س: اگر موافق باشید با تمرکز بر حوزه حقوق بین الملل از یک سوال کلی شروع کنیم و بعد از آن به صورت جزئی به مسائل بردازیم. شما به عنوان استاد در حوزه روابط بین الملل فعال هستید. روند مذاکرات هسته ای تازه ای توسط تیم دیپلماسی آقای روحانی آغاز شده و محصول این مذاکرات توافق نامه ژنو بوده است. با توجه به این نکته که احتمالا توافقنامه های بعدی هم درکار خواهد بود شما انتقاد اصلی خود را بر این روند در چه محوری میدانید؟
انتقاد اصلی من برمی گردد به بذری که پاشیده شد. بذری که سالهای قبل کاشته شد و کم کم در بستر ادبیات هسته ای ما ریشه دواند و آهسته آهسته در طول سال های گذشته ایجاد رویه کرد.
انتقاد شدید من از جایی شروع می شود که ما چگونه و تحت چه شرایطی رویه هسته ای را بعد از انقلاب و بعد از جنگ ادامه دادیم تا امروزه مشکل عمده ای برای جمهوری اسلامی ایران و ملت ایران باشد.
انتقاد اصلی من در ایجاد رویه و هدفی است که در توافقنامه گنجانده شده. ملاحظه کنید هر سندی را که شما بدست میگیرید اعم از معاهده، منشور، کنوانسیون، قرارداد و از این دست اسناد دارای اصول و هنجار ها هستند. اصول در رابطه با اهداف و هنجار ها در رابطه با رفتار تنظیم میشوند. برای رسیدن به آن اهداف از سلسله قوائدی استفاده میشود که بتواند رفتار طرفین معاهده و قرارداد را برای رسیدن به اهداف تعیین کند.
بنابراین ما باید به این توافقنامه ای که حاصل از مذاکره است و تلویحا مورد موافقت قرارگرفته است و در گامهای بعدی منجر به توافق نامه شفاف تری خواهد شد را از منظر اصول و اهداف بررسی کنیم. معمولا اصول در مقدمه یا دیباچه توافقنامه ذکر میشود. ممکن است جدا شود یا بلافاصله بعد از متن عنوان شود.
اصول این توافقنامه کاملا مشخص است. این اصول عبارتند از: خلع سلاح کامل جمهوری اسلامی ایران. این خلع سلاح فقط حلع سلاح هسته ای نیست. چرا که آنها میدانند ایران هنوز بمب اتم ندارد. اما این خلع سلاح به فناوریهای متعارف جمهوری اسلامی ایران برمیگردد که از جمله آنها میتوان به موشک ها اشاره کرد.
س: به عبارت دیگر شما معتقدید این توافقنامه اگر با همین رویه پیش برود به موضوعات دیگری از جمله موشک ها و توان نظامی ایران نیز کشیده می شود. اما در دستور کار مذاکرات و حتی در ان پی تی به موضوع توان نظامی کشورهای عضو اشاره نشده است ؟
زمانی که جنگ بوقوع پیوست و امریکا سکوهای نفتی ایران را هدف گرفته بود من میخواستم حتی برای استفاده از حقوق خود بتوانیم امریکا را تهدید کنیم که اگر این حملات ادامه پیدا کند از ان.پی.تی خارج خواهیم شد. ما نه تنها خارج نشدیم بلکه ازحقوق خود استفاده نکردیم هیچ تهدید به استفاده هم نکردیم.خوب در این صورت مشخص است که چه میشود. طبق ماده 10 ان.پی.تی اگر اتفاق فوق العاده ای رخ دهد که امنیت ملی کشور عضو به خطر بیافتد، آن کشور میتواند از معاهده خارج شود.
من خواستار این حرکت بودم. در آن زمان من در لاهه هلند بودم و چند سال بعد از آن هم در کانادا بودم و از همان زمان هشدار دادم که در سال 1995 ان.پی.تی ما بصورت نامحدود تمدید میشود و با تمدید نامحدود ان.پی.تی راست آزمایی های دیگری بهانه خواهد شد تا توان نظامی ما مورد هدف قرار بگیرد.
در سال 1995 هم این معاهده نامحدود تمدید شد. برگردم به مبنای ان پی تی.
وقتی ان.پی.تی به این طریق امضا شد و ایالات متحده امریکا به اتم دسترسی پیدا کرد در صدد این برآمد که اتم را در انحصار خود در بیاورد و به همین دلیل ان.پی.تی را ایجاد کرد تا اتم در اختیار ایالت متحده باقی بماند. اما پس از اینکه روسها به دانش هسته ای دست پیدا کردند خود امریکا مجبور شد به اروپا فناوری اتم را بدهد.در نتیجه ان.پی.تی و آژانس بین المللی انرژی اتمی از حالت انحصاری بیرون آمد و در وهله اول ان.پی.تی دنیا را به دو طبقه دارا و ندار تقسیم کرد.
اما از جایی که تعدادی از کشور ها از نزدیکان ایالت متحده امریکا و غرب بودند با توجه به ماده یک تا چهار ان.پی.تی توانستند طبقه متوسطی را تشکیل دهند. یعنی نه دارا باشند و نه ندار. بلکه طبقه متوسطی ایجاد کردند. این طبقه از کشورهای نزدیک امریکا یا کشورهایی که از اول وارد ان.پی.تی نشدند یا این قرارداد را تمدید نکردند یا بعضا از ان.پی.تی خارج شده بودند مثل کره شمالی تشکیل می شد.
این کشورها کشورهایی بودند که در طول این مدت توانستند به مقام توانایی برسند چرا که در طبقه متوسط یا طبقه دارای توان اصلی که میان طبقه های دارا و ندار بوجود آمده بود تقسیم بندی شده بودند. جمهوری اسلامی ایران در طی سالهای گذشته و بعد از انجام تعلیق و نگرفتن نتیجه از مذاکرات با امریکا در صدد این برآمد که جز طبقه متوسط باشد.
ایران نمیخواست به بمب اتم دسترسی پیدا کند اما نمیخواست در طبقه ندار قرار داشته باشد. ما قصد داشتیم جز کشور های طبقه متوسط باشیم. متاسفانه توافقنامه ژنو تمام توان دانش هسته ای را از ما گرفته است و با گرفتن این توان ایران به طبقه ندارها برمیگردد و تمام زحماتی که توسط دولتهای مختلف در طی سالهای گذشته کشیده بد توسط این توافقنامه به عقب بازگردانده شد.
این توافقنامه تا ابد ایران را جز طبقه ندارها قرار میدهد و این دومین انتقاد من به این توافقنامه است که بنا بر این نکات میتوان گقت دستاوردهای ما کاملا برباد رفته است.
س: رئیس جمهور منتقدان توافقنامه ژنو را آدم های کم سواد دانسته و
از اساتید دانشگاه درخواست کرده است که مفاد این توافق را بررسی کرده و
برای مردم شرح دهند، شما به عنوان استادی که رشته تخصصی تان در زمینه کنترل
خلع سلاح است و کاملا مربوط به توافقنامه ژنو می شود، درباره روند تنظیم
توافقنامه چه انتقادی دارید؟
اتفاقا به نظر بنده باید ادبیاتی که در این توافقنامه گنجانده شده است کاملا بررسی و تفسیر شود. شرکت کنندگانی که برای امضای این توافقنامه زحمت کشیدند متاسفانه نه حقوقدان بودند و نه تئوریسین و نه مهندس.
برای رسیدن به توافقی در این سطح باید سه گروه در این مذاکرات شرکت میکردند. گروه اول حقوقدانانی که مخصوص کنترل تسلیحات باشند و در این زمینه سوابق و تحصیلات داشته باشند، گروه دوم کسانی که به نظریه های توافق بین الملل کاملا آشنایی داشته باشند و از یک طرف بتوانند کنترل تسلیحات و از طرفی حقوق بین الملل در زمینه مباحث بازدارندگی اشراف داشته باشند.
گروه سوم کسانی هستند که متخصص فناوری هستند چرا که این قرارداد قرارداری دررابطه با تحریم ها، قطعنامه های شورای امنیت، تحریم های اتحادیه اروپا، تحریم های انگلستان، تحریم های متحدین ایالات متهده امریکا و در رابطه با 45گزارش آژانس بین المللی انرژی اتمی و 12 قطعنامه این آژانش است.
س: امکان دارد توضیحات بیشتری درباره مبنای قرارداد ژنو و مبنای آن ارائه بدهید؟
این قرارداد قراردادی است که در انقلاب مکزیک و رویه هایی که آنجا استفاده شده است ریشه دارد. بدون توجه به رویه هایی که در طول سالهای گذشته نوشته و تدوین شده است و مانند حلقه های زنجیر دور گردن ملت ایران قرار دارد نمیتوان آن را تنها با یک صفحه تبیین کرد.
من برخی از گزارشهای آژانس بین المللی انرژی اتمی را در پنجاه صفحه تفصیل کرده ام. باید برای امضای این قرارداد نص صریح تمام 45 گزارش آژانس از ایران مورد توجه قرار میگرفت.
در یکی از این گزارشات و در جایی که میگوید هیچ توافقی انجام نمیگیرد مگر آنکه تمام توافقات درنظر گرفته شود ما را به کلیات و اهداف این قرارداد رهنمون می سازد و این ما را به مکانیزم های راست آزمایی یعنی سه رژیم نظارت، بازرسی و مسئولیت برمیگرداند.
س: این که می گویید این توافقنامه ما را مجبور می کند مکانیزم های راستی آزمایی که سه مولفه اصلی آن نظارت، بازرسی و مسئولیت است را به اجرا بگذاریم چه تبعاتی دارد ؟
ما از سالهای پیش در رابطه با این سه مکانیزم ادبیاتی ایجاد کردیم و آن را تعریف کردیم. میبینید که در توافقنامه به پروتکل الحاقی اشاره میشود. پروتکل الحاقی در 4 سطح مکانیزمی برای بازرسی تعریف کرده است. این مکانیز ها روزانه، روتین، ویژه و محافظت شده (safeguard) است. شما باید حاکمیت جمهوری اسلامی ایران را در رابطه با این مکانیزمهای بازرسی درنظر بگیرید. حداقل برای حفظ ابتدایی ترین استراتزی های دفاعی دامنه حاکمیت ما تا کجا ادامه دارد؟
گفته می شود این بازرسی ها با مدیریت انجام میگیرد اما شرط لازم و کافی برای اینکه این بازرسی ها با مدیریت انجام بگیرد چیست؟ حداقل این است که شما بر کلیه اطلاعاتی که بوسیله کدها ارسال میشود اشراف داشته باشید اما ما چه ابزاری در اختیار داریم که بتوانیم کدهای اطلاعات را مدیریت کنیم. مگر در گذشته این کار علیه صدام حسین یا لیبی و عراق انجام نشد؟
س: درباره ادبیات توافقنامه چطور؟ برخی کلمات به صورت مبهم و کلی در قرارداد گنجانده شده است، آقای عراقچی می گوید این مساله به نفع ایران است اما به نظر می رسد بیش از همه ایران از این موضوع متضرر شود؟
در قراردادها دو بحث وجود دارد. اول اینکه در مواردی نص صریح هست و بنابراین وظایف و تعهدات مشمول تفسیر نمیشود و تفسیر کاملا مضیق است. به نظر من درباره جمهوری اسلامی ایران و ملت ایران تعهدات و تفسیرها کاملا مشخص و در چهارچوب و تعریف شده و محدود است. اما وظایفی که طرف مقابل ما در برابر جمهوری اسلامی ایران و مردم ایران دارند وظایفی موثق و قابل تفسیر و مشمول مرور زمان است. آنها با گذاشتن این شرط که هیچ توافقی انجام نمیشود تا اینکه کلیه مسائل حل و فصل شود ما را به یک فرمول بسیار زیرکانه هدایت میکند که ایالت متحده امریکا بعد از انقلاب مکزیک تدوین کرده است. من تاریخچه این فرمول را برای شما بیان میکنم. لطفا این را در معرض عموم قرار دهید.
بعد از انقلاب مکزیک که از سال 1910 آغاز شد و اختلافاتی که بوجود آمد در سال 1913 خساراتی به آمریکایی ها وارد شد. سالها بعد در زمانی که «کوردل هال» وزارات امور خارجه را بر عهده داشت قرار دادی میان آمریکا و مکزیک بسته شد مکزیکی ها باید مطاق این فرمول که نام آن را فرمول هال گذاشتند باید غرامت پرداخت کنید.
ان فرمول این است که شما باید غرامت «کامل، فوری و کافی» را به ما (آمریکایی ها) بدهید. مکزیکی ها متوجه این قضایا شدند و مسائل خود را حل کردند. اما این فرمول باقی ماند و در دهه 1950 امریکا از این فرمول در رژیم پرداخت غرامت و قراردادهای مالی خود با کشورهای در حال توسعه استفاده کرد.
از جمله بعد از کودتای مصدق امریکا عهدنامه مودت را با ایران امضا کرد و این فرمول را در آن عهدنامه گنجاند. در عهد نامه آمده بود اگر روزی ایران مرتکب عملی شود و به طریقی اموال ایالت متحده امریکا را تحت تاثیر قرار دهد باید مطابق این فرمول غرامت کامل بپردازد.
بعدها انقلاب شد و قراردادهای الجزایر امضا و دیوان داوری ایران و امریکا تشکیل شد و امریکا در لاهه با استناد به عهدنامه مودت همین غرامت را خواستار شد.
مشکلی که ما در آن دیوان داشتیم و هنوز هم داریم این است که دامنه و حوزه پرداخت غرامت مشخص نیست. یعنی صفتی تحت عنوان غرامت کامل در این عهدنامه تحت عنوان قرارداد کامل گنجانده شده است اما مشخص نیست چقدر باید بپردازیم تا ان غرامت کامل شود و این به لحاظ اندازه گیری برای ما مشکل ساز شد. نکته ای که بیان میکنم یافته خود من است در ادبیات کنترل تسلیحات.
از آنجا که کنترل تسلیحات رشته تحصیلی من بود و با برسی هایی که انجام دادم متوجه شدم در کنوانسیونها و قراردادهایی که این موضوع مطرح میشود، آمده اند از همان رژیم پرداخت غرامت ( فرمولی که کوردل هال پایه گذار آن بود) وام گرفته اند و فقط کلماتی افزوده شده یا برداشته شده اند و واژه هایی که مبتنی بر تفصیل و کمیت است را جاگذاشته است.
بنابراین گفته شد کشورهایی که در ان.پی.تی و مشمول بازرسی هستند و رژیم نظارت بر آنها اعمال میشود باید از این رویه پیروی کنند. متاسفانه به این دلیل که محقیقن آن 5 کشور (روسیه، فرانسه ، انگلیس، چین و آلمان) آگاهی نداشتند و یا به این دلیل که منافع خود را در سکوت دیدند و کشورهای جهان سوم دانش و تخصص کافی را نداشتند و یا زمامداران آنها افراد وابسته ای بودند هیچگونه اعتراضی به این ادبیات صورت نگرفت و این ادبیات وارد کنترل تسلیحات شد و در قطعنامه های شورای امنیت علیه ایران گنجانده شد.
من نام این را میگذارم رویه. شما ملاحظه میکنید که در قطعنامه های شورای امنیت علیه عراق امده است که عراق باید همکاری «کامل و فوری» داشته باشد. در اثر فشارهایی که از طریق البرادعی و هانس بلیکس به صدام حسین از طرق دو نهاد وارد شد عراق ناگزیر شد که تن به این بازرسی ها و نظارت ها بدهد. اگر به روندی که صورت گرفته است نگاه کنیم میبینیم هرچقدر عراق بیشتر همکاری میکرد بیشتر اعلام میکردند که همکاری کمی صورت گرفته است.
هر اندازه عراق دیپلماسی دفاعی خود را باز گذاشت و دفاع را در اختیار بازرسان قرار داد بیشتر گفتند که نیاز به راست آزمایی وجود دارد. میبینیم که از اماکن مختلف عراق بازرسی به عمل آمد.
حال آن که سالها قبل من در دفتر مطالعات وزارت خارجه میکروفن را بدست گرفتم و خطاب به آقای شمعخانی و آقای کمال خرازی گفتم اگر روزی آمدند و محرمانه ترین اماکن ما را گشتند نگویید کسی نبود به ما هشدار دهد. آن زمان هنوز 11سپتامبر وجود نداشت اما برنامه این بود که بازرسی ها صورت بگیرد ملاحظه کردیم که عراق کم کم کلیه سایت ها و انبارهای خد را در معرض بازرسی قرار داد.
در اثر این بازرسی ها آنها میتوانند از تک تک افرادی که مایل هستند و میخواهند اطلاعات بگیرند و از هر جایی که میخواهند بارزسی کنند. اگر اینها را در نظر بگیریم با اتفاقاتی که در کشور ما دررابطه با ترور دانشمندان هسته ای صورت گرفته است به نتایج مشخصی می رسیم .
ملاحظه میکنید که یک مقام صهیونیست سالها پیش در کنفرانس بین المللی گفت که در ایران حدود 70 یا 80 فیزیکدان هسته ای هست که اگر ایران این افراد برای تکمیل تحقیقات خود به خارج از کشور نفرستد در زمینه هسته ای پیشرفت نمی کنند، ما از کشورای غربی می خواهیم که به اینها پناهندگی و مهاجرت بدهد در غیر این صورت ما تک تک این افراد را در ایران حذف میکنیم و این کار را کردند و شما شاهد این بودید که افرادی چون شهید احمدی روشن یا دکتر علیمحمدی با داشتن این اطلاعاتی که به آنها دستیابی پیدا کردند توانستند توان دفاعی ما را کم کنند.
در قطعنامه هایی که بعدا برای ایران تصویب شد عین واژه هایی مورد استفاده قرار گرفته است که درباره عراق مورد استفاده قرار گرفته بود. یعنی اینجا هم دقیقا میگوید ایران باید همکاری کامل را نشان دهد. همانطور که درباره عراق میگفتند که عراق همکاری کامل و کافی ندارد. این واژه ها بسیار معنا دارند و هر واژه باید در دو بعد بررسی شود. یک در بعد معانی و مفهومی که آن کلمه دارد و همچنین بررسی آن کلمه در ساختار توافق و قراردادهایی که تاکنون بوده است.
در توافقنامه آمده است با ایران باید همکاری فعال با توجه به سابقه اش. یعنی فعالیت هایی که تا کنون انجام شده است. گزارشاتی که تا الان آزانس انرژی اتمی نوشته است. بنابراین همین ادبیات درباره همکاری فعال با توجه به سوابقی که در گزارشها و بخشنامه های آژانس و بخشنامه های شورای امنیت آمده است برای جمهوری اسلامی ایران هم مطرح شد. من میگویم چطور این تومور علیه ملت ایران رشد کرده است. مسئله ما رشد این تومور است. چه چیزی و چه کسانی باعث شدند که این تومور هسته ای علیه ملت ایران ایجاد شود و در طول دهه های گذشته رشد کند. این نکته بسیار مهمی است.
س: شما در ابتدا اشاره کردید که آمریکایی ها به دنبال خلع سلاح ایران هستند اما ایران سلاح هسته ای ندارد و آنها در واقع می خواهند در چارچوب اقدام پیشگیرانه توانایی ایران را محدود کنند ، آیا این رویکرد پیش گیرانه مبنای حقوقی دارد؟
اگر دقت کنید در این توافق ما را ناگزیر کرده اند که نه تنها به طبقه ندارها بازگردیم وتوانایی خود را از بین ببریم بلکه خلع سلاح باشیم. این خلع سلاح در افکار عمومی خلع سلاح هسته ای است اما حرف بی ربطی است چرا که ما سلاح هسته ای نداریم. پس اینها به از بین بردن توان ما نشانه رفته اند. اینها صنعت فناوری هسته ای ما را نشانه رفته اند. تا جایی که موشک های بالستیک و موشکها دیگر ما هم مورد هدف قرارگرفته اند. با این وضع ما آهسته آهسته در مسیری قرار گرفتیم که عراق در آن قرار گرفت. غربی ها به همین وسیله 70 یا 80 موشک عراق را از کار انداختند. این مسیر همان مسیر است اما بصورت خزنده و حقوقی.
تاکنون ما چنین قراردادی را با غرب امضا نکرده بودیم و همچنان بر حقوق خود تکیه کرده بودیم. اما اکنون بعد از پذیرش این توافق نامه ادعاهای آنها را کاملا قبول میکنیم. در هیچ کجا به حق غنی سازی اشاره ای نشده است. در این قرارداد نه تنها چیزی غیر از ان.پی.تی داده نشده است بلکه چیزی غیر از ان.پی.تی وعده داده نشده است و برای ایران پیش بینی هم نشده است.
این یعنی کاملا برگشت به طبقه ندار در چهارچوب ان.پی.تی. واژه هایی که مربوط به تعهدات ما هست کاملا مبهم و در مواردی که مربوط به تعهدات آنها هست کاملا موثق و قابل تفسیر است.
برمی گردیم به تحریم ها. چیزی که ما در این معاهده پذیرفتیم حدود پنج درصد از تحریم ها را شامل میشود که کاملا مشخص است. نفت هایی که فرخته شده است بصورت اقساط به ایران پرداخت میشود. آنچه بدنه اصلی تحریم ها هست با همچنان ادامه خواهد یافت. به این دلیل که تحریمهای شورای امنیت و اتحادیه اروپا و هم پیمانان دیگر پرتوی از تحریم های اوفک و ایالات متحده امریکا است.
انصافا هم تحریمهایی که در شورای امنیت هست در مقایسه با تحریم هایی که امریکا در نظر گرفته است آنچنان زیان آور نیست. اما برای اینکه این تحریم ها از جانب شورای امنیت برداشته شد باید به تحریمهای اوفک OFAC نگاه دقیق تری داشت. به عنوان مثال توجه شما را به یک قسمت از تحریمهای اوفکOFAC جلب میکنم.
علاوه بر کنگره قوه مجریه و در راس آن رییس جمهور امریکا و در سطح پایین تر وزارت خزانه داری امریکا که در راس آن وزیر خزانه داری امریکا وجود دارد بر این مسئله نظارت دارند. زیر مجموعه وزارت خزانه داری امریکا نظارت بر اموال بیگانگان یا به اختصار اوفک OFAC قرار دارد.
اداره نظارت بر اموال بیگانگان یا اوفک به اداره نظارت بر اموال عراق، اداره نظارت بر ایران و اداره نظارت بر اموال لیبی تقسیم میشود. در اداره نظارت بر اموال ایران از زمان انقلاب اسلامی ایران تا کنون ادبیاتی تولید شده است و این ادبیات مشتمل بر دستورات اجرایی است که رییس جمهور امریکا به توصیه وزیر خزانه داری امریکا صادر کرده است.
یک رشته دیگر از این تحریم ها معروف است به آی.اس.ای که مخفف قانون تحریم های ایران است. با توجه کافی به ادبیات آی.اس.ای ملاحظه میکنیم که ادبیات آنها میگوید رییس جمهور امریکا در صورتی میتواند این تحریم ها را فسخ کند که اولا ایران از تلاش برای دستیابی به سلاح های کشتار جمعی دست بردارد. این سلاح ها شامل کلیه تسلیحات نظامی است که این تسلیحات از تسحیلات هسته ای، میکروبی و شیمیایی تشکیل شده است. ایران باید شفایت کامل نشان بدهد که این را پیگیری نمیکند. چرا که تمام ادعای غرب این است که ایران در پی دستیابی به این سلاح ها است.
در اینجا سوالی که ما و جامعه جهانی در طی سالیان گذشته مطرح کرده ایم این است که تاکنون علتی یافت نشده است که ثابت کند ایران در سدد دستیابی به سلاح های کشتار جمعی هست یا خیر.
آنها در جواب این سوال میگویند ما این کار را بر اساس اصالت فایده و فایده گرایی انجام میدهیم. این اصالت به خودی خود در فلسفه وجود دارد که به دو شاخه علم اخلاق و پیامدگرایی تقسیم میشود. درباره ایران و ملت ایران شاخه علم اخلاق این فلسفه کنار گذاشته شده است چرا که شاخه علم اخلاق تبیین میکند که این عمل باید بر اساس علت ومعلول صورت بگیرد. یعنی اول باید ثابت شود که ایران گناهکار است بعد تنبیه شود اما هیچ جا ثابت نشده است.
از زاویه جرم شناسی و حقوق جزای بین الملل و کیفری هم این مسئله مطرح است که مجازات باید بر اساس علت و معلول باشد. ولی اینها این شاخه را کنار گذاشتند و بر اساس پیامدگرایی رفتار میکنند. من در هیچ جای این توافقنامه نمیبینم که حرکتهای ما و مذاکره کنندگان بر اساس علم اخلاق باشد.
انگار ما هم پیامدگرایی را پذیرفته ایم. پیامدگرایی بیان میکند که ما کاری به این نداریم که ایران مرتکب این گناه شده است اما باید تنبیه شود به این دلیل که اگر ما ببینیم که در آینده آقای x و آقای y مرتکب جرمی خواهد شد به این دلیل است که از قبل پیشگیری نکرده ایم. ادبیات پیشگیرانه و پیش دستی هم بر اساس پیامدگرایی بوجود می آید. ادعای من این است که این توافقنامه کاملا پذیرفته است که پیامدگرایی باید درباره ایران اجرا شود و این برای ما فاجعه است و کاری است که آنها از ما میخواستند.
س: اینکه دیپلمات های ایرانی در مذاکرات هسته ای شاخه اخلاقی را کنار گذاشته و وارد زمین بازی آمریکایی ها شدند، چه پیامدی را برای جمهوری اسلامی دارد؟
بدیهی است که در ادبیات آی.اس.ای ایران باید ثابت کند که در پی تولید سلاح کشتار جمعی نست. بار ثابت هم به عهده آنها است که بر اساس پیامدگرایی ثابت میکنند که ما دنبال چنین هدفی هستیم. در حال حاضر ما این را پذیرفته ایم و باید ثابت کنیم به دنبال این اهداف نیستیم تا انها تحریم ها را از ما بردارند. برای ثابت کردن اینکه ما چنین هدفی را دنبال نمیکنیم باید راست آزمایی هایی که مد نظر آنهاست را انجام دهیم.
آن ها می توانند هرکجا که میخواهند را بازرسی کنند. مواد مورد استفاده و انبارهای ما را بررسی کرده و با هرکس که خواستند مصاحبه کنند. یعنی دامنه شک و دامنه اتهام برای ما باز گذاشته شده است. مذاکره کنندگان ما کجا روی اخلاق گرایی تاکید کردند؟ کاملا مشخص است که ما تسلیم پیامدگرایی آنها شدیم.
با این حساب بعد از اینکه اطلاعات نظامی ما مشخص میشود طبیعی است که ضربه به توان دفاعی و روحیه نظامیان ما وارد میشود. خدا نکند زمانی برسد که فرماندهان ارتش، سپاه و بسیج و مقامات امنیتی ما به اینگونه سیاست بازدارندگی و خنثی عمل کردن ما تردید داشته باشند. بدیهی است که مطابق این عملیات فرماندهان ما تحریک میشود.
س: بر فرض که آمریکا از پاسخ های ایران درباره موضوع هسته ای قانع
شود ، هر چند که این احتمال بسیار کم و تقریبا برابر صفر است با این حال
بعد از پاسخ های ایران و بسته شدن موضوع هسته ای ، رژیم تحریم ها علیه
ایران از بین می رود؟
ببنیند در فاز بعدی آی.اس.ای نه تنها موضوع هسته ای را کنار نمی گذارد بلکه علاوه بر تحت تاثیر قراردادن صنعت و فناوری هسته ای ما بحث تروریسم مطرح را می کند. در آنجا اشاره میکند به اینکه زمانی تحریمها علیه ایران از بین میرود که ایران از سیاستهای تروریستی خود دست بردارد. اولین کاری که میگویند این است که باید سوریه، لبنان، حزب الله، سپاه قدس، سپاه و بسیج مضمحل شوند.
این نهادها در لیست تروریستها هستند. در نتیجه اگر بخواهند واقعا این تحریمها برداشته شود باید کنگره امریکا مجددا برود و این ارگانها را از لیست تروریستها بردارد که این عمل در توان شخصی اوباما نیست. در این شرایط مذاکره کنندگان ما تمام امید خود را به جان کری بستند.تا ببینند او تا کجا میتواند چانه زنی کند.
در این توافق نامه بار اثبات اتهامات که برگردن غرب است کاملا نادیده گرفته شده است و طوری به نظر میرسد که انگار ما پذیرفته ایم که باید پیامدگرایی را قبول داشت. این کاملا عدم تخصص مذاکره کنندگان ما را نشان میدهد.
با این اوضاع من بوضوح میبینم زمانی که ایالات متهده امریکا بر خلاف لبخندها و شادی ها میبینیم که مجددا تعدادی از شرکتهای ما را تحریم میکند. این نشانه ای از حالتی در حقوق بین الملل دارد. در این حالت ابتدا یک طرف فرازهایی از یک توافقنامه را نادیده میگیرد و طرف دیگر متوجه این نادیده گرفتن میشود و درنتیجه او هم تعهدات خود را نادیده میگیرد و این توافق در عمل نادیده گرفته میشود.
به نظر من در طول سالهای گذشته ایران و امریکا و غرب توافقی روی قائده عرفی نداشتیم. توافق نداشتیم که این قائده عرفی شامل حال ما شود. اما وقتی شما توافقی را امضا میکنید یعنی این توافق را بر قائده عرفی خود ترجیح داده اید.
حالا وقتی شما یا طرف مقابل این توافق را نادیده میگرید بنابراین دوباره بحث قائده عرفی مطرح میشود. در حال حاضر ما این قائده عرفی را پذیرفته ایم و با این پذیرش کلیه گزارشات، رویه ها و آنچه در تحریمات علیه ما اعمال شده است را میپذیریم و این امر پیامد عمده این برای ما در سالهای اینده خواهد داشت.
س: شما کشمکش ایران و غرب بر سر موضوع هسته ای ایران را یکی از مهم ترین رویدادهای تاریخی ایران می دانید، علت این اهمیت چیست؟
در طول تاریخ ایران یعنی چه در جمهوری اسلامی چه در دوران 2500 ساله پادشاهی این بحث هسته ای مهمترین رویداد تاریخ کشور ایران است. ما انقلاب کردیم اما چه دولتهای دموکرات و چه دولتهای جمهوری خواه امریکا در طول تاریخ انقلاب نسبت به موضوع هسته ای این چنین واکنش گستره و همه جانبه نشان دادند.
به عنوان مثال هیچ کدام از دولت ها پس از پیروزی انقلاب بانک مرکزی ما را تحریم نکردند یا به این طریق رژیم پولی بین المللی را علیه ما مسدود نکردند یا قوانین ضد حقوق بشری با این شدت در مقابل ما ندوین کنند. آنها به این وسیله ها و اعمالی شبیه تحریم کشتیرانی و تحریم داروها پیرزنان و پیرمردان ما که تنها توقع یک درآمد ماهیانه دارند از سازمان تامین اجتماعی دارند را تا این اندازه تحت فشار تحریم ها قرار دهند.
هیچ زمانی در طول تاریخ ما اینچنین تحت فشار سیاسی اقتصادی و روانی قرار نگرفتیم. اطراف ما حلقه ای پایگاه های نظامی ایجاد کرده اند و کشتی های جنگی خود را اطراف ما به رفت وآمد درآورده اند. هرگز پیش نیامده بود که در طول تاریخ هسته ای بر خلاف توافقی که بین اوباما و مدودوف امضا شده بود و بر خلاف ان.پی.تی کشوری که عضو ان.پی.تی است و جز ندارها هم هست تا این اندازه تهدید به استفاده از بمب اتم شود.
کره شمالی از عضویت ان.پی.تی خارج شد اما چگونه میشود توجیه کرد که دربرابر ما که در ان.پی.تی عضو بودیم و این کشورها اصرار برای ماندنمان در ان.پی.تی دارند اینگونه رفتارهای خلاف حقوق بین الملل صورت گیرد.
پدیده ملی شدن صنعت نفت در طول تاریخ ایران نسبت به این پدیده بسیار ناچیز است و پیامدهای این اتفاق نسبت به تمام رویدادهایی که در طول تاریخ سه هزار ساله ایران اتفاق افتاده اند از اهیمت بیشتر و بازتابهای بیشتری در آینده برخودارد است.
س: شما آینده توافق هسته ای را چه می بینید، یعنی این روند مذاکرات به کجا می رسد؟
همانطور که در ابتدای صحبتم ذکر کردم ما باید به اصول و قوائد و هنجارهای هر قراردادی نگاه کنیم. در اصول این توافقنامه مطرح است که ایران باید خلع سلاح شود و آن هم نه خلع سلاح هسته ای که میدانند ما در اختیار نداریم بلکه خلع سلاح های متعارف.
در حال حاضر اینها بازدارندگی متعارف و موشکهای ما را نشانه رفته اند. به هر حال این حق ماست که بتوانیم سلاح های متعارف خود را داشته باشیم. ولی با این اوضاع و احوال سلاح های متعارف ما نشانه رفته شده است. بنابر این باید بگویم در آینده ای دور مسیری که برای عراق طی شد برای ایران پیموده خواهد شد. این بحث را 15 یا 16 سال قبل در حالی که صدام حسین هنوز سر جای خود بود و تازه او کویت رانده شده بود من در مجله فکر پیش بینی کردم و گفتم موج تجزیه طلبی و سیاستهای تجزیه طلبانه از طرف امریکا به فلات ایران، بالکان و خاورمیانه خواهد آمد. کردستان عراق جدا میشود و بعد بث تجزیه ایران را شروع خواهد کرد. این حرکتها گامی به سوی تجزیه منطقه است.
تکلیف افغانستان، عراق و سوریه یقینا به برخورد با ایران موکول میشود. آنها نه از طریق عملیات نظامی که در توان آنها نیست بلکه از طرق دیگر به دنبال این هدف هستند. برخی دیپلماتهای ناپخته معتقدند امریکا با یک بمب میتواند ایران را تصرف کند. من معتقدم کسانی که اینگونه اظهارنظر می کنند هیچ گونه آگاهی از روابط بین الملل و مخصوصا امنیت بین المللی بوژه کنترل تسلیحات و بازدارنگی متعارف ندارند که آن را فقط در بمب میبینند.
ما شاهد این هستیم که قدرت کیفی ایران و قدرت نرم ایران بسیار بالا هست و دقیقا بخاطر همین قدرت کیفی در ایران بود که توانستیم در مقابل جنگ تحمیلی هشت ساله که تمام کشورهای دنیا در مقابل ما قرارداشتند مقابله کنیم. ما شاهد مزدورانی بودیم که از افریقا آمده بودند تا با ایران بجنگند.
ما در جبهه ها میدیدم که سیاه پوستان افریقایی چطور بصورت مزدور با پرداخت پولهای عربستان و کویت و کشورهای دیگرعربی به عنوان آشپز به عراق اعزام میشدند اما اسلحه در اختیارشان قرار میگرفت تا با ایران بجنگند. آنها از لحاظ تسلیحاتی بسیار بالا بودند اما قدرت ایدئولوژیک و کیفی ایران بود که این برابری را ایجاد کرد.
من صریحاً در یک مناظره علمی به نماینده کاندولیزا رایس گفتم. زمانی که ما را تهدید میکردند و به ما گفتند ما شما را با یک بمب میزنیم و شما نمیتوانید کاری کنید. دقت کنید که این عینا ادبیاتی است که برخی دیپلماتهای بی تجربه ما بکار میگیرند. من به آنها گفتم شما اگر اینکار را بکنید ما ده ها میلیون فدایی داریم که تمام سربازهای شما را در منطقه به اسارت ما در می آورند. آنها نمیتوانند از طریق زمینی کاری به پیش ببرند. ممکن است بتوانند موشک بفرستند اما نمیتوانند تسخیر کنند. ما توان دفاعی کیفی و کمی متعارف داریم.
اما آنها با این توافقنامه توان دفاعی ما نشانه رفته اند تا جایی که موشکهای ما به تیرکمان تبدیل شده است.
نتیجه گیری من از این مصاحبه این است که امریکایی ها برنامه خود در
قبال ایران را طوری چیده اند که با یک اشتباه ایران یعنی وارد شدن به زمین
بازی که از سوی آمریکایی ها تعریف شده، اشتباهات بعدی نیز خود به خود به
وقوع پبیپوندد. در واقع ایران وارد دور باطلی شده است بر این مبنا که
آمریکایی ها فشار وارد می کنند تا بازرسی ها و همکاری های کامل و فوری صورت
بگیرد و این فشار به بازرسیهای عملی که میتواند تحت عنوان پروتکل الحاقی
یا فراتر از آن به ما اعمال گردد، تبدیل شود. و از دل این بازرسیها سوالات
بیشتر و از دل این سوالت همکاری های بیشتری بوجود می آید و ما دچار یک دور
باطلی می شویم که دامنه خواسته های طرف غربی به سمتی میرد که...
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
آقای رئیس جمهور و آقای ظریف لطفا جواب بدهید البته اگر جوابی داشته باشید.
اين مخالف قرآنست که فرمايد اونا هزکز راضي نميشن مکر به تسليم شما
2-اينکه آمريکا به دوستاشم مث صدام و مبارک وبن علي و قذافي رحم نکرده؛ چه سد به ايران.
بانبرين تنها راه باغرب بازي شطرنج است. مهره دادن و مهره گرفتن
ژاپن
کره شمالی
قطعا ژاپن را انتخاب میکنم
هردو دشمن و دوست آمریکا هستند
ولی وضعیت شان با هم قابل قیاس نیست
یکی واقعیت را پذیرفت و کیم جونگ آن یکی چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند
انتخاب باشماست یکی را انتخاب کنید
.......!!
ميفته ك ما را رابطه با شيطان چكار ...........
امیدوارم این جمله یه تلنگری باشه برای تیم مذاکره کننده هسته ای. . .