کد خبر: ۲۱۶۲۸۱
تعداد نظرات: ۲ نظر
تاریخ انتشار:
نگاهی به «کلاشینکف» آخرین ساختۀ «سعید سهیلی»

شلیکِ «کلاشینکف» سهیلی به انفعال مُدروز سینمای ایران

فیلم برخوردی قطعی و قضاوتی صاف و سرراست نسبت به آدم ها دارد، آدم ها یا خوبند و رفیق یا بد و نامرد! «کلاشینکف» جنگی ست همیشگی میان مرد و نامرد، مردی که در سخت ترین شرایط پای قول و قرارش می ماند و نااهلی که از همان ابتدای کار از پشت خنجر می زند؛ در جهانی که سیاه و تلخ است و نامردان بسیار بیشتر از مردان اند و رفیق ها انگشت شمارند.
شلیکِ «کلاشینکف» سهیلی به انفعال مُدروز سینمای ایرانیگروه سینما و تلویزیون، زمان زیادی ست که هر بار به سینما می رویم به فیلم های تکراری روبه رو می شویم، فیلم های اصطلاحاً مد روز، باب ذائقه ی مخاطب "امروزی" فارسی زبان، یا شاید فیلم هایی که ذائقه ی مخاطب را در تلاش های پیگیرانه به نفع خود تغییر داده اند و حالا نشسته و منتظر نتیجه ی دلخواه خود از موج به راه افتاده اند.

به گزارش بولتن نیوز، فیلم هایی درباره ی زن و مردی در خانه ی آپارتمانی و مشکلاتشان با فرزندان و اقوام و دروغ ها و خیانت های طبقه ی متوسط، درام ها آپارتمانی ایزوله؛ فیلم های که خودآگاهانه ولی با ظاهری بی تفاوت در راستای جذب مخاطب پیش می روند و همواره بیش از چیزی که باید تقدیر شده اند.

آری! در مقابل همه ی این مسائل مدرن و مشکلات به ظاهر عمیق و بی اخلاقی های بورژوازی، همه مسائل دیگر کهنه و پوسیده و غیرواقعی و نامناسب با جهان امروز انسان ایرانی"تهرانی" می آید. در یک کلام واژۀ "سودجویانه" می تواند کلمه ای مناسب برای توصیف احوالات این فیلم ها باشد. و اما مثال برای این فیلم ها؟ خودتان می توانید حدس بزنید.

شلیکِ «کلاشینکف» سهیلی به انفعال مُدروز سینمای ایرانی

تریلرهای کلاشینکف این تصور اولیه را پدید می آورد که با فیلم کارگردانی خوش ذوق و سلیقه روبه رو هستیم. سعید سهیلی که پیش از این آخرین تجربه اش، فیلم پرحاشیه و موفق در گیشه یعنی «گشت ارشاد» را ساخته بود، این بار دست به تجربه ای متفاوت تر زده و محتوای نقد اجتماعی را به صورت برجسته تری حفظ کرده است.

کلاشینکف با نقش آفرینی ساعد سهیلی، جمشید هاشم پور، فرهاد اصلانی و شقایق فرهانی، داستان از عادل(ساعد سعیلی) را روایت می کند که سربازیست که سر پست خود که نگهبانی از یک بانک است، خبردار می شود که خواهرش مورد آزار و اذیت قرار گرفته و در بیمارستان در حالت کماست. عادل پس از تلاش ناموفق برای گرفتن مرخصی ساعتی برای رسیدگی به مشکلش، نگهبانی خود را بی اجازه ترک می کند و کلاشینکفی که سر پست به دست می گرفت را نیز با خود برد. او به سرعت به سمت خانه می رود، خانه ای در ناکجاآباد که 3 خواهرش همراه شوهرخواهر بزرگش که خرجی آن ها را می دهد، در آن ساکن اند.

شلیکِ «کلاشینکف» سهیلی به انفعال مُدروز سینمای ایرانیانتخاب لوکیشن های حومه ی شهری فیلم بسیار بادقت انتخاب شده اند و  فضای خانه ی عموی عادل(که نقش او را فرهاد اصلانی بازی می کند) برای مدت زمانی اندک در فیلم، به اندازه ی پناهگاه یک روزه ی عادل، به قدری عجیب و دور از فضای روزمره ی ماست که حالتی سوررئال و میان واقعیت و رویا به فیلم می بخشد.

خانه در کنار گاوداری شوهر خواهرش، زینال قراردارد که نقش او را جمشید هاشم پور بازی می کند، مردی متحجر، لمپن و فحاش، خلافکار و غیرتی و به خواهر عادل که علاقه مند به سینماست و به عنوان سیاهی لشگر در فیلم ها بازی می کند، انگ هرزگی می زند و علت مشکلات پیش آمده برای او نیز همین است که شب پیش که از فیلمبرداری به خانه بازگشته، او را راه نداده و در چنین موقعیتی به او حمله و تجاوز شده است.

وقتی زینال به خواهر عادل فحش  می دهد و سیلی محکمی به صورت عادل می زند، عادل از شدت عصبانیت کنترل خود را از دست داده و کاه و علوفه ی گاوداری را به آتش می کشد و در حین زد و خورد تیری از کلاشینکف او ناخواسته در می رود و زینال در اثر یک اتفاق ناخواسته کشته می شود و از اینجاست که ماجراها یکی پس از دیگری پیش می آیند. عادل از صحنه ی قتل و آتش فرار می کند و خواهرکوچک کرولالش به دنبال او می رود، این شروع رابطه ای زیبا و جالب میان این برادر و خواهر نامتعارف فیلم است، رابطه ای که از اینجا تا انتهای فیلم حضور اصلی دارد و لحظات منحصر به فردی می آفریند. حالا پسران زینال که به دقت انتخاب شده اند و گریم شده اند، پولدارهای خلافکار و لمپن های بی سرو پا به قصد خونخواهی پدرشان می خواهند عادل را بکشند. همه جا سایه به سایه از خانه ی عمویش تا بیمارستانی که خواهرش بستریست او را دنبال می کنند و هر بار عادل به شیوه ای فرار می کند به طرزی اغراق آمیز حتی وقتی او را زنده به گور که می کنند، از خاک بیرون آمده و باز می گریزد. خواهر عادل همیشه با اوست. کودکی کرولال که نماد مظلومیت و بی صدایی طبقه ای که فریاد خود را فروخورده به آغوش مرگ می روند. درجایی از فیلم که یکی از دوستان قدیمی پدر عادل به او نارو می زند و او را زندانی می کندتا او را لو بدهد، لحظه ی زیبا و نابی وجود دارد و آنجاست که کودک کلاشینکف به دست گرفته و سر اسلحه را به سمت مردی که به برادرش خیانت کرده، چسبانده و نامفهوم فریاد می کشد! گریه و فریادهای نامفهوم و سراسر خشم!

شلیکِ «کلاشینکف» سهیلی به انفعال مُدروز سینمای ایرانی

فیلم دارای سکانس های تعقیب و گریز خوبی نیز هست و مخاطب را با دلهره همراه خود در سیر وقایع می کشاند. عادل از اینجا به آنجا برای جور کردن پول عمل خواهرش می رود و به دوستان دور و نزدیک سر می زند که پول قرض بگیرد. رفیق و نارفیق، مرد و نامرد از هم جدا می شوند. دوستانی که از چندرقازی که همه ی دارایی شان است، می گذرند تا به رفیق قدیمی شان که شاید به دلیل مشکلاتی که برایش پیش آمده، تا چندسال دیگر هم از او بی خبر بمانند، کمک کنند و مردان نااهلی که از تار سبیل و قول و قرار مردانه شان، می گذرند و برای رسیدن به پول بیشتر او را لو می دهند.

فیلم برخوردی قطعی و قضاوتی صاف و سرراست نسبت به آدم ها دارد، آدم ها یا خوبند و رفیق یا بد و نامرد! «کلاشینکف» جنگی ست همیشگی میان مرد و نامرد، مردی که در سخت ترین شرایط پای قول و قرارش می ماند و نااهلی که از همان ابتدای کار از پشت خنجر می زند؛ در جهانی که سیاه و تلخ است و نامردان بسیار بیشتر از مردان اند و رفیق ها انگشت شمارند.

شلیکِ «کلاشینکف» سهیلی به انفعال مُدروز سینمای ایرانیاز این تقسیم بندی صفر و صد و سیاه و سفید شخصیت های داستان که بگذریم به شخصیتی به نسبت پیچیده تر در داستان می رسیم. دوست قدیمی عادل(شهرام حقیقت دوست) که خود داستان فرعی تلخ دیگری را به فیلم اضافه می کند، پس از کمک به او راننده ی مینی بوسی را به عادل معرفی می کند که به جای خواب بدهد و اینجاست که با شخصیت رضا کلاش(بی تشدید) که نقش او را رضا عطاران به خوبی بازی کرده است، آشنا می شویم.

همانطور که گفتیم، این شخصیت از پیچیدگی بیشتری نسبتاً به دیگر شخصیت های «کلاشینکف» برخوردار است. کسی که نامردی روزگار بر او اثر کرده و عطوفتش را زیر لایه ی سنگین و چهره ی عبوس و رفتار سختگیرانه و بی تفاوتش پنهان کرده است. اما ساختار فیلم به گونه ایست که می توان حدس زد که این این قهرمان پیچیده، همان نجات دهنده ایست که منتظرش بودیم. باوجود اینکه در ابتدای حضور این شخصیت فقط از او شوخی های وقیحانه و بی تفاوتی  عطارانی می بینیم، عطاران اینجا هم با نبوغ خود آدم را ذوق زده می کند، جایی که باید چشمان بی حالت و بی فروغش چنان  همدلانه و پُرمعنی می شود که باور نمی کنید این همان آدمی ست که اول فیلم می شناختیم. اما شوخی های کلامی وجه جدانشدنی نبوغِ عطاران است و به راستی در ساختار فیلمفارسی وارِ «کلاشینکف» خوش نشسته است. اینجاست که مخاطب با خود می گوید، مگر می شود دیگر همه بد باشند و امید خود را به "رضا کلاش" از دست نمی دهد. امیدی اجباری! در ادامه اما عادل و رضا همواره با یکدیگرند و تا انتهای فیلم هم این دوستی پایدار می ماند. دوستی با رضایی که زودجوش است اما اگر مهر کسی به دلش بیفتد، او را هرگز تنها نمی گذارد و در این نبرد خیر و شر همراه عادل و خواهرش که نماینده ی خیرند می ماند.


شلیکِ «کلاشینکف» سهیلی به انفعال مُدروز سینمای ایرانیداستان فیلم تا حد زیادی به شیوه ی فیلمفارسی هاست (قهرمانی مرکزی در تلاش برای فرار از کسانی که جان او را می خواهند، درجهانی که تلخی اش پایانی ندارد) تا جایی که شاید بتوان گفت این فیلم ادای دینی ست به «قیصر» کیمیایی، شاهکار تاریخ سیمای ایران که قواعد سینمای پیش از خود را گرفت و آن ها را تغییر داد و در «قیصر» کار بست و سنت جدیدی در فیلمفارسی ایجاد کرد و در این سنت فیلم های زیادی در مرام «قیصر» ساخته شدند که شاید به همان اندازه تاثیرگذار باشند. این ادای دین چنان روشن و علنی است که حتی در جایی از فیلم در یک قهوه خانه، فردی موسیقی متن «قیصر» را با دهان به همراه سازی کوبه ای تقلید می کند. اما «قیصر» یکی است و یکی می ماند و همواره در جان های بیشمار در نبردی ناعادلانه میان خیر و شر، مظلوم و قهرمان خونین این نبرد باقی می ماند. نبردی که سالهاست ادامه دارد و در دنیایی که بیشترش را لکه های سیاه فراگرفته و کورسوی امیدی هم به چشم نمی خورد و قهرمان تنهای فیلم با خود می گوید: "ما به دنیا اومدیم اما دنیا با ما نیومد. حتی ظاهر و گریم ساعد سهیلی، بازیگر نقش  عادل که به خوبی از پس نقش برآمده نیز نشان از آن ارجاع آشکار و پنهان به «قیصر» دارد. صورت استخوانی و چشمان گیرا و پُرفروغ و تشنه ی انتقام او ما را به یاد بهروز وثوقیِ قیصر می اندازد. یک مرد، مردی تنها در مقابل دنیایی فاسد.

شلیکِ «کلاشینکف» سهیلی به انفعال مُدروز سینمای ایرانی
البته شاید تمام این ها به نظر برخی نخ نام و از کار افتاده بیاید اما با دیدن این فیلم خیال من از به وجود آمدن این مشکل احتمالی راحت شد. سهیلی جهانی کش آمده در زمان را به ما معرفی می کند که باورپذیر است و ما را با خود در تمام درگیری ها و گره ها می کشاند. لوکیشن هایی که به دقت انتخاب شده که باعث می شوند مخاطب با خود بگوید، اینجا دیگر کجاست؟!! اصلاً مگر "تهران" چنین جاهایی هم دارد؟ جاهایی که اگر به دختر در یکی از کانال های گم شده در زمین های خاکی اطراف تجاوز هم بشود آب از آب تکان نمی خورد و چیزی از این واقعیت کم نمی شود. جایی که ظلم پایان و جوابی ندارد. جایی که با آرامش نمادین بالای شهر تهران و اتوبان های پهن و دو طبقه و ماشین های مدل بالا نسبتی ندارد. جایی که با آن لحظه ی جادویی آغاز فیلم کمترین اشاره ای ندارد؛ لحظه ای که عادل میان خواهرش و نامزدش نشسته و بگو بخند می کند و آن ها را به دست هم و به خدا می سپارد! جایی که عشق به سینما جرم است و واقعیت تلخ کمترین انعطافی به تخیل از خود نشان نمی دهد. از عشق است که همه چیز آغاز می شود. از میل به فرار و تخیل و سینماست که تمام داستان شروع می شود و با امیدی جادویی و غیرواقعی که فقط با دوربینی شکاری می توان دید، تمام می شود.

شلیکِ «کلاشینکف» سهیلی به انفعال مُدروز سینمای ایرانی

آرامش ثانیه های جادویی ای که آغاز و پایان این سیر وقایع سریع و پی در پی و ظالمانه و تلخ را علامت می زنند. پیش از این هم گفتم که انتخاب بازیگران فیلم از نقاط قوت فیلم است و عطاران در یکی از بهترین نقش های خود را بازی می کند و انتخاب کودک کرولال نیز به جا بوده و معصومیت و طنزی غریب و لطیف را در چهره ی او می توان یافت. اندیشه فولادوند در یک سوم پایانی فیلم وارد می شود و همان ویژگی های خاص بازی خودش را دارد که در این فیلم خوب از آب درآمده اند.

با این همه، شاید شوخی های زبانی فیلم در جاهایی لوس و احمقانه به نظر بیاید اما همین شوخی ها نیز در فرمی که فیلم ارائه می دهد و محتوای فیلم را تعین می بخشد به خوبی جا افتاده است.

شلیکِ «کلاشینکف» سهیلی به انفعال مُدروز سینمای ایرانی

فیلم خودش عوامل نقد خود را ارائه می دهد پس نباید با بی انصافی فیلم را قضاوت کرد. فیلم دم از خودسری های اجتماعی نمی زند و عادل خوانخواه و انتقامجو و قاتل نیست و سیر ناسازگاری های روزگار است که او را آواره می کند. فیلم منظق داستانی خودش را دارد و جهان پُر ارجاع خودش را ارائه می دهد و اتفاقات به خوبی در فیلم جاافتاده اند. بدون اینکه مفاهیم لخت و عریان را به نفع خود و برای تحت تاثیر قرار دادن مخاطب به کار ببندد. آنگونه که اگر می کرد، مطمئناً این قدر بی انصافی در موردش صورت نمی گرفت و توانسته جهان خودش را بیاریند. جهان عادل و خواهر کوچک کر و لالش که بر روی قاتل برادر اسلحه می کشد و رفیقش که تا پای مرگ با او همراه است و معانی ارزشمند محدودی که در دنیایی سراسر سیاهی آن ها، ارزش اند و چون طلا ناب و کمیابند.

شلیکِ «کلاشینکف» سهیلی به انفعال مُدروز سینمای ایرانی

و در پایان باید گفت، به راستی مگر می شود، نبردی که کهن الگویی است همیشه زنده و تمام تاریخ بشر بر آن پایه ریزی شده و مناسبات قدرت را شکل داده، تاثیری که مقصودش است را با فرم مناسبی که انتخاب کرده بر مخاطب نگذارد!

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۰۰:۰۹ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۱
1
3
واقعاً فیلم خوبی بود
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۲:۴۶ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۱
2
0
گشت ارشادش که فاجعه بود یه فیلم فارسی درجه سه بعید میدونم کار جدیدش فیلم حتی متوسطی باشه!!!
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین