گروه سیاسی، سیّدعلیاصغر غروی را که به یاد دارید. همانی که با نوشتن مقالهی "امام، پیشوای سیاسی یا الگوی ایمانی" در روزنامهی بهار، جار و جنجالی زیادی بپا کرد. او با این کارش هم باعث بسته شدن آن روزنامه شد و هم خودش به علت توهین به مقدسات دینی جامعه به زندان افتاد.
به گزارش بولتن نیوز، حالا که زمان اجرای حکم غروی فرا رسیده، فراریان بزدل نهضت آزادی در آن طرف مرزها، کنار گود نشستهاند و با اعلام حمایت از او شعار لنگش کن سر میدهند. در بخشی از بیانیهی نهضت آزادی آمده:
«چه تفتیش عقیده ای واضح تر از این که نویسنده را به جرم بیان اندیشه اش زندانی و نشریه ای را به خاطر درج آن محکوم ومتوقف نمایند؟ و این از طنزهای روزگار است که دکتر سید علی اصغر غروی را شعبه اجرای احکام "دادسرای فرهنگ و رسانه”!! که نامش تداعی کننده سرائی است که به داد اهل فرهنگ و رسانه می رسد! به "اندرزگاه شماره ۸ اوین”، بند کارگری می فرستد تا از مشاهده عاقبت اندیشه و کار اندرز بگیرد!»
ما سعی میکنیم در ادامه و در غالب بیان مختصر نقد مفصل و مدللی که حجتالاسلام و المسلمین ابوالقاسمی از کارشناسان شبکهی جهانی ولایت درخصوص مقالهی غروی نوشتهاند، یکبار دیگر نگاهی داشته باشیم به آن مقاله و دقیقاً معلوم کنیم که کجای آن نوشته، حاوی توهین به اسلام، اعتقادات شیعیان و حتی برادران اهل تسنن است. و بر خلاف ادعای نویسنده و نهضت آزادی کاسهی داغتر از آش، دیدگاه او نظری در بین نظرها نیست و صرفا بیان عقیده نمیباشد.
1. تحریف ترجمه آیات قرآن و عدم فهم صحیح آن:وی حتی توانایی فهم متون ساده عربی را ندارد و ادعای کارشناسی امور دینی و ترجمه چند کتاب را دارد! وی در همین مقاله در ترجمه آیه «وَإِذِ ابْتَلَی إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُک لِلنَّاسِ إِمَاما» (بقره ۱۲۴) مینگارد: «ای پیامبر بهخاطر داشته باش که خداوند ابراهیم را برگزید و برای او کلمات خودش را به اتمام رسانید و گفت: ای ابراهیم! (اکنون که کلمات بر تو تمام شده است) من تو را پیشوای مردم قرار میدهم».
در حالی که ترجمه آیه چنین است: چون ابراهیم را پروردگارش با کلماتى بیازمود و وى آن همه را به انجام رسانید، [خدا به او] فرمود: «من تو را پیشواى مردم قرار دادم.»
وی از خود کلمات «برگزیدن» را در آیه اضافه کرده و ادعا میکند که کلمات به ابراهیم داده شد تا به وسیله آنها بتواند امامت کند! و در انتها میگوید «و گفت ای ابراهیم» و حال آنکه این جمله «گفت» در واقع اعلام نتیجه امتحان ابراهیم است و نه مرحله بعد از دوره دیدن ابراهیم با کلمات!
2. اهانت به عقاید شیعه و سنی در آن واحد با ادعای دفاع از مذاهب مختلف:وی از یک سو مینویسد: «نصب یا تعیین، در خود، مفهوم سلب آزادی و نوعی از بندگی و بردگی را دارد. از اینرو ناقض هدف بعثت رسول اسلام، مذکور در آیه ۱۵۷ اعراف است. بر این پایه حتما رسول اسلام خود ناقض پیامی که آورده است نمیشود» و سپس میگوید:
برهمین اساس است که شیعه با نصب عمر توسط ابیبکر و نصب عثمان توسط عمر شدیداً مخالف است و آن را مغایر با کتاب و سنت و متضاد با اصل آزادی انسان قلمداد کرده است. وقتی خدای تعالی در کتاب مجیدش انسان را در قبول دین، ماندن در آن یا خروج از آن آزاد و مخیر گذاشته است، چگونه اذن داده است حاکمان بر این مردم، منتخب و برگزیده آنها نباشند و در این امر با این اهمیت مسلوبالاختیار باشند؟!
و معنی این سخنان ، توهین صریح به مقدسات اهل سنت به خصوص خلفای دوم و سوم است و به صراحت خلافت عمر و عثمان را مغایر با کتاب و سنت و اصل آزادی انسان معرفی کرده است که مقام معظم رهبری بارها و بارها به صراحت هرگونه اهانت به مقدسات برادران اهل سنت را گناه و آن را در موقعیت فعلی، چه دانسته باشد یا ندانسته، خیانت و در خدمت دشمنان اسلام معرفی کردهاند!
ازسوی دیگر با اهانت به شیعیان آنان را مردمی جاهل، دور از قرآن، دارای فهم ناقص و درگیر روایات جعلی و طرفداران تفرقه بین مسلمانان و آتش بیار معرکه و بزرگترین ظالمان معرفی میکند! وی مینویسد: «بنا به فرموده مولی(ع)، شیعیان «به جای آنکه کتاب را امام خود بدانند خود را امام کتاب میدانند» و برخلاف خواست او، بنده جهالت خود شدهاند و مدام بر حق ضایع شده علی در حکومت چند روزه دنیوی میگریند!
شیعیان این علی، رسم وی و موعظه او را، که چنگ یازیدن به حبل متین الهی (قرآن) و اتحاد مسلمانان است، کنار نهادهاند و به جای تدقیق و تفقُّه در آیات قرآن و عمل به آنچه خداوند در کتاب از آنان خواسته، اسم علی را با فهم ناقص و ناصحیح خود از آیات کتاب و روایات مجعوله در هم میآمیزند و بر آتش تفرقه و اختلاف مسلمین هیزم میریزند و آتش بیار معرکه میشوند. و در قالب حُبّ و ولایت امیرالمومنین، بزرگترین مظالم را در حق اهداف عالیه، الهی و انسانی شریفترین و زبدهترین گوهر جهان بشریت مرتکب میشوند»
حال که علمیت نویسنده و هدف اصلی وی از این نویسه مشخص شد، نگاهی علمی به مطالب مطرح شده توسط وی خواهیم داشت؛ وی در مقاله خود شبهاتی را با سرفصلهای ذیل بیان کرده است:
۱٫ شبهه در خلافت و امامت الهی
۲٫ شبهه در غدیر خم
۳٫ تحریف تاریخ در مورد ارتباطات امیرمومنان علی علیهالسلام با خلفا
واضح شد که نگارنده که تفکر وهابیت درونشیعی را دارد و با زیر سؤال بردن عقاید شیعه از یک سو و مطرح کردن مسائلی بر ضد اهل سنت از سوی دیگر که موجب درگیری بین شیعه و سنی را فراهم میسازد، تلاش برای برهم زدن وحدت بین مسلمانان و تخریب عقیده شیعیان را دارد.
نویسنده هم به عقاید اهل سنت جسارت کرده است (که به فرموده صریح مقام معظم رهبری خیانت است) و هم نسبت به شیعیان الفاظ توهین آمیز به کار برده است. نویسنده آیات قرآن را به صورت ناقص و تقطیع شده ذکر کرده و ترجمه آن را به صورت تحریف شده بیان میکند.
نویسنده به هیچ منبع معتبری در مقاله خویش استدلال نکرده است و تنها و تنها به مصادری که بدون سند هستند و یا هیچ نسخه صحیح از آنها وجود ندارد ارجاع میدهد!
بسیاری از اشکالات نویسنده، به نوعی اشکال به نبوت به حساب میآید و سابقه چنین افرادی، دقیقاً مانند سابقه کسرویها است!
حال به نظر شما، آیا کسی که چنین مطلبی نوشته، آیا صرفا به بیان نظرش پرداخته یا اینکه خواسته عملا اعتقادات مسلمین را مورد تهاجم قرار دهد؟ و در کجای دنیا، مهاجم به عقیدهی مردم آزادنه زندگی کرده و توهینهایش را ادامه میدهد؟ مگر اینکه در آنطرف آبها که نهضت آزادیان فراری زندگی میکنند، معنی توهین به عقیده و آزادی ابراز عقیده عوض شده باشد.
این چه حرف و استدلالیه!