سهم برنامههاي خوب و ارزشمند در کنداکتورهاي شبکههاي گوناگون صدا و سيما همچنان کم است و نسبت به ديگر برنامهها ناچيز.
هنگامي هم که يک برنامه متفاوت با محتواي محکم و پر و پيمان پخش ميشود، استقبال از آن نشان دهنده آن است که مردم تشنه چنين برنامهها، سوژهها و محتواهايي هستند که، تلنگري به آنها بزند و يادآور خاطراتي باشد که چندي پيش با آن زندگي ميکردند و يا، نسلي که آن را نديده و نچشيده، تشنه آن است تا بداند.
حال اين برنامهها در قالب سريال است که عرضه ميشود يا مستند و گفتوگو محور يا روايي. فرم و محتوا که باشد، مخاطب را مقابل اين جعبه جادو مينشاند و ميخکوب ميکند و تا «ته» برنامه ميبرد و آنگاه حسي خوب از دريافت يک برنامه جذاب در وجود مخاطب شکل ميگيرد.
برخي از اين برنامهها نه فيلم سينمايي است نه سريال پرخرج، شايد هزينه ساخت آن از يک فيلم تلويزيوني، سينمايي يا سريال بسيار کمتر باشد، اما جذابيتش آنقدر زياد است که به اندازه دهها فيلم و سريال بر روي روح ، روان ، عقل و دل مردم تاثير ميگذارد.
چند شب، برنامهاي از شبکه يک سيما پخش شد با نام «حکايت همچنان باقي است.» آري! حکايت همچنان باقي است و براي روايت اين حکايت بايد نشان داد و گفت تا بدانند آنها که نميدانند و براي آنهايي که از يادشان رفته يادآوري شود که چه بود و چه شد و چه خواهد شد.
مقاومت و انقلاب اسلامي، مقولهاي است که با انقلاب زاده شده و اکنون ۳۵ ساله است. جنگ تحميلي، دفاع مقدس را ساخت، مقطعي از تاريخ اين سرزمين که اکنون با عبور از ۲۵ سالگي پايان آن، جوانان و نوجواناني را در خود دارد که آن قطعهاي از بهشت را نديدهاند و طعمش را نچشيدهاند. بچههايي که آن زمان به جنگ ميرفتند، براي رفتن به سرزميني که جنگ و خون، تنها ارمغاني بود براي آنها، سر و دست ميشکستند، تاريخ تولد کوچکشان را، بزرگ ميکردند تا بتوانند جواز ورود بگيرند، شلاقي هم نبود که آنها را براي رفتن تازيانه بزند تا بهشت را براي خود واجب گردانند. عشق بود و عشق بود و عشق. فقط همين. آنها بهشت برايشان واجب شده بود.
سخت بود دوري از آسايش و رفاه در کنار خانواده بودن، دشوار بود دوري از چرب و شيرين زندگي، اما ارزشش را داشت، پس بياجبار و اکراه رفتند تا، انقلاب بماند، خيليهاي ديگر هم بمانند تا امانتدار خوبي باشند. امانتدار خونهايي که براي ماندگاري اين سرزمين و انقلاب ريخته شد.
«حکايت همچنان باقي است» داستاني است از جنس راستان، نيايد آن روز که از جوان اين سرزمين سراغ گرفته شود که جهانآرا را ميشناسي و او بگويد، نام خياباني است در تهران، يا بپرسي شهيد همت که بود و او بگويد؛ بزرگراهي است طولاني که شرق و غرب تهران را به هم متصل ميکند!
شايد خيليها هم اين برنامه «حکايت همچنان باقي است» را ديدند و کانال را عوض کردند، شايد هم شبکه ماهوارهاي براي آنها جذابيتش بيشتر بود. شايد هم ديدند و گله کردند که اي بابا تمام شد رفت، چرا داغ دل مردم را تازه ميکنيد؟! نه نشد! اگر چنين برداشتي کردند آنهايي که خوششان نيامد و نميآيد، درنگي کنند و کمي انديشه، که فرزندان اين سرزمين، رزمندگانش چهها که نکشيدهاند! گرماي سوزان جنوب، سرماي جانفرساي غرب، گرسنگي و تشنگي، زيرباران نقل و نبات دشمن بودن، برادر را در کنار خود قطعه قطعه ديدن و اسير شدن در چنگ سربازاني که بويي از انسانيت نبرده بودند.
همه اين بچهها با پاي خود رفتند، اجباري نبود، درک کرده بودند که بايد بروند و رفتند و عاقبت به خيري را براي خود تضمين کردند و راه را براي ما بازماندگان هموار ساختند که چگونه زيستن را از آنها بياموزيم و در اين وانفساي دنياي مادي، همانها که اکنون شايد تنها گهگاهي يادشان کنيم با برنامهاي چون «حکايت همچنان باقي است»، راه بهشت رفتن را بيشلاق و تازيانه نشان دادهاند.
راستي، چرا چنين برنامهاي ساعت ۲۳ شب پخش ميشود؟! شايد اين هم از کجسليقگي متوليان باشد. اگر خواستيد آن را بازپخش کنيد، ساعتش را هم تغيير دهيد تا شايد بيننده بيشتري داشته باشد و تاثيرش باعث شود، جمعي ديگر، کم يا زياد، جوان يا پير، موافق يا مخالف تلنگري بخورند و به خود آيند! ما هم چزء كوچكي از آنها!
خیلی ببخشید؛ اما برنامه خوب وکم هزینه سمت خدا هم همینگونه بود که توسط درایت و تدبیر مدیران خودخواه خراب شد
وهنوز هم معلوم است که تهیه کننده درست و حسابی ندارد.
چراکه زیرنویس اشتباه میرود و اشکال محتوایی دارد و از خط قبلی هم دور شده است.
امادرکل این برنامه خوبی بود که هزینه بسیار ناچیزی برای صداوسیما داشت
حتی کمتر از برنامه 90 و کمتر ازبرنامه سلامت باشید و کوی محبت و تا نیایش و .....
پس چرا برای دفاع از این برنامه حرفی نزدیدشما خبرگزاری دلسوز؟!!!
رسانه سنگ تمام می گذارد
هیچ وقت از یادم نمی رود
مجری توانمند نگاه یک آقای سید حسن صحت رو بر کنار کردند
برنامه دانشجویی حذف و اضافه که دو جلسه بیش پخش نشد
عمل چنین رسانه ای از دو حال خارج نیست
یا جاهل به قضیه است و نمی فهمد که چه می گذرد
و یا عالمانه و عامدانه خودش چهره های خنثی و گاها کمی رنگ و لعاب غربی را تربیت و انتخاب می کند ...
راستی جدیدا تو برنامه کافه سوال
هومن ستوده و اون دختره مجری یاد گرفتن که بسم الله رو وسط برنامه بگن
این چه بدعت و مسخره بازیه؟