در این دور از مذاکرات، به علت حاد شدن مسائل و روابط مابین روسیه و بلوک غرب، این کشور دیگر نقش میانجی یا کشوری بیطرف (نظیر آن چیزی که تا به حال سعی در وانمود آن داشت) را در این مذاکرات نخواهد پذیرفت. در چند ماه گذشته و متعاقب بحران اوکراین، روسیه در وجه سیاست بینالمللی دچار پوستاندازی شدیدی شده است و سعی دارد قدرت خود را در عرصههای گوناگون به رخ شرکای قدیمی بکشاند. موضوع اوکراین که پیش از این یادداشتهای فراوانی پیرامون آن در تارنمای پترونت منتشر کردهایم یک نقطهی عطف یا گرهگاهی تاریخی در تکوین سیاست خارجی روسیهی پساشوروی به حساب میآید و به راحتی میتوان پیشبینی نمود که این تغییرات در میز مذاکره هستهای با ایران (در مقام شریک استراتژیک روسیه) به چشم بیاید. از طرف دیگر روسیه در تصمیمی بسیار جسورانه بازار فروش محصولات هیدروکربنی خود را از غرب به شرق منتقل کرده و پیشبینی میشود که در آینده روز به روز از میزان وابستگی خود به اروپا بکاهد و این یعنی این که دیگر روسیه از لحاظ اقتصادی وابسته به اقتصاد اتحادیهی اروپا نخواهد بود. این امر باز هم دست روسیه را برای نقشآفرینی بسیار پُررنگتر در مذاکرات هستهای باز میکند.
در مورد چین نیز با شدت و حدت کمتری این مهم به وقوع پیوسته است؛ به این معنی که در جریان اتفاقات سیاسی اخیر، این کشور خود را در حفاظ ایمنی از کشورهای دوست میبیند و این یعنی کمتر شدن میزان وابستگی سیاسی این کشور به اتحادیه اروپا و ایالات متحده. بنابراین جبههی دوستان ایران در میز مذاکرات در دور جدید گفتوگوها به شدت تقویت شده است و از آن گذشته ایران نیز به سبب فعل و انفعالات داخلی یک سال گذشته و همچنین تطابق هرچه بیشتر با شرایط تحریمی و در نهایت کاهش محدود تحریمها در شش ماه گذشته، حریفی دست و پا بسته برای بلوک غرب به حساب نمیآید.
در طرف دیگر میز هم تحولات سیاسی-اقتصادی قابل توجهی به وقوع پیوسته است؛ جذابیت موضوع هستهای ایران به عنوان یک مانور تبلیغاتی برای ایالات متحده دیگر چندان بالا نیست و شرکای این کشور نیز از روند فرسایشی و هزینههای اقتصادی این شوآفِ تبلیغاتی خسته شدهاند. ایالات متحده میخواهد تمرکز خود را از خاورمیانه به سایر نقاط جهان معطوف کند و همین موضوع نیز باعث میشود که خُرده حسابهای خود با کشورهای منطقه را تسویه کند. این کشور در اولین اقدام نیروهای نظامی برجای مانده از جنگهای عراق و افغانستان را از این مناطق خارج کرد (در مورد افغانستان این روند با سرعت در حال انجام است و در مورد عراق به انجام رسیده است). بعد از آن، آمریکا دست طمع را از سوریه شست (بدین معنا که دخالت خود در سوریه را کاهش داد) و سپس متحدان عربی خود در خاورمیانه را نیز در مواجهه با بحرانهای منطقهای تنها گذاشت؛ حالا فقط میماند بحران هستهای ایران که در شش ماه گذشته به نظر میرسد آمریکا قصد دارد تا به گونهای آبرومند آن را نیز حل و فصل کند. ایالات متحده در دوران افول خود به سر میبرد و مجبور است برای بازسازی هژمونی سیاسی و اقتصادیاش استراتژیهای بینالمللی خود را با شرایط جدید تطابق دهد.
اتحادیه اروپا نیز که پس از جنگ جهانی دوم همواره نقش یک دنبالهروِ سر به زیر و چشم و گوش بسته را برای آمریکا بازی کرده است امروز به جز تعریف یک شخصیت مستقل هیچ راهی در مقابل خود نمیبیند. بنابراین این اتحادیه هم دوست دارد که پروندههای قدیمی و فرسایشی سیاست بینالمللی خود را مختومه اعلام کرده و برنامههای جدیدی برای اعضای خود تعریف کند.
همانطور که مشخص است همهی طرفهای درگیر اولین چیزی که از مذاکرات هستهای ایران میخواهند مختومه شدن آن است. اما این مهم پیچ و تابهایی هم دارد. قطعاً ایالات متحده و اتحادیه اروپا نمیخواهند خود را شکست خوردهی این مذاکرات جلوه دهند و سعی میکنند تا وجههشان در این روند حفظ شود. همین مسئله هم باعث میشود که تمام تلاش خود را مصروف قبولاندن یک توافق ضعیف و یکجانبه به طرف ایرانی کنند.
در روزهای منتهی به نگارش این یادداشت ایران پذیرفته است که لغو تمام تحریمها در یک روز عملی نیست و غرب هم پذیرفته است تا از ادعای خود در مورد توقف کامل روند غنیسازی در خاک ایران دست بردارد. در شرایط عادی دو طرف هیچگاه با این حجم از اختلافات نمیتوانستند تا پای نوشتن توافق جامع پیش بروند اما به دلایل پیش گفته، ظاهرا ارادهی دو طرف برای تمام کردن حرف و حدیثها پیرامون برنامه هستهای ایران جدی است. حالا طرفین در آغاز برنامه نگارش توافق نهایی هستند و اجماعی نسبی نیز در مورد کلیات آن وجود دارد. پس توافق نهایی در عین غیرممکن به نظر رسیدناش کاملاً در دسترس است.
حال اجازه دهید گزینههای مختلف در مورد آینده مذاکرات هستهای را با هم مرور کنیم. سناریوی اول به این شکل خواهد بود: فرض کنید که ایران رفع تدریجی و مثلا یک تا دو سالهی تحریمها را پذیرفته و طرف غربی نیز به محدود شدن نسبی برنامه غنیسازی ایران رضایت دهد و مسئله برنامه موشکی ایران را نیز وارد معادلات پیچیدهی نگارش متن توافق نهایی نکند؛ در این صورت وضعیت چگونه پیش خواهد رفت:
در مورد ایران هیچ گونه ابهامی وجود ندارد؛ ایران از ابتدا تا انتها میدانست که برنامه هستهایاش تنها یک بهانه است و همچنین آمادگی و توان آن را نیز دارد که حتی بعد از توافق نیز نتواند میزان فروش نفت خود را به سطح سابق ارتقا دهد، بنابراین با افزایش صادرات رسمی و متعارف به حدود 2 میلیون بشکه در روز و پی گیری مسئلهی تهاتر روزانه 500 هزار بشکه نفت با روسیه و دست زدن به سایر برنامههای جایگزین خود میتواند با شرایط جدید برای همیشه انطباق پیدا کند (همانطور که با تحریمهای دوران جنگ با عراق انطباق پیدا کرد). بازار جهانی نفت نیز به علت ماهیت تدریجی ورود دوباره نفت ایران علاوه بر این که دستخوش تغییرات شگرف نخواهد شد، حتی به ثبات نیز خواهد رسید.
در سناریوی بعدی دو طرف تنها بر سر این که این مانور تبلیغاتی در سطح سیاسی پایان یابد و تحریمها نیز در روندی بسیار کند (در حد 10 سال) برداشته شود به توافق خواهند رسید. در این توافق ضعیف و یکجانبه وضعیت ایران چندان تغییری نخواهد کرد و تنها مزیتی که عاید این کشور خواهد شد، از بین رفتن تنش سیاسی و بالا رفتن قدرت چانهزنی سیاسی این کشور است. این سناریو بعید است و به احتمال زیاد عملی نخواهد شد.
سناریوی دیگر این است که به علت بالا گرفتن بحران در عراق، ورود نسبتاً پر قدرت ایران به بازارهای جهانی نفت و جبران کاهش تولید عراق، توجیهپذیر میشود. در این حالت غرب به علت در تنگنا قرار گرفتن و حاد بودن شرایط، مسئلهی هستهای ایران را با شکست در جبهه سیاسی و پیروزی در جبهه اقتصادی (ثبات بازار نفت و تأمین نظر شرکتهای چندملیتی که از تحریمهای ایران متضرر شدهاند) برای همیشه بایگانی میکند. به این ترتیب شاید حتی اتحاد استراتژیک ایران و روسیه (رقیب قدرتمندترِ غرب در سطح جهانی) قدری متزلزل شود و از این طریق نیز بُردی مقطعی و ضعیف برای واردکنندگان آتی نفت ایران- و از جمله کشورهای اروپایی- ایجاد شود.
و سناریوی نامحتملِ آخر نیز شکست مذاکرات برای همیشه و تشدید تحریمهاست. در بالا دلایل نامحتمل بودن این سناریو و علت تمایل شدید طرفین برای پایان یافتن ماجرای هستهای ایران را به صورت مفصل مورد بررسی قرار دادهایم. اما از آن جایی که همیشه باید انتظار رفتار غیرعقلانی از کنشگران سیاست بینالمللی را نیز داشت و از آن گذشته شکست قطعی مذاکرات هستهای نیز نوعی پایان یافتن ماجرا به حساب میآید، مجبوریم به این سناریو نیز بها دهیم. در صورت شکست مذاکرات، غرب مجبور است با هزینهای بسیار بالا تحریمهای ایران را شدت بخشیده و عملاً نفت این کشور را از چرخهی بازار حذف کند. این مسئله در مقطع کنونی و با توجه به بحران عراق، انفجار بازارهای جهانی نفت را را باعث شده و حتی ممکن است قیمت نفت را بالای 150 دلار در هر بشکه برساند. غرب قطعاً در مقطع فعلی خواهان این شرایط نیست اما ممکن است نسبت به آینده و توان کنترل بازارها توسط خود مطمئن باشد.
در میان سناریوهای فوق سناریوی اول محتملترین و سناریوی آخر نامحتملترین گزینههای ممکن هستند. اما باز هم باید تأکید کنیم که بنا بر شرایط، کنشهای سیاسی و خبرهایی که از طرفین به گوش میرسد احتمال این که تعادل میز مذاکرات به سمت پایان یافتن مسالمتآمیز مسئلهی هستهای ایران میل کند، احتمال بسیار بالایی است. امروز همه خواهان بسته شدن پرونده هستهای ایران هستند، چرا که مسائل مهمتری نظیر رقابت نفسگیر اقتصادی با چین، مناقشات شدید سیاسی با روسیه و افول قدرت آمریکا همگی باعث شده تا بلوک غرب بخواهد با تمرکز بیشتری به مشکلات اصلی خود بپردازد و کمتر درگیر مسائل حاشیهای و تبلیغاتیِ خود باشد.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com