کد خبر: ۱۹۷۶۷۵
تاریخ انتشار:

روسیه چقدر می‌تواند از اهرم گاز برای تأثیرگذاری بر بحران اوکراین استفاده کند؟

روسیه می‌خواهد و تا حدود بسیار زیادی نیز می‌تواند تنها با استفاده از اهرم صادرات گاز به اروپا و همچنین با تکیه بر هژمونی فرهنگی خود در شرق اوکراین، حوادث این کشور را تحت تأثیر قرار دهد؛ به این ترتیب و با اجتناب از ورود نظامی به این بحران که عواقب وخیمی نه تنها برای این کشور که برای کل دنیا دارد، بهانه اعمال تحریم‌های اقتصادی را از دست آمریکا بگیرد و اهداف خود را دنبال کند

گروه انرژی - همان‌گونه که پوتین نیز تصریح کرده است، به نظر می‌رسد که گزینه نظامی آخرین و نامحتمل‌ترین انتخاب روسیه برای جهت دادن به بحران اوکراین باشد. برای این ادعا دو دلیل مشخص وجود دارد: یکم این که استفاده جدی از نیروی نظامی توسط روسیه باعث ورود نیروی‌های نظامی ناتو، ایالات متحده و اتحادیه اروپا به بحران اوکراین شده و مسئله را از یک تأثیرگذاری سیاسی ساده به جنگی کلاسیک و تمام عیار بدل خواهد کرد؛ ناگفته پیداست که این مسئله به هیچ وجه خواسته روسیه نیست، چرا که در برنامه‌های بلندمدت‌تر روسیه خلل وارد خواهد کرد. روسیه شاید بتواند از لحاظ نظامی نیروی از پیش باخته در برابر ناتو نباشد، اما در هر صورت افروخته شدن آتش این جنگ در نزدیکی خاک روسیه بیشتر به ضرر اقتصاد این کشور تمام می‌شود تا اقتصادهای اروپای غربی و ایالات متحده؛ و دلیل دوم این‌که گزینه بهتری هم وجود دارد: استفاده از اهرم گاز.

به گزارش بولتن نیوز، پترونت در ادامه نوشت: روسیه در دهه اول قرن بیست و یکم چند بار از این اهرم استفاده کرده و هر بار نیز توانسته است خواسته‌های خود را بر اروپا تحمیل کند، پس بر روی کاغذ هیچ دلیلی وجود ندارد که این بار هم نتواند این کار را بکند. اما این مسئله دارای پیچیدگی‌ها و موانعی‌ست که در این یادداشت سعی داریم تا به آنها بپردازیم.

البته در این‌جا ذکر این نکته نیز ضروی‌ست که علاوه بر دو دلیل فوق در مورد بعید بودن استفاده از گزینه نظامی توسط روسیه در بحران اوکراین، مسئله مهم دیگری نیز وجود دارد که نباید از نظرها پنهان بماند: شرق اوکراین از لحاظ بافت قومیتی و جمعیت روس‌تبار و هم‌چنین سلطه فرهنگی روسیه در آن، در صورت گسترش دامنه‌های بحران اوکراین نیاز چندانی به اعمال قدرت نظامی روسیه در این کشور نخواهد داشت. نمونه بارزِ ما برای تأیید این ادعا نیز همه‌پرسی اخیر کریمه و جدایی مسالمت‌آمیز این شبه‌جزیره مهم از خاک اوکراین و پیوستن‌اش به فدراسیون روسیه است. جایی که پوتین با کم‌ترین هزینه ممکن و تنها با حمایت اکثریت روس‌تبارِ مردمِ آن، همه مسائل را به نفع کشور خود خاتمه داد. در سایر مناطق شرقی نیز وضعیت به همین منوال است. هرچند که در حال حاضر تمایل همه مناطق شرقی مانند منطقه کریمه برای جدایی از اوکراین نمود ندارد؛ اما باید در نظر داشت که در صورت بالا گرفتن بحران و افزایش فشار نیروهای ملی‌گرای اوکراین به روس‌تبارها، این مناطق نیز با آغوش باز از سربازان روسیه استقبال خواهند کرد. پر واضح است که پوتین با وجود این شرایط هرگز دست به ریسکی بزرگ نخواهد زد. سیرِ حوادث به گونه‌ای‌ست که روسیه از لحاظ هژمونی فرهنگی، اقتصادی و سیاسی دست بالا را در مناطق شرقی خواهد داشت و همه این مسائل تازه فارغ از اهرم فشارِ مؤثری به نام صادرات گاز است.

به مسئله اصلی خود بازگردیم؛ در روزهای ابتدایی سقوط یانوکوویچ، رئیس‌جمهور مخلوع اوکراین، علاوه بر بیانیه‌ها و اقدامات کرملین و برگزاری رزمایش نظامی در مرزهای غربی روسیه، مهم‌ترین خبر مربوط به بحران اوکراین را اظهارنظرهای گازپروم، شرکت دولتی گاز روسیه و بزرگ‌ترین تولید کننده گاز جهان به خود اختصاص داده بود؛ این شرکت در ابتدا با اعلام میزان بدهی‌های اوکراین به این شرکت، خبر از لغو تخفیف‌های گازی اوکراین در صورت تداوم عدم پرداخت بهای گاز مصرفی این کشور داد. در ادامه نیز این شرکت با تهدید آشکار اقتصادهای غربی اروپا اعلام کرد که اوضاع اقتصادشان این روزها به قدر کافی نابسامان هست که اختلال در روند تأمین گاز قاره اروپا اوضاع را خطرناک کند. بعد از این تهدیدات نیز اعلام کرد که سیاست این شرکت به سمت صادرات گاز به دیگر نواحی جهان و هم‌چنین افزایش صادرات گاز مایع (ال‌ان‌جی) گردش خواهد کرد.

واقعیت نیز این است که اوکراین به هیچ وجه مشتری خوش‌حسابی برای گازپروم نبوده و نیست. اما اهمیت ژئوپولتیک اوکراین، این شرکت دولتی را تا پیش از این مجبور به کنار آمدن با پرداخت‌های نامنظم و دیرهنگام اوکراین کرده بود؛ مسئله‌ای که با سقوط یانوکوویچ دیگر موضوعیتی ندارد. گازپروم در روزهای ابتداییِ اوج گرفتن بحران در اوکراین، اعلام کرده بود در صورتی  که میزان بدهی‌های گازی اوکراین از دو میلیارد دلار بیشتر شود، تخفیف‌های گازی این کشور را لغو می‌کند -و در ادامه نیز شاهد بودیم که این تهدیدات به هیچ وجه بلوف سیاسی نبودند؛ گازپروم در روزهای اخیر با لغو تخیف بهای گاز اوکراین، عملاً بهای گاز صادراتی خود به این کشور را 30 درصد افزایش داد. علاوه بر مسئله تخفیف گازی روسیه به اوکراین، این کشور در سال 2010 میزان اجاره‌بهای خود بر گاز صادر شده روسیه از خاک خود را با 60 درصد افزایش از یک دلار و هفتاد سنت برای هر 1000 متر مکعب در هر صد کیلومتر را به دو دلار و هفتاد سنت رسانده است. بنابراین به نظر می‌رسد که روسیه تا پیش از این برای حفظ اوکراین در دامان خود، با دست‌و‌دل‌بازیِ زیادی، ضرر و زیان هنگفتی را متقبل شده و با دانستن این نکته است که علت سرسختی کرملین را در بحران اخیر درک خواهیم کرد. روسیه نمی‌تواند به سادگی درغلتیدن یکی از شرکای مهم خود که برای حفظ آن هزینه زیادی داده است را به دامان اتحادیه اروپا تحمل کند.

علاوه بر این باید بدانیم که مصرف‌ انرژی در اوکراین بسیار بالاست، به طرزی که استفاده بهینه از انرژی در اوکراین تنها یک‌سوم میانگین کشورهای اروپایی‌ست. در کنار هم قرار دادن عوامل فوق به راحتی دستِ بالای روسیه از نظر تأمین انرژی اوکراین را در بحران اخیر هویدا می‌سازد. اما مسئله به این سادگی که روسیه گاز را قطع کند و اتحادیه اروپا و ایالات متحده دست از سر اوکراین بردارند هم نیست. بخش‌های شرقی اوکراین دارای عمده صنایع این کشور و یکی از تأمین‌کنندگان اصلی صنایع نظامی روسیه است و اصلاً یکی از دلایل اصلی اتحادیه اروپا و آمریکا برای دست گذاشتن بر روی اوکراین همین مسئله و مهار قدرت نظامی روسیه است. با از دست رفتن اوکراین، روسیه یکی از پتانسیل‌های بزرگ نظامی خود را از دست داده و در بلند مدت متحملِ زیان عظیمی می‌شود. بنابراین باید متوجه باشیم که بحران اوکراین برای هر دو طرف منازعه بسیار جدی‌تر از حد تصور ماست.

حال صورت مسئله کمی روشن‌تر شده است: روسیه برای گسترش قدرت اقتصادی خود به واسطه صادرات گاز به اروپا که یکی از منابع عمده درآمدهای دولت این کشور است و هم‌چنین برای تثبیت و حفظ قدرت نظامی خود به واسطه صنایع نظامی بزرگ اوکراین، به این کشور به هر قیمتی نیاز دارد و کشورهای غربی نیز برای جلوگیری از گسترش قدرت نظامی و اقتصادی روسیه و هم‌چنین یافتن کشوری تازه که با اِعمال قواعد اقتصاد نئولیبرالی و سیاست‌های ریاضتی به حساب آن  چند صباحی رشد اقتصادی خود را افزایش دهند (نظیر نمونه یونان) به اوکراین نیاز دارند و طبق معمول علم دموکراسی و آزادی‌خواهی را در این کشور برافراشته و با اعوان و انصار خود پشت آن پنهان شده‌اند. (جالب این‌جاست که همین کشورها از طرفی از طرح روسی برگزاری رفراندوم در کریمه به شدت برآشفتند و هنوز نتایج آن را به رسمیت نشناخته‌اند و از طرف دیگر به عیان از شوونیست‌ها، ملی‌گرایان افراطی و نئوفاشیست‌های میدان استقلال کیِف حمایت سیاسی و اقتصادی و چه بسا نظامی می‌کنند.)

به بحث اصلی خود بازگردیم؛ همان‌طور که گفتیم، داستان اما این بار برای روسیه به سادگی قطع گاز و رسیدن به خواسته‌های خود نیست. روسیه یک‌چهارم گاز اروپا را تأمین می‌کند و عمده این گاز از خاک اوکراین به مرکز و غرب اروپا می‌رسد. بنابراین دست روسیه نیز به گونه‌ای زیر ساطور اوکراین است. علاوه براین اِعمال تحریم‌های ادعایی اتحادیه اروپا و آمریکا می‌تواند ضربات مهلکی به اقتصاد روسیه وارد کند؛ البته ضرباتی که برای غرب اثری بومرنگی دارد، چرا که کمبود تأمین انرژی اروپا باعث حوادث هولناکی در اقتصاد این کشورها می‌شود. بنابراین موقعیت بسیار پیچیده و عوامل تأثیرگذار بسیار فراتر از پیش‌بینی‌های ساده و تک‌خطی‌ای است که این روزها در رسانه‌های جریان مسلط (چه طرف‌داران غرب و چه طرفداران روسیه) ارائه می‌شود.

برای نمونه شاید بد نباشد به سقوط سهام گازپروم در هفته‌های گذشته به خاطر زمزمه قطع صادرات گاز به اروپا اشاره کنیم. البته از آن طرف هم باید در نظر داشت که اتحادیه اروپا روابط اقتصادی بسیار گسترده‌ای با روسیه دارد. برای مثال سقوط سهام روس‌نفت (شرکت دولتی نفت روسیه) که باعث ضرر 5 میلیارد دلاری این شرکت شده است به صورت غیرمستقیم باعث ضرر یک میلیارد دلاری شرکت بریتیش پترولیوم شده. از منظری دیگر هم کشورهایی نظیر آلمان که چندان با آمریکا و انگلستان هم‌نوایی ندارند (و علائم ظهور شکاف بین آنها در آینده از همین حالا در حال هویدا شدن است)، نمی‌توانند با له شدن کامل اقتصاد روسیه موافقتی داشته باشند چرا که روسیه هم  شریک فعلی آنهاست و هم می‌تواند متحد آینده‌شان برای برقراری اتحادی استراتژیک علیه ایالات متحده باشد.

بنابراین همه چیز بسیار در هم تنیده‌تر از آن است که بخواهیم و بتوانیم پیش‌بینی‌ای قطعی نسبت به آینده سناریوی استفاده از اهرم گاز توسط روسیه داشته باشیم. اما می‌توان تصوری درست‌تر از وقایع داشت و با کمک فاکت‌های بالا از تحلیل سردستی حوادث اجتناب ورزید: روسیه می‌خواهد و تا حدود بسیار زیادی نیز می‌تواند تنها با استفاده از اهرم صادرات گاز به اروپا و همچنین با تکیه بر هژمونی فرهنگی خود در شرق اوکراین، حوادث این کشور را تحت تأثیر قرار دهد؛ به این ترتیب و با اجتناب از ورود نظامی به این بحران که عواقب وخیمی نه تنها برای این کشور که برای کل دنیا دارد، بهانه اعمال تحریم‌های اقتصادی را از دست آمریکا بگیرد و اهداف خود را دنبال کند؛ اما مشکل وابستگی کرملین به درآمد حاصل از فروش گاز به اروپا هم‌چنان پابرجا باقی می‌ماند. گازپروم ادعا کرده است که گازش را به سایر نواحی جهان صادر می‌کند اما باید دید که این ادعا در کوتاه مدت چقدر می‌تواند عملیاتی شود. از طرف دیگر نیز اتحادیه اروپا از قطع شدن جریان گاز به شدت واهمه دارد و علاوه بر آن روابط سیاسی و اقتصادی نزدیکی با روسیه دارد، پس نه می‌تواند قطع شدن گاز توسط روسیه را تحمل کند و نه به صورت صددرصدی از اقدامات قهرآمیز آمریکا علیه این کشور حمایت کند.

راه‌حلی بینابینی برای بحران اوکراین، به گونه‌ای که دو طرف بتوانند اهداف خود را پی بگیرند در حال حاضر  قابل تصور نیست. اما معمولاً سیر حوادث تاریخی در مواردی با این شدت از پیچیدگی و وجود منافع و نیازهای مشترک و متضاد، و هم‌چنین توازن قوای طرفین، به گونه‌ای‌ست که این راه‌حل خود به خود و به مرور نمایان می‌شود. شاید بتوان تصور کرد که با الحاق بخش‌های نسبتاً کوچکی از اوکراین به روسیه (نظیر موردِ کریمه) یا فدرالی شدنِ شرق اوکراین و تثبت یک دولت غرب‌گرا در کیف، و متعاقب آن  اِعمال تحریم‌های اقتصادی علیه روسیه و عواقب این مسئله برای غرب، هر دو طرف میدان مخاصمه را ترک کرده و تعادلی لرزان در مناسبات منطقه ایجاد شود، اما این تصور فعلاً تنها روی کاغذ محتمل است؛ درست مثل سایر احتمالات که طیف وسیعی از پیش‌بینی‌ها از پیروزی مطلق روسیه یا غرب تا وقوع جنگ جهانی سوم را شامل می‌شود.

برای مشاهده مطالب اجتماعی ما را در کانال بولتن اجتماعی دنبال کنیدbultansocial@

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین