شايد برايتان پيش آمده باشد كه آرزو كنيد يك كيسه پر از پول از آسمان برايتان فرستاده شود و البته همه ميدانيد اين موضوع از آن دست آرزوهايي است كه هرگز اتفاق نخواهد افتاد. اما جايي در گوشه و كنار محله ما ميتوان از فردي ياد كردكه وقتي با كيف آبي رنگ جا مانده درمغازه، مواجه ميشود، وسوسه شيطان بر او تأثيري ندارد و كيف پر از پول را به صاحبش بازمي گرداند.
گروه خواندنیها-دیدنی ها، شايد برايتان پيش آمده باشد كه آرزو كنيد يك كيسه پر از پول از آسمان برايتان فرستاده شود و البته همه ميدانيد اين موضوع از آن دست آرزوهايي است كه هرگز اتفاق نخواهد افتاد. اما جايي در گوشه و كنار محله ما ميتوان از فردي ياد كردكه وقتي با كيف آبي رنگ جا مانده درمغازه، مواجه ميشود، وسوسه شيطان بر او تأثيري ندارد و كيف پر از پول را به صاحبش بازمي گرداند.
به گزارش بولتن نیوز، علي جواهري، آرايشگر 49 ساله محله ماست كه 13 سال سابقه كار را در پرونده خود دارد و طي اين سالها با كسب روزي حلال و تلاش بسيار روزگار خود را سپري كرده و مشكلات و فراز و نشيبهاي زندگي باعث نشده كه حضور خدا را در زندگيش كمرنگ ببيند. او در اينباره ميگويد: «من زندگيم را از صفر شروع كردم و در اين سالها با وجود سختيهاي فراوان هميشه شكرگزار خداوند بودم و كسب روزي حلال براي خانواده مهمترين دغدغهام بوده است.» گزارش پيش رو حاصل گفتوگوي ما با آرايشگر هممحلهاي است كه اين روزها به نوعي ميتوان او را قهرمان محله نامگذاري كرد.
روز واقعهحرف از قدرداني كه ميشود ميگويد: :«خدا بايد از آدم قدرداني كند.»مبلغ داخل كيف را 15 ميليون تومان اعلام ميكند و ميگويد: «15 ميليون كه هيچ اگر 150 ميليون هم داخل كيف بود بازهم كيف را به صاحبش ميرساندم.» 23 سال است ساكن تهرانسر و از اهالي و كسبه قديمي محله به حساب ميآيد. در باره روزي كه پولها را پيدا كرده ميگويد: «اول صبح بود كه مشتري صاحب كيف به آرايشگاه آمد. او از مشتريان ثابت و هميشگي آرايشگاه است. وقتي موهايش را اصلاح كردم و رفت، مشغول تميز كردن بودم كه متوجه شدم كيف آبي رنگي در مغازه جا مانده است. آن لحظه اصلاً فكر نميكردم پول زيادي درون كيف باشد كيف را كه باز كردم وپولها را كه ديدم شوكه شدم. از آنجا كه آقاي مقدم از مشتريان ثابت ما بود سريع با او تماس گرفتم. او در لحظه اول اصلاً متوجه جا ماندن كيف در مغازه نشده بود و به من گفت: «دلت براي من تنگ شده؟» و من در پاسخ به او گفتم: «بيا كه زندگيت رو جا گذاشتي اينجا.» جواهري در ادامه اينگونه ماجرا را تعريف ميكند: «بنده خدا اصلاً نميدانست كه كيف را با خودش داخل آرايشگاه آورده است و تصورش اين بود كه كيف پولش در ماشين است. وقتي در جريان ماجرا قرار گرفت، خودش را به مغازه رساند و من هم كيف را به صاحبش پس دادم.»
و خدايي كه در اين نزديكي است... از زندگي و درآمدش راضي است وخدا را شكر ميگويد. از روزهايي سخن به ميان ميآيد كه سختيهاي فراواني كشيده است. ميگويد: «حتي در روزهايي كه از مال دنيا هيچ نداشتم هم به دنبال كسب روزي حلال بودم و هرگز حتي لحظهاي نميتوانم تصور كنم مال حرام بر سر سفره خانوادهام ببرم.»موفقيت وآرامش اين روزهاي زندگيش را مديون صبوريهاي همسرش ميداند و اينگونه بيان ميكند: «همسرم با اينكه از خانوادههاي متمول تهرانسر بود با من كه از مال دنيا هيچ نداشتم ازدواج كرد. همسرم زن قانعي است و به هيچ عنوان اهل چشم و هم چشمي و فشار آوردن به من نبود. معتقدم اگر زني در زندگي به همسرش فشار بياورد بيشك باعث خواهد شد مرد پايش را كج بگذارد و اينگونه است كه مال حرام وارد زندگيشان خواهد شد.»او با بيان اينكه بارها اتفاق افتاده كه مشتريان، تلفن همراه، كيف و... در آرايشگاه جا گذاشتهاند افزود: «حدود سيزده سال است كه در اين آرايشگاه كار ميكنم. با توكل و تكيه بر خدا ميتوانم بگويم صاحب كارم به من اعتماد كامل دارد و معتقدم كاسبي دلسوز اهالي است كه امانتدار باشد.»
از سرعتگير تا مخزن زبالهدر طول اين گفتوگو، صاحب كار جواهري در مغازه حضور دارد و ميگويد: «روزي كه اين اتفاق افتاد من آرايشگاه نبودم. علي آقا سالهاست كه با ما كار ميكند و بارها صداقتش براي ما به اثبات رسيده است.» زماني كه از سختيها ومشكلاتي كه در محل كارش دارد ميپرسيم باز هم خدا را شكر ميكند و ميگويد: «از كارم راضي هستم. چند ماهي است كه مشكلاتي وجود دارد. مخزن زبالهاي كه نزديك آرايشگاه است چون دير به دير شسته ميشود بوي بسيار بدي از خود منعكس ميكند. مخصوصاً زماني كه بادي بوزد بوي بد زبالهها بسيار آزاردهنده است بهطوري كه بسياري از اهالي و كسبه نسبت به اين موضوع اعتراض داشتهاند و بارها با 137 تماس گرفتهاند. اما مأموران شست وشوي مخازن كه آمدند تنها روي مخزن را شستند ودردي از ما دوا نكردند.» مشكل بعدي كه جواهري از آن سخن ميگويد نبود سرعتگير در خيابان چهاردهم يعني همان خياباني است كه آرايشگاه در آن قرار دارد. جواهري در اينباره ميگويد: «چون خيابان خلوت است ماشينها با سرعت حركت ميكنند و اين موضوع باعث تصادفات زيادي در اين خيابان شده است.»
گفتوگويي كوتاه با صاحب كيفوقتي پاي اطمينان در ميان است... او هم مانند آقاي جواهري از قديميهاي تهرانسر به حساب ميآيد و 12 سالي ميشود هممحلهاي ماست. از كاسبان قديمي محل است و به همين دليل عليآقا را به خوبي ميشناسد و رفاقت ديرينهاي دارند. از روزي كه كيفش را در آرايشگاه جا گذاشته است اينگونه ميگويد: «تا لحظهاي كه عليآقا با من تماس نگرفته بود اصلاً متوجه موضوع نشده بودم تازه وقتي هم كه تماس گرفت بعد از توضيح دادنش بود كه به ماجرا پي بردم. چون فكر ميكردم پولها را در ماشين گذاشتهام. آن لحظه بيرون از محل كارم بودم. آنقدر روي عليآقا شناخت و اطمينان داشتم كه خيالم راحت بود كه جاي پولها امن است. كارهايم را با صبر و حوصله انجام دادم و بعد براي گرفتن پولها رفتم. بايد خدا را شكر كرد كه هنوز انسانهايي هستند كه دنبال كسب روزي حلال هستند. علي آقا سالهاست كه در محله زندگي و كار ميكند و در محل همه او را به خوبي و مردمداري ميشناسند. از نظر من ويژگي اصلي و مهمي كه يك كاسب بايد داراي آن باشد اطمينان و اعتماد مردم به او است كه علي آقا اين ويژگي را دارد.