کد خبر: ۲۰۸۹۰۱
تاریخ انتشار:
همزمان با سالروز شهادت شهید چمران

اختتامیۀ اکران «چ» وخاطره گویی همسرشهیدچمران

حجت‌الاسلام سیدعبدالله حسینی گفت: اگر امثال حاتمی‌کیا نبودند و حاتمی‌کیا به فکر چمران نمی‌افتاد، چمران سنگ قبری در بهشت‌زهرا و یک اتوبان در تهران بود
گروه سینما و تلویزیون، حجت‌الاسلام سیدعبدالله حسینی گفت: اگر امثال حاتمی‌کیا نبودند و حاتمی‌کیا به فکر چمران نمی‌افتاد، چمران سنگ قبری در بهشت‌زهرا و یک اتوبان در تهران بود.

به گزارش بولتن نیوز، مراسم اختتامیه اکران فیلم سینمایی «چ» شامگاه روز جمعه 30 خرداد و همزمان با سالگرد شهادت دکتر مصطفی چمران با حضور مهدی چمران رئیس شورای اسلامی شهر تهران و جمعی از هنرمندان و مردم در میدان امام حسین (ع) برگزار شد.

در ابتدای این مراسم پژمان لشکری‌پور مدیر پروژه فیلم سینمایی «چ» ضمن عرض خیرمقدم به حضار طی سخنانی گفت: وقتی اکران رسمی فیلم «چ» را در سینما آزادی شروع کردیم اوایل بهار بود و خیلی خوشحالیم که اختتامیه این فیلم در این میدان قرار گرفته و مهمتر از همه اینکه در شب شهادت دکتر مصطفی چمران برگزار می‌شود.

وی افزود: این برنامه برای اولین بار به صورت مردمی شکل گرفته است و وقتی این موضوع را با آقای حاتمی‌کیا مطرح کردم ایشان گفتند که آیا مردم به تماشای فیلم در میدان امام حسین خواهند آمد که به لطف خدا همین هم اتفاق افتاد و مردم استقبال خوبی کردند.

بنا بر این گزارش در ادامه این مراسم محمدرضا جعفری جلوه مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی طی سخنانی عنوان کرد: خرداد نشانه‌های بسیار بزرگی دارد ماندگار در یادها که یکی از آنها میان عروج امام حماسه‌ساز انقلاب در 14 خرداد 68 و دیگری در 31 خرداد یاد و نشان از یک قهرمان وجهه‌های گوناگون علم و فرهنگ و جهاد و شهادت، مردی از تبار دیار شیران شهر دکتر مصطفی چمران، همان که از اوج تجمع دنیوی غرب و امتیازات حاصل از مدارج علمی و عناوین از این دست فرود آمد و تا اوج عروج ایران برفراز شد.

وی ضمن تشکر از عوامل فیلم سینمایی «چ» تأکید کرد: دست مریزاد به آنان که در این راه طی سالیان کوشیدند و از میان ایشان هنرمند دل آگاه و هنرمند برافراشته از انقلاب و دفاع مقدس جناب آقای حاتمی‌کیا در میان آثار خود امام (ره) و خاص انقلاب را باز آفرید. مرحبا بر او و همراهانش که در این پروژه بزرگ تلاش کردند و توانستند اثری گران قدر و ایثار فرایند را در طی چند ماه گذشته این فیلم در پرده سینماهای کشور درخشید بدان امید که برشی و آثاری از این دست افزوده شود و برای نسل و امروز و فردا از سینما بیش از پیش استفاده شود.

در ادامه این مراسم بانو کاظم‌زاده همسر شهید اصغر وصالی طی سخنانی کوتاه یادآور شد: من قرار نبود در این مراسم صحبتی داشته باشم اما فرصتی که پیش آمده تشکر می‌کنم و از کسانی که بعد از 34 سال از ماجرای پرالتهاب پاوه یاد کرد و گمنامی اصغر وصالی را به یاد آوردند تشکر می‌کنم شهیدی که از 13 سالگی فعالیت سیاسی خود را شروع کرد و در انقلاب لحظه‌ای آرام نبود و با اولین درگیری‌های کردستان به عنوان فرمانده حاضر شد و در شروع جنگ در سر پل ذهاب نهایتاً در 28 آبان ما و همزمان با روز عاشورا شهید شد.

وی افزود: در اینجا گفتن از گذشته‌ها زیاد است ولی جا دارد از کسانی تشکر کنیم که زنده کننده یاد شهیدان هستند به امید اینکه سایر هنرمندان این راه را ادامه دهند.

وی خاطرنشان کرد: از دست‌اندرکاران عرصه فرهنگی درخواست دارم که زیباتر از گذشته و فرهنگی‌تر از گذشته یاد شهیدان را زنده کنند.

بر اساس این گزارش، در ادامه این مراسم مهدی چمران رئیس شورای اسلامی شهر تهران طی سخنانی اظهار داشت: تشکر می‌کنم از هنرمندانی که دست به کار شدند و فیلمی از شهید چمران را ارائه دادند.

وی افزود: درست است که امشب شب شهادت دکتر چمران است و مثل فردا روزی او در دهلاویه در ظهر خونین به شهادت رسید.

چمران در ادامه به بیان خاطراتی از شهید دکتر چمران پرداخت و گفت: همین ساعات شب در اهواز در اتاق توجیه همراه او بودیم و تا نیمه‌های شب سخنان او را گوش می‌کردیم و آخرین جمله‌ای که او می‌گفت این بود که بعد از من آبروی مرا حفظ کنید و فکر می‌کنم که آقای حاتمی‌کیا و همکارانش توانستند این کار را انجام دهند.

رئیس شورای اسلامی شهر تهران در ادامه به بیان خاطراتی از حضور شهید مصطفی چمران در منطقه سوسنگرد پرداخت.

در ادامه این مراسم مادر شهید بهروز صبوری که در این مراسم حاضر بود طی سخنانی کوتاه تأکید کرد: خیلی خوشحالم که مرا به این مراسم دعوت کردید و من هم بعد از 31 سال بهروز را مثل اربابش بدون سر و مثل علمدار کربلا بدون دست تحویل گرفتم و فقط چند تکه استخوان از او به جای مانده است که به آنها افتخار می‌کنم.

بنا بر این گزارش، حسین طلا نماینده مجلس شورای اسلامی نیز طی سخنانی با اشاره به عملیات بیت‌المقدس 7 خاطرنشان کرد: عملیات بیت‌المقدس 7 بود که عراق اواخر جنگ برخی از مناطق را رد کرده بود و پیشروی خود را به مناطق ما زیاد کرده بود و جلو آمده بود که چند گردان ما مستقر شدند و پدافند کردند و در یک لحظه یگان عراق گردان ما را قیچی کرد که خدا شهید حمید شانه‌ساز را رحمت کند که وقتی به او گفتیم بهتر است عقب‌نشینی کنیم او ایستاد و لحظه‌ای به عقب بر نگشت.

حجت‌الاسلام سیدعبدالله حسینی معاون اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران در حوزه فلسطین طی سخنانی با اشاره به نقش چمران در انقلاب تأکید کرد: تمام چیزی که از چگوارا نقل می‌کند قطره‌ای در مقابل اقیانوس چمران است اما چه اتفاقی افتاده که چگوارا بر روی تی‌شرت‌های جوانان خارج در جهان نقش می‌بندد اما در کشور خودمان در مورد این شهید کاری انجام نمی‌شود.

وی افزود: اگر امثال حاتمی‌کیا نبودند و حاتمی‌کیا به فکر چمران نمی‌افتاد چمران سنگ قبری در بهشت‌زهرا و یک اتوبان در تهران بود.

در پایان این مراسم از بانو کاظم‌زاده همسر شهید اصغر وصالی و مادر شهید بهروز صبوری توسط بابک حمیدیان و سعید راد تجلیل به عمل آمد همچنین از عوامل فیلم سینمایی «چ» نظیر خاقانی مدیر پخش فیلم «چ»، علی هیربد رئیس سینمای استقلال، رضا سعیدی‌پور مدیر سینما آزادی، سعید راد، بابک حمیدیان، فردین خلعتبری، عباس بلوندی، هادی اسلامی، علیرضا فخارزاده، علیرضا علویان و بهمن اردلان تجلیل به عمل آمد.

در این مراسم چهره‌های هنری و سیاسی از جمله مهدی چمران،حجت‌الاسلام عبدالله حسینی، محمدرضا جعفری جلوه، حمیدرضا دیبایی، حسین طلا، علی سرتیپی، سعید راد، بابک حمیدیان، پژمان لشکری‌پور، عباس بلوندی، علیرضا علویان، هادی اسلامی و ... حضور داشتند.

«چمران» به روایت همسرش«اختتامیه» اکران «چ» و خاطره گویی همسر شهید چمران

گروه ادبیات، نشر و رسانه، در یکی از سفرهایی که به روستاها می‌رفت، همراهش بودم. داخل ماشین هدیه‌ای به من داد - اولین هدیه‌اش به من بود و هنوز ازدواج نکرده بودیم - خیلی خوشحال شدم و همان‌ جا باز کردم و دیدم روسری است، یک روسری قرمز با گل‌های درشت.

به گزارش بولتن نیوز، سال‌ها از آرام گرفتن چمران می‌گذرد. روزهای تکاپو و از پشت صخره‌ای پشت صخره دیگر پریدن و پناه گرفتن، و روزهای جنگ‌های سرنوشت‌ساز پایان یافته‌اند و اکنون در این روزگار به ظاهر آرام، «غاده چمران» با لحنی شکسته، داستانی روایت می‌کند؛ «داستان یک نسیم که از آسمان روح آمد و در گوشش کلمه عشق گفت و رفت به سوی کلمه بی‌نهایت.»

سال‌ها از روزی که سرانجام چمران در این زمین آرام گرفت، می‌گذرد و این بار غاده داستانی از تاریخ این سرزمین روایت می‌کند؛ «مرد صالحی که یک روز قدم زد در این سرزمین به خلوص.»

31 خرداد مصادف است با سالروز شهادت دکتر مصطفی چمران، مردی که زندگی پر فراز و نشیبی داشته و زندگی‌اش سراسر شیدایی و دلداگی است.

گروه ادبیات، نشر و رسانه بولتن نیوز، با توجه به سالروز شهادتِ مصطفی چمران، کتاب «نیمه پنهان ماه؛ چمران به روایت همسر شهید» به قلم حبیبه جعفریان را برای علاقمندان به آشنایی بیشتر با این شهید بزرگوار که انتشارات روایت فتح به تازگی آن را تجدید چاپ کرده معرفی می‌کند.

*نگفت این حجابش درست نیست

غاده جابر در ابتدای این کتاب به آشنایی با چمران می‌پردازد و به یکی از برخوردهای چمران در قبال بی‌حجابی خود اشاره می‌کند: «یادم هست در یکی از سفرهایی که به روستاها می‌رفت، همراهش بودم. داخل ماشین هدیه‌ای به من داد - اولین هدیه‌اش به من بود و هنوز ازدواج نکرده بودیم - خیلی خوشحال شدم و همان‌جا باز کردم و دیدم روسری است، یک روسری قرمز با گل‌های درشت. من جا خوردم، اما او لبخند زد و به شیرینی گفت: «بچه‌ها دوست دارند شما را با روسری ببینند.» از آن وقت روسری گذاشتم و مانده. من می‌دانستم بچه‌ها به مصطفی حمله می‌کنند که چرا شما خانمی را که حجاب ندارد می‌آوری موسسه، اما برایم عجیب بود که مصطفی خیلی سعی می‌کرد - خودم متوجه می‌شدم - مرا به بچه‌ها نزدیک کند. می‌گفت: «ایشان خیلی خوبند. این طور که شما فکر می‌کنید نیست. به خاطر شما می‌آیند موسسه و می‌خواهند از شما یاد بگیرند. ان‌شاءالله خودمان یادش می‌دهیم.» نگفت این حجابش درست نیست، مثل ما نیست، فامیل و اقوامش آن‌چنانی‌اند. این‌ها خیلی روی من تاثیر گذاشت. او مرا مثل یک بچه کوچک قدم به قدم جلو برد، به اسلام آورد. نُه ماه ... نُه ماه زیبا با هم داشتیم و بعد ازدواج کردیم. البته ازدواج ما به مشکلات سختی برخورد.

*چه کار کردید که غاده شما را ندید

دو ماه از ازدواج غاده و مصطفی می‌گذشت که دوستِ غاده مسئله را پیش کشید: «غاده! در ازدواجِ تو یک چیز بالاخره برای من روشن نشد. تو از خواستگارهایت خیلی ایراد می‌گرفتی، این بلند است، این کوتاه است... مثل اینکه می‌خواستی یک نفر باشد که سر و شکلش نقص نداشته باشد. حالا من متعجبم چطور دکتر را که سرش مو ندارد قبول کردی؟»

غاده یادش بود چطور با تعجب دوستش را نگاه کرد، حتی دل خور شد و بحث کرد که «مصطفی کچل نیست، تو اشتباه می‌کنی.» دوستش فکر می‌کرد غاده دیوانه شده که تا حالا این را نفهمیده.

آن روز همین که رسید خانه در را باز کرد و چشمش افتاد به مصطفی؛ شروع کرد به خندیدن. مصطفی پرسید: چرا می‌خندی؟ و غاده چشم‌هایش از خنده به اشک نشسته بود، گفت: «مصطفی، تو کچلی؟ من نمی‌دانستم!» و آن وقت مصطفی هم شروع کردن به خندیدن و حتی قضیه را برای امام موسی هم تعریف کرد. از آن به بعد آقای صدر همیشه به مصطفی می‌گفت: «شما چه کار کردید که غاده شما را ندید؟»

*برای مردم عجیب بود

مهریه‌ام قرآن کریم بود و تعهد از داماد که مرا در راه تکامل و اهل بیت و اسلام هدایت کند. اولین عقد در صور بود که عروس چنین مهریه‌ای داشت، یعنی در واقع هیچ وجهی در مهریه‌اش نداشت. برای فامیلم، برای مردم عجیب بود این‌ها.

*نمی‌توانم برایش مستخدم بیاورم

مامان به اوگفت: «شما می‌دانید این دختر که می‌خواهید با او ازدواج کنید چطور دختری است؟ این، صبح‌ها که از خواب بلند می‌شود هنوز رفته که صورتش را بشوید و مسواک بزند، کسانی تختش را مرتب کرده‌اند، لیوان شیرش را جلو در اتاقش آورده‌اند و قهوه آماده کرده‌اند. شما نمی‌توانید با مثل این دختر زندگی کنید، نمی‌توانید برایش مستخدم بیاورید این‌طور که در خانه‌اش هست.» مصطفی خیلی آرام گوش داد و گفت: «من نمی‌توانم برایش مستخدم بیاورم، اما قول می‌دهم تا زنده‌ام، وقتی بیدار شد تختش را مرتب کنم و لیوان شیر و قهوه را روی سینی بیاورم دم تخت.»

*خدا که می‌بیند

یادم هست اولین عید بعد از ازدواجمان - که لبنانی ها رسم دارند دور هم جمع می‌شوند - مصطفی موسسه ماند و نیامد خانه پدرم. آن شب از او پرسیدم: «دوست دارم بدانم چرا نرفتید؟» مصطفی گفت:‌ «الان عید است. خیلی از بچه‌ها رفته‌اند پیش خانواده‌هاشان. این‌ها که رفته‌اند، وقتی برگردند، برای این دویست سیصد نفری که در مدرسه مانده‌اند تعریف می‌کنند که چنین و چنان. من باید بمانم با این بچه‌ها ناهار بخورم، سرگرمشان کنم که این‌ها هم چیزی برای تعریف کردن داشته باشند.» گفتم: «خب چرا مامان برایمان غذا فرستاد، نخوردید؟ نان و پنیر خوردید.» گفت: «این غذای مدرسه است.» گفتم: « شما دیر آمدید. بچه‌ها نمی‌دیدند شما چه خورده‌اید.» اشکش جاری شد، گفت: «خدا که می‌بیند.»

*این بچه یک شیعه است

کم‌تر پیش آمد که خودروی قراضه غاده را سوار شوند، از این ده به آن ده بروند و مصطفی وسط راه به خاطر بچه‌ای که در خاک‌های کنار جاده نشسته و گریه می‌کند، پیاده نشود. پیاده می‌شد، بچه را بغل می‌گرفت، صورتش را با دستمال پاک می‌کرد و می‌بوسیدش. آن وقت تازه اشک‌های خودش سرازیر می‌شد. دفعه اول غاده فکر کرد بچه را می‌شناسد. مصطفی گفت: «نه، نمی‌شناسم. مهم این است که این بچه یک شیعه است. این بچه هزار و سیصد سال ظلم را به دوش می‌کشد و گریه‌اش نشانه ظلمی است که بر شیعه علی رفته.»

*در پناه خداست که ترکت می‌کنم

در اهواز با مرگ روبرو بودم و آنجا برای من صد سال بود. خیلی وقت‌ها دو روز یا چهار روز از مصطفی خبر نداشتم، پیدایش نمی‌کردم و بعد برایم یک کاعذ کوچک می‌آمد که «اَترُکُکِ لله» (در پناه خداست که ترکت می‌کنم). در لبنان هم این کار را می‌کرد، آنجا قابل تحمل بود. ولی یک بار در سردشت بودم، فارسی بلد نبودم، وسط ارتش، جنگ و مرگ، یک کاغذ می‌آید برای من «اَترُکُکِ لله» و می‌رفت و فقط من منتظر گوش کردن این که بگویندمصطفی تمام شد. همه وجودم یک گوش می‌شد برای تلقی این خبر و خودم را آماده می‌کردم برای تمام شدن همه چیز.

*اگر نماز شب نخوانیم ورشکست می‌شویم

وسط شب که مصطفی برای نماز شب بیدار می‌شد، غاده طاقت نمی‌آورد، می‌گفت: «بس است دیگر. استراحت کن، خسته شدی.» و مصطفی جواب می‌داد: «تاجر اگر از سرمایه‌اش خرج کند، بالاخره ورشکست می‌شود، باید سود در بیاورد که زندگیش بگذرد. ما اگر قرار باشد نماز شب نخوانیم ورشکست می‌شویم.» اما غاده که خیلی شب‌ها از گریه‌های مصطفی بیدار می‌شد کوتاه نمی‌آمد، می‌گفت: «اگر این‌ها که این قدر از شما می‌ترسند بفهمند این طور گریه می‌کنید... مگر شما چه معصیت دارید؟ چه گناه کردید؟ خدا همه چیز به شما داده، همین که شب بلند شدید یک توفیق است.» آن وقت گریه مصطفی هق‌هق می‌شد، می‌گفت: «آیا به خاطر این توفیق که خدا داده او را شکر نکنم؟»

*برو این مجسمه را بشکن

بعد از شهادت مصطفی، خواب دید مصطفی در صندلی چرخ‌دار نشسته و نمی‌تواند راه برود. دوید، گفت: «مصطفی چرا این طوری شدی؟» گفت: «شما چرا گذاشتید من به این روز برسم؟ چرا سکوت کردید؟» غاده پرسید: «مگر چی شده؟» گفت: «برای من مجسمه ساخته‌اند. نگذار این کار را بکنند. برو این مجسمه را بشکن!» بیدار که شد نمی‌دانست مصطفی چه می‌خواسته بگوید. پرس‌وجو کرد و شنید که در دانشگاه شهید چمران اهواز، از مصطفی مجسمه‌ای ساخته‌اند.

کتاب «نیمه پنهان ماه» روایت همسر شهید مصطفی چمران از وی است که از زاویه دید همسر این شهید والا مقام تصویری از ایشان برای مخاطب ارائه نموده است. گروه کتاب و ادبیات بولتن نیوز در راستای ترویج و معرفی کتاب به مخاطبان خود در مناسبت‌های مختلف اقدام به معرفی کتاب می‌نماید.



منبع: خبرگزاری فارس

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین