گروه فرهنگی بولتن نیوز- سید مجتبی نعیمی:یکی از مهمترین دغدغههای جبههی فرهنگی انقلاب اسلامی این بوده که پس از پیروزی انقلاب در عرصههای ایجابی فرهنگ چه فعالیتهایی باید انجام دهند تا هنر دینی از هنر غیردینی متمایز شود؟ به عبارت دیگر، فعالان فرهنگی مومن و انقلابی همواره به این فکر میکنند که پس از انجام امور سلبی در بحث فرهنگ و شناسایی و رفع عناصر هنر غربی، چه کارهایی باید انجام دهند که معرف هویت اسلامی در عرصهی هنر باشد؟
دکتر مجید شاهحسینی در اولین روز همایش حکمت هنر انقلاب اسلامی که روز سه شنبه دوم اردیبهشت ماه در حوزهی هنری برگزار شد، برای بررسی این مقوله و با اشاره به ضرورت یونانزدایی از هنر دینی گفت: «این بحث به این دلیل اهمیت دارد که یونان در فضای دانشکدههای هنری امروز ما مهم، محترم و مقدس شمرده میشود و نیاز است که از تابوشکنی یونانی سخن گفته شود.»
همانطور که میبینیم، از نظر این کارشناس مسلم حوزهی فرهنگ و هنر، اساسیترین عاملی که به ما کمک میکند تا بتوانیم اولا هنر دینی را از هنر غربی متمایز کرده و ثانیا عناصر هنر دینی را در تولیدات هنریمان متبلور کنیم این است که متوجه شویم ریشهی این ناهمگنیها از درون هنر یونانی بوده و باید عناصر آنرا از هویت فرهنگی بومی خود جدا کنیم. اما مولفههای هنر یونانی چیست و در مقابلش، هنر دینی چه حرفی برای گفتن دارد؟ این مدرس دانشگاه در ادامه سخنان خود به مقایسه میان هنر دینی و هنر یونانی پرداخت و در بیان کلیدواژه های هنر یونانی عنوان کرد:
«کلیدواژههای هنر یونانی تقدیر ظالمانه خدایان، عصیان، خیانت هم در آسمان و هم در زمین، شهوترانی، روسپی مقدس، توتم پرستی، دوشیزه قربانی، اصالت لذت و شکاکیت و نسبیتگرایی است. هنرمند در هنر یونانی از خدایان الهام میگیرد، اما هنرمند موحد از جانب آسمان الهام میگیرد و اگر میان او و آسمان واسطهای هست، این واسطه از جنس آسمان است و عین حقیقت است. خداوند برای هنرمند موحد از رگ گردن نزدیکتر است و او مستقیما از روح القدس ملهم است ... گذشته از الهام مفهوم تزکیه در هنر دینی وجود دارد، اما در هنر یونانی جایی ندارد. هنر یونانی براساس تکرار و تمرین و تکنیک است. ظرف وجود هنرمند دینی باید پاک باشد. همچنین در هنر دینی محتوا اهمیت فراوانی دارد و تعهد هم در ظاهر و هم در باطن یک ضرورت است.»
هرچند مولفههای برشمرده از اصلیترین موارد اختلافی هنر دینی و هنر غربی(یونانی) است اما بدیهیست که موارد دیگر و جزئیتری هم در این میان وجود دارد. اما بیاییم بحث دکتر شاهحسینی را جلو برده و ببینیم اگر مولفههای هنر غربی(یونانی) را از تولیدات هنریمان جدا کرده و بجایش از مولفههای هنر دینی بهره ببریم، چه اتفاقی میافتد؟
همانطور که گفتیم یکی از دغدغههای هنر غربی، غوطهور کردن مخاطب در تفریح است. و صدالبته، تفریح مجاز و غیرمجاز هم در اینجا از هم جدا نبوده و بارها دیدهایم که از هر نوع وسیلهای برای کانون توجه قرار دادن ذهن و دل مخاطب بهره بردهاند. نتیجهی این رویکرد چیست؟ نتیجهاش این است که در بهترین شرایط، سینما و موسیقی و سایر هنرها تبدیل به ابزاری میشوند برای وقتگذرانی مخاطبین. اما این همهی ماجرا نیست. چون میدانیم که تفریحات، بعد از مدت کوتاهی تکراری شده و برای مفرح نگهداشتن مخاطب باید ابزارهای جدیدی تعریف کرد. این چنین است که کمکم شاهد سکس در سینما و ظهور گروهها انحرافی در موسیقی و ... هستیم.
اما اگر بخواهیم هنر دینی را جایگزین هنر غربی کنیم چه اتفاقی میافتد؟ ابتداییترین اتفاق این است که تفریح مندرج در هنر، از اشکال انحرافی و دارای ضرر و خطر خالی میشود. یعنی شاهد تفریح سالم در مقولهی هنر هستیم. از این منظر میتوانیم هنر پس از انقلاب اسلامی را تا حدی "دینیشده" تلقی کنیم. یعنی در سطح ابتداییِ جایگزینی هنر دینی بجای هنر غربی، تا حدودی پیشرفت حاصل شده است.
اینکه میگوییم تا حدودی، بخاطر این است که در این سالها شاهد اتفاقاتی در برخی رشتههای هنری بودهایم که نشان از بازگشت به دوران پیش از انقلاب اسلامی و اصالت دادن به هنر غربی داشت. ظهور بعضی از خوانندگان زیرزمینی و یا ساخت و انتشار چند فیلم سینمایی خاص، از مصادیق اصالت تفریح در هنر است که برای ایجاد جو مفرح، انجام هر عملی مباح بود. متأسفانه این اتفاق در رسانهی ملی ما هم چندین بار اتفاق افتاد و شاهد ساخت چند طنز شبانه و یا فیلم و سریالهای مناسبتی بودیم که به علت اصالت داشتن تفریح در ساخت آنها، انحرافات و بیادبیها فاحشی را در آنها میدیدیم.
همانطور که دقت کردید، بیان کردیم با جایگزینی تفریح سالم بجای تفریح ناسالم در هنر پس از انقلاب اسلامی، ما شاهد تغییر ابتدایی مولفههای غربی هنر به مولفههای اسلامی آن بودهایم. اما چرا سطح ابتدایی؟ آیا مرحلهی دیگری هم برای این تغییر قابل تصور است؟ در جواب باید گفت: بله. سطح عالی این تغییر که لازمهای انجام آن، انقلاب در هنر ایرانیست قابل تصور است و آن تشکیک در اصالت تفریح در هنر است.
به عبار دیگر، یکبار صحبت از جایگزینی تفریح سالم بجای تفریح ناسالم در هنر است. اما یکبار صحبت از این است که آیا رسالت هنر، تنها ایجاد چند ساعت تفریح برای مخاطب است و بس؟ آیا هنر کارکرد دیگری ندارد؟ آیا قرار نبوده و نیست که از هنر برای تربیت و آموزش انسانها استفاده شود؟ اینجاست که میبینیم مرز بین هنر اسلامی و غربی معلوم شده و مسیر آنها کاملا از هم جدا میشود.
البته برای اینکه کارکرد هنر را در جامعه عوض کرده و بجای کارکرد تفریحی آن، کارکرد تربیتی و آگاهیبخشی به آن ببخشیم، لازم است تا حقیقتا با رویکرد انقلابی به این عرصه وارد شده و تغییر ذائقه و ترجیحسازی ذائقههای خودی را در دستور کار قرار دهیم. اما اگر این اتفاق بیافتد، یکی از اساسیترین بسترهای بروز هنر دینی مهیا شده و دیگر کسی به ترانههای آبکی شنیده شده در این روزها توجه نمیکند، چون حافظ و سعدی و مولاناهای جدیدی ظهور پیدا خواهند کرد و آن هنرمندان و آثاری که تا به امروز با رویکرد تربیتی در عرصهی هنر فعالیت کرده یا ساخته شدهاند، اما در انزوا به سر میبردند از قربت بیرون میآیند و ارزش جلوتر بودن ایشان از زمانشان بر همگان معلوم خواهد شد.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
عزیز من جانم من هنر یونانی و اسلامی نداریم هنر هرجا انسانیت انسان را مخاطب قرار دهد مورد تقدیر است