تصور كنيد فقط يكي از شهرهاي «زوريخ» سوييس، «ونكوور» كانادا، «وين» اتريش، «فرانكفورت» آلمان، «مادريد» اسپانيا، يا «نيويورك» آمريكا، فقط براي يك روز، آماج حملات هوايي و زميني ارتش يكي از كشورهاي مسلمان، همچون نيروي هوايي ارتش ليبي، اردن، سوريه، مصر يا حتي عربستان قرار گيرد.
خلبان مسلمانِ نيروي هوايي ارتش به دستور مقام مسئولِ! بالا دست خود و به پشتوانهي ساعتها برنامهريزي و نشست و برخاست سازمانهاي امنيت كشورهاي مسلمان، ماشهي بمبهاي نقطهزن و انفجاري را بر سر مسيحيان كشور ثاني بچكاند تا موشكهايي با قدرت تخريب بالا، خانه و كاشانهي مسيحيان از دنيا بيخبر، عمارت كليساهاي معظم شهر، مراكز بهداشت و بيمارستانها، زيرساختهاي حياتي شهر و از همه مهمتر حياتِ پاكِ انسانها را در عرض يك چشم به هم زدن، به سخرهي تهديد، به برزخِ هستي و عدم، و به ورطهي نيستي بكشاند. تصور كنيد بوي باروت و رنگ خاك و خون، همهي شهري را در قلب اروپا براي بيست و چهار ساعت تسخير كند. آژير خطر و چراغ قرمز، آرامش شهر را به هم زده و صداي ممتد موتور جنگندههاي مدرن اسلامي، ديوار صوتي را بشكافد.
حتي تصورش هم آسان نيست. نه؟
به نظر شما فرداي آن روز، جامعهي جهاني! چه بر سر كشورِ مسلمانِ مهاجم، خواهد آورد. آيا در بهترين حالت، اين سيل قطعنامهها و محكوميتها نخواهد بود كه بر عليه كشور متخاصم، روانه ميشود؟ آيا انبوه خطوط سرخ Breaking News ها، تصاوير تجاوز وحشيانهي روز قبل و صداي ريپورترهاي حاضر در صحنه، گيرندههاي تلوزيوني و راديويي را براي ماهها بلكه سالها مالامال و تغذيه نخواهند كرد؟ آيا اتحاديهي اروپا، جامعهي جهاني، سازمانهاي آزاديخواه، دولتهاي استعماري، بلوك غرب و شرق، دست در دست هم، در مقابل لحظه لحظهي بيست و چهار ساعت گذشته، دست بر روي دست گذاشته و برچسب سكوت بر دهان خواهند چسباند؟
بعيد ميدانم با سبقهي «وحدتِ مسيح» در بحرانهاي جهاني، پاسخي مهلك، پيكر كشور متجاوز را از هم نپاشد تا درس عبرتي باشد بر سايران و به قول شاعر پارسي زبان: عبرت است آن قصهای جان مر تو را.
اكنون گويي با سعهي صدر عجيبِ حاكميتِ همهي كشورهاي اسلامي، مدتيست فلسطين عزيز، شاهد دستيازي صهيونهاييست كه 66 سال است مرام انساني را در رحم مادرانشان جا گذاشته و پا به دنياي زبون حيوانيشان ميگذراند. پارهي تن اسلام اين روزها زخمي است. دنياي اسلام مدتهاست غدهاي بر تن دارد. روزهاي سختي كه بر نوار غزه در رمضان امسال ميگذرد.
و اين ما هستيم كه بر خلاف مشيِ هميشگي شيعه، عادت و غفلت را چاشني سفرههاي افطارمان كرده و تنها بدل به نظارهگران شكمبارهي اخبار «تحولاتِ فلسطـين» گرديده و فراموش كردهايم كه "كساني كه در مقابل جنايات اسراييل ساكتاند نوبت خودشان هم خواهد رسيد".
هنوز مدت زيادي نگذشته است كه انديشمند عزيز ما، نوشت و منتشر شد: "فلسطین، نه مسئلهای عربی و حتی نه فقط مسئلهای اسلامی، بلکه مهمترین مسئله حقوق بشری جهان معاصر است." اكنون ما را چه شدهاست كه در هياهوي ميز مذاكرات با قدرتهاي غربي بر سر مسائل هستهاي، تن به ذلت سكوت دادهايم و هر از گاهي به بازپخش نداي آزاديخواهان جهان كه فارغ از مواضع انقلابي و شرايط نژادي، با تكيه بر اصول انساني، نسبت به كردهها و اعمال رژيم متوحش اسراييل، موضع و مسئله دارند، اكتفا ميكنيم. آيا ما در مرام حكومت تشيع علي نفس ميكشيم و اين چنين آسوده، اخبار فلسطين عزيز را پي ميگيريم؟ توجه به این مسئله از آن جهت مهم است که درحالیکه جهان بشریت به نحوی درگیر موضوع فلسطین شدهاند؛ هنوز بسیاری از خشکمغزان و کسانیکه در پی تضعیف جبههی مقاومت هستند، فلسطین را مسئلهای عربی قلمداد میکنند!
ما بايد قدر خويش را بزرگتر از آن بدانيم كه محبت خويش را از كساني دريغ نماييم كه در فلسطين غمديدهاند. بيوه شدهاند. فرزند از دست داده، يا غبار يتيمي بر چهرههايشان نشاندهاند. از نوجواني محصل در نوار غره كه اين روزها به جاي تحصيلي آسوده، مردانه در فكر انتفاضهاي ديگر است، از عروس و دامادي تازه عقدكرده با هزار و يك آرزوي نيكو در كرانهي باختري يا پيرمردي رنجكشيده كه آفتابهاي واپسين عمر خويش را به نظاره نشسته است بايد خجالت كشيد. ما بايد قدر خويش را بلندتر از آن بدانيم كه اهمال سستعنصران هم آيين، از سلام فياض و محمود عباس گرفته تا ياسر عرفاتي كه در اسلو آن كار دگر كرد، اسباب آسايش و بيتحركي ما را فراهم آورد.
خميني كبير رضواناللهعليه سالها قبل هنجرهاش را، روحش و فكرش را فدا كرد تا به ما بفهماند: "مسلمانان ننشينند كه حكومتهايشان برايشان عمل بكنند و اسلام را از دست صهيونيزم نجات بدهند. ننشينند كه سازمانهاى بينالمللى براى آنها كار بكنند. ملتها خودشان قيام كنند و حكومتهاى خودشان را وادار كنند در مقابل اسرائيل بايستند. اكتفا نكنند به محكوم كردن".
آيا به راستي وقت آن نرسيده است اگر ديپلماسيهاي دست و پا گير، توان حركت را از ما سلب كرده، تخصيص وجوهات شرعي، توسط عالمان دين به مسئلهي فلسطين، معادلات چركينِ ذهنهاي چروكين سردمداران منطقه و به تبع آن آرامش شهرهاي صهيوننشين حيفا، تلآويو، اورشليم، اشكلون، اشدود و ... را به هم ريزد؟ انشالله و به اميد آن روز.