گروه سیاسی، حوادث يوم اله 17 شهريور، و ابعاد و آثار و پيامدهاي آن كه باعث تزلزل رژيم پهلوي، سردرگمي آمريكا، همراهي ارتش با مردم وانقلابيون و گسترش انقلاب به شهرستان ها و روستاهاي كشور شد، درس هاي بزرگي به همراه دارد و نشان مي دهد كه هر گاه مردم اراده كنند كه با ظلم و قدرت هاي خارجي، آمريكا و هم دستان آن مقابله نمايند حتي حكومت نظامي از ساعت 6 صبح نيز نتيجه اي ندارد و مردم با نثار خون حدود 87 شهيد و مجروحان آن روز بزرگ، پايه هاي حكومت را متزلزل كردند.
به گزارش بولتن نیوز، وقايع اين روز بزرگ و وابعاد آن، سينه به سينه به گوش مردم در سراسر ايران رسيد و رهبري امام خميني را تقويت و جمع بزرگتري را به سيل انقلابيون افزود و باعث شد كه ظرف چند ماه، با گسترش اعتصاب ها و همراهي و همدلي مردم، حكومت پهلوي سقوط كند.
نمايش عكس هاي شهداي ميدان ژاله و 87 كشته و تعداد بيشتري از مجروحان، در نمايشگاه ها و مدارس ودانشگاه هاي سراسر كشور باعث جوشيدن حركت هاي انقلابي و افزايش تعداد انقلابيون شد
حادثه اي كه به دنبال تظاهرات 17 شهریور اتفاق افتاد به جمعه سیاه معروف شد. بی تردید، قیام 17شهریور را می توان به عنوان یکی از نقاط عطف مبارزات ملت مسلمان ایران علیه رژیم پهلوی دانست. ابعاد عظیم کشتار و سرکوب مردم بی گناه در این روز باعث شد تا انقلابیون و رهبران آن ها در حرکت خود مصمم تر گردند و در این بین رهبری مدبرانه حضرت امام خمینی(ره) نقشی به سزا داشت. حمایت های سران به اصطلاح دموکرات آمریکا از رژیم پهلوی در سرکوب مبارزین نیز باعث گردید تا ادعاهای به اصطلاح حقوق بشری و دموکراتیک آن ها در بین مردم رنگ ببازد و ماهیت اصلی آنان برای مردم ایران هرچه بیشتر نمایان گردد. در مجموع باید گفت قیام خونین 17 شهریور عاملی موثر در تشدید مبارزات مردمی و تسریع در سقوط رژیم پهلوی به شمار می رود
سپهبد ناصر مقدم پس از تظاهرات روز عید فطر به دیدار شاه رفت و با اشاره به راهپیماییهای مردم و ابراز نگرانی از تبعات سوئی که میتوانست برای ارکان حاکمیت به بار آورد، و با استناد به نظر کارشناسان ساواک و اداره دوم ارتش دستور شاه را برای برقراری حکومت نظامی در تهران و برخی شهرها به دست آورد و دولت شریف امامی سرانجام در شامگاه روز 16 شهریور 1357 در تهران و 11 شهر دیگر اعلام حکومت نظامی کرد. با این اقدام فاجعه جمعه خونین 17 شهریور 1357 در میدان ژاله (شهدا) تهران رقم خورد و به نقطه عطفی در گسترش مخالفتهای عمومی با حکومت پهلوی تبدیل شد.
با پرداختن به وقایع روز قبل از این تاریخ میتوان آن چه را به این رخداد تاریخی منجر شد، پیگیری کرد:
پس از آنکه برگزاری راهپیمایی 13 شهریور (عید فطر) تجربه موفقی ارزیابی شد، تصمیم گرفته شد بار دیگر در مقابل حکومت شریفامامی و به منظور برائت از وی، تظاهراتی انجام شود.
شهید محلاتی در این ارتباط میگوید:"بعد از راهپیمایی عید فطر به این نتیجه رسیدیم که این کار باید با نظم و ترتیبی ادامه یابد، جلسهای گرفتیم و از صبح تا غروب دور هم بودیم و تصمیم گرفتیم که روز پنجشنبه (16 شهریور) راهپیمایی کنیم."
آیتالله بهشتی نیز در جامعه روحانیت استدلال کرد که"بعد از راهپیمایی عید فطر حالا که مردم آمدند نباید در این حرکت مردمی فترت ایجاد شود" لذا از مردم برای راهپیمایی دعوت شد.
با وجود برخی اختلافات برای اعلام عزای عمومی یا برپایی راهپیمایی با فرارسیدن سحرگاه روز 16 شهریور سیل جمعیت از گوشه گوشهی تهران جاری شد. به گزارش کیهان، تهران یکپارچه تعطیل و تظاهرات بود. صدها هزار تظاهرکننده در خیابانهای تهران راهپیمایی کردند. راهپیمایان برای سربازان دست تکان میدادند و گل پرتاب میکردند. ناظران تعداد رهپیمایان را تا یک میلیون نفر تخمین زدند. طول صفهای راهپیمایان به چند کیلومتر میرسید.
در این راهپیمایی زنان با چادر سیاه جلو جمعیت در حرکت بودند و موتورسواران با فاصله 100 و 200 متری جلوتر از همه حرکت میکردند تا هم راه را باز کنند و هم به راهپیمایان آب و غذا برساندند. در این تظاهرات رهبران جبهه ملی نیز شرکت کردند. روزنامه اطلاعات نیز گزارش داد: جمعیت راهپیمایی در پایان به صدها هزار نفر رسید. مردم بر سر راهپیمایان گلاب میریختند. ابتدا مأموران کوشش کردند جلو راهپیمایی را بگیرند.، اما بعد راه را باز کردند و به دنبال جمعیت به حرکت درآمدند. صدها موتورسوار با شعار و تابلو جلوی جمعیت حرکت میکردند.
.
تنها چندروز پس از واقعه آتشسوزی سینما رکس آبادان در 28 مرداد 1357، دولت جمشید آموزگار که با شعار دولت فضای باز سیاسی روی کار آمدهبود، مجبور به استعفا شد و در روز 4 شهریور، محمدرضا پهلوی از جعفر شریف امامی که فرزند روحانی و رئیس مجلس سنا بود و به برخی مخالفتها با دولت هویدا مشهور بود، دستور داد تا دولتی با شعار آشتی ملی تشکیل دهد.
اندکی بعد و در روز سیزدهم شهریور، راهپیمایی بزرگ عید فطر در تپههای قیطریه تهران، تبدیل به تظاهرات بر ضدّ حکومت شاهنشاهی شد. به دنبال این تظاهرات، ناآرامیهای دیگری نیز تا روز شانزدهم شهریور به وقوع پیوست.
دعوت کننده اصلی راهپیمایی روز هفده شهریور يك روحانی به نام علامه یحیی نوری بود. این فرد از مبارزین ضد نظام شاهنشاهی بود که به صورت انفرادی عمل مینمود و ساکن اطراف میدان ژاله بود. از اولین ساعات صبح روز جمعه، مردم برای شرکت در راهپیمایی و نماز جمعه به امامت علامه یحیی نوری راهی میدان ژاله گردیدند. غافل از آنکه از ساعت 6 صبح، حکومت نظامی توسط فرماندار تهران ارتشبد غلامعلی اویسی اعلام و درحال اجرابود و اجتماع بیش از سه نفرهم ممنوع بود. اعلام دیرهنگام حکومت نظامی (ساعت 6 صبح همانروز) از دلایل شلوغی این تظاهرات بود.
فرماندهان نظامی ابتدا چندبار با بلندگو از مردم خواستند که متفرق شوند و وقتی با بیتفاوتی مردم روبهرو شدند، به سوی آنان آتش گشودند. گلولهباران توسّط نظامیان، برای چند دقیقه بیشتر به طول نینجامید.
تعداد کشتهشدگان
فرمانداری نظامی تهران آمار 87 کشته و 250 مجروح را تأیید نمود و آمار بنیاد شهید انقلاب اسلامی و منابع دیگر تعداد کشته شدگان 17 شهریور را 88 نفر ذکر میکند که 64 نفر آنها در میدان ژاله کشته شدند.
آثار اين تظاهرات ثابت كرد كه تردید و تزلزل در اراده رژیم در رویارویی با ملت وجود دارد
به دنبال کشتار 17شهریور اراده و عزم رژیم در رویارویی با ملت سخت به تردید و تزلزل افتاد. چرا که شیوه های موسوم اعم از سرکوب و سازش در عمل شکست خورده بود، اجرای طرح حکومت نظامی که بر اساس نظریه مشاوران امنیتی و ساواک، بهترین سیاست ممکن جهت برقراری امنیت تلقی می شد، نتیجه عکس بخشید. و لذا شاه برای یافتن یک راه حل فوری و ضربتی برای پایان دادن به اوضاع آشفته و انقلابی کشور با صاحب نظران امور ایران و کارشناسان داخلی ،رایزنی نمود. حاصل این گفت و گوها شاه را به این نتیجه رساند که ریشه همه نارضایتی ها در توسعه فساد و سوء استفاده های کلان مادی نهفته است. اما وضعیت کشور به حدی آشفته بود که رژیم سخت سر در گم شده بود و سرانجام آمریکا با پیام شفاهی برانسکی از طریق اردشیر زاهدی ـ سفیر ایران در آمریکا ـ شاه را بار دیگر به سوی سیاست مشت آهنین متمایل ساخت که نتیجه آن تشکیل کابینه نظامی به رهبری ارتشبد ازهاری بود.
تزلزل ارتش نتيجه دوم اين تظاهرات بود
حوادث 17شهریورو ادامه حکومت نظامی،انسجام ارتش را متزلزل و اراده آن را با تردید مواجه ساخت.استقرار طولانی مدت ارتش در میدان ها و مراکز مهم شهر که می بایست همانند نیروهای انتظامی با انقلابیون مقابله کند،از کارآمدی ارتش و توان آن کاست.چرا که ارتش اساسا به منظور حفظ امنیت مرزها و پاسداری از کشور در برابر تهدیدات خارجی به وجود آمده بود.اما اکنون ارتش می بایست تحت فرمان فرمانداری های نظامی شورای امنیت استان عمل کند که خواه ناخواه با هیات دولت و سایر مراکز قدرت در نحوه و اجرای فرامین حکومت نظامی اختلاف نظر می یافت. این واقعیت با توجه به ساختار ارتش شاهنشاهی که شکاف عمیقی میان کادر فرماندهی با نیروهای مسلح از نقطه نظر گرایش های سیاسی و تمایلات ملی و مذهبی وجود داشت موضع ارتش را به عنوان سرکوبگر مخالفان سخت تضعیف می کرد
عمیق شکاف بین مردم و حکومت
17شهریور 1357 جدایی میان ملت و حکومت را عمیق تر کرد و امکان هر نوع پیوستگی یا سازش را از بین برد. همچنین مشی مبارزه مسالمت آمیز در چار چوب قانون اساسی به منظور احیای نظام مشروطه به شدت زیر سوال رفت و روحیه تندروی و افراط گرایی در میان طیف های گوناگون مبارز و مخالف فرا گیر شد و تلاش ها برای سرنگونی رژیم پهلوی به شکلی قهر آمیز و انقلابی مورد حمایت قرار گرفت
تشدید سر در گمی آمریکا در برابر مسائل ایران
هم زمان با بحرانی شدن اوضاع و واقعه 17 شهریور، روسای جمهور مصر، اسرائیل و آمریکا روز 19 شهریور با شاه گفت و گو کردند. شاه در گفت و گو با کارتر واقعه 17 شهریور را یک طرح شیطانی از سوی کسانی دانست که از برنامه ایجاد فضای باز سازی کشور بهره مند شده و از آزادی های اعطا شده علیه وی سوءاستفاده کردند. او خواستار ادامه حمایت های آمریکا شد .کارتر نیز در پاسخ به در خواست های شاه او را از جهات گوناگون مطمئن ساخت و حمایت صریح خود را از اقدامات سرکوب گرانه شاه اعلام کرد.دو روز پس از حادثه 17 شهریور اردشیر زاهدی – سفیر ایران در آمریکا – با وارن کریستوفر – معاون وزارت امور خارجه آمریکا – در واشنگتن دیدار نمود. کریستوفر ضمن تاکید بر حمایت دولت آمریکا از ایران، خواستار رعایت اعتدال در اجرای حکومت نظامی شد. اما زاهدی اعلام کرد، کمونیست های سازمان یافته تظاهرات را ترتیب می دهند و دولت آمریکا همراه با نیروهای اپوزیسیون توطئه براندازی شاه را تدارک دیده است. کریستوفر این اتهام را ناروا خواند و اظهار داشت تضعیف اعتماد به نفس شاه در این زمان مهم ترین عامل بروز و گسترش شورش هاست. به هر حال، حقیقت این است که تا وقوع حادثه 17 شهریور هیچ یک از سران کاخ سفید در ریاست جمهوری، وزارت خارجه و سازمان سیا، بحران ایران را جدی و نگران کننده نمی دانستند.
دعوت کننده اصلی راهپیمایی روز هفده شهریور روحانیای به نام علامه یحیی نوری بود. این فرد از مبارزین برضد نظام شاهنشاهی بود که به صورت انفرادی عمل مینمود و ساکن اطراف میدان ژاله بود. از اولین ساعات صبح روز جمعه، مردم برای شرکت در راهپیمایی و نماز جمعه به امامت علامه یحیی نوری راهی میدان ژاله گردیدند
از همین زمان گروهی از سران آمریکا به بررسی دقیق تر و بازنگری کارشناسانه در حوزه مسائل ایران ترغیب شدند که ماحصل این بررسی ها چیزی جز سردرگمی هر چه بیشتر آمریکا در امور ایران نبود.
17 شهريور از نگاه ساواك
به گزارش ساواک "از اوّل ماه مبارک رمضان تا روز 17 شهریور مجموعاً حوادث و وقایعی رخ داده که اوجگیری آن تقریباً از روز 9 شهریور"، یعنی 26 رمضان و چهار روز بعد از دولت شریفامامی بوده و طی این مدت جمعاً 687 مورد شکستن شیشه، 206مورد آتشسوزی، 528 مورد شهادت مردم و قتل مأمورین انتظامی، 69 مورد حمله به مأمورین، 38 مورد بمبگذاری، 27 مورد حمله به مؤسسات دولتی و ملی، 3380 جلسه سخنرانی مذهبی در سراسر کشور که بیش از 1750 جلسه از این جلسات ضدیت با رژیم و تحریک مردم به آشوب و بلوا سخن گفته شده و توزیع 343 نوع اعلامیه و نشریه با نام مشخص و غیرمشخص مبنی بر ضدیت با رژیم و حکومت ایران و برپایی نزدیک به 923 مورد تظاهرات نسبتاً توأم با خشونت در نقاط مختلف مملکت رخ داد و سازمانیافته است."
رژیم شاه بعد از راهپیمایی بزرگ 16 شهریور به این نتیجه رسید که باید بر شدت سرکوب افزود تا بتوان بحران را مهار کرد. به روایت فریدون هویدا، پس از راهپیمایی روز 16 شهریور، فرماندهان نظامی به شاه فشار آوردند که هر چه زودتر در تهران حکومت نظامی اعلام کند و خواسته خود را نیز چنین توصیه کردند:"در راهپیمایی امروز سیل جمعیت به راحتی میتوانست عمارت مجلس و تأسیسات رادیو ـ تلویزیون را به تصرف خود درآورد. شاه بعد از چند ساعت تردید و دوددلی با سفرای انگلیس و آمریکا به تبادل نظر پرداخت و تصمیم گرفت تسلیم نظر فرماندهان ارتش شود."
ارتشبد فردوست نیز این خبر را به شکل دیگری تأیید میکند و میگوید بعد از واقعه 17 شهریور من در جلسه فرماندهان نظامی با ادامه حکومت نظامی مخالفت کردم، ولی بقیه از جمله ازهاری رییس ستاد ارتش، صمدیانپور رییس شهربانی، مقدم رییس ساواک و قرهباغی (وزیر کشور) صراحتاً گفتند که حکومت نظامی دستور صریح محمدرضاست.
از طرف دیگر شریفامامی که پنداشته بود با تغییر تاریخ شاهنشاهی به هجری شمسی و بستن چند قمارخانه مردم و رهبری نهضت را آرام خواهد کرد، بلافاصله بعد از راهپیمایی عید فطر متوجه شد که سخت در اشتباه است؛ به همین جهت با سرعت عکسالعمل نشان داد و طی اطلاعیهای اعلام کرد:"متأسفانه دستهای پنهان با استفاده از روشهای شناختهشده در صدد سوءاستفاده از این شرایط برآمده و با تشکیل اجتماعات و ترتیب تظاهرات مطالبی را که بر خلاف قوانین کشوری است مطرح میسازد... به منظور تأمین آسایش عموم و جلوگیری از اقدامات خرابکارانه، دولت مقرر میدارد که تشکیل اجتماعات با اجازه شهربانی و فقط در محلهایی که موجب سد معبر نباشد آزاد است و به مسئولان انتظامی دستور داده شده است از تشکیل اجتماعات بدون اجازه در معابر عمومی شدیداً جلوگیری نماید."
بدیهی بود که راهپیماییها در خیابانها شکل میگرفت که معابر عمومی محسوب میشدند و این اعلامیه به معنای موقوف کردن راهپیمایی و تظاهرات بود و در واقع این اعلامیه آغاز خودنشاندادن دولت آشتی ملی بود و خبر از سختگیری دولت میداد. شریفامامی در اجرای اطلاعیه دولت در شانزدهم شهریور دستور ممانعت از راهپیمایی را صادر کرد و پلیس در چند نقطه تهران با مردم درگیر شد، ولی جمعیت آن قدر زیاد بود که متوجه شد کنترل راهپیمایی با نیروی پلیس ممکن نیست.شریفامامی تصمیم شاه مبنی بر حکومت نظامی را مغتنم شمرد و شبانه از اعضای شورای امنیت ملی دعوت کرد. جلسه در ساعت 20 روز 16 شهریور با حضور نخستوزیر، امیرخسرو افشار وزیر امور خارجه، ارتشبد ازهاری رییس ستاد بزرگ ارتشتاران، سپهبد ناصر مقدم رییس ساواک، سپهبد احمدعلی محققی فرمانده ژاندارمری، سپهبد صمدیانپور رییس کل شهربانی، سپهبد برومند جزی رییس اداره دوم ارتش، سپهبد خواجهنوری رییس اداره سوم ارتش و ارتشبد قرهباغی وزیر کشورتشکیل شد. ابتدا سپهبد مقدم گزارشی از چند روز اخیر داد و اعلام کرد" قرار است فردا در مملکت آشوب به پا بکنند و مملکت را به هم بزنند . من مراتب را به عرض اعلیحضرت رساندم که به نظر من ضرورت دارد که اعلام حکومت نظامی بشود." رئیس اداره دوم و سوم ارتش هم که در این جلسه شرکت کرده بودند به برقراری حکومت نظامی تأکید میکنند. همهی اعضای جلسه بر ضرورت حکومت نظامی اعلام نظر میکند و بلافاصله شریفامامی اعضای دولت را احضار و هیأت دولت با اعضای شورای امنیت جلسه مشترک گرفتند و نظر شورای امنیت به تصویب هیأت دولت رسید. جلسه در ساعت نزدیک به 24 خاتمه یافت و شریفامامی نتیجه را تلفنی به اطلاع شاه رساند و تأیید نهایی را از او گرفت. سپس ارتشبد ازهاری با شاه صحبت کرد و بنا به تصویب وی ارتشبد غلام علی اویسی فرمانده نیروی زمینی به فرمانداری نظامی تهران و حومه انتخاب شد.
سردمداران رژیم از حرکت مردم چنان به وحشت افتاده بودند که جرأت به تأخیرانداختن یک روز حکومت نظامی را برای مطلع کردن مردم نداشتند. نیمههای شب دولت اطلاعیهای تنظیم کرد که رادیو در اخبار صبحگاهی آن را قرائت کرد، امّا اکثر مردماز آن بیخبر بودند؛ خصوصاً که آن روز جمعه بود و روزنامه صبح هم منتشر نمیشد. دولت در این اطلاعیه با اشاره به اطلاعیهی 15 شهریور که تظاهرات را در معابر عمومی ممنوع اعلام کرده بود و اشاره به راهپیمایی 16 شهریور اعلام کرد"تنها برای جلوگیریاز خونریزی تظاهرات غیرقانونی و ضدملی آنان تحمل شد."
فرمانداران نظامی شهرها نیز منصوب شدند: سرلشکر عبدالرضا اسفندیاری (شیراز)، سرلشکر رضا ناجی (اصفهان)، سرلشکر بیدآبادی (تبریز)، سرتیپ عبدالرحیم جعفری (مشهد)، سرتیپ شمس تبریزی (اهواز)، سرتیپ جهانگیر اسفندیاری (آبادان)، سرلشکر کمال نظامی (قم)، سرتیپ غفاری (کازرون)، سرتیپ شاپور میرهادی (کرج)، سرتیپ نعمتالله معتمدی(قزوین)، سرتیپ نادور (جهرم).
وزارت امور خارجه آمریکا نیز بلافاصله برقراری حکومت نظامی در ایران را مورد تأیید قرار داد و سخنگوی آن اعلام کرد"ما جمعه اظهار امیدواری کردیم نظم به زودی در تهران برقرار شود و امروز تکرار میکنیم که آرامش نیز مجدداً برقرار شود."
**روز واقعه
عدهای از مردم در راهپیمایی بزرگ 16 شهریور فریاد میزدند: فردا صبح در میدان ژاله. سپهبد مقدم برای جلوگیری از تکرار راهپیمایی از شاه درخواست برقراری حکومت نظامی کرد و سرانجام با موافقت شاه، تصویب شورای امنیت و هیأت دولت، حکومت نظامی به تصویب رسید و با فرمان شاه ارتشبد اویسی فرماندار نظامی تهران شد. فرماندار نظامی تهران به سپهبد بدرهای فرمانده گارد جاویدان دستور داد تا واحدهایی از گارد را به فرمانداری نظامی منتقل کند. بدرهای فرمان اعزام واحدهایی را به سرلشکر امینی افشار فرمانده لشکر 1 گارد جاویدان صادر کرد و یگانهایی از لشکر در میدان و خیابان ژاله (شهدا) مستقر شدند. ارتشبد اویسی با صدور اولین اطلاعیه فرمانداری نظامی اعلام کرد:"به منظور ایجاد رفاه مردم و نحوه نظم از ساعت 6 صبح روز 17 شهریور ماه مقررات حکومت نظامی را به مدت شش ماه" به اجرا میگذارد. مردم صبح زود بیخبر از حکومت نظامی در دستههای بزرگی از خیابانهای فرحآباد، شهباز و میدان خراسان به طرف میدان ژاله حرکت کردند. در نزدیکی و خود میدان کامیونهای مملو از نظامیان ایستاده بودند، ولی مردم بیاعتنا به راه خود ادامه میدادند.
ساعت نزدیک 30: 7 صبح بود که جمعیت در میدان ژاله و خیابانهای منتهی به آن مستقر شدند. یکی از فرماندهان نظامی با بلندگو به مردم اخطار کرد که حکومت نظامی است، چرا تجمع کردهاید؟ یکی از روحانیون مردم را به نشستن دعوت کرد. جمعیت روی زمین نشست، ولی ظواهر امر نشان میداد که نیروهای فرمانداری نظامی قصد متفرق کردن مردم را ندارند. راه عبور را از چهار طرف بر روی مردم بستند. ناگهان صدای رگبار از خیابانهای منتهی به میدان بلند شد و همین که جمعیت از چهار طرف به سوی میدان هجوم آوردند، نیروهای مستقر در میدان نیز از چند سو مردم را به رگبار مسلسل بستند. در مدت چند ثانیه صدها نفر در خاک و خون غلطیدند. مردم بیمحابا مجروحان و شهدا را بر روی دست به سوی بیمارستانها حمل میکردند. اطاقها، راهروها و حیات بیمارستانها مملو از مجروح و جنازه بود. مردم اطراف بیمارستانها خانههای خود را برای پذیرش مجروحان مهیا میکردند. هر کس هر چه از لوازم پزشکی، پنبه، پانسمان و ملافه داشت به بیمارستان میآورد. نفرت مردم به اوج خود رسیده بود. خبر قتلعام مردم در میدان ژاله در تهران پیچید و سرتاسر تهران به جنب و جوش درآمد.
طبق گزارش ساواک، تظاهرات از میدان ژاله به "خیابانهای دیگری از قسمت شرق تهران" کشیده شد، سپس تظاهرات به جنوب تهران، خیابانهای مولوی، میدان خراسان، میدان شوش و میدان راهآهن سرایت کرد و در مدت کوتاهی خیابانهای فردوسی، منوچهری، سعدی شمالی، نظامآباد، فرحآباد، منطقهی نارمک، میدان سپه، خیابان لالهزار، به صحنه درگیری تبدیل شد.
تظاهرات و درگیری تا پاسی از شب ادامه داشت. روزنامهها در فردای آن روز بدون پرداختن به چگونگی درگیری اعلام کردند: "100 آتشسوزی در تهران روی داد، شعب چند بانک، یک فروشگاه بزرگ، یک فروشگاه شهر و روستا در آتش سوخت."
"عباس ملکی" عکاس حاضر در صحنه جمعه سیاه میگوید: "در بیسیم صدایی آمد که همه را محاصره کنید، تیراندازی شروع شد. من در بین نیروهای نظامی ایستاده بودم. بین مردم هم میرفتم، اما آن لحظه وسط نیروهای نظامی بودم. مردم پا به فرار گذاشتند. نیروهای نظامی تیرهوایی میزدند. مردم وحشتزده بودند و هر جا کوچهای یا گذری میدیدند فرار میکردند. من دیدم که شش نفر روی هم ریخته بودند تا یک نفر فرار کند. مردم تا آن روز در تهران چنین اتفاقی را ندیده بودند.
تیراندازی چند دقیقه بیشتر طول نکشید اما دیدم که دیگر هیچ کس اطراف میدان
نیست. یک نفر یکی از جنازهها را میکشید و یک نفر هم، جنازه دیگری را در آغوش گرفته
بود. شهدا بر روی زمین بودند. مردم همه وسایلشان مثل دوچرخه را رها و فرار کردند.
آمبولانسها اطراف میدان نمیآمدند و مردم جنازه یا زخمیها را روی شانهها میبردند،
زیرا اگر ارتشیها جنازه را میبردند، خانوادهها را اذیت میکردند.... عکسها را برای
ظهور به همکارانم دادم. من در شرایطی بدی بودم و ترسیده بودم. همکارانم کار لابراتوار
بلد بودند و در آن موقعیت همه کمک میکردند. آقای پرتوی، عکسها را در قطع 30×40 ظاهر
کرد. عکسها را روی زمین اتاق عکس پخش کردند؛ همه گریه میکردند و هیچ کس باور نمیکرد
در تهران چنین اتفاقی افتاده باشد. عکس از مردم قم، اصفهان، همدان و... گرفته بودیم؛
اما این عکسها جور دیگری بود."
فرماندار نظامی در اطلاعیه شماره 4 خود ضمن متهمکردن مردم ، اعلام کرد در واقعه 17 شهریور 58 نفر کشته و 205 نفر مجروح شدهاند. دو روز بعد دادگستری اعلام کرد تعداد کشتهشدگان به 95 نفر رسید. گر چه تعداد شهدای آن روز رسماً اعلام نشد، ولی آگاهان آمار وحشتناکی را از شهدای 17 شهریور ارائه کردهاند. پارسونز سفیر انگلیس تعداد شهدا را"صدها نفر" ذکر کرده است. سولیوان سفیر آمریکا نیز گزارش میکند که در میدان ژاله "بیش از دویست نفر از تظاهرکنندگان کشته شده بودند." جان دی . استمپل که خود از مسؤولین رده بالای سفارت ایالات متحده آمریکا در ایران بود، بعدها کتابی منتشر کرد. وی در کتاب خود درباره واقعه میدان شهدا مینویسد:
"بلادرنگ پس از آغاز برخورد در میدان ژاله ، مجروحین حادثه به سه بیمارستان واقع در ناحیه روانه شدند. منابع پزشکی کشته شدگان را بین 200 تا 400 نفر برآورد کردند. در ابتدا دولت مدعی شد که مقتولین 58 نفر بودهاند اما در عرض یک هفته این رقم به 122 نفر افزایش یافت که به این رقم بین 2000 تا 3000 زخمی نیز افزوده گردید. در نیم روز 8 سپتامبر (17/6/57) رقم مقتولین اعلام شده از طرف مخالفین 400 تا 500 نفر بود، اما طی 24 ساعت تا حدود 1000 نفر بالا رفت ... قبرستان بهشت زهرا تنها محل رسمی دفن مردگان در تهران به کنترل مخالفین درآمد و نیز تحریکات قابل توجهی درباره ثبت ارقام قبور مقتولین از هر دو طرف به عمل آمد پزشکانی که مدت 36 ساعت کار کرده بودند عقیده داشتند که رقم 300 تا 400 کشته و 3000 تا 4000 مجروح که در بیمارستانها و مراکز درمانی درمان سرپایی شدهاند برآوردی منطقی است."
موضوع مهم دیگر در واقعه 17 شهریور، تمرّد سربازان از دستورات فرماندهان نظامی بود. در همان لحظهی اول در میدان ژاله یک سرباز فرمانده خود را هدف قرار داد و سپس خود را به قتل رساند. طبق گزارش ساواک "سه نفر از سربازان وظیفه لشکر گارد در حین اجرای مأموریت کنترل اغتشاشات، ضمن سرقت سه قبضه تفنگ ژـ3 با 300 تیرفشنگ متواری شدند". اسامی این سه نفر عبارت بود از قاسم دهقان، علی غفوری و محمد محمدی. فردای آن روز محل اختفای این سه سرباز کشف و به محاصره نیروهای نظامی درآمد که هر سه نفر مورد اصابت گلوله قرار گرفتند که محمد محمدی در دم به شهادت رسید.
از مجموعه اسناد به دست میآید که در این روز هفت سرباز خودزنی کردند. مشهد نیز که در این روز خود را برای استقبال از آیتالله قمی که از تبعید در کرج آزاد شده بود آماده میکرد با حکومت نظامی مواجه شد و تظاهرات و درگیری از همان آغاز روز شروع شد. مردم در مدرسه نواب اجتماع کردند، ولی نیروهای فرمانداری نظامی به آنان حمله و آنان را متفرق کردند. جنگ و گریز تا پاسی از شب ادامه داشت. در این روز به گزارش ساواک 14 نفر مورد اصابت گلوله قرار گرفتند که چهار نفر از آنان به شهادت رسیدند. در شیراز نیز شبانه آیتالله دستغیب را دستگیر و به تهران منتقل کردند که فردای آنروز تظاهرات پراکندهای صورت گرفت. شهرهای کرج، ابهر، سمنان و کرمان نیز شاهد درگیریهایی با نیروهای رژیم بودند.
خبر فاجعه قتلعام مردم در میدان ژاله بهسرعت در جهان پیچید و سیاستمداران، دولتمداران، خبرگزاریها و محافل بینالمللی را وادار به عکسالعمل کرد؛ امّا هیچ عکسالعملی زشتتر از دولت آمریکا نسبت به این قتلعام فجیع نبود. در آن روزها رؤسای کشورهای آمریکا، مصر و رژیم صهیونیستی در کمپدیوید مشغول مذاکرات سازش بودند. فردای آن روز"وارن کریستوفر" معاون وزیر امور خارجه آمریکا از واشنگتن با "سایروس ونس" وزیر امورخارجه که در کمپدیوید بود، تماس برقرار و توصیه کرد که "پرزیدنت کارتر هر چه زودتر با شاه صحبت کند".
ونس گزارشی از وضعیت ایران را به کارتر ارائه داد و از کارتر خواست تا با شاه تماس بگیرد. ابتدا انورسادات با شاه تماس گرفت و"مراتب همدردی و پشتیبانی خود را از شاه به وی اطلاع داد" و سپس کارتر با شاه تلفنی صحبت کرد و"پشتیبانی آمریکا را از وی در اقداماتی که برای برقراری نظم به عمل میآورد تأیید کرد." خبر حمایت کارتر از شاه در رسانهها منتشر شد. رژیم که سعی میکرد مخالفان خود را مرعوب کند، به انتشار این خبر دامن میزد. روزنامههای کیهان و اطلاعات اعلام کردند که"کارتر با شاهنشاه مکالمه تلفنی کرد." روزنامهها به نقل از اطلاعیه کاخ سفید نوشتند که"کارتر با شاهنشاه تماس گرفته و وضع کنونی ایران را که در آن تظاهرات ضددولتی به رهبری افراطیها جریان داشته و دست کم 95 نفر کشته بر جای گذارده مورد بحث قرار داده است. پرزیدنت کارتر مناسبات نزدیک و دوستانه میان ایران و آمریکا را مورد تأیید قرار داده است و نسبت به ادامه جنبش اعطای آزادی سیاسی اظهار امیدواری کرده است."
خبر حمایت کارتر از شاه آن هم بعد از قتلعام مردم تهران، موضع امام خمینی را به شدت تثبیت کرد. امام خمینی درعکسالعمل به این پیام کارتر در مصاحبه با رادیو تلویزیون فرانسه فرمودند:"آقای کارتر که برای یک زندانی در شوروی آن قدر هیاهو درآورد، پس از کشتارهای پیاپی شاه، پشتیبانی خود را از او دریغ نکرد. این به خاطر این است که آمریکا به دنبال منافع خودش فقط هست."
علما نیز به عنوان تاثیرگذارترین قشر در عرصه حیات سیاسی کشورمان نسبت به این واقعه عکسالعملهای مختلفی داشتند؛ چنانچه آیتالله گلپایگانی با انتشار نامهای سرگشاده به شریفامامی اخطار کرد" اعلام حکومت نظامی و جوی خون راه انداختن هیچ دردی را دوا نخواهد کرد."
آیتالله گلپایگانی علاوه بر نامههای فوقالذکر اطلاعیهای صادر و اعلام کرد که" فاجعهی خونین کشتار بیرحمانه دیروز تهران مملکت را غرق در عزا و مصیبت ساخت".
آیتالله مرعشی با صدور اطلاعیهای اعلام کرد:"بار دیگر هیأت حاکمه ایران دست از آستین ظلم به در آورده، صدها مردم ستمدیده و شریف ایران را به ضرب گلوله در تهران مقتول و مضروب و مجروح کرد." آیتالله بار دیگر خواست خود را مبنی بر" اجرای احکام شرعیه و برقراری عدالت و بازگشت هر چه زودتر حضرت آیتالله خمینی" مورد تأکید قرار داد. همچنین آیتالله شیخبهاءالدین محلاتی از شیراز و آیتالله صدوقی از یزد اطلاعیههایی در این رابطه صادر کردند.
یکی از موضوعاتی که مردم شرکت کننده در راهپیمایی روز هفده شهریور و بازماندگان شهیدان و مجروحان حادثه در پی آن بودند، اطلاع از نظر رهبر انقلاب حضرت امام خمینی ( ره ) در این باره بود. اعلامیه امام ( ره) که بلافاصله پس از این واقعه در نجف منتشر شد و به سرعت اکثر مردم ایرن از آن آگاهی یافتند، در واقع به حرکت مردم مشروعیت بخشید و مردم شادمان از مهر تأیید مرجع و رهبرشان به مبارزه تا سرنگونی حکومت پهلوی ادامه دادند. امام خمینی در پیام به ملت ایران آرزو کردند که"ای کاش خمینی در میان شما بود و در کنار شما در جبهه دفاع برای خدای تعالی کشته میشد." امام خمینی کشتار 17 شهریور را آشکارشدن واقعیت دولت آشتی ملی اعلام کردند که"شاه با حکومت آشتی ملی میخواست روحانیت شریف ایران و سیاسیون محترم را در کشتارخود سهیم گرداند، ولی فریب او خیلی زود برملا گردید. انّ کیدَ الشیطان کان ضعیفاً". امام خمینی بار دیگر از ارتش خواستند به مردم بپیوندند تا"نام خود را در تاریخ که به سود ملت ایران به راه خود ادامه میدهد هر چه زودتر ثبت" کنند. امام خمینی خطاب به علما فرمودند:"در این موقع حساس نه تنها باید استقامت کنید، بلکه روحیه عالی مقاومت جامعه را هر چه بیشتر تقویت کنید و هر چه بیشتر صفوف خود را برای مقابله با دشمن مردم ایران متشکلتر کنید
منابع
1- غلام رضا نجاتی، تاریخ سیاسی بیست و پنچ سال ایران؛ از کودتا تا انقلاب، تهران،نشر رسا، 1373، جلد چهارم، صفحه 74
2- محمد طحان، تاریخ شفاهی قیام 17شهریور 1357، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1386 ، صفحه39
3- روز شمار انقلاب اسلامی، تهران، دفتر هنر و ادبیات انقلاب اسلامی، 1378، جلد5، صفحه 64
4- محمد طحان،پیشین، صفحه 57
5- روزشمار انقلاب اسلامی، پیشین، صفحه 57
6- صحیفه نور، جلد 2، صفحه 100- 101
7- غلام رضا نجاتی، پیشین، جلد دوم، صفحه 83
8- صحیفه نور، جلد اول ، صفحه 568-569
9- غلام رضا نجاتی ، پیشین ، صفحه 92-93
10-غلام رضا نجاتی ، پیشین ، صفحه 94-95
11-زبیگنیو ،بروژینسکی،خاطرات برژینسکی صفحه 26-27
محمد مهدی سیفی
مرکز اسناد انقلاب اسلامیشما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com