلمین دوباره دچار غربت نشود و به قول استاد پناهیان، شاهد تکرار امام مظلوم نباشیم و به دورهی ظهور امام مقتدر گذار کنیم.
در این بین، یکی از سوالاتی که همواره پرسیده میشود و به اقتضای شرایط بینالمللی جمهوری اسلامی، بسیار مبتلا به است این است که چرا امام حسین(ع) همانند برادر بزرگوارشان امام حسن(ع) صلح نکرده و به کدام دلیل، راه دیگری را در مواجهه با یزید برگزیدند؟ و در ادامهی این سوال – از منظر، تاریخ چراغ راه آینده – پرسیده میشود که در عصر ما، کدامیک از این دو روش باید انتخاب شود؟
در ابتدا بگذارید به ایرادی که در اصل این سوال وجود دارد بپردازیم. زیرا به نظر میرسد با بیان این ایراد، خیلی از ابهامات موجود در آن حل شود. سوال فوق، بر اساس یک پیش فرض غلط شکل گرفته و آن اینکه روش این دو امام معصوم، دو منطق مختلف و دو هدف متفاوت داشته. یعنی اساسا نوع مواجههی امام حسن(ع) با معاویه را در عرض نوع مواجههی امام حسین(ع) با یزید قرار میدهند. از آنجا که در ظاهر امام حسن(ع) دست به شمشیر نبرده و برادر بزرگوار ایشان، قیام کرده، فرض گرفته میشود که این دو امام، از دو راه گوناگون به یک مسئله پرداختند.
در حالی که باید گفت روش ایشان، نه در عرض هم که در طول هم قرار میگیرد. یعنی اگر امام حسین(ع) پیش از امام حسن(ع) به دنیا آمده و در مقابل معاویه قرار میگرفت، همان صلحی را انجام میداد که امام حسن(ع) انجام داده بود و بلعکس، اگر امام حسن(ع) در برابر یزید قرار میگرفت، به همان قیامی دست میزد که امام حسین(ع) در راهش، خون داد.
حال که معلوم شد تفاوت مواجهه این دو امام با حکام جور زمانشان، تفاوت ظاهری و تاکتیکی بوده نه تفاوت اصولی، باید به این سوال پاسخ دهیم که اقتضای زمان این دو بزرگوار چه بوده که در یکی از آنها، صلح لازم میآید و در دیگری، قیام؟ چون شناخت عناصر مختلف این دو زمان است که به ما در طول تاریخ کمک میکند بین انتخاب این دو روش، معطل نمانیم.
1. تفاوت موقعیت اجتماعی دو امام
امام حسن(ع) در مسند خلافت مسلمین بود ولی امام حسین(ع) چنین نبود. امام حسن(ع) خلیفهی مسلمین است و یک نیروی طاغی و باغی علیه او خروج کرده است. کشته شدن او در این وضع یعنی کشته شدن خلیفهی مسلمین و شکست مرکز قدرت. ولی امام حسین(ع) یک معترض به حکومت موجود بود. اگر کشته می شد - که کشته شد - کشته شدنش شهادتی افتخارآمیز بود، همان طوری که افتخارآمیز هم شد.
2. تفاوت جو فرهنگی و افکار عمومی
روزی که امام حسن(ع) صلح کرد، هنوز اجتماع به آن پایه از درک و بینش نرسیده بود که هدف امام را تامین کند. اما ظلم و جورهای دوران معاویه و یزید، واقعا مردم را بیتاب کرد و دنبال راه چاره بودند. از این رو حدود هیجده هزار نامه به امام حسین(ع) نوشتند و برای همکاری با آن حضرت اعلام آمادگی کامل نمودند. از نظر تاریخی اگر امام به آن نامهها ترتیب اثر نمیداد، در مقابل تاریخ محکوم بود و میگفتند زمینهی مساعدی را از دست داد.
3. تفاوت یاران دو امام
امام حسن(ع) با یاران بیوفایی روبرو بود که عدهای از آنها در مقابل تطمیعهای معاویه، خود را باختند و برق سیم و زرهای فتنهگر شام عقل از سرشان ربود و به لشکر معاویه ملحق گردیدند و جمعی دیگر از آنها برای معاویه نامه نوشتند که ما حاضریم حسن بن علی(ع) را دست بسته تحویل دهیم. اما حضرت امام حسین(ع) یارانی داشت که هر چند از نظر کمیت تعدادشان اندک بود ولی از نظر ایمان و استقامت و وفاداری نظیر نداشتند. بگونهای که خود آن حضرت آنان را چنین میستاید: «اما بعد فانی لا اعلم اصحابا اوفی من اصحابی ولا اهل بیت ابر ولا اوصل من اهل بیتی فجزاکم الله عنی خیرا. من اصحابی با وفاتر از یاران خود سراغ ندارم و خاندانی نیکوتر و مهربانتر از خاندان خود نمیشناسم. خداوند از جانب من به شما پاداش نیک دهد.»
4. تفاوت روحیات و رفتار معاویه و یزید
معاویه کفر را در لباس نفاق پوشانده بود و کینهی اسلام و اهل بیت(ع) چنان در دل او ریشه دوانده بود که در پاسخ «مغیرة بن شعبه » که از او خواسته بود تا قدری دربارهی خاندان علی(ع) السلام و شیعیانش به عدالت رفتار کند، گفته بود: «لا والله الا دفنا دفنا. به خدا قسم هدفم دفن [نام پیامبر و اسلام] است.» ولی یزید به عنوان عنصر مقابل امام حسین(ع) جوانی عیاش، آلوده به گناه و سگ باز بود. او با شراب خواری علنی دستورات دین مبین اسلام را زیر پا میگذاشت. اشعاری که از وی در کتب شیعه و سنی در این زمینه نقل شده، به وضوح نمایانگر اوج فساد و انحراف او است. طبیعی است که اعتراض در مقابل چنین حاکمی که آبرویش به خاطر فساد نزد مردم بر باد رفته است، افتخاری بزرگ است، هر چند انسان در این اعتراض جانش را از دست بدهد. (میرزا عباس مهدوی فر، مجلهی علمی-خبری مبلغان، فروردین 1382، شماره 40، صفحهی 63)
حال به نظر شما، با توجه به 4 نکتهی فوق، شرایط زمان ما دارای کدام وضع است و کدام نوع مواجهه با امویان و یزیدیان زمان، لازم است؟ آیا ما در شرایطی مثل امام حسن(ع) زندگی کرده و باید صلح تحمیلی را بپذیریم؟ یا اینکه چیزی برای از دست دادن نمانده و باید علیه استکبار جهانی و ایادی داخلی آنها، قیام حسینی کرد؟ و یا شاید وضع سومی در پیش است و باید نوع مواجههی سومی را برگزید؟
حالا یه دفعه هم امام حسن(ع)
در حالی که در تحلیل وقایع تاریخی (اگر ) جایگاهی ندارد. این دو بزرگوار در شرایط متفاوت تاریخی با مشکلات روبرو و بر اساس تشخیص خود عمل کردند و هیچگونه امکان ندارد دو وضعیت متفاوت را باهم مقایسه و رجحان یکی بر دیگری را نتیجه گیری کرد.
ما هم امروز با شرایط خودمان روبرو هستیم بایستی با توجه و امکاناتمان تصمیم گیری کنیم و اسیر احساسات هم نشویم. کاهش یا حتی توقف برنامه اتمی هیچ یک از دست دادن همه چیز نیست و البته به تفاهم رسیدن با جامعه جهانی هم راهی برای به دست آوردن فرصتهای بعدی میتواند باشد.