گروه انرژی- آخرین ساعات روز یکشنبه 31 فروردین 1393 یکی از روزهای مهم سال بود!. گویا قرار شد قیمت بنزین آزاد از 700 تومان به 1000 تومان افزایش پیدا کند.
به گزارش بولتن نیوز، ساعت 9 شب وقتی از سر کار به سمت منزل حرکت می کردم تعداد زیادی خودرو سواری را دیدیم که در صفهای طولانی ایستاده اند تا احتمالا آخرین بنزین 700 تومانیشان را بزنند و کمی بیشتر از بنزین یارانه ای سود کرده باشند.
گروهی زیاد از خودرو ها و راننده هایی که فکر می کردند با تجمع در پشت صفهای طولانی بنزین سود هنگفتی به جیب خواهند زد با دلهره به خودروهای جلوی صف نگاه می کردند و در این بین من هم فکر می کردم شاید فردا باز هم صدام می خواهد تهران را بمباران کند و مردم می ترسند بنزین نداشته باشند تا از تهران خارج شوند.
اما هر چه فکر کردم دیدم این دلیل غیر عقلانی است چون سالها از زمان اعدام صدام و جنگ تحمیلی می گذرد. پس علت این صفها چیست؟
کمی بیشتر که فکر کردم دیدم این صفها مصداق همان بیانات رهبر معظم انقلاب است که امسال را سال فرهنگ و اقتصاد نامیدند.
در واقع این نام گذاری هوشمندانه نشان می دهد که بعضی از مردم ما بیشتر از آنکه از اقتصاد کشور لطمه دیده باشند از ضعف فرهنگی است که رنج می کشند.
با یک حساب سر انگشتی مشخص است که یک پراید اگر با باک خالی هم به پمپ بنزین رفته باشد تنها 30 لیتر می توانست بنزین بزند و یک سمند تنها می توانست 60 لیتر بنزین در باک خود پر کند. با این حساب، در پایان شب 31 فروردین اگر قیمت بنزین 300 تومان بیشتر می شد پرایدی 9 هزار تومان و سمندی 18 هزار تومان سود کرده بود!.
اما واقعا ارزشش را داشت که یک پراید 18 میلیون تومانی یا یک سمند 30 میلیون تومانی ( بدون محاسبه ارزش راننده) برای چند هزار تومان بیشتر یا کمتر چهار یا پنج ساعت صف بایستد. واقعا برای کسی که خودروی 20 یا 30 میلیونی و بعضی اوقات 100 میلیون تومانی به بالا زیر پا دارد 10 هزار تومان دردی از دردها دوا می کند.
متاسفانه درد یک باک بنزین ارزانتر زدن فقط مربوط به تهران نبود. در همه ایران کسانی بودند که برای 9 هزار تومان ارزان تر خریدن بنزین در صف ایستادند اما متاسفانه دولت ساعت تغییر قیمت را عوض کرد!.
آری خیلی از افراد در ایران بودند که در شب 31 فروردین 1393 از سود ضرر کردند. اینها فکر می کردند که آخرین بنزین 700 یا 400 تومانیشان را می زنند و در سالهای بعد برای فرزندان خود تعریف خواهند کرد که چگونه به جنگ پمپ بنزینها رفتند و بعد از ساعتهای تحمل سختی توانستند 9 هزار تومان کاسبی کنند و به دولت کمتر بدهند.
فرهنگ ما از سالها قبل با کوپن و ژتون و یارانه مانوس شده و کاری است که با خون ما در هم آمیخته است.
ما برای سبد کالا در صفهای طولانی می ایستیم و ساعتها انتظار می کشیم هر چند که نیازی به آن نداشته باشیم و تاجر یا کاسب یا رئیس بانک باشیم. ما محتاج یارانه 45 هزار تومانی هستیم هرچند که نماینده مجلس باشیم یا وزیر یا تاجر و بساز و بفروش، ما از گوشت قربانی سهم می خواهیم و اگر مستحقی بیشتر از ما گرفته باشد ناراحت می شویم هر چند که هر ماه یک گوسفند زنده می خریم تا خانواده گوشت تازه میل کرده باشد، بعضی از ما ایرانیها اگر در جایی آش برای مستمندان و بی خانمانها تقسیم کنند صف می کشیم تا سهممان را گرفته باشیم.
اما در هیچ کجای دنیا به جز آفریقا و کشورهای قحطی زده اینطور نیست. در کشورهایی که می گوییم فرهنگ ندارند برای این چیزها مردم صف نمی کشند و هیاهو نمی کنند. اگر نیازمندی هست همه مردم به او و فقط به او کمک می کنند و از او سهمی نمی خواهند. اگر در ترکیه قیمت بنزین 2.6 دلار برای هر لیتر است. اگر در اتحادیه اروپا 2.3 دلار برای هر لیتر است. اگر قیمتها به صورت شناور و روزانه تغییر می کند. مردم این کشورها با رضایت پول بنزین مصرفی خود را پرداخت می کنند. چون آنها به مالیات و عوارض اعتقاد دارند و فرهنگ آنها اینطور می گوید که دولت برای رفاه بیشتر برای شهروندان باید از سوخت مالیات بگیرد. باید هزینه های تامین اجتماعی و توسعه کشور را مردم تامین کنند.
این فرهنگ در ایران وجود ندارد. چون همگی ما معتقدیم که پول نفت حق ما است و باید بفروشیم و بسوزانیم و تا خرخره مصرف کنیم و از غافله عقب نمانیم.
آرای بسیاری از ایرانی ها نیاز دارند تا در ابتدا فرهنگشان تغییر کند و بعد باید به دنبال اقتصاد آنها بود. اقتصاد بدون فرهنگ نمی تواند توسعه پیدا کند و مانند خودرویی است که سرعتش 30 کیلومتر بیشتر نیست و ما می خواهیم با بزرگتر کردن باک آن سرعتش را به 300 کیلومتر برسانیم.
تا فرهنگ درست نشود اقتصاد ایران تکان نمی خورد. چون همواره کسانی هستند که مانند گدازاده ها دوست دارند مانند گدایان عمل کنند و هر چقدر هم که ثروت داشته باشند برای یک لیتر بنزین ارزانتر همه کار می کنند.
به قول برخی از پولدارها، پول یارانه از شیر مادر هم حلال تر است!.
در واقع این حرف او برای ما این معنی را می دهد که او اگر در توانش باشد لقمه را از دهان گدایان و دوره گردها و کودکان یتیم و کودکان کار و بی کاران هم بیرون می آورد تا دو قران بیشتر کاسبی کرده باشد.
ما هم قبول داریم که اینها برایشان پول یارانه از شیر مادرشان هم حلال تر است!.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
من ساکن ارومیه هستم. کل پروژه های عمرانی به بهانه دریاچه ارومیه تعطیل شده حتی شبکه های مدیریت نهر های سنتی و تصفیه خانه ی شهر! و از هیچ پروژه نجات بخشی هم خبری نیست. کشاورزی بخاطر عدم وجود شبکه های مدیریت آب و خشکسالی در حال نابودی است و هیچ کارخانه ای هم ده ها سال است افتتاح نشده. همه جوانان به همان کشور های همسایه پناه بردند کسی که در عراق و ترکیه کارگری می کند حداقل ماهانه 1500 دلار درامد دارد ولی در اینجا من فوق لیسانس با ده سال سابقه و جز دهک مرفه جامعه 1800000 تومان درآمد دارم البته 2 ماه است بیکار شدم و از جیب می خورم. ما هر روز در حال جنگیم !!!! آیا فردا کار هست ، نیست ؟ ترکیه برم عراق برم ..........؟
خودمونیم چند لیتر زدی؟؟؟؟
كساني كه بيشتر دارند بيشتر هول ميزنند
"از قديم گفتند از نخورده بگير بده به خورده "