به نظر میرسد افتراق روسیه و غرب به نقطه غیرقابل بازگشت خود نزدیک شده است. امروز کمتر ناظر سیاسی را میتوان یافت که اعمال و رفتار روسیه بر سر مسائل مربوط به بحران اوکراین را مقطعی و گذرا بداند؛ شکافها به گونهای است که تحلیلگران زیادی بحران اخیر را آغاز جنگ سرد دوم نامیدهاند. در این یادداشت سعی داریم با در کنار هم قرار دادن اخبار چند هفته گذشته و تحلیل آنها ابتدا دریافت خود از بحران اخیر اروپا را وضوح بخشیده و در ادامه به فرصتی که این بحران برای حل مسائل اقتصادی و سیاسی ایران در سطح بینالمللی فراهم آورده است، بپردازیم.
اوکراین در گوشه رینگ
شاید امروز در کنار سیاستمداران کشورهای مختلف اروپایی، خود دولت غربگرای جدید اوکراین نیز از حوادث ماههای قبل پشیمان باشد. به نظر میرسد حوادث خیابانی کیف، جدا از ابهام در مردمی بودن و اصالت اعتراضات که در جای خود مباحث فراوانی پیرامون آن میتوان مطرح کرد، عواقب سیاسی و اقتصادی سنگینی برای این کشور داشته است: از لحاظ سیاسی کریمه دیگر خاک اوکراین به حساب نمیآید و احتمال جدا شدن بخشهای دیگری از سرزمینهای شرقی این کشور نیز هر روز قوت میگیرد؛ شورشها همچنان در خیابانهای این کشور در جریان است؛ راستهای افراطی و ملیگرایان نئوفاشیست قدرت بسیار زیادی در این کشور گرفتهاند؛ دو دستگی و شکاف قومی شدیدی در این کشور ایجاد شده؛ سیاستمداران غربگرای این کشور توان ادارهی آن را ندارند؛ و اتحادیه اروپا و آمریکا نیز توان مقابله سیاسی با پوتین و روسیه را ندارند. از لحاظ اقتصادی نیز، این کشور تحت تأثیر تحولات اخیر تقریباً فلج شده است؛ اتحادیه اروپا و آمریکا هیچ کمکی به این کشور ارائه ندادهاند و روسیه نیز بهای گاز صادراتی خود به این کشور را 80 درصد بالا برده و حتا چیزی از آن بالاتر: در ازای تخفیفهای گازی 5 سال گذشته نیز 11.4 میلیارد دلار از اوکراین مطالبه کرده است.
اوکراین زیر ضرب روسیه است و امروز سخنان اخیر پوتین که: «آمریکا و اتحادیه اروپا تنها برای تغییر دولت در اوکراین پول خرج میکنند و امروز حتا یک دلار هم به اوکراین نمیدهند؛ این ما هستیم که تا به حال به اوکراین کمک میکردیم» (نقل به مضمون) در سرتاسر این کشور پژواکی دامنهدار پیدا کرده است. به نظر میرسد گفتن این سخن که تا به حال روسیه برنده بلامنازع بحران اوکراین بوده است، چندان دور از منطق نیست. اتحادیه اروپا عملاً مستأصل شده و از عواقب این بحران ترسیده است و این تنها آمریکاست که همچنان با جدیت بر آتش بحران میافزاید؛ که این هم البته دلایل خاص خود را دارد.
اتحادیه لرزانِ اروپا
آلمان عملاً در مواضع خود تغییراتی اساسی داده و کمکم در حال تبدیل شدن به یک ناظر بیطرف در بحران اوکراین است و اتحادیه اروپا نیز همچون مهمترین عضو خود از میزان مداخلهگریهای خود کاسته و یا آنها را تعدیل کرده است. اتحادیه اروپا به وضوح از روسیه میترسد؛ چراکه تنها اگر روسیه خطر کاهش عواید گازی خود را به جان بخرد و شیر گاز اروپا را ببندد، تمام اقتصادهای رنجور این اتحادیه سقوط خواهند کرد. بنابراین امروز زمان مناسبی برای خطر کردن نیست. به خصوص اگر طرف مقابل هم روسیهی پوتین باشد. کشوری که این روزها به هیچ وجه بلوف نمیزند و هر چیزی را که به زبان آورد، عملی میکند.
پوتین گویا مدتها منتظر این روزها بوده است، او دیگر چندان ملاحظه شرکای سابق خود را نمیکند و با اعتماد به نفسی عجیب در حال فاصله انداختن بین خود و غرب است. گویی دوران زوال روسیه و ترس از قدرت اقتصادی غرب برای این کشور به پایان رسیده است. روسیه امروز بدون پنهانکاری پروژههای سیاسی-اقتصادی خود را در منطقه اوراسیا به پیش میبرد و خود را پاسخگو به هیچ کس نمیداند.
ایالات متحده
آمریکا به عکسِ اتحادیه اروپا فعلاً از خود ضعف بروز نداده است و همچنان روی مواضع خود استوار مانده است. این کشور در بحران اخیر چیزی را از دست نمیدهد و از آن گذشته، باید در برابر پوتین بایستد چرا که با به سامان رسیدن پروژههای پوتین، قطعاً آمریکا دیگر تنها ارباب جهان نخواهد بود.
اما ایالات متحده بیش از حد اغراق میکند. این کشور تنها شعار میدهد و تهدید میکند؛ نه در عمل کمک اقتصادی قابل توجهی به اوکراین ارائه میدهد و نه در سیاستورزی مواضعی متناسب با قدرت سیاسی و اقتصادی خود میگیرد. اوباما ترس همتایان اروپایی خود از بحران آتیِ گاز اروپا را به چشم میبیند و چون از یک طرف دستش به جایی بند نیست و از طرف دیگر نباید از خود ضعف نشان بدهد، وعدههای اقتصادی ناممکن میدهد؛ نظیر همان وعدههایی که به آرسنی یاتسنیوک در کاخ سفید داده بود.
حالا نوبت به پیمان تجاری ترانس آتلانتیک رسیده است. آمریکا ادعا کرده است که با اتکا به منابع نفت و گازِ شیلِ خود گاز مورد نیاز بازار اروپا را به صورت الانجی و در حدی بالاتر از تقاضای آنها تأمین خواهد کرد. ادعایی که تحلیلگران حوزه انرژی را به دو دسته تقسیم کرده است: آنها که به این ادعا میخندند و آنها که با ترس و دلهره این ادعاها را غیرواقعی و منابع شیل را غیرقابل اتکا میدانند. جالب اینجاست که خود اتحادیه اروپا هم در نهان به این پیشنهاد وقعی نگذاشته است و همچنان محافظهکارانه با پوتین برخورد میکند.
روسیه
روسیه اما بلوف نمیزند. کریمه را به خاک خود منضم میکند؛ بهای گاز اوکراین را دو برابر میکند؛ تخفیفهای گازیِ گذشته به اوکراین را تبدیل به بدهی میکند؛ در خارکف و دونتسک جنبشهای جداییخواهانه به راه میاندازد؛ قطعنامههای شورای امنیت را وتو میکند؛ اتحادیه گمرکی خود با کشورهای مشترکالمنافع را با جدیدت دنبال میکند؛ رزمایش نظامی برگزار میکند؛ قصد دارد با ایرانِ تحریمشده قرارداد تهاتر نفتی امضاء کند و... در یک جمله میتوان چنین گفت که روسیه در سیاستورزیاش لکنتِ زبان ندارد. این مسئله یا از روی نخوت و خودبزرگپنداری متوهمانه است و یا از قدرت واقعی این کشور نشأت میگیرد. ولی چیزی که در این میان اهمیت دارد این است که در حال حاضر به هیچوجه نمیتوان سیاستمدران روس را دروغگو و سیاستهای این کشور را بازارگرمی فرض کرد. روسیه به درستی یا به اشتباه خود را قدرتمند میپندارد و در تصمیمات خود، دیگر ملاحظه چیزی را نمیکند.
پوتین سودای ابرقدرت شدن را در سر میپروراند و در این راه از حمایت مردمی نیز برخوردار است. او که خود از منتقدان جدیِ فروپاشیِ سرزمینیِ شوروی به حساب میآید، همچنان جماهیر استقلالیافته اطراف مرزهای روسیه را خاک خود میداند و رؤیای اتحاد دوباره آنها را در سر میپروراند. جالب اینجاست که نمایندگان دوما در روزهای اخیر درخواستی برای محاکمه گورباچف در مورد فروپاشی شوروی ارائه دادهاند.
موقعیتی برای تمام شدن بحرانِ تحریم نفتی ایران
در روزهای اخیر خبری مبنی بر صادرات سالانه 2 میلیارد متر مکعب از گاز ایران به ارمنستان در رسانهها مطرح شده؛ مسئلهای که با سکوت روسیه دنبال شده است و در کنار اخبار مربوط به تهاتر نفتی ایران و روسیه، خبر از اتحادی استراتژیک میان این دو کشور میدهد: تمام خطوط انتقال گاز در ارمنستان متعلق به گازپروم، شرکت دولتی گاز روسیه است، شرکتی که تا به حال انحصار تأمین گاز این کشور با قیمتی بسیار بالا را در اختیار داشته و در حال حاضر با پیشنهاد به مراتب ارزانقیمتتر گازی ایران به این کشور، به راحتی بازار آن را از دست خواهد داد. در حالت طبیعی شاید این خبر با واکنش شدید روسیه همراه میبود اما روسیه تا به حال هیچ واکنشی به آن نشان نداده است.
دلایل زیادی برای این سکوت متصور است که محتملترین آن این است که روسیه از یک طرف با دادن این امتیاز به ارمنستان، این کشور را به درون اتحادیه گمرکی خود جذب خواهد کرد و به این ترتیب این همسایه آذربایجان و ترکیه را از چنگ آمریکا و اتحادیه اروپا خارج و طرحهای احتمالی صدور گاز از آسیای میانه به اروپا را با اختلال مواجه خواهد کرد. از طرف دیگر هم درآمدهای نفتی-گازیِ شریک استراتژیکِ تحریمشدهی خود، ایران را افزایش و راه تنفس اقتصاد این کشور را بازتر خواهد کرد. البته زمزمههای مبنی بر صادرات گاز ایران از طریق ارمنستان به اروپا نیز وجود دارد، که طبیعتاً با توجه به اتحاد ایران و روسیه خللی به انحصار تمامعیارِ گازی روسیه در اروپا وارد نخواهد کرد.
همانطور که میبینیم، روسیه به احتمال قریب به یقین دیگر در روابط خود با ایران یکی بر میخ و یکی بر نعل نخواهد زد؛ این کشور به وضوح تحریمهای یکجانبهی وضع شده علیه نفت ایران را نادیده گرفته و خود را به کسی پاسخگو نمیبیند. حالا بیاید به میز مذاکرات هستهای ایران نگاهی از نو بیاندازیم. مذاکرات امروز با مذاکرات نوامبر 2013 کاملا متفاوت است. اقتصاد ایران مرحله بحران را تقریباً از سر گذرانده و اضطرار این کشور تا حدودی رفع شده -به گونهای که ایران، امروز جدای از تهاتر نفتی با روسیه، روزانه 1.65 میلیون بشکه در روز نفت صادر میکند-؛ روسیه کاملاً به نفع ایران تغییر موضع داده و در کنار ایران ایستاده است (آن هم روسیهای که این روزها یکهتاز تحولاتِ بینالمللی شده و قدرتش افزایش یافته است)؛ چین موضع خود در حمایت از ایران و روسیه را همچنان ادامه میدهد؛ کشورهای اروپایی زیر ضرب گازی روسیه قرار گرفتهاند و تنها این آمریکاست که همچنان مواضع خود را حفظ کرده است. و این تازه با لحاظ نکردن این نکته است که در نوامبر 2013 ایران بزرگترین مسئله بینالمللی به حساب میآمد و امروز مسائلی به مراتب مهمتر و حادتر در قلب اروپا در جریان است. کاملاً مشخص است که در مذاکرات نهایی، ایران و روسیه دستِ بالا را دارند و تنها میماند سرسختی آمریکا که آن هم با فشار به متحدانِ اروپاییاش قابل رفع و رجوع است.
بنابراین میتوان به گذار از بحرانِ تصنعیِ هستهای-نفتی ایران در آینده نزدیک امیدوار بود.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com