کد خبر: ۲۱۶۶۵۱
تاریخ انتشار:
گفت و گویی جذاب با «رابين ويليامز» پیش از مرگ: دارم مزرعه ام را می فروشم!

از طلاق و اعتیاد تا خیانت دوستان به رابین ویلیامز

تقريبا بيشتر ثروتم را در دو طلاق از دست دادم. طلاق برايت گران تمام مي شود. من درباره اين دو اتفاق به شوخي مي گفتم كه انها اولش رفتند كه تمام پولم را بگيرند اما بعد نظرشان عوض شد و به گرفتن نفقه كفايت كردند . طلاق قلبتان را از كيف پولتان بيرون مي كشد و پاره پاره مي كند. آيا اوضاع بعد از اين تصميمهايي كه براي زندگيم گرفتم خوب است ؟ بله . آيا من به آن سبك زندگي نياز دارم ؟ خير
دارم مزرعه ام را مي فروشم/ ديگر از پس پرداخت هزينه ها بر نمي آيمگروه سینما و تلویزیون، تقريباً بيشتر ثروتم را در دو طلاق از دست دادم. طلاق برايت گران  تمام مي شود. من درباره اين دو اتفاق به شوخي مي گفتم كه انها اولش رفتند كه تمام پولم را بگيرند اما بعد نظرشان عوض شد و به گرفتن نفقه كفايت كردند . طلاق قلبتان را از كيف پولتان بيرون می كشد و پاره پاره می كند. آيا اوضاع بعد از اين تصميم هايی كه برای زندگيم گرفتم خوب است؟ بله. آيا من به آن سبك زندگی نياز دارم ؟ خير

به گزارش بولتن نیوز،‌
سرفصل مشترك اخبار روز گذشته همه رسانه هاي خارجي يك خبر متاثركننده بود: رابين ويليامز درگذشت؛ گويا بازيگر بزرگ و جاودانه دنياي كمدي كه از افسردگي شديد رنج مي برده و آخرين روزهاي عمرش را در بند اعتياد بوده در خانه به زندگي خودش پايا داده است .
ج
سد اين بازيگر بزرگ در خانه‌اش در منطقه غیرصنعتی تیبورون، کالیفرنیا، حوالی ساعت ۱۱:۵۵ صبح تاریخ ۱۱ اوت ۲۰۱۴ مصادف با بامداد روز گذشته به وقت ايران پیدا شد و مرگ او رسما در ساعت ۱۲:۰۲ بعد از ظهر در سن ۶۳ سالگی تایید شد. پزشکی قانونی بخش شهرستان مارین، احتمال خودکشی کردن توسط خفگی را در دست بررسی دارد. با توجه به گفته‌های ناشر رابین ویلیامز، او قبل از مرگ از افسردگی رنج می برده است، اگرچه این ناشر گزارش‌های مبنی بر خودکشی ویلیامز را قبول نکرده است. یک ماه پیش، ویلیامز خود را به مرکز درمان اعتیاد "هازلدن" در لیندستروم، مینه‌سوتا برای ادامه موارد اعتیاد به الکلش معرفی کرده بود.

همسر ویلیامز، سوزان اشنایدر اظهار داشته است که: "من همسرم و بهترین دوستم را از دست داده‌ام، در حالی که دنیا یکی از محبوب ترین و زیباترین انسان‌هایش را از دست داد. من به کلی دل شکسته هستم."

اوباما هم پیام تسلیت داد

مشاهیر به ادای احترام به ویلیامز پرداختند، از جمله همکار کمدینش استیو مارتین که در توییتر خود نوشت: "نمی‌توانم حیرت‌زده تر از این شوم که رابین ویلیامز، استعداد بزرگ، همکار و روح واقعی از دست رفته است. باراك اوباما رئیس جمهورآمريكا نيز در پيامي مرگ ويليامز را تسليت گفته است.

ويليامز در حالي به زندگي خود پايان داده كه او 30 سال بعد از كسب شهرت به واسطه بازي در سريال تلويزيونی«مورک غریبه» محصول شبكه ABC  امريكا چندي پيش دوباره به تلويزيون بازگشته بود؛ در واقع اين بازيگر 62 ساله، آخرين حضور تلويزيوني خود را با سريال « ديوانه ها » كه پخش ان از شبكه CBS امريكا و از اواخر تابستان سال گذشته شروع شد تجربه كرد كه در آن با «سارا ميشل گلار» به عنوان شريك كاري و نيز دخترش همبازي بود . همان زمان «ديويد ايي .كلی»‌ خالق اين سريال گفته بود : ما به بازيگري احتياج داشتيم كه بيننده بتواند از بازي او در قالب شخصيت سريال خصيصه هايي چون نبوغ ، جنون و نيز طنز و كمدي را در كنار خوي انسانيت برداشت كند. رابين اولين و بهترين كزينه بود».
صبا  در ادامه آخرین گفتگوي مفصل اين بازيگر فقيد  كه در مجله آمريكايي « پريد » -Parade Daily-  منتشر شده بود را تقديم شما مي كند كه بدون شك خاطرات زياد از تماشاي فيلمهاي بيادماندني او داريد ؛ از لابه لاي پاسخهاي رابين ويليامز در اين گفت و گو نيز كم و بيش  مي توان نشانه هايي از افسردگي روحي را در او كشف كرد .

بازگشت به تلويزيون برايت مانند چيست؟
جالب است؛ خيلي خوشحالم كه در اين كار با سارا همكاري مي كنم. او يك زن بسيار دوست داشتني است و ايده رابطه پدر و دختري در اين سريال نيز جالب است چون من خودم يك دختر دارم و بنابراين در اين نقش خوب جا افتاده ام.

بعد از 31 سال دوري از تلويزيون چرا حالا دوباره برگشتی؟

ايده داشتن يك شغل ثابت جذاب است . من دو انتخاب ديگر هم داشتم : اينكه بروم و در مسير استندآپ كمدي (‌كمدي ايستاده  )‌ بيفتم – يا اينكه تن به بازي در فيلمهاي كوچك و مستقل بدهم آن هم با حداقل دستمزد. فيلم خوب است اما بسياري از اوقات فيلمها حتي توزيع هم نمي شوند. تو صورتحسابهايي داري كه بايد پرداختشان كنی. زندگی من به شكل خوبي كوچك شده است. دارم مزرعه ام در «نپا» را مي فروشم. ديگر از پس پرداخت هزينه های آن بر نمي آيم.

آيا در دو طلاقت همه دارايی هايت را از دست دادی؟

نه همه شان را اما تقريبا بيشترشان را در دو طلاق از دست دادم. طلاق برايت گران  تمام مي شود. من درباره اين دو اتفاق به شوخي مي گفتم كه انها اولش رفتند كه تمام پولم را بگيرند اما بعد نظرشان عوض شد و به گرفتن نفقه كفايت كردند . طلاق قلبتان را از كيف پولتان بيرون مي كشد و پاره پاره مي كند. آيا اوضاع بعد از اين تصميمهايي كه براي زندگيم گرفتم خوب است ؟ بله . آيا من به آن سبك زندگي نياز دارم ؟ خير

در رسانه ها گفته بوديد كه احساس می كنيد لانس آرمسترانگ به شما خيانت كرده است؛  كسی كه با شما سال ها دوست بود. (‌توضيح صبا: لانس آرمسترانگ قهرمان هفت دوره رقابتهاي دوچرخه سواري تور دو فرانس و از دوستهاي قديمي ويليامز است كه در برنامه زنده اپرا اعتراف به استفاده از مواد نيروزا كرد و اين در حالي بود كه تا پيش از ان ويليامز بی خبر از اصل ماجرا بارها در مقابل دوربين رسانه ها با تعصب هر گونه ادعا درباره دوپينگ دوستش را رد كرده بود.)

فقط لانس نبود كه به من خيانت كرد. اكثر اعضاي تيم دوچرخه سواري دوپينگ مي كردند. من با او فقط يك بار آن هم در رويدادی قبل از مصاحبه اش با برنامه اپرا وينفری ملاقات كردم. بعد از آن ديگر او را نديده ام. اين قضيه به معناي واقعي كلمه مثل بيدار شدن كسي است كه هنوز زنده است؛ مثل اين حس است كه بلند شوي و بداني كه رويا ديگر تمام شده است.

تو خودت بعد از 20 سال مصرف مشروبات الكلی از اين اعتياد نجات پيدا كردی آن هم درحالی كه داشتي در فيلم «سفيد بزرگ» محصول سال 2005 ميلادي بازی می كردی.

يك روز به يك فروشگاه رفتم و يك بطری كوچك مشروبات الكلی را در قفسه ديدم ؛ بعد فوري تبليغ آن برند در گوشم طنين انداخت . به خودم گفتم «هی، بخورش، فقط همين يك دفعه»‌. آن را سر كشيدم و براي لحظات كوتاهي با خودم مي گفتم : « چه خوب كه حالم خوبه ! »‌اما خيلي زود اثراتش تشديد شد. در طول يك هفته يك عالمه از آن مشروبات را خريدم ؛ مانند بیکاره ای شده بودم كه طول خيابان را بالا و پايين مي كند. در يكي از جشنهاي شكرگزاري اينقدر مست بودم كه خانواده مجبور شد دستم را بگيرد و مرا از پله بالا ببرد. مي دانم كه خيلي بد بود. 

...كه بعد خانواده ات براي ترك اعتياد وارد عمل شدند و تو را در سال 2006 به مركز ترك اعتياد بردند .

اينطور نبود كه مثلا بخواهند اولتيماتوم بدهند و وارد عمل شوند ؛ همه يك جورهايي اين را به من مي گفتند كه « بايد اين كار را انجام بدهي » و من هم در جوابشان مي گفتم «‌آره حق با شما است »‌

درباره اولين تجربه ات در سازمان « الكلي هاي گمنام » ‌بگو . ( توضيح صبا :
سازمانی متشکل از معتادان به الکل است که برای قطع مصرف الکل تلاش می‌کنند. اعضای این سازمان این هدف را از طریق خودیاری و کمک سایر الکلی‌های در حال بهبودی با برگزاری جلسات منظم و در میان گذاشتن تجربیات خود با یکدیگر دنبال می‌کنند. الکلی‌های گمنام برای رعایت گمنامی که از اصول روحانی این انجمن است خود را با نام کوچک معرفی می‌کنند. )
در اولين جلسه اش كه شركت كردم حس خيلي خوبي داشتم اما دوباره كه از آنجا بيرون رفتم فردايش باز هم الكل مصرف كردم . بخاطر همين در جلسه بعدي حس خيلي بدي داشتم و گفتم :‌«‌من اوضاعم در هم پيچيده شده و ديگر نمي توانم در اين جلسات شركت كنم. » يكي از دوستان گفت :‌«‌اخه چرا ؟» كه من در جوابش گفتم  :‌«‌بعد از جلسه دوباره رفتم و الكل مصرف كردم . » او گفت :‌«‌ هي ! ما به زخمي ها شليك نمي كنيم. بي خيال برگرد! »

ميانه ات با رسانه هاي اجتماعي چطور است ؟

اين روزها خيلي عجيب و غريب شده اند . روزانه شاهد انتشار ويدئوهايي در فضاي يوتيوب هستيم كه نقطه اشتراك همه شان ترور ، بمبگذاران انتحاري و غيره است. غرق در تصاويري مي شويد كه خيلي وحشيانه است و اثر بي حس كننده روي شما دارد و بعد از مدتي شوك اوليه شما را فرو مي نشاند.
درباره توئيتر و توئيت نوشتن هم بايد بگويم كه اين دم و دستگاه واقعا قاتل گفت و گوها و مكالمات عادي است. مردم گاهي اوقات مخفيانه از شما عكس مي گيرند و يا با موبايل صدا يا تصويرتان را ضبط مي كنند كه اين يكي خيلي وحشتناك است. ناگهان ظاهر مي شوند و سر صحبت را باز مي كنند در حالي كه تو كاملا نور قرمز Record را مي تواني روي گوشي همراهشان ببيني.

چه شد كه براي حمايت از نيروهاي ارتش به تورهاي
USO پيوستيد؟ (‌توضيح صبا : USO و يا سازمان متحده خدمات ، نهادي غير دولتي در امريكا است كه وظيفه اش تقويت روحيه نيروهاي ارتش ايالات متحده آمريكا و خانواده هايشان آن هم از طريق ارائه برنامه ها ، خدمات و سرگرمي هاي زنده مثل كنسرتها است.)
اين كار را انجام دادم چرا كه برايم مانند نسخه واقعي فيلم « صبح بخير ، ويتنام » بود (‌توضيح صبا: فيلمي  ۱۲۰ دقیقه‌ای محصول سال 1987 به کارگردانی بری لوینسون و  با بازی رابین ویلیامز  كه در ان نقش يك مجري و دي جي در راديوي نيروهاي مسلح آمريكا را در زمان جنگ ويتنام ايفا مي كند ؛ مجري كه محبوب دل كل ارتش آمريكا مي شود.) اينكه مردم را از نزديك ببينم و به آنها تا جايي كه مي توانم كمك كنم. انها بهترين مخاطباني هستند كه تا به حال داشته ام.  قدرتمندترين تجربه چيزي نيست جز ملاقات با مجروحان جنگ در بيمارستانها  . يكي از دوستانم دارد برنامه اي را در يكي از بيمارستانهاي مخصوص جانبازان جنگ در سانفرانسيسكو دنبال مي كند . در برنامه او  ، كمدي درماني بخشي از فرآيند بهبود بيماران است. كمدي مي تواند يك راه خوب براي مقابله با آسيبهاي روحي و رواني شخصي باشد.

به گذشته كه نگاه مي كني افسوس نمي خوري؟

گاهي وقتها درباره كارهايي كه انجام دادم و فيلمهايي كه خيلي خوب از آب در نيامدند به خودم مي گويم :‌« چرا اين كار رو كردي‌؟ » اما در نهايت افسوس نمي خورم چرا كه با آدمهاي شگفت انگيزي آشنا شدم. هميشه يك چيزي بوده كه ارزشش را داشته باشد.

پس افسوس نمي خوري؟

نه چون افسوس هيچ وقت نمی تواند به تو كمك كند.

منبع: روزنامه صبا/ الناز خمامی زاده

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین