اشتفن زیمون، گزارشگر آلمانی در دردسر نسبتا بزرگی افتاده است. کسی به این کار ندارد که آیا اساسا ایرانیها و اهالی نیجریه، بیننده گزارش تلویزیون آلمان بودهاند یا نه، معترضان میگویند که این اظهارات نژادپرستانه و ناشی از روحیه خودبرتربینی است و حتی عذرخواهی شبکه را هم کافی نمیدانند.
اما این اصطلاح از کجا آمده؟ و آیا در حاضر کاربردی برای طبقه بندی جوامع دارد؟
در قرن هفدهم میلادی تااوایل قرن بیستم کشورهای غربی مناطق فراوانی در آسیا آمریکا اقیانوسیه و آفریقا را تحت سیطره خود در آورده بودند . مناطقی که توسط جوامع سنتی اشغال شده بود به مدد تکنولوژی برتر یا به طور کامل مانند آمریکا و کانادا در اختیار دنیای غرب قرار گرفت و یا مانند هند با حفظجمعیت بومی تحت کنترل و استعمار و به عنوان مستعمره ثبت شدند کشورهای دیگر مانند ایران نیز گرچه به طور رسمی مستعمره نبودند اما با قراردادهای ننگین تحت سلطه کامل اقتصادی – سیاسی دنیای غرب بودند.
اما در کشورهای مانند آمریکا و اروپا انقلابهای صنعتی و توسعه سریع اقتصادی- سیاسی باعث ایجاد تحولی شگرف شد و روند انباشت سرمایه و ثروت به مدد تولید انبوه و نیاز بازار بزرگی به وسعت کشورهای تحت الحمایه، این کشورها را به ثروت سرشاری رساند.
اما در خلال این تحولات برخی کشورهای کمتر توسعه یافته مانند روسیه و چین در گریز از شکست ها و سر افکندگی های تاریخی از اروپا دست به دامان نظریات مارکس و انگلس شدند؛ که گرچه نسخه انقلاب کمونیستی را برای آلمان و انگلیس صنعتی شده پیچیده بودند، اما نظریاتشان در روسیه و چین مقبول افتاد و از انقلاب بلشویکی تا فتح نیمی از اروپا توسط روسیه شوروی و بالاخره انقلاب چین و کوبا ، نیمی از کشورهای نیمه صنعتی را از دنیای غرب جدا کرد.
در همان سالهای بعد از جنگ جهانی دوم ، اصطلاح جهان اول و دوم و سوم متولد شد.جهان اول که آمریکا کانادا استرالیا ونیمه غربی اروپا محسوب می شد جهان دوم که جهان پشت دیوار کمونیسم بود و بالاخره جهان سوم که کشورهای فقیر و توسعه نیافته بودند .
نکته جالب استقبال نخبگان و روشنفکران کشورهای فقیر و توسعه نیافته از این اصطلاح بود. افکار عمومی در کشورهایی مثل کشورهای عضو جنبش عدم تعهد سرشار از انگیزه های ضد استعماری شد که در آن سالها توسط جهان دوم نیز تقویت می شد و این اصطلاح که توسط غربی ها برای نشان کردن کشورهای عقب مانده به کار می رفت تبدیل به یک مدال افتخار بر سینه روشنفکران ضد غرب شد.
این در حالی است که عقب ماندگی کشورهای جهان سوم با ویژگی های خاصی نمایان می شود. وابستگی شدید اقتصادی به سمت تولیدات ابتدایی کشورهای رشد یافته و فراهم آوردن بازار مصرف این نوع کالاها، سنت گرایی بیش از اندازه، ساختار زندگی روستایی، رشد بالای جمعیت، و فقر همه جا گیر از جمله خصوصیات این کشورها می باشد.
بر هم خوردن طبقه بندی
پیوستن کشورهایی چون ژاپن و کره جنوبی و برزیل به روند توسعه غربی ، روی آوردن چین به مناسبات بازار آزاد و انگیزه های استقلال طلبانه در چکسلواکی، لهستان و آلمان شرقی و سپس فروپاشی شوروی باعث به هم خوردن این تعاریف شد.
در این مقطع نظریه فرانسیس فوکویاما تحت عنوان "پایان تاریخ" کشورها را همه در روندی رو به لیبرال دموکراسی طبقه بندی کرد و اصطلاح جهان سوم به کشورهای توسعه نیافته و یا در حال توسعه تغییر یافت. در این بین اصطلاح جهان سوم هم تغییر ماهیت یافت و تبدیل به یک ناسزای سیاسی شد.
کم سوادی، برخوردهای فاقد جهت گیری علمی و متعصبانه ، سنت گرایی، نبود دموکراسی، پدر سالاری، آنتی فمنیسم در محافل روشنفکری کشورهای کمتر توسعه یافته به اخلاق جهان سومی تعبیر می شود. در جبهه مقابل نیز افراد در این کشورها به غربزدگی، خودفرختگی و تازه به دوران رسیدگی متهم می شوند و این شکاف بین نخبگان این جوامع مانع از به وجود آمدن یک وحدت نظری برای رسیدن به یک الگوی توسعه بومی می شود.
امروزه عبارت جهان سومی یا جهان جنوبی مورد پذیرش جهانی قرار ندارد و یک توهین سیاسی و حرکتی نژاد پرستانه در حق مردم کشورهای دیگر تلقی می شود و از کشورهای در حال توسعه استفاده می شود. جالب اینکه چه از نظر اقتصادی و چه اجتماعی ایران به هیچ وجه یک کشور فقیر و عقب افتاده و خارج از مسیر توسعه نیست اما گزارشگر المانی توری با آب و تاب از جنوبی بودن ایران حرف زده و توهین کرده که گویا ایران یک کشور قحطی زده در شاخ آفریقا است!.
دردسر بزرگ گزارشگر آلمانی
بر این اساس گزارشگر شبکه اول تلویزیون آلمان به جهت ناسزای سیاسی و حرکت نژاد پرستانه خود پس از بازی ایران و نیجریه، زیر فشار انتقادات سختی قرار دارد. او سازماندهی تیم ملی ایران را در مقابل تیم نیجریه زیر سئوال برده و ایرانیها را، جنوبی(کشوری جهان سومی و عقب افتاده) خطاب کرده بود و حالا حتی موقعیت شغلیاش هم به خطر افتاده است.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
خدایی به من برخورد که درباره من و هموطنام اینجوری صحبت شده
طبق آمار و ارقام ثبت شده تو کل دنیا ،زیباترین و باهوش ترین و مهمان دوست ترین و بسیاری صفات خوب برای ایرانیها جمع بسته میشه.
حالا اگه شما بشخصه صفت والایی نداری خودتو بکش بالا عزیزم
واقعا متاسفم لطفا از خودتون مایه بذارین
مگه یک ارابه مرگ ( پراید ) 18 میلیون تومان پولش نیست ؟!
مگه آرزوی مردم ایران داشتن یک آپارتمان 40 متری نیست ؟!
فکر میکنم اگه الان تامل بیشتری کنید میفهمید نگاه گزارشگر آلمانی به ایران دقیقا نگاه شما به شاخ آفریقاست.
مرك بر آلمان از فردا شعار ماست
ما برای دولتهای کشورهایی مرگ آرزو می کنیم که بیخود و بی جهت صدام آن سگ وحشی را به جان کشورمان انداختند و هشت سال جوانهای ما را پرپر کردند و شهرهایمان را ویران.
برای کشورهایی آرزوی مرگ می کنیم که حتی به کودکان و زنان ما رحم نکردند و ناجوانمردانه بر سرشان بمبهای شیمیایی ریختند.
کشورهایی که نخبگان و دانشمندان ما را ترور کردند و رأس و هرم همه شیاطین اس را ئیل که به کوچکترین عرف انسانی پایبند نیست.
لطفا سعی نکنید با لودگی وجاهت مرگ بر دشمنان را لوث نمایید.
يه چيز ديگه داور خيلي نامردي
ضمن محکوم کردن این توهین باید از طریق مراجع ذی صلاح توسط مسئولین کشوری پیگیری شده تا دیگر هیچ احدی جرات یاوه گویی نداشته باشد.
آریایی در المان فقط مردم نودریک جنوب المان هستند.
شاید اون گزارشگر از نژاد اسکاندیناوی (سفیدچه) بوده که میخواسته نژاد نودریک جنوب المان رو توهین کنه.
درصد پایین هاپلوگروه R1a (مارکر R-M17) در غرب ایران، نشان میدهد که مدل دوم Colin Renfrew در این مورد اتفاق افتاده است.یعنی گویشوران مهاجم هندواروپایی که تعدادشان نسبت به ساکنان بومی این مناطق کمتر بوده است، زبان خود را به مردمان بومی غرب ایران تحمیل کرده اند که Renfrew به این فرآیند تسلط اقلیت نخبه میگوید.
در این مورد عواملی مانند قدرت نظامی، اقتصادی و توانایی سازماندهی به مهاجمان هندواروپایی از استپ های روسیه این امکان را داده است که فرهنگ خود را به تمدنهای باستانی غرب ایران تحمیل کنند.به عنوان مثال استفاده این صحرانشینان از اسب چه به صورت کشیدن ارابه و یا استفاده تحت عنوان سواره نظام می تواند عامل این تسلط باشد.
صفحه 168 کتاب سفر بشر نوشته اسپنسر ولز
The Journey of Man:
A Genetic Odyssey
Spencer Wells
The low frequency of M17 in western Iran suggests that, in this case, exactly the sort of scenario envisaged by Renfrew in his second model has occurred. It is likely that a few invading Indo-European speakers were able to impose their language on an indigenous Iranian population by a process Renfrew calls elite dominance. In this model, something - be it military power, economic might, or perhaps organizational ability - allowed the Indo-Europeans of the steppes to achieve cultural hegemony over the ancient, settled civilizations of western Iran. One candidate for this 'something' was their use of horses in warfare, either to pull chariots or as mounts
جواب من فقط به این شخص
ایران سرزمین شیر و خورشید جاویدان است.و مانند یک ایینه که انعکاس کننده واقعیت است عمل می کند..پس شما در مقابل این ایینه صحبت کردید، که وظیفه ان انعکاس واقعیت بود،( بی ادبی شما) پس شما باید جلوی این اییینه با ادب و زیبا باشی.چون هر روز باید بری جلوی ایینه.
پس بچه با ادبی باش.