وی در مورد نظام چند قطبی آینده نیز گفت: در نظم جدید هر قطبی تلاش خواهد کرد تا قدرت بیشتری کسب کرده و منافع بیشتری را نصیب خود کند، هیچ قطبی نمیتواند بر قطب دیگر مسلط شود، هر چند ممکن است برای تحقق آن تلاش کند. تنها قطبی که از این اندیشه بری است، تفکر اسلامی ایران است که به دنبال سلطه بر دیگران نخواهد بود، حتی اگر قدرت آن را داشته باشد.
قدیریابیانه خاطر نشان کرد: این نکته کلیدی است که میتواند زمینه را برای گسترش تفکر اسلامی در جهان فراهم آورد. قطعاً لیبرالیسم پاسخگوی نیاز بشر نخواهد بود و شکستهای پیدرپی نظامهای لیبرالیستی مؤید آن است و جنبش 99 درصدی در آمریکا نمونهای از شکست لیبرالیسم است. کمونیسم هم که قبلاً به زبالهدان تاریخ پیوست، بنابراین ملتها در پی آن هستند تا بدانند که چه نظامی و چه مکتبی پاسخگوی نیاز امروز آنهاست و میتواند زندگی بهتر و امنتری برای آنها فراهم آورد.
این کارشناس مسائل بینالملل اضافه کرد: در چنین فضایی اسلام جای ظهور و بروز فراوانی دارد و یکی از دلایلی که در غرب و سایر کشورها اسلام را تحریف میکنند نگرانی از گرایش ملتها به اسلام است اما با هر پیروزی اسلام در جهان اسلام، امکانات بیشتری برای معرفی اسلام به جهان فراهم میشود و بنده معتقدم در چنین شرایطی زمینه برای تحقق پیشبینی حضرت امام (ره) فراهم است؛ آنجا که فرمودند این قرن، قرن اسلام است.
مشروح گفتوگو محمدحسن قدیریابیانه به شرح زیر است:
با توجه به وضعیت فعلی جهان مشاهده میشود که نظم جهان با قدرت هژمونیک آمریکا در حال فروپاشی است و دیگر نمیتوان گفت آمریکا به عنوان قطب هژمونیک جهان شناخته میشود. به نظر شما چه علائم و نشانههایی برای تغییر در نظم جهان مشاهده میشود؟
قدیری ابیانه: بسم الله الرحمن الرحیم، سالهاست که نشانههای فروپاشی نظم موجود هویدا شده است. با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، آمریکا درصدد تک قطبی کردن جهان به رهبری خود بود. در همین راستا پس از سرنگونی صدام، بوش پدر صحبت از نظم نوین جهانی کرد و خانم رایس، وزیر امور خارجه آمریکا از خاورمیانه جدید صحبت کرد و تجاوزات رژیم صهیونیستی به لبنان و سایر کشورها را درد زایمان خاورمیانه جدید خواند.
امروزه پیشرفت صنعتی به انرژی بستگی دارد و عمده انرژی جهان در جهان اسلام، به ویژه در خاورمیانه و خلیج فارس متمرکز است و هر کشوری بر این منابع مسلط باشد، تاثیرگذارترین قدرت در جهان خواهد بود.
میتوانیم بگوییم که قبلاً تعدادی از کشورهای کوچک اروپایی مستعمرات گستردهای داشتند که انگلستان، فرانسه، اسپانیا، پرتغال، هلند از جمله آنها هستند. ایتالیا و آلمان هم تلاش کردند مانند سایر کشورها برای خود مستعمراتی داشته باشند اما شکست خوردند و با جنگ جهانی دوم محوریت کشورهای غربی که در کشورهای اروپایی و اروپا خلاصه میشد به آمریکا منتقل شد و این موضوع حسرت اروپاییان را برانگیخت. طرح اتحادیه اروپا خواست عمومی اروپاییها با هدف بازگرداندن محوریت جهان از آمریکا به اروپا است، لذا با علم به اینکه هیچ یک از این کشورها به تنهایی نمیتوانند این محوریت را برعهده بگیرند به این نتیجه رسیدند که در صورت اتحاد کشورهای اروپایی از نظر وسعت، جمعیت، توان علمی و اقتصادی و امکانات نظامی میتوانند محوریت را به اروپا برگردانند و در حقیقت شکلگیری اتحادیه اروپا با هدف تبدیل اروپا از کشورهای مطیع آمریکا به مجموعه رقیب با آمریکا شکل گرفت و روند خود را ادامه میدهد.
بنابراین اروپا خود یکی از قطبهای رو به شکلگیری و قدرتمند خواهدبود. از سویی دیگر علیرغم میل آمریکا، شاهد بروز و ظهور قطبهای جدید و قدرتمندی در جهان هستیم؛ چین، هند، ژاپن و روسیه در این بخش از جهان و برزیل در آمریکایی لاتین و آفریقای جنوبی در آفریقا از دیگر قطبهای رو به شکلگیری است.
از سویی دیگر نیمی از نقاط ژئو استراتژیک جهان به جهان اسلام تعلق دارد و با توجه به گستردگی سرزمینهای اسلامی، دین واحد (اسلام)، منابع غنی نفت و گاز و سایر معادن، اتحاد جهان اسلام میتواند به بزرگترین قطب جهان تبدیل شود و بیداری اسلامی مسیر را برای شکلگیری این قطب قدرتمند اسلامی و در حقیقت شکلگیری تمدن بزرگ اسلامی فراهم میآورد.
به اذعان استراتژیستهای دوست و دشمن، ایران به دلیل برخورداری 3 موقعیت ژئو استراتژیک و ژئوپلتیک و ژئواکونامیک و اهمیت فوقالعاده جغرافیایی و سیاسی و اقتصادی، رهبری این تمدن اسلامی را در دست خواهد داشت. خطر شکلگیری قطب بزرگ اسلامی چیزی نیست که استکبار به تازگی نگران آن شده باشد بلکه از قدیم به فکر آن بوده، لذا درصدد تضعیف جهان اسلام، تفرقه و تجزیه و حتی رویارویی کشورها و قومیتها و مذاهب مختلف در جهان اسلام بوده است.
شکلگیری رژیم صهیونیستی و استقرار این رژیم تا دندان مسلح در سرزمین اسلامی آن هم با شعار از رود نیل تا فرات با هدف ضربه زدن و تضعیف جهان اسلام و در حقیقت ممانعت از شکلگیری قطب قدرتمند اسلام در جهان بود. زمانی دلار تنها واحد پول در معاملات تجاری حتی بین کشورهای همسایه اروپایی بود اما با انتشار یورو این انحصار شکسته شده و تمام کشورهای اروپایی با یکدیگر به یورو معامله میکنند. در معاملات نفتی انحصار با دلار بود؛ ایران، روسیه و ونزوئلا در صدد شکستن این انحصار هستند، زمانی هم اقتصاد آمریکا به تنهایی 40 درصد اقتصاد جهانی را تشکیل میداد اما حتی قبل از بحرانهای اخیر اقتصادی آمریکا، اقتصاد امریکا به زیر مقدار جهانی رسید و دلیل آن رشد سریعتر سایر اقتصادها بود.
زمانی، در مورد انگلستان گفته میشد که آفتاب در سرزمین ملکه غروب نمیکند زیرا در هر بخش از کره زمین که روز بود مستعمراتی از انگلستان در آن مناطق بود. استرالیا، چین، هند، کشورهای افریقایی،کانادا و آمریکا و کشورهای کوچکی در آمریکای لاتین بخشی از مستعمرات رسمی انگلستان را تشکیل میدادند اما انگلستان به مرور علیرغم استفاده از هر چه در توان داشتند و ارتکاب جنایات فجیع، موقعیت خویش را از دست دادند که از جمله میتوان به نهضت گاندی در هند اشاره کرد.
آمریکا در سالهای اخیر وارد بحرانهای عمیقی شده است، به نحوی که بدهی دولت فدرال آن بیش از 17 هزار میلیارد دلار است که این رقم 15 برابر 35 سال درآمد نفت کشور ایران است و سالانه بیش از هزار میلیارد دلار یعنی معادل 35 سال درآمد نفت ایران بر بدهی آمریکا اضافه شده و سالانه حدود 2.5 میلیون نفر از طبقه متوسط به زیر خط فقر سقوط میکنند و هماینک حدود 50میلیون نفر از آمریکاییها در فقر به سر میبرند.
آمریکا مانند انگلستان تمام تلاش خود را برای ممانعت از سقوط موقعیت ابرقدرتی خود به کار میگیرند اما نه توان نظامی و نه توان اقتصادی برای درگیری نظامی و یا سلطه اقتصادی بر قطبهای مختلف نوظهور جهان را ندارند. فقط یک راه برای آمریکا باقی مانده تا جلوی چند قطبی شدن جهان را بگیرد و آن سلطه بر منابع نفتی منطقه ما در خلیج فارس و دریای خزر و شمال آفریقا است.
اگر آمریکا بر این منابع مسلط شود، چین، هند، ژاپن، اروپا و ... چارهای جز تمکین نسبت به آمریکا نخواهند داشت، لذا اشغال منابع نفتی کشورهای اسلامی تنها راهکار ممانعت از چند قطبی شدن جهان است. نظم نوین جهانی یا خاورمیانه جدید که آمریکا از آن نام میبرد، در همین راستا است. همان طور که در کتاب خاطرات خانم کلینتون تحت عنوان "انتخابهای دشوار" نوشته شده آنها خود داعش را تشکیل دادند تا در مرحله شکلگیری داعش به کشورهای نفتخیز حوزه جنوبی خلیج فارس، قطر، امارات و عربستان حمله کرده و زمینه برای اشغال این کشورها توسط آمریکا فراهم شود.
خانم کلینتون نتیجه این حرکت را اشغال کشورهای منطقه و تصاحب کشورهای نفتی نامید که در راستای تصاحب منابع نفتی برای سلطه و ممانعت از سقوط آمریکا از تک ابر قدرت به یکی از قطبهای موجود جهان بود. طبیعتاً اشغال جمهوری اسلامی ایران نیز جزو اهداف آمریکاست اما نه با هدف جایگزین کردن یک دولت بومی دیگر، اعم از سلطنتطلب یا لیبرال، استراتژی غایی برای کشورهای اسلامی تجزیه همه کشورهای اسلامی است، همچنین این کشورها و دولتهای حاکم بر آنها چه خط مشیهای را دنبال میکنند تا بتوانند برای دهها سال بر این کشور ها مسلط شوند و منابع نفتی و گازی را غارت کنند.
آقای واینبرگر وزیر جنگ آمریکا در زمان ریگان عمق استراتژی آمریکا در قبال ایران را خشکاندن ریشه ایران به عنوان یک ملت عنوان کرده بود، به این معنی که تنها راه خشکاندن ایران به عنوان یک ملت، تجزیه آن است. با وجود اینکه عربستان در اطاعت از آمریکا سنگ تمام گذاشته و درآمدهای حاصل از تاراج منابع نفتی را در خدمت لشکرکشیهای آمریکا و اسرائیل علیه کشورهای اسلامی قرار داده، در چند ماه گذشته حتی نقشه تقسیم عربستان به چند کشور در روزنامه نیویورکتایمز واشنگتن چاپ شده بود!
کسینجر هم در مصاحبهای که دو سال پیش انجام داده بود تاکید میکند که هدف آمریکا اشغال 7 کشور اسلامی به خاطر نفت آنها است و در حقیقت اشغال عراق نیز نه به خاطر رهایی مردم از شر صدام بلکه با هدف تجزیه آن و تسلط بر منابع نفتی بود. البته آمریکا در اهداف خود شکستهای بزرگی را تجربه کرد و موقعیت جهانی خود را به شدت از دست داد. قبلا کافی بود سفیر و یا حتی نفر دوم سفارت آمریکا با مقامی در کشوری تماس بگیرد و آن کشور به دنبال اجرای دستورات آمریکا برود. خانم کلینتون دولت اوباما بیشترین سفرهای خارجی را نسبت به هر وزیر امور خارجهای تجربه کرد و علتش این است که سفارت آمریکا اُبهت سابق را ندارد و اُبهت آمریکا حتی در کشورهایی که دست نشانده آمریکا هستند نیز شکسته شده است.
لذا وزیر خارجه آمریکا اینطور ناچار شد تعداد سفرهای خود را افزایش دهد، چراکه دیگر حتی دولتهای دست نشانده برای سفارت آمریکا اُبهت سابق را قائل نیستند و وزیر خارجه، خودش سفر میکند تا بتواند کشورها را قانع و یا وادار به پذیرش کند و گاهاً با وزیر دفاع مشترکاً این سفرها را انجام میدهند, یا معاون رئیس جمهور آمریکا خود ناچار است که سفرهای دیگری داشته باشد و علاوه بر این سفرها، اوباما ناچار است مرتباً با سران کشورها در تماس باشد. با این وجود آقای هگل وزیر جدید جنگ امریکا در اولین کنفرانس مطبوعاتی خود گفت: دیگر دورانی که آمریکا برای جهان تعیین تکلیف کند گذشته است. این یک واقعیت است، بنابراین جهان شاهد سقوط آمریکا از موضع تک ابرقدرتی و شکلگیری قطبها و خروج از نظم موجود و حرکت در مسیر شکلگیری نظم جدید است.
پنتاگون و سازمان سیا پیشبینی کردند که تا 2025 رژیم اسرائیل مضمحل خواهد شد، تاکنون بیش از 800 هزار جوان صهیونیستی این کشور را به مقاصد دیگر ترک کردهاند و 30 درصد بقیه آنهایی که از اقصی نقاط جهان به فلسطین اشغالی مهاجرت کردهاند و خواستار بازگشت به موطن اصلی خود هستند و با هر شکستی که رژیم صهیونیستی از هر دولتی از جمله لبنان، سوریه، فلسطینیها و دیگران میخورد و با هر پیروزی که مردم بر علیه حکومتهای دست نشانده به دست میآورند، احساس امنیت از صهیونیستها گرفته شده و جهان به سمتی میرود که فلسطین کاملاً به نقشه بازگشته و رژیم صهیونیستی مضمحل شود.
سقوط رژیم صهیونیستی و دولتهای دست نشانده اثر متقابل بر یکدیگر دارند، یعنی سقوط هر دولت دست نشانده سقوط رژیم صهیونیستی را تسهیل میکند و این پایانی بر حکومتهای دست نشانده خواهد بود، لذا بنده معتقدم در دوران تحول از نظم قدیم به نظم جدید هستیم و این دوران را میتوان پیچ تاریخی نامید که به نظر من این 10 سالی که رژیم صهیونیستی در طی آن انشاءلله ساقط خواهد شد،مهمترین بخش از این دوران است. بیداری اسلامی رو به گسترش است و علی رغم فراز و فرودهای آن، قطب بزرگ اسلامی به رهبری ایران در حال شکلگیری است و طبیعتاً ایران و ایرانیان باید تلاش خود را برای تاثیرگذاری بر نظم نوینی که در حال شکلگیری است به کار بندند و هیچ فرصتی را در این رابطه از دست ندهند.
در بحث قبلی خود به این مطلب اشاره داشتید که قدرتهای دیگری هم ظهور کردهاند؛ از شکلگیری اتحادیه اروپا برای رقابت با آمریکا تا ظهور و بروز کشورهایی مانند چین، روسیه، هند و ... که نشان از شکلگیری جهان چند قطبی است. با این حال به نظر شما نظم آینده جهان به صورت تک قطبی خواهد بود و در بین قدرتهایی که ظهور کردهاند نهایتاً یک قدرت در صحنه جهانی تعیین کننده خواهد بود یا اینکه نظم جدید جهانی چند قطبی خواهد بود؟
قدیریابیانه: طبیعتا هر قطبی تلاش خواهد کرد تا قدرت بیشتری کسب کرده و منافع بیشتری را نصیب خود کند، هیچ قطبی نمیتواند بر قطب دیگر مسلط شود، هر چند ممکن است برای تحقق آن تلاش کند. تنها قطبی که از این اندیشه بری است، تفکر اسلامی ایران است که به دنبال سلطه بر دیگران نخواهد بود، حتی اگر قدرت آن را داشته باشد.
این نکته کلیدی است که میتواند زمینه را برای گسترش تفکر اسلامی در جهان فراهم آورد. قطعاً لیبرالیسم پاسخگوی نیاز بشر نخواهد بود و شکستهای پیدرپی نظامهای لیبرالیستی مؤید آن است و جنبش 99 درصدی در آمریکا نمونهای از شکست لیبرالیسم است. کمونیسم هم که قبلاً به زبالهدان تاریخ پیوست، بنابراین ملتها در پی آن هستند تا بدانند که چه نظامی و چه مکتبی پاسخگوی نیاز امروز آنهاست و میتواند زندگی بهتر و امنتری برای آنها فراهم آورد.
در چنین فضایی اسلام جای ظهور و بروز فراوانی دارد و یکی از دلایلی که در غرب و سایر کشورها اسلام را تحریف میکنند نگرانی از گرایش ملتها به اسلام است اما با هر پیروزی اسلام در جهان اسلام، امکانات بیشتری برای معرفی اسلام به جهان فراهم میشود و بنده معتقدم در چنین شرایطی زمینه برای تحقق پیشبینی حضرت امام (ره) فراهم است؛ آنجا که فرمودند این قرن، قرن اسلام است.
یعنی اسلام به مناطقی که امروز اکثریت مسلمان در آن زندگی میکنند محدود نخواهد بود و کشورها و ملتهای دیگر را نیز در بر خواهد گرفت. در هر تغییر و تحولی فرصتها و تهدیدهایی وجود دارد ما باید بتوانیم از فرصتها نهایت استفاده را کرده و تهدیدات را دفع کنیم و حتی بتوانیم تهدیدات را به فرصت تبدیل کنیم. برای این کار باید قدرت و توان خود در ابعاد مختلف بیفزاییم، شعارهای سال در سالهای اخیر که توسط رهبر معظم انقلاب مطرح شد و اصلاح سبک زندگی، اقتصادی و فرهنگی در بُعد کار و تولید و مصرف نیز در همین راستا است.
تلاش برای ممانعت از پیروزی انقلاب اسلامی و تحمیل جنگ 8 ساله و حمایت از تروریسم و تحریمهای اقتصادی همگی با اذعان به این قدرت که ایران نه تنها یک کشور بزرگ اسلامی قدرتمند ضد آمریکایی و ضد امپریالیستی است بلکه ایران محور قطب و تمدن اسلامی منطقه است. ما باید با قدرت، توطئهها و تهدیدات و تحریمهای دشمن را در هم بشکنیم و توان تاثیرگذاری را در ابعاد مختلف به دست آوریم، زیرا در جنگ اقتصادی به سر میبریم و باید با اقتصاد مقاومتی توطئهها را خنثی کنیم.
در این راستا نه تنها دولتمردان و مسئولین حکومتی در بخشهای مختلف در تحقق این توانبخشی و توانافزایی مؤثرند، بلکه آحاد مردم نیز باید در آن نقشآفرینی کنند، به همین جهت نیز در شعار امسال بر عزم ملی تاکید شده است و باید بدانیم در دههای به سر میبریم که نظم نوینی در حال شکلگیری است و ایران میتواند در شکلگیری این نظم جدید تاثیر گذار باشد و درک این تحولات در تدوین نقشه راهی برای کشورمان از اهمیت بالایی برخوردار است.
باید بدانیم که ایران رو به صعود و آمریکا و اسرائیل رو به سقوط هستند. ایران در جنگ 8 ساله که همه قدرتهای جهان به نفع صدام بسیج شده بودند به پیروزی رسید و اتحاد جماهیر شوروی در تجاوزش به افغانستان پیروز نشده و زمینه اضمحلال آن فراهم شد. آمریکا و ناتو به عنوان همپیمانانش در اهداف خود از تجاوز به عراق و افغانستان شکست خوردند، اسرائیل علیرغم مجهز بودن به پیشرفتهترین تسلیحات و بهکارگیری این سلاحها به وحشیانهترین وجه، از حزبالله و حماس که سلاحهای محدودی داشتند شکست خورد، سوریه علیرغم بسیج همه نیروها در مقابل تروریستها و جنایات بیشمارشان تاب آورد، فتوای یک مرجع دینی در عراق توطئهها و سرمایهگذاری وسیع علیه این کشور را خنثی کرد و جهان با اسلام و با رهبری حضرت امام(ره) و سپس مقام معظم رهبری، امروز مراحل پیشرفت به سمت بیداری و قطب تمدن اسلامی را علیرغم فراز و فرودها به پیش میبرد.
در نظم جدید جهانی و به گفته شما برای عبور از نظم قدیم به نظم جدید باید از چه ظرفیتهایی استفاده کرد؟ مقام معظم رهبری حتی به آمریکای لاتین نیز اشاره کردند و تأکید داشتند ایران باید به خوبی از ظرفیتهای خود استفاده کند. آقای سعدالله زارعی میگفت اگر در این دوره 15-20 ساله اقدامی نکنیم برای یه دوره 70 ساله عقب افتادیم، پس این نظر نشان میدهد که اگر ظرفیتهای خود را نشناسیم ضربه شدیدی را خواهیم خورد. به نظر شما جمهوری اسلامی از چه ظرفیتهایی میتواند برای تغییر در نظم جهانی استفاده کند؟
قدیریابیانه: ملت ما علیرغم همه امتیازاتی که دارد، دارای نقاط ضعفی نیز است. متأسفانه میزان تعطیلات مناسبتی ما جزء بالاترینها در دنیاست که باید به آن بینالتعطیلینها را هم افزود، ساعات مفید کاری در کشور ما جزو پایینترینهاست، بار تکفل جزؤ بالاترینهاست، در تنبلی اجتماعی بعد از عراق قرار گرفتیم، در اسراف نیز جزء مسرفترین ملتها هستیم، فاقد انضباط اجتماعی لازم هستیم، میزان تلفات رانندگی ما در هر ماه بسیار بالا است؛ اینها ضعفهایی است که ما باید برای رفع آن اقدام کنیم تا بتوانیم با بالاترین درجه امنیت از این پیچ تاریخی عبور کنیم و بیداری اسلامی را به سر انجام رسانده و موقعیت و نفوذ جمهوری اسلامی ایران را در جهان توسعه دهیم و از فرصتهای این تحول استفاده کرده و تهدیدات را دفع و به فرصت تبدیل کرده و در شکلگیری نظم نوین جهانی به بهترین نحو تاثیرگذار باشیم، به نحوی که منافع ملت و کشور ما و سایر ملل مسلمان و نیز منافع بر حق بقیه کشورها در نظم جدید لحاظ شود، در غیر این صورت باید در آینده حسرت فرصتهایی که از دست دادهایم را بخوریم.
یکی از اقداماتی که میتواند به شکلگیری نظم جدید و ایفای نقش ایران آسیب بزند تحلیلهای غلطی است که به گفته کارشناسان مسائل بینالملل میتواند مسیر نظم نوین جهانی را از ریل اصلی خود خارج کند، به نظر شما چه تحلیلهای غلطی در رابطه با نظم نوین جهانی مطرح میشود؟
قدیریابیانه: عدم شناخت وضعیت موجود جهان، پی نبردن به موقعیت آمریکا و ضعفهای آن، عدم شناخت قدرت خودمان و عدم ایمان به حمایت الهی از انقلاب اسلامی، میتواند موجب احساس ضعف در خود و ایجاد قدرت در دیگران شود و عدهای را به جای مقاومت و تلاش برای پیروزی به تسلیم در مقابل خواستههای بیگانگان ترغیب کند و راه به بیراهه بروند.
مثلاً من معتقدم مذاکرات با آمریکا به نتیجه دلخواه ما نخواهد رسید، زیرا آمریکا به خاطر مذاکره و لحن ملایم و لبخند دیپلماتیک از موقعیت ابرقدرتی خود چشم نمیپوشد و از تصاحب منابع نفتی کل خاورمیانه از جمله ایران منصرف نمیشود و به افول موقعیت تک ابر قدرتی تن نمیدهد, لذا از قبل نتیجه مذاکرات برای بنده مشخص است اما نفس ادامه مذاکرات را تایید میکنم تا آن قشر از جامعه که دچار توهم شدهاند و فکر میکنند که با مذاکره و لبخند و تبسم میتوان آمریکا را از تصاحب منابع نفتی ایران منصرف کرد، به واقعت پی ببرند و این آگاهی به انسجام ملی و تقویت قدرت مقاومت کمک میکند و مذاکرات باید تا جایی ادامه یابد تا همه اقشار جامعه به این واقعیت پی ببرند.
اخیرا یکی از رسانههای آمریکایی در خبری اعلام کرد که همه سلاحهای داعش توسط آمریکاییها تأمین میشود که این خبر نشان میدهد علیرغم ادعای سران آمریکایی، داعش توسط آمریکا تربیت شده و سعی دارند در منطقه به عنوان پادهژمون آمریکا عمل کنند. همانطور که گفتید گفتمان غالب در نظم نوین جهانی اسلام خواهد بود، آیا آمریکا با پادهژمونسازی نمیخواهد از ایجاد گفتمان غالب در نظم نوین جهانی جلوگیری کند و تسلیح گروهکهای تروریستی از راهبردهای آمریکا برای جلوگیری از تغییر نظم جهانی نیست؟
قدیریابیانه: قطعاً آمریکاییها این اهداف را دنبال میکنند اما این حرکتها پایدار نخواهند و در مقابل بیداری اسلامی شکست را تجربه خواهند کرد و مطابق با حدیث نبوی که فرمودند:"کسی که شمشیر ظالمی را تیز کند خودش گرفتار خواهد شد" معمولا این گروههای تروریستی در نهایت به ضرر خود آمریکا تمام شدهاند، هر چند آمریکا خود آنها را ایجاد کرد.
نمونه آن طالبان و القاعده در افغانستان است اما اینها مثل کف روی آب میمانند و از بین رفتنی هستند، البته دشمن نهایت تلاش خود را میکند تا بیشترین ضربه را بزند و بیشترین فعالیت تبلیغاتی را دارد تا چهره اسلام را مخدوش کند اما اکثر فعالیتهای مسلمین از جمله مسلمانان ایران برای معرفی اسلام ناب محمدی (ص)، که از آن به عنوان نیروهای مردمی یاد کردم، نه تنها میتواند کمک کند تا این نوع توطئهها خنثی شود بلکه از همین حرکتهای آنها میتوان علیه خودشان استفاده کرد. مثلاً اجلاسی که اخیرا در پاریس تشکیل شد و همه کشورها به غیر از عراق حضور داشتند برای تشکیل داعش و داعشیها و امثالهم کمک کرده بودند، لذا این نوع ترفندها توسط دشمنان چیز عجیب و غریبی نیست و اگر در جاهایی هم پیشرویهایی داشتند اینها موفق نخواهد بود و نمیتوانند در مقابل مسیر بیداری اسلامی مقاومت چندانی از خودشان نشان دهند.