یکی از بخشهای پراهمیت متن دانش، آمار و نموداری است که در مورد تولیدات سینمای دفاع مقدس به دست آورده است. او در این زمینه نوشت: «سینمای ایران همچنان در اوضاع ملتهب یکی دو سال نخست بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به سر میبرد که با حمله عراق به ایران، جوی پرالتهاب تر به نام جنگ در مسیرش قرار گرفت. برای همین تقریبا از همان روزهای نخست شکل گیری سینمای بعد از انقلاب، سینمای جنگ نیز به تدریج پا گرفت و همپای سینمای انقلاب رشد کرد. مسیری که سینمای جنگ در روند سی و چند ساله اخیر طی کرده است، اگرچه در برخی مقاطع با فراز و نشیب هایی گاه ملایم و گاه تند رو به رو بوده است (که آن نیز دلائل مختلف داشته است: نوسان های ناشی از تغییر دولتها، میزان بودجههای مقتضی، ظهور فضاهای جدید مضمونی و لزوم پردختن به آن هاو…)، اما در نسبتی معقول با کلیت سینمای ایران جای داشته است.»
او در تحلیل این نمودار نوشت: «طبق برآیند کلی این نمودار که بر اساس نسبت درصدی فیلمهای جنگی با کل فیلمهای تولیدی هر سال از سینمای ایران در مقطع ۱۳۶۰-۱۳۹۲ ترسیم شده است، تاکنون ۱۰ درصد از تولیدان سینمای ایران، فیلمهای جنگی بودهاند. در برابر اهمیت جنبههای دیگر همچون سینمای اجتماعی (که خود دربردارنده موضوعات پرشماری از قبیل اعتیاد، فقر، طلاق، ناهنجاری ها و بزهکاری ها، بیماری ها، و…است)، کودک و نوجوان، خانوادگی، سیاسی، تاریخی، مذهبی، و…به نظر می رسد که این حجم ده درصدی، تراکمی معقول و شایسته است و نشان میدهد که در طول سه دهه اخیر، بحث دفاع مقدس یکی از ده موضوع مهمی است که تولیدات این سینما را به خود اختصاص داده است.»
او همچنین در توضیح این نمودار هم نوشت: «شاید در نگاهی ظاهربینانه، روند نموداری بالا، حمل بر شیب نزولی اهمیت سینمای دفاع مقدس در مناسبات سینمای ایران شود. اما در نگرشی واقع بینانه و عمیق تر، و با در نظرگرفتن اقتضائاتی که در افزوده شدن مداوم موضوعات مهم و جدید دیگر به فضای اجتماعی ایران و لزوم بازتاب های سینمایی شان شکل گرفته است، موقعیت سینمای جنگ در فضای تولیدات سینمای ایران در طول سه دهه اخیر، موقعیتی منطقی (با توجه به همه مقدورات و مقدرات مقتضی) محسوب می شود. دوران جنگ با توجه به لزوم تهییج و حماسه آفرینی در بین مردم، قاعدتا روند تولید فیلم های جنگی در هر جامعه درگیر جنگی بالاتر از سایر مقاطع زمانی است و در زمان های بعد از اتمام جنگ، به همان نسبت که از میزان تولید فیلم جنگی کاسته میشود، به عمق کیفیت این رده ژانری افزوده میشود و این نکتهای است که به وضوح در مورد سینمای دفاع مقدس نیز به چشم میخورد، آن سان که میزان فیلمهای ارزشمندتر سینمای دفاع مقدس در سالهای بعد از پایان جنگ تحمیلی ساخته شد و این روند تا همین سالهای اخیر نیز تداوم خود را حفظ کرده است.»
در همین رابطه «محمدرضا شرف الدین» کارشناس و پیشکسوت سینما که هم اکنون به عنوان مدیرعامل انجمن سینمای دفاع مقدس نیز مشغول به انجام وظیفه است، بر این باور است که سالمترین و صادقانه ترین ژانری که در سینمای ایران وجود دارد و توانسته رنگ و بوی ملی به خود بگیرد، ژانر دفاع مقدس است. شرفالدین با اشاره به افزایش حضور فیلمسازان جوان در سینمای ایران، میگوید زمانی که در کاری که نیازمند دانش و تخصص است با حجم عظیم متقاضی برای ورود به آن مواجه میشوید مطمئن باشید که دانش و اندیشهای پشت این ورود پرتعداد افراد وجود ندارد.همین سخت بودن ژانر دفاع مقدس سبب شده تا عافیت طلب ها کمتر به سراغ آن بروند. اما یک اشکالی که در کنار این سینما وجود دارد این است که بسیاری از فیلم هایی که با اسم دفاع مقدس ساخته می شوند فاقد تحقیق و پژوهش کافی هستند و ما برای اینکه یک ژانر و سینمای بهسامان داشته باشیم حتما نیازمند تحقیقات مناسب هستیم. یکی از دلایلی که باعث تولید آثار خوبی در سینمای دفاع مقدس شده است، تحقیق و پژوهش کافی است.
من تنها موفقیت در گیشه را موفقیت در سینمای ایران نمی دانم. با نگاه به فیلم هایی که در ژانر دفاع مقدس موفق بوده اند، می بینید که پشت آن تحقیقات بسیاری انجام شده است؛ به عنوان مثال فیلم سینمایی «چ» به کارگردانی ابراهیم حاتمی کیا. این فیلم مبتنی بر تحقیق و پژوهش است، حتی فیلم سینمایی «شیار 143» به کارگردانی نرگس آبیار که از نظر من یک تله فیلم خوب و موفق است پشتوانه تحقیق و پژوهش خوبی دارد. از دیگر فیلم هایی از این دست می توان به فیلم سینمایی «دلتنگی های عاشقانه» اشاره کرد که تهیه کنندگی آن را خودم برعهده داشتم. ما برای این فیلم سینمایی در تحقیق و پژوهش زمان بسیار زیادی را گذاشتیم و تیم تحقیق برای این کار حداقل 2 سال زمان صرف کرد. با اینکه ما به قهرمان اصلی این قصه دسترسی داشتیم و بارها با او جلسه گذاشتیم اما قبل از آن هم یک پژوهش کاملی در حد تالیف یک کتاب انجام شده بود تا بالاخره توانستیم یک فیلم خوب تولید کنیم.
برای تولید سینمای دفاع مقدس صرف نظر از فرمت خاص آن باید این را بدانیم که حتی اگر فیلمی در چنین ژانری بخواهد به عنوان یک فیلم کوتاه و یک فیلم ویدیویی جلوه کند و دیده شود باید جدی گرفته شود و باید بدانیم که کار سختی است که البته این توجه، نتایج خوبی را به همراه خواهد داشت. مهمترین نتیجه آن ارتقای سطح کمی و کیفی کل سینمای ایران است.
با نگاه به فیلم های موفق سینمای دفاع مقدس که طی این چهار دهه در سینمای ایران تولید شده می توان فهمید که این آثار موجب ارتقای کل سینمای ایران شدهاند و هر زمان که این فیلم ها ساخته شدند به خوبی تاثیرات مثبتی را در سینما گذاشتند که این تاثیرات به ویژه در گیشه دیده شده است.
نگاهی به 12 فیلم به یادماندنی دفاع مقدس
سینمای دفاع مقدس ثبت کننده خاطرات تلخ و شیرین سالهای جنگ است. در این بخش از این یادداشت، با نگاهی به 12 فیلم خاطره انگیز و به یادماندنی سینمای دفاع مقدس، به برخی جوانب این آثار خواهیم پرداخت.
1- دوئل
دوئل داستان مردی به نام زینال ( پژمان بازغی ) را روایت می کند که ناخواسته درگیر جابجایی یکduel گاوصندوق فوق العاده مهم سیاسی قرار می گیرد اما در جریان جابجایی گاو صندوق ، بهترین دوستش یحیی کشته می شود و خود او نیز توسط عراقی ها به گروگان گرفته می شود. زینال بعد از 20 سال به شهرش بر می گردد اما با برخورد سرد نزدیکانش روبرو می شود که او را مسبب مرگ یحیی می دانند و... دوئل پر هزینه ترین فیلم جنگی تاریخ ایران است.
دوئل در ساختار و فیلمنامه دچار مشکل است، شخصیت ها بیش از حد غلو شده هستند و تیپ جنوبی بازیگران غیر بومی فیلم بدجوری تصنعی به چشم می آید. در کل دوئل از نظر محتوا در میان آثار شاخص دفاع مقدس در رتبه پایین تری قرار دارد و تنها دلیل برای حضور در لیست ما همان کیفیت جلوه های ویژه فیلم است که در میان تمام آثار دفاع مقدس در جایگاه ممتازی قرار می گیرد. دوئل اولین فیلم ایرانی بود که مجهز به سیستم صدای دالبی شد و ما برای اولین بار توانستیم با صدایی و تصویری شفاف ، به قلب دوران دفاع مقدس برویم.
2- مهاجر
«مهاجر»، سومین فیلم کارگردان جوانی است که با «هویت» و «دیده بان» نشان داده بود سینما را میشناسد و تنها اسیر محتوا و روایت قصههای سفارشی نیست و رشد تکنیکی او در بخش کارگردانی و حتی روایت را نشان میدهد.
«مهاجر» روندی را که حاتمیکیا شروع کرده بود به نقطه ای رساند که خیلیها هنوز معتقد هستند این فیلم ساز در تجربههای بعدی اش نتوانست فراتر از «مهاجر» برود. آشنایی ابراهیم حاتمیکیا با آدمهای قصه و مناسبتها و روابطی که در فضای جنگ حاکم بود، فضایی واقعی و تاثیرگذار را در این فیلم به وجود آورد. امتیاز دیگر فیلم، ترکیب مایههای مذهبی با فضای رئال و جنگی بود، به طور مشخص در نمای پایانی، افکت صدای حرکت اسب و آتشی که در نیزار به پا شده و صحنه شهادت ترکیب خوبی است برای اشاره به باورهای مذهبی و عرفانی در کنار روایت حادثه شهادت یک رزمنده در فیلمیبه طور کامل واقع گرا.
فیلم سکانسهای گرم و به یاد ماندنی کم ندارد؛ سکانسهایی که پس از گذشت زمان هم چنان به آن جان میدهد: سکانس شهادت اسد و پلاکهایی که به مهاجر بسته میشود تا پیام آور خاطرههای یک نسل باشد و سکانسهای تلاش اسد برای پیدا کردن دوستانش در دل نیزار از طریق مهاجر، این گونه صحنهها هنوز «مهاجر» را زنده نگه داشته است.
3- اتوبوس شب
«اتوبوس شب» به کارگردانی «کیومرث پوراحمد» در مقطعی ساخته شده است که حتی با سابقهترین فیلم سازان دفاع مقدس هم در حوزههای دیگری فیلم میسازند و چراغ پر فروغ سینمای جنگ درخشش روزهای گذشته را ندارد. «اتوبوس شب» مانند «باشو غریبه کوچک» و آثاری از این دست درباره فنا شدن روابط انسانی است. رابطه پسر نوجوان (مهرداد صدیقیان) و راننده (خسرو شکیبایی)، نشان دهنده تفاوت نگاه انسانها به جنگ است. پسر نوجوان مانند قهرمانهای فیلمهای جنگی، رابطه ای از سر قدرت با اسیران دارد و از ترساندن و زجر دادنشان هراس ندارد، اما پیرمرد راننده جنگ را از ورای تجربه زندگی مینگرد و برای همه آنهایی که در دل شب سوار بر اتوبوس به دنبال نقطه امن میگردند، آرزوی سلامتی دارد.
«اتوبوس شب» سیاه و سفید تصویربرداری شده که فضایی نوستالژیک و پرحس و حال را به فیلم داده است؛ گویی بیننده از دل تاریخ به ماجرایی مینگرد که آدمهای آن سالهاست از خاطرهها محو شده اند. صحنه انتظار دختر در بیابان برای همسرش تلخی فیلم را مضاعف میکند.
تماشاگر میداند که عماد (امیرمحمد زند) دیگر بر نمیگردد و سرنوشت زن، تنهایی همیشگی است. «اتوبوس شب» درباره تراژدی مرگ انسانها در جنگ و تاثیر ویرانگر آن بر روابط انسانهایی است که ریشه و تعلق خاطر مشترک دارند.
4- روبان قرمز
روبان قرمز داستان 2
مرد و یک زن را روایت می کند. داوود (پرویز پرستوئی) رزمنده ایی است که
بعد از 21 سال از پایان جنگ، هنوز هم در یک بیابان در حال خنثی کردن مین
است و صمیمی ترین دوستش هم یک لاredک پشت است! داوود مردی منزوی است که
توانایی ارتباط برقرار کردن با دیگران را ندارد و به همین جهت همیشه در لاک
خودش است. در همین بیابان مرد دیگری با نام جمعه (رضا کیانیان) که اهل
افغانستان است، زندگی می کند.
جمعه مردی است که به موازات امروز جامعه حرکت
می کند و از لحاظ فکری کوچکترین شباهتی به داوود ندارد. اما با ورود نفر
سوم به نام محبوبه (آزیتا حاجیان) به این بیابان، آرامش این دو به هم می
خورد و حالا زمان مقابله داوود با جمعه برای جلب توجه محبوبه است! روبان
قرمز جزو آثار فاخر سینمای دفاع مقدس به حساب می آید. در این فیلم نه خبری
از جنگ است و نه صحنه های شلوغ، بلکه تنها ویژگی ایی که فیلم دارد 3 بازیگر
قدرتمند (پرویز پرستوئی، رضا کیانیان ، آزیتا حاجیان) و یک بیابان بی
آب و علف است که داستان شخصیت های داستان در آنجا روایت می شود. ابراهیم
حاتمی کیا در روبان قرمز از عناصر سمبُلیک زیادی استفاده کرده است.
به
عنوان مثال لاک پشتِ داوود، نشانگر واقعیت درون اوست. او در ظاهر فردی
متعلق به دوران جنگ و فضای خشن آن است اما در باطن، او بسیار آرام و متین
رفتار می کند. و در طرف دیگر، سگِ جمعه روایت گر حال و احوال خود اوست. او
در ظاهر فردی روشنفکر اما در درون فردی بسیار وحشی است که با یک جرقه منفجر
می شود و تمام داشته های روشنفکری اش را از دست می دهد. این سمبُل ها در
روبان قرمز به خوبی جواب داده و باعث ماندگاری نام فیلم به عنوان یکی از
آثار شاخص سینمای دفاع مقدس شده است.
البته این روزها دیگر کسی به سبک
روبان قرمز فیلم نمی سازد و مدتهاست که سینمای معناگرای ما تدفین شده است.
5- لیلی با من است
«لیلی با من است» یکی از شیرینترین و دوست داشتنی ترین کمدیهای سینمای ایران است که موضوع اصلی آن تحول یک انسان است. تحولی که در بستر جنگ و معاشرت با آدمهایی به وجود میآید که تجربه جنگ را از سر گذرانده اند.
«لیلی با من است» تنها کمدی سالمی است که ارزشهای دفاع مقدس را نادیده نمیگیرد و بدون شوخی کردن با واقعیت عظیمی که مرگ انسانها را در جنگ رقم میزند، تماشاگرش را میخنداند.
«لیلی با من است» با وجود اقبال مخاطبان و منتقدان به دلیل محدودیتهای ممیزی نتوانست جریان تازه ای در سینمای دفاع مقدس به وجود بیاورد و در کارنامه سازنده اش که کارگردانی بذله گو و طناز است، به تنها تجربه کمدی درباره جنگ تبدیل شد،کمدی مفرح و خوش ساختی که اگر چه با جنگ و آدمهایش شوخی میکند اما پا را فراتر از اصول اخلاقی نمیگذارد و به هر شکل و شیوه با فاجعه انسانی جنگ شوخی نمیکند.
6- کیمیا
«احمدرضا درویش» از نسل سینماگرانی است که پس از پیروزی انقلاب اسلامی به سینما آمدند و روایت قصههایی از جنگ را تعهد و وظیفه خود میدانستند. «کیمیا» داستان خانواده ای است که در دل جنگ میمیرد و خانواده ای که با جنگ به دنیا میآید. تقابل زندگی و مرگ در بستر خشن و سرد جنگ مایه اصلی این ملودرام شهری است.
درویش در نیمه اول فیلم مهارتش را در ساخت سکانسهای اکشن و درگیری نشان میدهد و تصویری دل خراش از جنگ در شهر را پیش روی تماشاگر قرار میدهد، اما نیمه دوم فیلم بیشتر به سوی ملودرام میرود و با تمرکز بر تنهایی رضا (خسرو شکیبایی) و رابطه او با دکتر (بیتا فرهی) تاثیر جنگ بر روابط انسانی را نشان میدهد. قهرمان فیلم ایثار میکند و تنها نقطه اتصالش با زندگی را به زنی دیگر میسپارد تا پس از آن با خاطرههای عشق زندگی کند.
«کیمیا» نشان میدهد سینمای جنگ تنها تصویر مستقیم ماجراهایی نیست که زندگی انسانها را تا سالها تحت تاثیر قرار میدهد، بلکه توجه به ابعاد انسانی این مشکلات، عمق تلخی آن را بیشتر میکند.
7- بوی پیراهن یوسف
داستان درباره یک
راننده تاکسی به نام غفور (علی نصیریان) - که او را دایی غفور خطاب می
کنند - است که پسرش به نام یوسف مدتهاست به جبهه جنگ اعزام شده و علی رغم
وجود مدارکی که اثبات می کند یوسف شهید شده، دایی غفور کماکان معتقد است که
یوسفِ او زنده است و بالاخره بر می گردد.
او در یک شب در فرودگاه به خانمی به نام شیرین (نیکی کریمی) برخورد می کند که از آلمان به ایران برگشته تا خبری از برادرش به نام خسرو که به جبهه رفته بگیرد. دایی غفور نیز شیرین را که به مانند خود او، گمشده ایی دارد، به خانه خود و نزد خانواده اش می برد و... بوی پیراهن یوسف یکی از خاطره انگیز ترین فیلمهای دوران دفاع مقدس ایران به حساب می آید. فyusefضای فیلم نه در میدان جنگ است و نه در آن گلوله ایی شلیک می کند؛ هدف اصلی حاتمی کیا در این فیلم، نشان دادن پشت صحنه جبهه و خانواده های رزمندگان است. صحنه های تاثیر گذار فراوانی در فیلم حضور دارد که مطمئناً اشک را چشمان شما حلقه خواهد زد. اما از بین سکانس های ماندگار فیلم، دو سکانس جایگاه ویژه ایی دارد؛ یکی صحنه ایی است که یکی از رزمندگان که صورتش در جنگ تقریباً از بین رفته، هنگام بازگشت نزد خانواده اش نگران این است که آیا خانواده اش او را با این صورت جدید قبول خواهند کرد یا خیر، و دیگری سکانس پایانی فیلم که دایی غفور با پای پیاده به دنبال اتوبوسی می دود که پسرش خسرو در آن حضور دارد.
بی لطفی است
که اشاره ایی به موسیقی جاودانه فیلم نداشته باشم. موسیقی این فیلم شاهکاری
در دنیای موسیقی به شمار می آید که خالق آن استاد مجید انتظامی است.
موسیقی حزن انگیز فیلم به شدت با فضای فیلم هماهنگ است و نقش مهمی در
برانگیختن احساس تماشاگر ایفا می کند.
شاید بوی پیراهن یوسف برای بچه های
این نسل که دوران جنگ را تجربه نکرده اند ، اندکی نامفهوم باشد اما کسانی
که در دوران دفاع مقدس حضور داشته اند بدون شک این فیلم را با تمام وجودشان
حس کرده اند.
8- سجاده آتش
در سینمای دفاع مقدس توجه به آثاری که بخشهای ظاهری و درگیریهای جنگ را نشان بدهند به دلیل کمبود امکانات کمتر اتفاق میافتد اما «سجاده آتش» به کارگردانی «احمد مرادپور» یکی از فیلمهایی است که طبق الگوهای سینمای جنگ در جهان حرکت میکند و با وجود ضعفها و کمبودهایی که دارد اثری قابل قبول و پر تعلیق است.
«مرادپور» توانسته است در این فیلم هم از آزمون ساخت یک تولید بزرگ جنگی به خوبی برآید و هم رویه دیگری از روابط و مناسبتهای آدمهای جنگ را نشان بدهد. فیلم تلاشی برای کسب تجربههای تازه در سینمای دفاع مقدس و رویکردی نو در این گونه سینمایی است. «سجاده آتش» نشان میدهد بضاعت سینمای ایران با وجود کمبود امکانات آن قدر است که تجربههایی غیر از روایت و توجه به محتوا در این سینما اتفاق بیفتد.
9- باشو غریبه کوچک
این فیلم «بهرام
بیضایی» بدون این که تصویری مستقیم از جبهه و جنگ ارائه دهد، یکی از بهترین
فیلمهایی است که درباره تاثیر جنگ بر روابط انسانی ساخته شده است.
«بیضایی» در این درام انسانی تاثیرگذار، تلخیها و فاصلههایی را که جنگ به
وجود میآورد و قربانیانی که بر جای میگذارد نشان میدهد.
باشو نوجوان
سیه چرده جنوبی که خانواده اش را در جنگ از دست داده است به شمال ایران
میآید و در تقابل با محیط قرار میگیرد؛ گویی آتش جنگ به این بهشت زیبا هم
رسیده و بین آدمهایی که از یک ریشه هستند فاصله انداخته است.
نایی(سوسن
تسلیمی) زن اسطوره ای آثار «بیضایی» که این بار هم رابطه ای غریب با طبیعت و
جهان اطرافش دارد، به یاری عدنان میشتابد و تلاش میکند فاصله بین او و
دیگران را بردارد. «باشو غریبه کوچک» بیشتر از آن که درباره ظواهر جنگ باشد
درباره تاثیر این رویداد سیاسی اجتماعی بر روابط انسانی است و فیلمی
ماندگار که تاریخ مصرف ندارد و محدود به آن چه 8 سال بر مردم ایران رفت
نیست.
10- هیوا
«هیوا» به کارگردانی مرحوم «رسول ملاقلی پور» از معدود فیلمهای سینمای دفاع مقدس است که عشق در آن حضوری پر رنگ دارد، فیلم عاشقانه ای متفاوت که در دل جنگ شکل میگیرد و با آن متولد میشود.
«ملاقلی پور» با استفاده از شکل روایت و پیوند زدن گذشته و حال به این درام جنگی حس و حالی خاص داده است. مانند دیگر فیلمهای این کارگردان، سکانسهای جنگی و درگیری بسیار قابل قبول و موثر از کار درآمده است و بخش انسانی فیلم با وجود مشکلاتی که بیشتر از هر چیز به انتخاب بازیگرها بر میگردد، فضای خشن و سرد فیلم را تحت تاثیر قرار میدهد.
«هیوا» با وجود بیمهریهایی که به آن شد به عنوان تجربه ای عاشقانه در تاریخ سینمای دفاع مقدس میماند.
11- گیلانه
بخشی از آثاری که در حوزه سینمای دفاع مقدس ساخته شده به تبعات جنگ پرداخته است و «گیلانه» یکی از این آثار است که به مقطعی از زندگی یک جانباز میپردازد. بیشتر سکانسهای فیلم بر رابطه اسماعیل (بهرام رادان) و مادرش گیلانه (فاطمه معتمدآریا) تمرکز کرده است و دشواریهای زندگی آنها را نشان میدهد.
«رخشان بنی اعتماد» در این فیلم موفق شده است تنهایی و تلخی سرنوشت چنین انسانهایی را در دل جامعه ای که هر روز بیشتر از گذشته با ارزشهای اخلاقی و انسانی فاصله میگیرد، نشان بدهد.
تمرکز فیلم ساز بر سختیهای زندگی اسماعیل و گیلانه، تصویری تکان دهنده از واقعیتی است که در اطراف ما جاری است فرجام اندوه ناک برخی از بازماندگان سالهای دفاع مقدس در دورانی که جنگ به خاطره ای دور تبدیل شده است.
زیبایی بصری بهشتی که در اطراف گیلانه و اسماعیل وجود دارد، تراژدی سرنوشت این مادر و فرزند را محو نمیکند. سکانس پایانی، تلخی مضاعف دارد؛ آن جا که گیلانه در تنهایی و در فضایی مه آلود انتظار مسافری را میکشد که نور امید را به روزهای پایانی عمر اسماعیل برگرداند.
12- آژانس شیشه ای
حاج کاظم(پرویز پرستویی) یک رزمنده سابق جنگ است که در حال حاضر به مسافرکشی مشغول است. حاج کاظم در یک روز بطور اتفاقی همرزم سابقش به نام عباس (حبیب رضایی) را در خيابان می بیند.
عباس به همراه همسرش برای مداوای ترکشی که در گلویش قرار دارد به تهران آمده. حاج کاظم، عباس را به بیمارستان می رساند و در آنجا پزشک به آنها می گوید که وضع جسمانی عباس بحرانی است و باید سریعاً به بیمارستانی در لندن منتقلajans شود. حاج کاظم هم بعد از شنیدن این خبر، سریعاً ماشینش را معامله می کند تا بتواند هزینه سفر به لندن و مداوای عباس را فراهم کند. همه چیز بر طبق روال پیش می رود و حاج کاظم و عباس خود را با آژانس هواپیمایی می رسانند تا بلیط سفر را دریافت کنند اما در لحظات آخر معامله ماشین بهم می خورد و صحبت های حاج کاظم با رئیس آژانس هم ثمری ندارد و به همین دلیل حالا باید بلیط آنها را به مشتری دیگری ارائه دهند. بعد از اینکه اصرار و خواهش های حاج کاظم به ثمر نمی نشیند، او تفنگی را از سرباز وظیفه ایی که در آژانس حضور دارد، می قاپد و تمامی مردم حاضر در آژانس را گروگان می گیرد تا شرایط پروازشان به لندن فراهم شود و... آژانس شیشه ایی بدون شک بهترین فیلم تاریخ دوران دفاع مقدس است.
فیلمی که تقابل تفکرات نسل قبل و بعد از جنگ در آن به اوج خود می رسد. حاج کاظم نماینده گروهی است که تمام زندگی شان را در جنگ فدا کرده اند و حالا به جز یک نام، چیزی از آنها باقی نمانده است.
حاج کاظم اما یک شخصیت منفی نیست، تنها خواسته او این است که به احترام تمام مدت زمانی که در جبهه حضور داشته ، به او اجازه داده شود تا دوست و همرزم سابقش، عباس را برای مداوا از کشور خارج کند. در طرف مقابل حاج کاظم ماموری به نام سلحشور (رضا کیانیان) حضور دارد که نماینده تفکرات نسل جدید بعد از جنگ است. سلحشور معتقد است که جنگ و دوران دفاع مقدس به این دلیل انجام شد تا کسی برای انجام کارش تفنگ بر روی مردم نگیرد و کارش را قانونی پیش ببرد.
از نظر سلحشور، حاج کاظم یک مجرم است که جرمش کمتر از خائنان به وطن نیست. درتاریخ سینمای ایران کمتر فیلمی مانند آژآنس شیشه ایی توانسته با حرف های تیز و کنایه دارش، شکاف میان نسل قبل و بعد از جنگ را به تصویر بکشد و تماشاگر را در فکر فرو ببرد. برای درک کامل این موضوع کافی است به این دیالوگ های مختصری که بین احمد و سلحشور رد و بدل می شود توجه کنید:
سلحشور: مُرّبی شما بعد جنگ، سینما زیاد می رفتی نه؟ آخه برادر من، این جا که تگزاس نیست!
احمد: آقای سلحشور! اجازه می دید ما دو کلام حرف بزنیم؟
سلحشور: تو حرف نمی زنی، تو داری لاس می زنی! آخرشو بهش بگو، ته خطو.
احمد: ته خطی وجود نداره سلحشور، حاج کاظم فرمانده گُردان بوده عباس هم از بچه های جنگه.
سلحشور: خوب دیگه بدتر! جُرم خودی ها که بیشتر از غریبه هاست. واسه این مملکت که هزار تا دشمن داخلی و خارجی داره، از صبح تا شب داریم جوون می کَنیم؛ می کَنیم یا نمی کنیم؟ بعد آقا، خودی؛ شب عیدی می یاد اسلحهَ رو می ذاره رو شقیقه ی ما! این یعنی عدالت؟ چند تا جوون خونشون برا آرامش این مملکت از دست داده باشن خوبه؟ چند تا؟ دِ بگو، خوب بگو دیگه. (خطاب به حاج کاظم) یه ذره فکر کنی از کارت خجالت می کشی!
حاتمی کیا در بهترین ساخته دوران فیلمسازی اش ، موفق شده به خوبی این اختلافات و نوع نگرش به مسائل اجتماعی پس از جنگ را در آژانس شیشه ایی به تصویر بکشد. آژانس شیشه ایی علاوه بر اینکه بهترین فیلم ژانر دفاع مقدس است، یکی از بهترین فیلمهای تاریخ ایران هم به حساب می آید.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
با تشکر