عقب نشینیهای قدم به قدم علی دایی به سمت نیمکت، بعد از هر گلی که تراکتورسازان وارد دروازه پرسپولیس میکردند، یک تصویر نه چندان قدیمی و در عین حال جاودانهترین تصویر تلخ عمر مربیگری دایی را زنده میکرد. تصویری از سقوط یک مرد در آزادی.
ویژه لیگ برتر: عقب نشینیهای قدم به قدم علی دایی به سمت نیمکت، بعد از هر گلی که تراکتورسازان وارد دروازه پرسپولیس میکردند، یک تصویر نه چندان قدیمی و در عین حال جاودانهترین تصویر تلخ عمر مربیگری دایی را زنده میکرد. تصویری از سقوط یک مرد در آزادی.
به گزارش بولتن نیوز، در همان ورزشگاهی که روزی به عربستان باخت. برای اولین بار در تاریخ! عقب نشینی دایی، دقیقا شبیه به همان شبی بود که توپ به تور دروازه ایران میخورد و دایی قدم به قدم عقبتر میرفت. صدای اعتراض هوادار گوش کر میکرد و دایی اما نمیشنید. نه میشنید و نه میخواست که بشنود. اگر میشنید، اگر میخواست که بشنود، در کنفرانس بعد از بازی و دقیقههایی بعد از یکی از تاریخیترین شکستهای ایران، ادعا نمیکرد که سکوها خط میگیرند تا فقط علیه او حنجره بلرزانند. دایی اگر میدید و میشنید، میفهمید لجاجتهایش با کریمی و تیموریان، که در اوج آمادگیشان بودند، چگونه کمر تیمش را شکسته است. اگر میدید و اگر میشنید!
او، همان علی دایی است. با عقبگرد خاص خودش. با قدم به قدم عقب رفتنش در زمان شکست و بعد ایستادن کنار نیمکتی که هرگز وزنی همسان با تیمش ندارد. همیشه سبک وزن بوده و هست. او، همان علی دایی است. مردی که ستارهها را تا آخرین نفر از تیمش میراند. تیمی میسازد بدون یک محبوب، بدون یک ستاره، منهای یک سنگین وزن و مقبول. هم تیم ملیاش را از ستارهها خالی کرد و هم پرسپولیس را. او، همان علی دایی است. برافروخته و عصبی. کم صبر و صرفا متکی به نام بزرگش در دوران بازیگری. او، همان علی دایی است. در ستیزهای دایمی و ابدی با مدیرانی که حکم بر عزل او میدهند. علی دایی دیروز همانی بود که روی نیمکت ایران مقابل عربستان نشسته بود. بدون هیچ تلخیص و تصرف و تغییر!
دیشب علی دایی را دیدیم که با هر گل تراکتور دو قدم عقب رفت. آنقدر که چسبید به دیواره نیمکتش. آیا میشنید صدای اعتراض هواداری که نای فریاد زدن و رد کردن صدایش از لای هیاهوی هوادار میهمان را نداشت؟ آیا میخواست ببیند نتیجه ساختن تیمی که نه سیدجلال را میخواهد، نه خلعتبری را و نه حتی یکی از ستارههایی که استقلال و سپاهان برایشان دام پهن کردند؟ علی دایی، خالق تیمی شده که امروز، به هوادارش تفهیم میکند که از اینجا به بعد باید برای بقا در لیگ بجنگد. سودای قهرمانی را باید از سر پراند.
دایی تکلیف هوادارش را با تیمش روشن کرده. تیمی ساخته که فقط از او برمیآمد. تیمی منهای تمام نامیها و ستارهها. کدام مربی میتوانست آنقدر ساده در کمتر از دو سال، پای بهترینها و قدیمیترینها را قطع کند؟ ماموریت غیرممکن را ممکن کرده و در همین میانههای نیمفصل اول، تکلیف فوتبال ایران را با تیمش روشن کرده اما آنچه باید از تک تک روزهای زندگی با دایی به یاد داشت، مصیبتی است که بعد از رفتن او در تیمهایش ساخته میشود. از تیم ملی گرفته تا سایپا و پرسپولیس و راهآهن. مصائب کنار گذاشتن دایی، از ادامه همکاری با او بیشتر است. پرسپولیسی که دایی ساخته را هیچکس ناجیاش نیست. این تیم را نه میتوان قهرمان لیگ کرد و نه حتی مدعی صعود به آسیا. حواشی بعد از جابهجا کردن دایی، همان دعاوی مدیریتیاش است در اتاق مدیران. از فاشگوییهای دوبارهاش از جلساتی که با اعضای هیاتمدیره داشته و البته شکایت بردن به مراجع قانونی برای دریافت مطالبات مالیاش. نتیجه حذف کردن دایی، نه یک شوک روحی مثبت به تیم یا تزریق فکر فنی به این مجموعه که دقیقا باز کردن درهای حاشیه است به روی تیم. دایی به سادگی، با همان سیاقی که با فدراسیون فوتبال بعد از کنار رفتنش از تیم ملی بازی کرد و با همان تاکتیکی که حبیب کاشانی را زمین زد و با همان برنامهای که محمد رویانیان را به سوی خودش جذب کرد، تمام فکر و روان پرسپولیس را وارد جنگی بیثمر میکند. کنار زدن دایی، یعنی تولد دوباره دودستگیها روی سکوها. یعنی تشویق شدن دایی از دقیقه سی اولین بازی بعد از خروج او! چرا نباید کتاب زندگی با علی دایی را دوباره خواند و بعد تصمیمی برای ادامه زندگی با او گرفت؟ این پرسپولیس را چه کسی نجات میدهد؟ این تیم، با این بازیکنان (که شاه مهرهاش میشود امید عالیشاه) با کدام مربی معجزه میکند؟!
تاریخ را دوباره بخوانید. علی دایی، خالق بی چون و چرای تیمی است که صرفا برای نداشتن ستاره و مهره محبوب روی سکوها بسته شده. پرسپولیس تیمی است با هزینههایی بیش از استقلال و سپاهان که البته بازیکنانی در اندازههای تیمهای قعرجدول هم ندارد. همین امروز هم سکوها چنین تیمی را روی پله نهم جدول نشاندهاند، نه تدبیر و تلاش مربی و بازیکنش! روزگار پرسپولیس را میتوان سیاهتر از این نکرد. هر تغییری، مخربتر از سکون خواهد بود. کادر فنی امروز پرسپولیس، تیغی شده زیر گلوی یک اسیر! نه راه چپ دارد و نه راه راست. فقط میبرد... یک سال میتوان با همین تیغ و با گردنی ساکن زندگی کرد.
منبع: روزنامه ایران ورزشی/ پیام یونسی پور
داور غش کرد، زمین کج بود،اینطوری بود اون طوری بود این اخر هم دیگه بهانه ای نداشت انداخت گردن خدا!!!!! واقعا که