دوران اعتدال یک ویژگی بسیار جالب دارد و آن، تولید انواع تقسیم بندیها در عرصهی سیاسیست. یکبار شما را به دلواپس و دلآرام تقسیم میکنند. بار دیگر هم به جدیدالاسلام و قدیمالاسلام. حالا خیلی به دلواپس و دلآرام کار نداریم. بیشتر حرف ما در این وادی مربوط به نو یا کهنه بودن مسلمانی فعالان سیاسی کشور است. جدیدترین ورژن جناحبندی کشور، که البته چون هیچکدام ما تاریخ تولدمان را خودمان تعیین نمیکنیم، بالاجبار در یکی از این دو جناح جا میگیریم.
گروه سیاسی، دوران اعتدال یک ویژگی بسیار جالب دارد و آن، تولید انواع تقسیم بندیها در عرصهی سیاسیست. یکبار شما را به دلواپس و دلآرام تقسیم میکنند. بار دیگر هم به جدیدالاسلام و قدیمالاسلام. حالا خیلی به دلواپس و دلآرام کار نداریم. بیشتر حرف ما در این وادی مربوط به نو یا کهنه بودن مسلمانی فعالان سیاسی کشور است. جدیدترین ورژن جناحبندی کشور، که البته چون هیچکدام ما تاریخ تولدمان را خودمان تعیین نمیکنیم، بالاجبار در یکی از این دو جناح جا میگیریم.
به گزارش بولتن نیوز، البته ریشهی این تقسیم بندی به همان صدر اسلام برمیگردد. یعنی همان موقع که بین مهاجرین و انصار اختلاف افتاد و هر کدام سعی کردند توی سر کار ویژهی طرف مقابل زده و کار ویژهی خود را ویژهترین کار تمام ادوار حتی آیندهی اسلام جلوه دهند. اما انگار هم مهاجرین و انصار زمان رسولالله (ص) و هم آنهایی که قدیمالاسلامی امروزشان را به رخ میکشند یادشان رفته که خداوند در قرآن فرموده پیش من تنها با تقواترینتان ارزشمند است.
راستش با این تقسیمبندی جدید به یاد زبل بازیهای رزمندگان دوران دفاع مقدس افتادم و تصمیم گرفتهام بروم شناسنامهام را دستکاری کنم تا شاید اینطوری بشود در جبههی قدیمالاسلامها قرار گرفت. البته اگر ما را جزء شناسنامهدارها قرار دهند. راستی یادم رفت به این تقسیمبندی اشاره کنم: شناسنامهدارها و بیشناسنامهها. اما اگر ما هم جزء شناسنامهدارها باشیم و باز هم اگر بشود جرم خط خطی کردن شناسنامه را به جان خرید، تنها راه تغییر جناح ما این است گویا.
اما انگار باید این روزها غبطه بخوریم به حال کسانی چون هاشمی رفسنجانی که سعادت داشت مادرش او را خیلی زودتر از ما به دنیا آورد. انگار باید این روزها برویم پیش مادرمان و اعتراض کنیم که مادر! چرا من را زودتر نزاییدی تا من هم امروز در جبههی قدیمالاسلامها نفس میکشدیم.
ولی از این حرفها گذشته، حتما کسی مثل من غبطه میخورد به حال قدیمالاسلامی چون مرحوم آیتالله محمدی گیلانی که هیچ وقت ادعای قدمت انقلابی بودنش را پتک نکرد که بکوبد بر سر دیگران، اما در کارنامهاش نمرهی بیست عملی را دارد که فریاد زنان کسوت اسلامی و انقلابی بودن، نه تنها به آن حوزه نزدیک نمیشوند و نه تنها از آن کار فراریند که حتی همان انقلابی که امروز نان کسوتشان در آن را میخورند، خرج نزدیک نشدن به آن کردهاند.
اصلا آدم قدیمالاسلام باشد مثل مرحوم محمدی گیلانی که وقتی دید فرزندش پایش را از مسیر انقلاب آنطرف قرار داد، خودش با دست خودش حکم اعدام آن فرزند ضدانقلاب را صادر کرد. نوشتن و خواندن و شنیدن و حتی شاید دیدن "صدور حکم اعدام برای فرزند ضدانقلاب" خیلی راحت باشد. اما باید جای مرحوم محمدی گیلانی باشی تا سختی تن دادن به این گزاره را درک کنی. باید مثل بعضی از استوانههای انقلاب باشی که پای فرزند آنها هم لغرزید ولی آنها نتوانستند سنگینی باری که محمد گیلانی به دوش کشید را بکشند. آنها خوب درک میکنند محمد گیلانی چه کشید در آن لحظه و در این سالها. و چه حقیرند این کلمات و عبارات برای انتقال این حالت...
مرحوم محمدی گیلانی قدیمالاسلام بود، اما هیچوقت این قدمت را غنیمت نکرد چون میدانست که خیلیها مثل طلحه و ذبیر، با وجود همهی خدماتشان و استوانه بودنشان، عاقبت به خیر نشدند. چون اصلا قدمت در اسلام عاقبت به خیری نمیآورد. عاقبت به خیری را عمل صالح، مراقبت در حفظ اندوختههای پیشین و تلاش برای در خط اسلام و انقلاب بودن میآورد. مرحوم آیتالله محمدی گیلانی حتما الگوی قدیمالاسلامهای امروز ماست. ما برای اینطور قدیمالاسلامها کلاهمان را برمیداریم اما نه برای اینکه جزء والسابقونند، بلکه چون جزء المراقبونند.