پیروز هنرمند : روز گذشته غلامعلی رجایی مشاور محترم فرهنگی رییس مجمع تشخیص در گفتگو با خبرگزاری آنا به بازخوانی حواشی انتخابات سال ۹۲، ثبتنام آیتالله هاشمی، حصر موسوی و کروبی و دولت روحانی پرداخت. وی در این گفتگو گفت : زمانی که درخیابان فاطمی از بین انبوه مردم به سمت وزارت کشور میرفتیم مردم وقتی حاج آقا را در ماشین دیدند شگفتزده شدند، صدای جیغ خوشحالی مردم را میشنیدم، بعضی از شوق با مشت به جلوی ماشین ایشان میزدند، بعضی بیاختیار از خوشحالی شادی میکردند که محافظین به ناچار پیاده شدند و آنها را از جلوی ماشین دور کردند ! وی که با آب و تاب فراوانی از روز ثبت نام هاشمی در وزارت کشور سخن می گوید در ادامه بیان می کند که بعد از انتشار خبر ثبت نام، نهتنها قیمت ارز بلکه قیمت طلا و مسکن نیز با کاهش روبرو شد. حتی برخی از زائرانی که در آن ایام به حج مشرف شده بودند میگفتند تا خبر ثبت نام در مدینه و مکه منتشر شد رفتار سعودیها با ایرانیها بهتر شد. یک زائر به خود من گفت ماموران سختگیر سعودی در قبرستان بقیع پس از ثبت نام آقای هاشمی میگفتند روابط دو کشور با آمدن ایشان خیلی خوب میشود. حتی قیمت کالا در کردستان عراق نیز کاهش یافت ! این اظهارات در حالی از سوی این هوادار فکری و منتصب آیت الله هاشمی گفته شده که احتمالا ایشان عصر سازندگی و دوران ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی را فراموش کرده است . در این خبر نکاتی نهفته که مطالعه آن توسط خوانندگان محترم خالی از فایده نیست .
مقدس سازی هاشمی ، راهبرد همیشگی اقلیت حامی وی !
1.پروژه تطهیر هاشمی و اعطای حایگاه فراحزبی وی ، مساله ای است که بارها از سوی اقلیت طرفدار وی که البته بلندگوهای زیادی نیز در رسانه های داخلی در اختیار دارند ، انجام پذیرفته و البته هیچگاه نتایج مطلوبی نیز برای ایشان از آن حاصل نشده است!
2.از آنجاکه فرهنگ تملق و شخص پرستی ، پیوند تنگاتنگی با روحیه فردی و ساختار اداری ناشی از عصر سازندگی دارد ، این بار نیز نباید تعجب کرد که اینگونه از روز ثبت نام هاشمی به مثابه روز موعود و روز آمدن منجی ملی (!) یاد شود !
3.بی شک ، حمایت مطلق و پرسروصدا از هاشمی برای عده ای خاص ، یک شغل به حساب آمده و تبدیل به رویه ای معمول شده است . حتی این احتمال وجود دارد که حمایت بی چون و چرا و غیرحرفه ای از هاشمی برای بعضی از افراد ، منافع آشکار و پنهانی نیز دارد .
4. معمولا افراد و یا رسانه هایی که دائما به تمجید و ستایش از عملکرد هاشمی می پردازند یا منتسب به وی هستند و یا به نحوی در ارتباط کاری با مجموعه فکری حامی ایشان هستند . بنابراین تاکنون کمتر دیده شده که ناظران مستقل به تمجید از افکار و عملکرد ایشان در دوران ریاست جمهوری و پس از ایشان بپردازند !
اهداف القای جدایی سیستماتیک میان هاشمی و سایر رجال سیاسی چیست ؟
رجایی در بخش دیگری از گفتگوی خویش می گوید : در اینباره که میگویند روحانی، هاشمی دوم است و دولت روحانی، دولت هاشمی است باید تصریح کنم که هاشمی نسخه دوم ندارد و این دولت نیز دولت هاشمی نیست ولی دولتی است که آقای هاشمی ایدهآلهای خود را در آن جستوجو میکند و دوست دارد تجربههای خود را به آن منتقل کند و روحانی نیز به این تجربهها احترام میگذارد. این را هم بگویم که شخصیت آقای روحانی یک شخصیت مستقل است و در عین حال همانگونه که متاثر از برخی افراد است از آیتالله هاشمی نیز که دوستی 30 ساله با ایشان دارد تاثیر میپذیرد.
ناظران مستقل می گویند یکی از شگردها و شیوه های همیشگی اقلیت پر سروصدای هاشمی در حمایت و برجسته سازی جایگاه سیاسی و شخصیت حقیقی وی این بوده که هاشمی را فردی فراحزبی معرفی کنند !
این موضوع می تواند نتایج زیر را برای این طیف به همراه داشته باشد :
1.جداسازی سیستماتیک میان هاشمی و سایر جریانات و افراد سیاسی می تواند به برجسته سازی شخصیت سیاسی وی و مقدس سازی آن کمک نماید .
2.همگان می دانند که دولت روحانی ، نتیجه تلاش های مستمر و لابی پنهان هاشمی و اصلاح طلبان برای پیروزی وی در انتخابات بود . از این رو مردم بدون استثنا دولت روحانی را دولت هاشمی و در واقع روی دیگر آن می دانند . اگر روحانی در اجرای برنامه های خویش موفق شود ، قطعا اقلیت طرفدار هاشمی این موفقیت را به پای هاشمی و تدبیر وی در عرصه سیاسی کشور می نویسند و حتما اینگونه القا خواهند کرد که بزرگ ترین خدمت به مردم را هاشمی در روی کارآوردن روحانی انجام داده . اما این احتمال نیز وجود دارد که در برخی موارد ، من جمله مساله اقتصادی ، دولت روحانی نتواند به برنامه های خود جامه عمل بپوشاند . این سخنان رجایی می تواند برای این روز مبادا باشد . چراکه اگر اکنون این جدا سازی سیستماتیک القا شود ، بار فشارهای سیاسی آینده دیگر بر هاشمی سنگینی نخواهد کرد !
مردم ، عصر سازندگی را فراموش نخواهند کرد !
عصر سازندگی نمونه آشکاری از سبک مدیریتی هاشمی در عرصه سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی و اجتماعی کشور است . در حوزه سیاسی ، مردم شاهد انسداد سیاسی روزافزون دولت هاشمی و حذف رقبای سنتی در این دوره بودند . در عرصه اقتصادی ، اتخاذ سیاست های تعدیل ، باعث آشفتگی های بسیار در اقتصاد کشور شد که نتیجه آن ظهور انواع اختلالات ساختاری و افزایش فاصله غنی و فقیر بود . در حوزه فرهنگی نیز مردم با مشکلات بسیاری از جمله سلب آزادی های مدنی و افول ارزش های ملی و انقلابی مواجه بودند . نتیجه این نوآوری ها (!) و حسن مدیریت ها (!) ، اقبال مردم به جریان اصلاح طلبی در دوم خرداد 76 بود . روزی که در آن خاتمی با شعار نه به هاشمی به عرصه قدرت وارد شد . انتخاب احمدی نژاد نیز به نوعی نشان از عدم قبول و اطمینان مردم به ادامه سیاست های هاشمی توسط خاتمی در دوران اصلاحات بود . از این رو ذکر نکات زیر ضروری است .
1.مردم همواره به بدبینی به سیاست های هاشمی در عرصه مدیریت کشور می نگرند . دولتین اصلاحات و عدالت محوری نتیجه این مخالفت عمومی بود .
2.انتخاب روحانی نیز بیش از آنکه نشان از اعتماد مجدد مردم به هاشمی باشد ، حاکی از موفقیت روحانی در جذب اطمینان مردم به خود و برنامه هایش بود و البته نتایج دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد نیز در آن بی تاثیر نبود !
3. عملکرد هاشمی از نگاه مردم پنهان نمانده ، بنابراین سعی نکنید از هاشمی و دولت خیالی وی ، یک اسطوره بسازید
لطفا شجاع باشید و هاشمی را مانند دیگر رجال سیاسی نقد کنید !
اقلیت پرسروصدای حامی هاشمی دائما از ضرورت نقد عملکرد سیاسی افراد سخن می گویند . در این راه حتی تا جایی پیش می روند که شخصیت اخلاقی و حقیقی افراد را نیز به بهانه لزوم نقد ، به باد انتقاد می گیرند . به این گزاره رجایی توجه کنید : به نظر من شخصیت احمدینژاد هنوز جای واکاوی دارد. احمدینژاد یک شخصیت دارای فراز و فرود است. زمانیکه وی استاندار و شهردار بود، تعابیر و تعاریفی از هاشمی دارد که زمانی که رئیسجمهور شد، این تعابیر برعکس میشود. معتقدم اگر اینها را کنار هم بگذاریم متوجه میشویم این آدم به نوعی دچار یک تضاد در خویش است. احمدی نژاد در دور دوم ریاست جمهوری خود کاملا در جهت حذف هاشمی از صحنه سیاست و کشور تلاش میکرد. برای نمونه به تشریفات وزارت خارجه گفته بود که میهمانان خارجی که به ایران میآیند را به ملاقات هاشمی نبرید و به نوعی حکم به محاصره تبلیغی ایشان داده بود، یعنی همچون کاری که در حال حاضر صدا و سیما انجام میدهد و دیدارهای خارجی و سخنرانیهای مهم هاشمی را غالبا حذف میکند. به عنوان نمونه ذکر میکنم؛ یکی از روسای جمهور آسیای میانه که به ایران آمده بود با اصرار از تشریفات وزارت خارجه خواسته بود به دیدار آیتالله هاشمی برود و رفته بود. زمانی که این خبر به گوش احمدینژاد رسید تشریفات وزارت خارجه را توبیخ کرد که چرا این شخص به دیدار هاشمی رفته است.
پس اگر این رویه درست است لازم است تا عملکرد فردی با این جایگاه یعنی هاشمی رفسنجانی که سیاست های وی ، سال های سال است که بر زندگی مردم تاثیر گذاشته را نیز مورد نقد قرار داده تا جامعه و سیاست کشور به نحوی مطلوب پیشرفت کند !
در پایان باید گفت : پروژه مقدس سازی افراد در زمانه فعلی ، بیش از آنکه تکراری باشد ، حالت مشمئز کننده ای به خود گرفته لذا از دوستان حامی آقایان تقاضا می شود تا اندکی شیوه های ساده اندیشانه خود را تغییر دهند !
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
اولا" كه تحريمهاي دشمنان اين كشور واين نظام بر عليه ملت ايران قدمتي به اندازه تاريخ اين انقلاب دارد و از همان سالهاي ابتدايي پيروزي انقلاب ملت ما در تحريم قرار داشته وفقط مربوط به زمان احمدي نژاد هم نيست. دوما" يعني شما مي خواي بگي اشراف هاشمي روي مسائل داخلي و خارجي بهتر و بالاتر از اشراف رهبر حكيم و بصير و دورانديش انقلابه؟؟ اكثر مواقع تحليلهيي كه اين جناب ستون از پيشامدها و اوضاع سياسي كشور و دنيا ارائه داده درست در نقطه مقابل نظرات و تحليلها و فرمايشان رهبر عزيزمان بوده و هست. واتفاقا" گذر زمان نادرستي تحليلهاي حاج آقا خاطره و درستي آينده نگريهاي مقتدا و رهبر حكيم انقلاب را بر دوست و دشمن ثابت نموده است.
خلاصه هیچ کاری از دستشون بر نمیاد و فقط قمپز در میکنن و لغز میخونن که دولت قبلی نتونست .حالا ببینیم شما میتونین با جوانهای قبل از انقلاب که ذره ای خود باوری ندارند ، میتونید برای مردم خدمتگذار خوبی باشید؟
ضمنا یه چیزی هم در باب تجمل گرایی بگم و اون اینکه :خدمتگذار مردم که با لباس مارکدار نمیره به کار ؛بلکه باید ساده ترین لباسها و ماشینها و جاهای اقامتی رو انتخاب کنه و بقیه امکانات را به بیت المال برگردونه !!!!!!!!!
بینا بینایی؟؟
اللهم عجل لولـ♥ـیـک الـفرج
ضمن اینکه هرچی مملکت بدبختی داره از زمان هاشمی و نوچه های هاشمی هست
ترسیدن بیاد بشه.....
عیبی نداره ما هم خداییی داریم
اگر رفسنجانی می آمد، ایران برای بعضی ها کویت می شد؟
ولي اگه جليلي اومده بود ميشديم در حد سومالي و كنيا و...
شاید منظورتون از ایران، جیب خانوادهی ایشان هست