این روزها در میانهی چهارمین ماه از سالی هستیم که قرار بود در آن، شاهد مدیریت جهادی دولت در عرصههای سیاسی و اقتصادی باشیم. البته این موضوع را میدانیم که مقولهی مورد اشاره تنها مختص به سال جاری نبوده و باید در همهی زمانها شاهد مدیریت جهادی دولت، آنهم در همهی عرصهها باشیم. اما از آنجا که امسال، اولین سال حضور تمامقد دولت جدید در مدیریت کشور است گویا قرار بود تا با این نامگذاری، حجت بر ایشان تمام شود که اولا نیاز کشور به مدیریت جهادیست و ثانیا فرهنگ و اقتصاد، اصلیترین جلوهگاههای این امر باید باشد.
حال سوالی که اینجا مطرح میشود آن است: در این حدود چهار ماه، دولت چقدر توانسته در اقتصاد و فرهنگ کشور مدیریت جهادی داشته باشد؟ آیا آن تلاش خارج از حد معمول توسط دولت که باید برای ارتقای کارهای تولیدی، ارتقای برداشت از ظرفیتهای اقتصادی داخلی، ایجاد شغلهای جدید، گسترش زیرساختها، کاهش تورم، افزایش حجم ثروت ملی، افزایش توانمندسازیهای اقتصادی شهروندان و ... صورت میگرفت، انجام شده است؟
آیا آن تلاش خارج از حد معمول توسط دولت که باید برای ترویج اخلاق اسلامی در جامعه، تغییر سبک زندگی، ایجاد عدالت فرهنگی و رسانهای، امنیت شغلی هنرمندان و فعالان فرهنگی، جلوگیری از جنگ نرم دشمن، کشف استعدادهای فرهنگی ناشناخته، کمک به فعالیتهای فرهنگی مردم نهاد و ... صورت میگرفت، انجام شده است؟
البته ورود دولت به این عرصه نیازمند دو مقدمهی اساسیست که به نظر میرسد در دولت یازدهم چندان فراهم نیستند. مقدمهی نرمافزاری یا همان اعتقاد به مدیریت جهادی در فرهنگ و اقتصاد، و مقدمهی سختافزاری یا همان وجود توانایی تحقق چشماندازهای این هدفگذاری بزرگ و استراتژیک.
منباب نرمافزار قضیه باید گفت هرچند در کلام و منطق دولتیان صحبتی دایر بر مخالفت ایشان با شعار سال وجود ندارد و شاید هم هر از چند گاهی، در مصاحبههایشان به آن گذری بزنند اما نشانهی چندانی از گرایش دولت به سمت مدیریت جهادی نیز در منطق دولتمردان نیست. چون کمترین توقع این بود که حداقل در این بازهی زمانی، برنامه و روش نیل دولت به چشمانداز طراحی شده تولید میشد اما خبری در این خصوص نیست که نیست.
البته از دولتی که قویا اعلام کرده دنبال حضور در عرصهی فرهنگی نیست و برنامههای اقتصادیش، از چند سال پیش در مرکز مطالعات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت طراحی شده و جهتگیریهایش کاملا پیداست، توقعی هم نمیرود که نرمافزاری در راستای مدیریت جهادی داشته باشد. به عبارت دیگر، گویا مدیریت جهادی ربط چندانی با گفتمان دولت یازدهم ندارد و واژهای غریب در آن جمع است.
اما گذشته از مقدمهی نرمافزاری لازم، دولت یازدهم سختافزار این کار را هم دارا نیست. هرچند نمونههای معدودی از جهادگران پا به سن گذاشته در تاریخ به چشم میخورد اما در کل قاعده بر این است که کار جهادی به نیروی انسانی جوان و پر انرژی نیازمند است. جوانانی که هم علاقه به این حجم خارج از عرف کار داشته باشند و هم توانایی آنرا. اما وقتی میانگین سنی دولت نشان از مسنترین دولت تاریخ نه تنها جمهوری اسلامی که حتی تاریخ ایران دارد، چطور میتوان توقع داشت که انرژی و انگیزهی لازم برای مدیریت جهادی در دولت وجود داشته باشد؟ چه اینکه گذر یک ساله از عمر دولت نیز موید این نکته است.
البته همانطور که گفتیم، مدیریت جهادی تنها برای امسال نیست و باید در همهی دولتها لحاظ شود. پس در این زمینه هر وقت ماهی را از آب بگیریم تازه است و غنیمت. به شرطی که اولا به این شعار اعتقاد پیدا کنیم و ثانیا تغییرات لازم برای نیل به این هدف را پذیرفته و در عمل به آن تن دهیم. حال این دولت یازدهم است و تکلیفی که بر گردن دارد. آیا دولت اعتدال ضرورت مدیریت جهادی را درک خواهد کرد؟ و آیا خواهد پذیرفت که این نوع از مدیریت و فعالیت باید در اقتصاد و فرهنگ کشور تبلور بیشتری داشته باشد و نه لزوما و منحصرا در سیاست خارجی؟ و آیا دولت یازدهم به تغییرات لازم برای نیل به سمت مدیریت جهادی تن خواهد داد؟ آینده خیلی چیزها را روشن خواهد کرد...