به گزارش بولتن نیوز،
رشد و توسعه فرهنگی هر جامعه، مدیون مدیریت مدبرانه و مقتدرانهای است که
بتواند با اعمال مدیریت فرهنگی، جامعه را از مرحلهای محدود و نامناسب- که
فضای تنفس را تنگ کرده- عبوردهد و افراد آن جامعه را به بالندگی و توسعه
برساند. اگر چنین مدیریتی در جامعه وجود نداشته باشد یا مردم با مدیران
ضعیف، کمهوش، ناآگاه و بیتدبیر روبهرو باشند، طبعاً نباید انتظار
شکوفایی فرهنگ و مقولات فرهنگی را داشت.
در اوایل دهۀ 70 وقتی
اولین هشدارهای مقام معظم رهبری درخصوص «تهاجم فرهنگی» کمتر کسی از ما یک
چنین روزی را می دید که کار چنان پیچیده و جدی بشود که بحث فرهنگ آن هم با
رویکرد مدیریتی "جهادی" و همراه با "عزم ملّی" به شعار سال و درحقیقت به
اساسی ترین رویکرد و راهبرد کشور در طول سال تبدیل شود.
از دیگر
سو، نگاهی به بيانات معظمله از آن سالها تاكنون، بيانگر اين مهم است كه
ايشان برخلاف برخی مسئولان، نه تنها از اين حركت خزنده دشمن غافل نبوده كه
طی سالهای رهبری و مديريت خود بر كشور، بر اين مهم تاكيد داشتهاند كه خطر
بیمحتوا كردن نظام و پوسيدگی آن از درون، همچنان انقلاب و به تبع آن
جمهوری اسلامی را تهديد میكند.
در این یادداشت کوتاه قصد داریم پس
از بررسی اجمالی مدیریت جهادی به عنوان راهکار و نسخه ای که امروز از سوی
بلندپایه ترین مقام سیاسی-اجتماعی کشورمان برای فرهنگ(و اقتصاد) تجویز شده،
به برخی از اولویت های مدیریت فرهنگی پرداخته و درخصوص این که چرا در بحث
فرهنگ، مسائل انگیزشی و اعتقادی نسبت به مسائل سیاسی(و اساساً هرگونه
رویکرد مادی) اولویت دارند، سخن بگوییم.
مدیریت جهادی در عرصۀ فرهنگ آن
چه مسلم است این است که یک مفروض اساسی و اصلی در بحث »مدیریت جهادی» این
است که جامعۀ تحت مدیریت، در وضعیتی بحران(همچون جنگ) است و به همین خاطر
نیازمند رویکرد مدیرتی ای جهادی است. صحبت از مدیریت جهادی در حوزه فرهنگ،
بر پایه این باور است که در جنگ و شبیخون فرهنگی، اقتصاد و سیاست محور
نیست، بلکه فرهنگ محور کار است. جهاد یکی از فروع دین و از واجبات اسلامی
است.
نمود حقیقی مدیریت جهادی را میتوان در سالهای ابتدایی
انقلاب اسلامی و در جهاد سازندگی سراغ گرفت که بر مدار امر حضرت امام
خمینی(ره) به راه افتاد و در سالهای کوتاه و با همتی مردانه و بر یک چشم
بر هم زدنی کاری کرد کارستان که نام اش زبانزد عام و خاص شد و عملکرد
انقلابی اش بر تارک این سرزمین خوش درخشید.
در سایه همین مدیریت
جهادی است که این اتفاق میافتد؛ مدیریتی که خود را در قید و بند تشریفات
دست و پاگیر نمیداند و به محض احساس نیاز، در عرصه نبرد حاضر میشود و
تا رسیدن به هدف اش که اتفاقآ متعالی است، از پا نمینشیند. از این رو باید
برخی از این ضوابط دست و پاگیر اداری که مثل پیله ای اطرافمان پیچیده را
کنار بزنیم و با استفاده از همه توان و استعداد مان آستین بالا بزنی که به
یقین عرصه فرهنگ بیش از سایر حوزهها نیازمند کار جهادی است؛ چراکه سر و
سامان گرفتن اقتصاد و یا هر عرصه دیگری حتی سیاست باید در سایه و برای
فرهنگ باشد؛ البته آن فرهنگی که ما انتظارش را داریم که پایه و اساس تفکر و
ایدئولوژی ما است.
با این حساب، مدیریت جهادی در فرهنگ یعنی از
جان مایه گذاشتن پای هویت، زبان و فرهنگ ایرانی- اسلامی. مدیریت جهادی یعنی
نگذاریم همه آرمان ها و آموزه های دینی مان از پس غفلت و در فراسوی زمان
به قراموشی سپرده شود. اینکه در راستالی تعالی دین و کشورمان همچون یک
مبارز که در صحنه نبرد و در دفاع از سرزمین اش جهاد می کند، بایستیم حتی به
قدر تقدیم جان مان. اینکه نگذاریم اعتقاداتمان را به سخره بگیرند و ما را
محکوم به ندانستن کنند.
مدیریت جهادی اندیشه ای والا و همتی مردانه
می طلبد نه بیان صرف آن در قامت شعار که هر جا سخن از شعار رفت جز آنکه
گام در مسیر بیراهه نهادیم، چیزی عایدمان نشد. باید مدیریت جهادی را تببین
کرد و برای تجلی و به منصه ظهور رساندنش معیار ترسیم نمود تا بدین سبب از
مرز شعار و شعار زدگی رهید والا بیم آن می رود که سال به سرآید و در هنگامه
حسابرسی چیزی جز خسران عایدمان نگردد.
صاحبان اندیشه باید در مقام
نظر به شور بنشینند و برای "حرکت" نقشه راه تجویز کنند و این یعنی نوعی
انسجام و وحدت رویه که به موضوع ماهیت می بخشد. والا اگر مسیر مشخص نباشد
و افق راه که همانا نقطه انتهای خط است از منظر راه بران عیان نگردد، به
کجی خواهدکشید و لاجرم افسوس و حسرت همه عاقبت مان در این برهه از زمان
خواهد بود و همانی می شود که بود و این یعنی نهایت غفلت...
اولویت های انگیزشی و اعتقادی در مدیریت فرهنگی حال
می توان به این سوال پاسخ گفت، که چه چیزی موجب این می شود که در بحث
مدیریت فرهنگی، اولویت با انگاره های اعتقادی و انگیزیشی باشد و نه با
مواضع و رویکردهای سیاسی. کار فرهنگ، کاری است ظریف و نیازمند تخصص. مدیریت
فرهنگی نیز این قاعده مستثنا نیست و لزوم استفاده از نیروهای فرهنگی در
مدیریت فرهنگی نیز بر اساس همین حساسیّت و ظرافتی است که در مباحث فرهنگی
وجود دارد.
در بحث فرهنگی، با بالا و پایین و برد و باخت به آن
صورتی که در دیگر شاخه های علوم انسانی و طبیعی روبروییم، مواجه نیستیم. آن
چه حسین بن علی(ع) را در تاریخ تشیع جاودان ساخته، بی شک ویژگی پیروزی
اوست و اساساً تنها پیروزمردان در تاریخ ماندگار می مانند. با این حال آن
عرصه ای که سالار شهیدان(ع) در آن به پیروزی نائل آمد، عرصۀ فرهنگی بود. در
عرصۀ فرهنگی است که اعتقادات و اولیت های ارزشی و انگیزشی تعیین کنندۀ
پیروز از شکست خورده اند.
صحبت در خصوص ظرائف فرهنگ و مدیریت
فرهنگی، البته بسیار است و این مقال اندک. با این حال تذکر و اشاره به برخی
نکات در همین مختصر نیز ضروری است.
شاید یکی از مهم ترین هشدارها
را باید خطاب به مدیران سیاسی کشور و مسئولان بلندپایه و تصمیم گیرنده
عنوان کرد: باید دقت کنیم که مبادا مناسبات و بازی های سیاسی و... در تصمیم
گیری و تصمیم سازی های فرهنگی مان، به خصوص در سطح کلان تاثیرگذار شود.
برای
روشن شدن این بحث باید به نکته ای مهم اشاره کنیم. چنان که در ابتدای این
نوشتار نیز اشاره شد، هشدارهای آگاهی بخش مقام معظم رهبری درخصوص شبیخون
فرهنگی و تهاجم فرهنگی دشمنان، از ابتدای دهۀ 70 آغاز شد و این مسئله
درحقیقت نشان از اهمیت و جدیت موضوع دارد تا آن جا که رهبر انقلاب می
فرمایند: "من یک وقت گفتم دشمنان«شبیخون فرهنگى» مىزنند. این ادعا راست
است و خدا مىداند که راست است. بعضى نمىفهمند؛ یعنى صحنه را نمىبینند.
کسى که صحنه را مىبیند، ملتفت است که دشمن چهکار مىکند و مىفهمد که
شبیخون است، و چه شبیخونى هم هست!" این تاکید موکد رهبری درخصوص این که عده
ای به اهمیت این موضوع پی نمی برند و نیز این که ایشان این چنین، سعی در
آگاه نمودن آن عده دارند، همگی نشان از اهمیت و حساسیّت بحث دارد.
بنابراین
ظرافت و حساسیّت مباحث فرهنگی به گونه ایست که می بایست به انگاره های
انگیزشی و اعتقادی در مدیریت فرهنگی را اولویت داد. چراکه به همان میزان که
دخیل کردن انگیزه های سیاسی، اقتصادی و... دربحث مدیریت فرهنگ و فرهنگ می
تواند مخرب باشد، مباحث اعتقادی و انگیزشی راهگشا بوده و می تواند ضمن
هموارساختن مسیر پیشرفت و تعالی فرهنگ و امور فرهنگی، راه را بر نفوذ و
شبیخون فرهنگی دشمنان ببندد و مهم تر از این ها زمینۀ تحقق مدیریت جهادی را
فراهم آورد. بی شک درچنین شرایطی است که اتحاد و هماهنگی فرهنگی میان
اقشار جامعه نیز مستحکم گردیده و عزمی راسخ ازسوی همۀ اقشارملّت که به شدت
استوار به انگاره های مذهبی، انگیزشی و اعتقادی است، تبلوری عمومی می
یابد/.