به گزارش وبلاگستان بولتن نیوز، شبکه وبلاگی استان کردستان نوشت:
جوان حزباللهیای که عدهای نوجوان را دور خودش جمع کرده است، اردوی مشهد
میبردشان. کتابهای شهید مطهری دستشان میدهد، با هم به اعتکاف میروند،
هیئت میروند و حلقه وصل آنها به انقلاب و مذهب شده است. عکسها چیز
زیادتری به ما نمیگویند، جر اینکه احتمال در کارش هم وارد است. این را
دستهای حلقه زده به دور گردن این آدم و آرایش موها و نوع لباسهای بچهها
به ما میگوید. جوان عینکی و ریشوی قصه ما، مثل همه جوانهای عینکی و
غیرعینکی و ریشو و بیریش همه این سالها بعد از انقلاب، کار فرهنگی خودجوش
میکند. رشتهای که سر درازش به بچههای جنگ و سالهای جنگ برمیگردد... رنگ
و بوی آرمانگرایی آن دوره در آدمهایی که برای این دوره نیستند.چند باری
به حوزهتان رفت و آمد داشتهام، به یمن درس خواندن برادرم در حوزه شما پای
من هم باز شده است به این حوزهای که حالا یک شهید هم دارد و خوش به حال
کسی که در این حوزه درس بخواند، حوزه امام خمینی(ره) تهران. این حوزه
نفسهای «تو» را در خود دارد. نفسهای یک «شهید».
میدانی علی آقا به این فکر میکنم که برخی از ما چه فایدهای میتوانیم
داشته باشیم؟ به اینکه کجا یک حرفی زدیم یک چیزی گفتیم یک عملی انجام دادیم
که نشان دهد رگ گردنمان برای «تو» و مظلومیتت درست بیرون زده است؟! به
اینکه کجا یک حرکتی کردیم که نشان از عمل داشته باشد و نه حرف زدن؟
«قوه قضائیه پرونده را دوباره به جریان بینداز!»
«وای بر بیمارستانهایی که این شهید را قبول نکردند!»
«دادگاه باید پاسخگو باشد!»
«این چه وضعی است در جامعه اسلامی!»
جوان عینکی و ریشوی ما احتمالا مجوز خاصی ندارد، دفتری هم تاسیس نکرده
است، از نهاد یا موسسهای هم بودجه نمیگیرد، اصلا از در خیلی از این
نهادها و موسسهها راهش نمیدهند،معلوم است عادت دارد پیراهنش را روی
شلوارش میاندازد، ریشهای را هم بلد نیست آنکادر کند. به راحتی قابلحدس
است که کار میکند پول درمیآورد و خرج این بچهها میکند، شاید هم در
مدرسهای معلم تربیتی است، اگر چیزی به نام دفتر تربیتی هنوز مانده باشد.
فرقی هم نمیکند، این بچهها را دور خودش جمع کرده است و با هم مسیری را
جلو میروند. آن شب هم شب نیمه شعبان بوده است. جوانک عینکی و ریشوی ما
بچهها را هیئت برده بوده است، جشن میلاد امام زمان(عج). تا دیروقت بوده
است و جوان قصه ما قصد میکند که دو تا از بچهها را به خانهشان برساند.
چند سالی است که شب نیمه شعبان کمی در خیابانها تهران ناامن شده است. برای
منتظرانش ناامنتر.چند نفر مست مزاحم دخترانی شدهاند، جوان و نوجوانانش
با آنها درگیر میشوند و آنها هم با چاقو ضربهای به شاهرگ جوان میزنند و
فرار میکنند.
"ارزش خبری نداری طلبه جان. خودت و رگ دستت و یک چشمت که اصلاً، کارهای
اُمُلانهات که ابداً ! حالا اگر پرورش اندامی، پاورلیفتینگی چیزی کار
میکردی شاید اما نهی از منکر میکنی؟!؟ مگر ما و گشت ارشادمان بوقیم که تو
وارد معرکه میشوی ؟ حیف که ضعیفکش نیستیم واِلا …
حالا این به کنار، یک مشت بچه جمع کردهای دور خودت که چه ؟ مثلا
میخواهی ما را مسخره کنی؟ ما با اینهمه دستگاه عریض و طویل فرهنگیمان
کشک! توی یک لاقبا میخواهی کار فرهنگی کنی؟ ها؟ اساسنامهات کجاست؟ مجوزت
کو؟ راستی بگو ببینم این موقع سال وسط شهر چه میکنی؟ تو الان باید در
دهکورهها مشغول تبلیغ اسلام باشی، نه وسط شهر، بیخ گوش ما. اینجوری برای
خودت هم بهتر است. از مُخاطرات شهرنشینی (!) هم در امانی.
در همین یک روز گذشته، یک روز نه همین چند ساعت گذشته، حتی چند ساعت هم نه
در همین دقائق گذشته، در کنار ما، در پیش روی ما، در جلوی چشمانِ همین
مایی که رگ گردمان برای ولایت و شهداء و مظلومیت «تو» و امثالت بیرون
میزند، منکری اتفاق افتاده است یا نه؟ میتوانستیم به معروفی امر کنیم یا
نه؟
خب! چند نفرمان به منکر تذکر دادهایم؟ چند نفرمان به معروف امر کردیم؟!
فقط داد، فقط هوار، فقط رگ گردنی که بزند بیرون و فضایی درست شود برای لگد
زدن به این و آن که چرا پاسخگو نیستید! و فقط توجیه که ای آقا... امر به
معروف و نهی از منکر شرایط دارد!
واقعا برایم سئوال است که چه فرقی است میان کسی که حجاب اسلامی را رعایت
نمیکند با کسی که امر به معروف و نهی از منکر نمیکند؟ مگر هر دو از
واجبات نیستند؟ یکی بد حجاب است و یکی هم آمر به معروف و ناهی از منکر
نیست! چرا برای بدحجابی رگ گردنمان بیرون میزند اما برای کارهای خودمان و
اینکه به امر به معروف و نهی از منکر عمل نمیکنیم خبری از بیرون زدن رگ
گردن نیست؟
مگر نه این است که میان واجبات و محرمات خدا فرقی نیست و نؤمن ببعض و نکفر
ببعض نباید بود؟ چرا رگ گردنمان برای اطاعت از امر ولی در فلان مسئله
سیاسی و سیاست خارجی میزند بیرون اما همین ولی بارها و بارها به ما برای
امر به معروف و نهی از منکر دستور داده است و ما عمل نکردهایم و رگ گردنی
هم بیرون نزده است! چه فرقی است میان عمل نکردن به فرمان رهبر و خون کردنِ
دلش در مسئلهای سیاسی و در مسئلهای فرهنگی و دینی مثل امر به معروف و نهی
از منکر؟!
مگر نمیگویی سرباز امام زمانی، خوب آفرین ! مثل همان امام زمان برو یک
جایی تا جلوی چشمان ما نباشی و ما از اسمت، استفاده خودمان را ببریم. برو
عزیزم، برو؛ اینجا نمون. شَر میشه …" دوسال قبل عقربه های ساعت ده ونیم یکی
ازشب های تیرماه را نشان می داد که شاهد حادثه ای دلخراش در یکی از محلات
شرق تهران بودیم، ۲۵ تیر ماه سال ۱۳۹۰ حادثهای دردناک در یکی از محلات شرق
تهران رقم خورد. در این حادثه جوان ۱۹ سالهای به نام علی خلیلی در حین
بازگشت از هیئت در حالی که همراه چند نفر از شاگردان یک مدرسه بود به واسطه
امر به معروف و نهی از منکر مورد ضرب و شتم قرار گرفت.طلبه جوان عده ای
جوان را که سوار بر خودرو بوده و موسیقی غیرمجاز با صدای بلند گوش می دادند
را دعوت به آرامش کرد ولی این توصیه به مشاجره از سوی سرنشینان خودرو
تبدیل شد و یکی از آن اوباش ها به نام احسان با ضربه چاقو این طلبه را
ازناحیه گردن به شدت مجروح کرد. خلیلی توسط یک نفر از افراد شرور منطقه از
ناحیه گردن و قسمت شاهرگ دچار جراحت شد و بیش از ۱۵ دقیقه در خون خود
میغلتید.در این حادثه تعدادی از مراکز اورژانس بیمارستانی از پذیرش علی
خلیلی امتناع کردند تا اینکه یکی از بیمارستانهای خصوصی در ازای واریز
مبلغ ۶ میلیون تومان حاضر به پذیرش وی شد.
"من نگران مسائل خطرناک تر هستم… من میترسم از ایمان چیزی نماند. آخر شنیده ام که پیامبر(ص) فرمودند: اگر امر به معروف و نهی از منکر ترک شود، خداوند دعاها را نمی شنود و بلا نازل میکند. من خواستم جلوی بلا را بگیرم.اما اینجا بعضی ها میگویند کار بدی کرده ام. بعضی ها برای اینکه زورشان می آمد برای خرج بیمارستان کمک کنند میگفتند به تو چه ربطی داشت؟!!مملکت قانون و نیروی انتظامی دارد!ولی آن شب اگر من جلو نمی رفتم، ناموس شیعه به تاراج میرفت ونیروی انتظامی خیلی دیر میرسید. شاید هم اصلا نمی رسید…یک آقای ریشوی تسبیح بدست وقتی فهمید من چکار کرده ام گفت : پسرم تو چرا دخالت کردی؟ قطعا رهبر مملکت هم راضی نبود خودت را به خطر بیندازی!من از دوستانم خواهش کردم که از او برای خرج بیمارستان کمک نگیرند، ولی این سوال در ذهنم بوجود آمد که آقاجان واقعا شما راضی نیستید؟؟ آخر خودتان فرمودید امر به معروف و نهی از منکر مثل نماز شب واجب است....مگر خودتان بارها علت قیام امام حسین(ع) را امر به معروف و از منکر تشریح نفرمودید؟مگر خودتان بارها نفرمودید که بهترین راه اصلاح جامعه تذکر لسانی است؟"
این قسمتی از نامه شهید علی خلیلی که 15 روز قبل از شهادت خود برای مقام معظم رهبری نوشته است.
چهار روز قبل رهبر انقلاب مهمترین سخنرانی سالانهشان را ایراد میکنند،
در حرم مطهر امام رضا(ع). همان جایی که دومین عکس از بالا، عکس یادگاری
بچهها با جوانک قصه ماست. بخش مهمی از سخنرانی به این شرح است : "امّا
آنچه نقطهی مهمتر عرض من است، خطاب به جوانهایی است که در سرتاسر کشور
فعّالیّتهای فرهنگی را به صورت خودجوش شروع کردند که بحمدالله خیلی هم وسیع
شده است. من میخواهم بگویم آن جوانهایی که در تهران، در شهرهای گوناگون،
در استانهای مختلف، در خود مشهد، در بسیاری از شهرهای دیگر کار فرهنگی
میکنند، با ارادهی خودشان، با انگیزهی خودشان ـ کارهای بسیار خوبی هم از
آنها ناشی شده است که از بعضی از آنها ما بحمدالله اطّلاع پیدا کردیم ـ کار
را هرچه میتوانند بهطور جدّی دنبال کنند و ادامه بدهند. بدانند که همین
گسترش کار فرهنگی در بین جوانهای مؤمن و انقلابی، نقش بسیار زیادی را در
پیشرفت این کشور و در ایستادگی ما در مقابل دشمنان این ملّت، ایفا کرده
است.
اتفاقی که به تواتر در کشور به وقوع پیوسته است. به طوری که بر اساس آمار
بیش از 80 شهید امر به معروف و نهی از منکر در کشور به شهادت رسیده اند.
این اتفاق ظاهراً موضوعی است که همانند حوادث دیگر در جامعه می توان به آن
به صورت بک حادثه اجتماعی نگریست و از آن عبور کرد. اما بررسی زوایای پنهان
چنین اتفاقاتی می تواند نگرشی جدید را به مقوله امر به معروف و نهی
ازمنکر ایجاد کند که به طور مختصر در این مجال مورد بررسی قرار خواهیم داد:
1- "مبادا كسانى باشند كه اگر كسى امر به معروف و نهى از منكر كرد، از او
حمايت نكنند، بلكه از مجرم حمايت كنند! البته خبرهايى از گوشه و كنار كشور،
در بعضى از موارد به گوش من مىرسد... هر جا كه بدانم و احساس كنم و خبر
اطمينان بخشى پيدا كنم كه آمربه معروف و ناهى از منكر، خداى نكرده مورد
جفاى مأمور و مسئولى قرار گرفته، خودم وارد قضيه خواهم شد......"
(رهبرمعظم انقلاب در جمع اقشار مختلف مردم در سال 71)
جملاتی که از نظر گذشت، رسالتی است که بر دوش مردم و مسئولین در قبال این
فریضه می گذارد. رهبر معظم انقلاب این رسالت را تا حدی سنگین می داند که
تأکید می کنند در صورت کوتاهی در این امر خودم به شخصه وارد خواهم شد.در
پیام نوروزی سال 93، رهبر معظم انقلاب موضوعات و دغدغه های فرهنگی را از
دغدغه های اقتصادی مهمتر دانستند و مدیریت، عزم و حرکت جهادی را برای آن در
سال 93 لازم دانستند. حرکت و فریضه فرهنگی امر به معروف و نهی از منکر
دارای ابعاد گوناگونی است که برای عمیق تر و پررنگ ترشدن آن باید برنامه
ریزی های اجرایی توسط مسئولین و متولیان فرهنگی جامعه صورت پذیرد.
2- کوتاهی کردن در انجام یک فریضه، اسباب خشکانده شدن ریشه های آن و در
نهایت سوء استفاده را ایجاد می کند. اگر تذکر لسانی حیات داشته باشد می
توان نسبت به اثرگذاری فرهنگ اسلامی در بافت جامعه امیدوار بود. در غیر
اینصورت به مرور زمان قباحت آن گناه در جامعه از بین می رود. بسیاری از
معضلات اجتماعی که در کشور مشاهده می شود به دلیل بی توجهی و کوتاهی است که
شاید از ناحیه تک تک افراد جامعه سر بزند. جامعه ای را در نظر بگیرید که
افراد آن نسبت به این امر ارزش و اهمیت قائل شوند. در این صورت آیا عاقلانه
است که شرایط اجتماعی مشابهی را با جامعه عدم حیات این فریضه متصور بود؟
مجرم در صورتی که در جامعه احساس آرامش نکند کمترین تأثیرش علنی نکردن گناه
در جامعه خواهد بود.
3- اجرا نشدن برخی از احکام قضایی از قبیل اعدام برای افرادی که موجب رعب و
وحشت در جامعه می شوند، باعث تقویت یافتن منکرات در جامعه می شود. چرا که
یکی از حکمت های اجرای احکام اسلامی در اجتماع، کاهش جرم و جنایت می باشد
که با عدم اجرای این احکام توسط مراجع قضایی، تضعیف دیگری در اجرای امر به
معروف و نهی از منکر خواهد بود.
4- از نگاهی دیگر، سنگینی بار چنین اتفاقاتی شاید بردوش همه جامعه سنگینی
کند. وقتی در قبال منکری سکوت صورت نپذیرد وجهه اجتماعی آن منکر از بین می
رود. به عنوان مثال مزاحمت های نوامیس در کشور نشان از سکوتی دردناک در
قبال این منکر در جامعه از سوی مردم می تواند باشد. همچنین است موارد دیگر و
منکراتی که هر روزه در گوشه و کنار شهر دیده می شود و بی شک، بی توجهی
مردم در رشد این نهال مؤثر خواهد بود و به مرور زمان این نهال به درخت
تنومندی تبدیل خواهد شد که برای ریشه کن شدنش حتی خون علی خلیلی ها نیز نمی
تواند کارساز باشد.
5- آموزش های اعتقادی به کودکان از خانواده و مدرسه و همچنین توجه نهادهای
آموزشی و نظارتی بر قشر کودک و نوجوان شرایط ایجاد چنین اتفاقاتی را در
جامعه کاهش خواهد داد. کودکی که بستر باورهایش اعتقادات دینی باشد،هیچگاه
در آینده به خود اجازه نخواهد داد به نوامیس دیگران تجاوز کند یا منکرات
دیگر را به آسانی مرتکب شود. لااقل در صورت وسوسه شدن با تذکری لسانی به
راحتی از آن دست خواهد کشید. اما وقتی باورهای ذهنی در افراد به دلیل
بسترهای آموزشی و فرهنگی و اجتماعی نادرست، به بیراهه می رود چنین حوادثی
نیز بالطبع افزایش می یابد.
امربه معروف و نهی ازمنکرسنت نبی مکرم اسلام(ص) و ائمه اطهارعلیهما
السلام است، این فریضه درفرهنگ انسان ساز اسلام از جایگاهی بس والا
برخورداراست به گونه ای که این امر به تنهائی در مقابل کارهای نیک وجهاد در
راه خدا مثل دریا در مقابل قطره می باشد وبه واسطه این فریضه دیگر فرائض
احیاء و بر پا می شود، بی تفاوتی وبی مسولیتی در مقابل این فریضه الهی از
آسیب های بزرگی است که خود، آسیب های بزرگتری را در پی دارد وجامعه اسلامی
را تهدید وآن را در سراشیبی سقوط ونابودی قرارمی دهد.
باید توجه داشت درجامعه اسلامی در همه زمینه ها تلاش لازم انجام شود تا به
سمت عمل به احکام اسلام پیش برویم و بی شک یکی ازمصداق های بارز جوامع
اسلامی خالی بودن از مظاهر فساد و فحشاء ، بی حجابی و بد حجابی و اهتمام
جدی به امربه معروف ونهی ازمنکردرجامعه است ودراین میان وظیفه حکومت و دولت
اسلامی دراین راستا بسیار خطیر است، لذا درسالی که ازسوی رهبر معظم انقلاب
به سال اقتصاد وفرهنگ با عزم ملی ومدیریت جهادی نامگذاری شده ومطالبات به
ویژه در حوزه فرهنگ و ارزش های اسلامی وانقلابی مورد تاکید حضرت آقا است،
انتظار می رود مسئولان امر برای تقویت بنیان های فرهنگی و احیای ارزش های
ناب اسلامی تلاش وجدیت مضاعفی را به کار گرفته و اولویت امورخود را توجه به
مقوله فرهنگ وحفظ و احیای ارزش ها و فرایض ناب الهی و اسلامی درجامعه و
برخورد با هنجارشکنان ودین ستیزانی قراردهند که حذف وخدشه دار کردن آرمان
های انقلاب و اسلام را می خواهند.
لازم به ذکراست يكي از مشكلات بر سر راه آمران به معروف، عدم حمايت قانوني
از آنها است، بدين معنا كه اگر امر به معروف در راستاي ايفای وظيفه امر به
معروف و نهي از منكر با مشكل و مسئله ای روبرو شد، قوانين حمايتی كاملی از
اين جهت نداريم و شايد بعضي از ارگان های ذيربط حمايت قانونی لازم را از
آنها به عمل نياورند و كسانی كه مي خواهند در اين راه قدم بردارند از
مشكلات و مسائلی كه ممكن است برای شان پیش آید نگرانند و از این رو از ثبات
قدم لازم در اين راه برخوردار نمی باشند، بنابراین ضرورت دارد نسبت به رفع
خلاء های موجود دراین خصوص توجه بیشتری شود تا همگان دراین زمینه احساس
مسئولیت کرده واین فریضه درجامعه فراگیرشود والبته تحقق این مسئله با
مدیریت جهادی و بهره گیری از توان مندی ها و ظرفیت های بالقوه حوزه های
علمیه امکان پذیراست.
بدون شک عملکرد این بسیجی شهید، مصداقی روشن برای تلاش در جهت پاکیزهسازی اجتماع از نواهی الهی و عمل زشت ضارب وی در ایجاد مزاحمت برای نوامیس مردم نیز مصداق آلوده کردن فضای اجتماع به این نواهی است.جامعهای که مراقب محیط زیست حیوانات و گیاهان است تا مبادا خدشهای به حیات آنها وارد شود و سالیانه هزینههای زیادی را در حفاظت از آنها متحمل میشود، از خادمان و محافظان آن تقدیر و متعدیان به آن را تعقیب و مجازات میکند به طریق اولی باید حافظان محیط زیست روحی، اخلاقی و جسمی انسان را مورد تقدیر و حمایت بیشتر و متعدیان به آن را تحت تعقیب و مجازات شدیدتری قرار دهد.
تقویت جبهه فرهنگی متدینان در گرو امر به معروف و نهی از منکر
شهادت این جوان غیور، 2 سال پس از تعدی که به وی شد آن هم در آغاز سالی که به عنوان «سال فرهنگ» نامگذاری شده است؛ مطلب را اینگونه به ذهن متبادر میکند که چنانچه امر به معروف و نهی از منکر تبدیل به فرهنگ شود و به فرموده رهبر عظیمالشأنمان تبدیل به باورها، ایمان، عادات و آن چیزهایی که مردم در زندگی روزمره با آن سروکار دائمی دارند و الهامبخش مردم در حرکات و اعمال آنهاست شود؛ دیگر اولاً کسی جرأت ارتکاب منکر را در انظار عمومی نخواهد داشت و ثانیا چنانچه چنین اتفاقی هم رخ دهد جرأت تعدی به ناهی منکر را به خود نخواهد داد.
در این رابطه به این احادیث توجه کنید؛امیرالمؤمنین علی علیهالسلام میفرمایند: «مَن أمَرَ بِالمَعروفِ شَدَّ ظَهرُ المُؤمِنِ وَ مَن نَهى عَنِ المُنکَرِ أَرغَمَ أَنفَ المُنافِقِ وَ أَمِنَ کَیدَهُ؛ هر کس امر به معروف کند به مؤمن نیرو میبخشد و هر کس نهى از منکر کند بینى منافق را به خاک مالیده و از مکر او در امان مىماند».
معرفتی که از این کلام نورانی حاصل میشود این است که چنانچه بخواهیم به فرموده رهبر عزیزمان «جبهه فرهنگی متدینان» قوت بگیرد باید یکدیگر را امر به معروف و نهی از منکر کنیم چرا که قوت مؤمنان و ذلت منافقان در آن است و چنانچه اینگونه عمل نکنیم عکس آن رخ خواهد داد که سند آن حدیث زیر است؛«إذا لَم یَأمُروا بِمَعروفٍ وَ لَم یَنهَوا عَن مُنکَرٍ وَ لَم یَتَّبِعوا الأخیارَ مِن أهلِ بَیتى، سَلَّطَ اللّهُ عَلَیهِم شِرارَهُم، فَیَدعوا عِندَ ذلِکَ خِیارُهُم فَلا تُستَجابُ لَهُم؛هرگاه (مردم) امر به معروف و نهى از منکر نکنند و از نیکان خاندان من پیروى نکنند، خداوند بدانشان را بر آنان مسلّط گرداند و نیکانشان دعا کنند امّا دعایشان مستجاب نشود».با توجه به آنچه بیان شد بدیهی است چنانچه بخواهیم امر به معروف را به فرهنگ تبدیل کنیم؛ نیازمند «عزم ملی» هستیم چرا که در فضای مخالفت عمومی مردم با منکر است که ارتکاب آن مشکل خواهد بود.
کسى که نسبت به فساد، بى تفاوت باشد، ملعون انبیاست
در این رابطه توجه به آیات 78 و 79 سوره مبارکه مائده برای ما راهگشا خواهد بود؛ خداوند در این آیات شریفه با اشاره به عدهای از بنیاسرائیل که مورد لعن و نفرین انبیاء بزرگ الهی حضرات داوود و عیسی علیهما السلام قرار گرفتند؛ میفرماید: «لُعِنَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن بَنِیإِسْرَائِیلَ عَلَى لِسَانِ دَاوُودَ وَ عِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ ذَلِکَ بِمَا عَصَوا وَّ کَانُواْ یَعْتَدُونَ کَانُواْ لاَ یَتَنَاهَوْنَ عَن مُّنکَرٍ فَعَلُوهُ لَبِئْسَ مَا کَانُواْ یَفْعَلُونَ ؛ آنها که از بنیاسرائیل کافر شدند بر زبان داود و عیسی بن مریم لعن (و نفرین) شدند، این به خاطر آن بود که گناه میکردند و تجاوز مینمودندآنها از اعمال زشتی که انجام میدادند یکدیگر را نهی نمیکردند چه بدکاری انجام میدادند».
طبق آنچه در تفسیر نور حجتالاسلام قرائتی آمده است؛ امام صادق علیهالسلام درباره آیات مذکور مىفرمایند: این دسته از بنیاسرائیل که خداوند از آنها در این آیه مذمّت کرده است؛ کسانى بودند که در جلسات گناه وارد نمیشدند، اما در برخورد با گنهکاران با لبخند و انس برخورد مىکردند.در همین کتاب آمده است؛ حضرت علی(ع) فرمود: چون بنیاسرائیل از ظالمان، منکر را میدیدند اما به جهت منافعى که از آنان میبردند، نهى از منکر نمیکردند، (تا منافعشان به خطر نیافتد و یا خطرى متوجّه آنان نشود،) خداوند از آنان به بدى یاد کرده است.
نهی از منکر وظیفه عمومی است
صاحب تفسیر نور در نتایجی که از این آیه میگیرد کلمه «لاَ یَتَنَاهَوْنَ»
را مورد توجه قرار داده و میگوید: نهى از منکر، یک وظیفه همگانى و عمومى
است.چند روایات از معصومین علیهم السلام در زمینه امر به معروف و نهی از
منکر :
حدیث (1) قال على علیه السلام :
وَماأعمالُ البِرِّ كُلُّها وَالجِهادُ فى سَبيلِ اللّهِ عِندَ المرِ
بِالمَعرُوفِ وَالنَّهىِ عَنِ المُنكَرِ إِلاّ كَنَفثَةٍ فى بَحرٍ
لُجِّىٍّ؛
همه كارهاى خوب و جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهى از منكر چون قطرهاى است در درياى عميق. (نهج البلاغه، حكمت 374)
حدیث (2) قال على علیه السلام:
إنَّ الأمرَ بِالمَعروفِ وَالنَّهىَ عَنِ المُنكَرِ لا يُقَرِّبانِ مِن
أَجَلٍ وَلا يَنقُصانِ مِن رِزقٍ ، لكِن يُضاعِفانِ الثَّوابَ وَيُعظِمانِ
الجرَ وَأفضَلُ مِنهُما كَلِمَـةُ عَدلٍ عِندَ إمامٍ جائِرٍ؛
امر به معروف و نهى از منكر نه اجلى را نزديك مىكنند و نه از روزى كم
مىنمايند، بلكه ثواب را دو چندان و پاداش را بزرگ مىسازند و برتر از امر
به معروف و نهى از منكر سخن عادلانهاى است نزد حاكمى ستمگر.(غررالحكم، ج2،
ص611، ح3648)
حدیث (3) قال رسول الله صلى الله عليه و آله :
إذا لَم يَأمُروا بِمَعروفٍ وَلَم يَنهَوا عَن مُنكَرٍ وَلَم يَتَّبِعوا
الأخيارَ مِن أهلِ بَيتى ، سَلَّطَ اللّهُ عَلَيهِم شِرارَهُم ، فَيَدعوا
عِندَ ذلِكَ خِيارُهُم فَلا تُستَجابُ لَهُم؛
هرگاه (مردم) امر به معروف و نهى از منكر نكنند، و از نيكان خاندان من
پيروى ننمايند، خداوند بدانشان را بر آنان مسلّط گرداند و نيكانشان دعا
كنند امّا دعايشان مستجاب نشود .(امالى صدوق، ص254)
حدیث (4) قال رسول الله صلى الله عليه و آله :
لا يَأمُرُ بِالمَعروفِ وَلا يَنهى عَنِ المُنكَرِ إلاّ مَن كانَ فيهِ
ثَلاثُ خِصالٍ : رَفيقٌ بِما يَأمُرُ بِهِ رَفيقٌ فيما يَنهى عَنهُ ، عَدلٌ
فيما يَأمُرُ بِهِ عَدلٌ فيما يَنهى عَنهُ، عالِمٌ بِما يَأمُرُ بِهِ
عالِمٌ بِما يَنهى عَنهُ؛
امر به معروف و نهى از منكر نكند مگر كسى كه سه خصلت در او باشد: در امر و
نهى خود مدارا كند، در امر و نهى خود ميانهروى نمايد و به آنچه امر و نهى
مىكند، دانا باشد .(بحارالأنوار، ج100، ص87، ح64)
حدیث (5) قال على علیه السلام :
مَن أمَرَ بِالمَعروفِ شَدَّ ظَهرُ المُؤمِنِ وَمَن نَهى عَنِ المُنكَرِ أَرغَمَ أَنفَ المُنافِقِ وَأَمِنَ كَيدَهُ؛
هر كس امر به معروف كند به مؤمن نيرو مى بخشد و هر كس نهى از منكر نمايد
بينى منافق را به خاك ماليده و از مكر او در امان مى ماند. (كافى،ج2، ص50،
ح1)
حدیث (6) قال رسول الله صلى الله عليه و آله :
لا يَزالُ النّاسُ بِخَيرٍ ما أمَروا بِالمَعروفِ وَنَهَوا عَنِ
المُنكَرِ وَتَعاوَنوا عَلَى البِرِّ وَ التَّقوى فَإذا لَم يَفعَلوا ذلِكَ
نُزِعَت مِنهُمُ البَرَكاتُ، وَ سُلِّطَ بَعضُهُم عَلى بَعضٍ و َلَم يَكُن
لَهُم ناصِرٌ فِى الأرضِ وَ لا فِى السَّماءِ؛
تا زمانى كه مردم امر به معروف و نهى از منكر نمايند و در كارهاى نيك و
تقوا به يارى يكديگر بشتابند در خير و سعادت خواهند بود، اما اگر چنين
نكنند، بركتها از آنان گرفته شود و گروهى بر گروه ديگر سلطه پيدا كنند و
نه در زمين ياورى دارند و نه در آسمان.(تهذيب الاحكام، ج6، ص181، ح22)
حدیث (7) قال الباقر علیه السلام :
أوحَى اللّهُ تَعالى إلى شُعَيبٍ النَّبِىِّ إِنّى مُعَذِّبٌ مِن قَومِكَ
مِائَةَ أَلفٍ: أَربَعينَ أَلفا مِن شِرارِهِم وَسِتّينَ أَلفا مِن
خيارِهِم فَقالَ: يارَبِّ هؤُلاءِ الشرارُ فَما بالُ الخيارِ؟! فَأَوحَى
اللّهُ عَزَّوَجَلَّ إِلَيهِ: داهَنُوا أَهلَ المَعاصى فَلَم يَغضِبُوا
لِغَضَبى؛
خداى تعالى به شعيب پيامبر وحى فرمود كه: من صد هزار نفر از قوم تو را
عذاب خواهم كرد: چهل هزار نفر بدكار را، شصت هزار نفر از نيكانشان را. شعيب
عرض كرد: پروردگارا! بدكاران سزاوارند اما نيكان چرا؟ خداى عزوجل به او
وحى فرمود كه: آنان با گنهكاران راه آمدند و به خاطر خشم من به خشم
نيامدند.(كافى، ج5، ص56، ح1)
حدیث (8) قال رسول الله صلى الله عليه و آله :
مَن رَأى مِنكُم مُنكَرا فَليُغَيِّرهُ بِيَدِهِ ، فَإن لَم يَستَطِع
فَبِلِسانِهِ ، فَإن لَم يَستَطِع فَبِقَلبِهِ وَذلِكَ أضعَفُ الإيمانِ؛
هر كس از شما منكرى ببيند بايد با دست و اگر نتوانست با زبان و اگر
نتوانست با قلبش آن را تغيير دهد، كه پائينترين درجه ايمان همين (تغيير
قلبى) است.(نهج الفصاحه، ح3010)
جوان ریشو و عینکی ما حالا دیگر در فضای ایران تنفس نمیکند، درست چهار
روز بعد از اینکه سخنرانی رهبرش، سند تاییدی بر درستی راهی که رفته است را
میشنود شهید میشود. سخنرانیای که پیام تسلیت شهادت او هم همانست. خبر
شهادت علی خلیلی امروز در حالی در رسانههای معدود ایرانی میپیچد که سند
به موقعی برای شرایط بوروکراتیک و آرمانزده اداری ایرانی است. شرایطی که
دقیقا همین نیروهای خودجوش فرهنگی باید به دادش برسند تا از سقوط
قریبالوقوع نجات پیدا کند.
فقط تکههای گذرایی از ماجرا در ادامه میآید تا متوجه شویم که وقتی از
مدیریت میانی و بدنه اداری در ایران، از شبیه شدن به یک سازمان بزرگ
بیآرمان، تبدیل شدن به ماشینهایی که فرهنگ مرجع آنها، تنآسایی و بطالت
است حرف میزنیم از چه حرف میزنیم. جوان قصه ما، نوجوانهایش را جمع کرده
بود، با آنها بود تا جلوی همین اتفاقاتی را بگیرد که گریبانگیر خودش شد.
در پی این حادثه همراهان وی برای پذیرش این بیمار اورژانسی از طریق
بیمارستان تهرانپارس یا به صورت مستقیم با ۱۴ بیمارستان شامل بیمارستانهای
رسول اکرم(ص)، امام حسین(ع)، شهدای تجریش، امام سجاد(ع) ناجا، بقیهالله،
تهران کلینیک، سینا، میلاد، الغدیر، طالقانی، لاله، امام خمینی(ره)، جماران
و پارسیان تماس گرفتند که همه این بیمارستانها از پذیرش این طلبه جوان
خودداری کردند و به گفته همراهان وی علت این کار را حال وخیم وی عنوان
کردند که در نهایت همراهان خلیلی، او را به بیمارستان خصوصی عرفان بردند که
مسئولان این بیمارستان نیز پذیرش وی را منوط به واریز مبلغ ۶ میلیون تومان
وجه نقد کرده و سرانجام با واریز ۵ میلیون تومان او را پذیرش کردند.
رسولی( یکی از نوجوانان همراه شهید خلیلی در حادثه) با انتقاد از رفتار
نیروی انتظامی در مواجه حضوری وی و دوستانش با ضاربان، گفت: در اداره پلیس
امنیت ما را با این ۶ نفر مواجهه حضوری کرده و آنها نیز ما را تهدید کردند
که چرا شهادت دادهایم. که البته دوستانم نیز ترسیده اند و حتی جرأت خروج
از منزل را ندارند. آخرین جلسه رسیدگی به این پرونده در تاریخ ۱۷ اسفند سال
گذشته در شعبه ۱۰۳۳ مجتمع قضایی شهید قدوسی برگزار شد و قاضی دادگاه
«الف.ق» متهم ردیف اول پرونده را به ۳ سال حبس و همچنین پرداخت ۳۵ میلیون
تومان دیه محکوم کرده است.
اگر در جامعهای قبح کارهای زشت ریخته شود و برخوردی با این مسئله صورت نگیرد ما شاهد چنین اتفاقاتی خواهیم بود.در جامعه یکسری ارزشهای مهم وجود دارد که باید همواره پاس داشته شود.در بحث شهادت این عزیز بزرگوار چند نکته باید مدنظر قرار بگیرد نکته اول عدم پذیرش این عزیز بزرگوار از سوی برخی مراکز درمانی بود که این مسئله به هیچ عنوان در شأن نظام جمهوری اسلامی نیست و البته نکته انسانی نیز محسوب نمیشود.نکته بعدی درخصوص نحوه برخورد با چنین مسائلی از سوی قوه قضائیه و همچنین مجلس است.تمام مردم عزیز در مقابل شهادت چنین بزرگواری احساس مسئولیت میکنند نباید فضا به گونهای باشد که یک مجری امر به معروف و نهی از منکر اینگونه از سوی اراذل مورد حمله قرار بگیرد و چنین اتفاقی روی دهد.مجلس باید اصل هشتم قانون اساسی را که مربوط به امر به معروف و نهی از منکر است و باید برای آن قانون وضع کند و قانون دقیقی برای آن تنظیم شود. از سوی دیگر قوه قضائیه باید برای رسیدگی به اینگونه امور و به خصوص موارد مرتبط به امر به معروف و نهی از منکر را تشکیل دهد.موضوع نباید به دست برخی قضات که به جوانب مختلف موضوع آگاه نیستند بیفتد و باید اینگونه مسائل در دست قضات ویژهای که آشنا به اینگونه مسائل هستند تمرکز پیدا کند.
مثل یک مرد پَر کشیدی تا...
آسمان را به بَر کشیدی تا...
تا که باران به شهر برگردد
باز هم چشم تر کشیدی تا...
روزها رنگ شب به خود دارند
روز را تا سحر کشیدی تا...
سینهات داغدار فردا بود
«آه» را بیشتر کشیدی تا...
در همان کوچههای بیغیرت
سینهات را سپر کشیدی تا...
حرف امروز نیست جان دادن
روی دیوار در کشیدی تا...
ارث مادر رسیده است به تو
مثل یک مرد پَر کشیدی تا...
سکانس اول :
سوریه، حوالی حرم حضرت زینب(س) :
حرامی ها نزدیک می شوند به حریم حرم عقیله (س) ، جوانی فریاد می کشد که ما
همه عباس تو هستیم یا زینب! گلوله ها به همه جا اصابت می کنند صدای رگبار
لحظه ای قطع نمی شود، دشمن خونخوار مقابل ایمان جوانان رشید علوی زانو زده
است، تاب مقاومت و جرات نزدیکی به حریم حرم را ندارد، عقب می رود و می رود و
می رود تا از تیر رس سربازان عشق محو میشود... جوانی که صدای فریادش کوچه
را پر کرده بود حالا غرق خون به ارباب لبخند می زند و لبیک یا زینب می
گوید...
سکانس دوم :
تهران - ساعات آغاز نیمه شب :
صدای فریاد های زن جوانی به گوش می رسد، مرد جوانی دارد از آنجا عبور می
کند، نگاهش به زن می افتد که التماس می کند، آری دارد حریم ناموس شکسته می
شود، ابروهای جوان گره می خورد، قدم بر می دارد به سمت اوباشی که خیابان را
آلوده کرده اند، جثه ی بزرگی ندارد، اما غیرت عمیقی دارد... اعتراض میکند
به اوباشی که زن را در چنگال هوس نگه داشته اند، آنها به سمت جوان می آیند،
خون جوان رعنایی کف خیابان را رنگین می کند، همه پا به فرار میگذارند، زن
دیگر فریاد نمی کشد... علی آرام در خون خویش وضو می گیرد...
سکانس سوم:
علی آرام روی تخت دراز کشیده است، نمی تواند صحبت کند، تیزی نامردی، گلوی
مردانگی را زخمی کرده است، اما لبخند می زند، خیلی ها برای داشتن یک عکس
یادگاری (!) با علی می آیند به کنار بسترش، خیلی از دوستانش با یک دست گل
معرفت، مرتب به عیادتش می آیند، علی لبخند می زند، جای زخم ظلم هنوز روی تن
علی است، یاد آن شب که هیچ بیمارستانی او را نمی پذیرفت از ذهن نزدیکانش
نمی رود، علی اما آرام است، درب بهشت رویش باز شده و نسیم عرش صورتش را
نوازش میکند... چه ارزشی دارد طعنه هایی که حتی در بستر به او میزنند، چه
فرقی دارد برایش ؟ بگذار بگویند به او که "خب تو چرا خودت را وارد ماجرا
کردی؟ مگر بقیه مسئول نبودند؟"... علی شیفته ی مرام امام آزادگان است. او
نمی تواند فریاد های مظلومانه کسی را بشنود و کاری نداشته باشد، حتی به
قیمت ریخته شدن خون پاکش...
علی نگاهش به لبخند زیبای مولای بهشت است...
سکانس چهارم:
همه جای اتاق پر از نور است، روح جوان رعنای خوش غیرت آماده ی پرواز است،
بوی بهشت همه جا را پر کرده است، صدای بال ملائک می آید، کسی نزدیک تر می
آید، به صورت علی لبخند می زند، خداوند او را سوی خویش فرا می خواند، دنیا
لیاقت همین تنفس ساده ی یک جوان نحیف اما غیور را ندارد. جای او میان آسمان
ها آماده است، مولا به صورت علی لبخند می زند. وقتش فرا رسیده است، علی
چشم از این دنیا می بندد... از میان مردم این شهر پرمی کشد تا باز یادآوری
کند شهادت همان خلعتی است که باید قد و قامت را به اندازه آن تربیت کرد...
باب شهادت هیچگاه بسته نمی شود.کمی بعدتر جوانان مدافع حرم حضرت زینب(س)
علی را میان حلقه خودشان جا می دهند و به او خوشامد میگویندعلی خلیلی از
تبار همان دلاورانی است که تا زنده اند کسی حق جسارت به حریم ناموس را
ندارد، "عباس" شدن آسان ست، چه "رسول" باشی در سوریه و چه "علی" باشی در
تهران وقتی خلیل خدا شدی هرجای عالم باشی پر خواهی کشید.هوای شهر که مسموم
شود، خون علی است که می تواند آنرا دوباره پاک کند و یادمان بیاورد مردانگی
هنوز زنده است و غیرت هنوز در سینه مردانی چون او می درخشدلبخند رضایت
رهبرت گوارای وجودت، همنشینی با سیدالشهدا برازنده توست، ورودت به بهشت
مبارک علی جان...
پیکر شهید ناهی از منکر حجت الاسلام علی خلیلی سه شنبه۵ فروردین ساعت ۱۱ از مقابل مسجد النبی نارمک پس از اقامه نماز توسط آیتالله صدیقی به سمت قطعه شهدای بهشت زهراتشییع می شود.علی خلیلی پس از مرخص شدن از بیمارستان در منزل بستری شد اما هر از گاهی به دلیل مشکلات ناشی از حادثه رخ داده به بیمارستان منتقل شده و بستری می شد.وی بهمن ماه امسال نیز مجدداً در بیمارستان بستری شد و پس از یک ماه به خانه منتقل شد اما سرانجام دیروز عصر و در بیمارستان بعثت به شهادت رسید. " این احتمالا آخرین خبری است که از جوانک ریشو و عینکی قصه میشنویم. قصهاش خیلی ساده به سر رسید. سادهتر از همه تصورات ما. اما ماجرا هنوز ادامه دارد، تازه شروع شده است.
شهادت شهید امر به معروف خون تازهای به جامعه ما تزریق و برخی از مسئولین غافل از این فریضه الهی را بیدار کرد.شهید خلیلی با شهادت خودش جامعه اسلامی ما را بیدار و آمران به معروف را برای اجرای این فریضه الهی به میدان آورد.اینکه یک ناهی از منکر در سکوت خبری یکسال با درد و داع خود بسازد یعنی ما با آرمانهای انقلاب اسلامی فاصله داریم. لازم است قانون گذاران ، سیاست گذاران و اجرا کنندگان، وظایف قانونی خود را را برای رسیدن به جامعهای اسلامی بر پایه اندیشه های اسلام ناب را به خوبی اجرا کنند.
این ضایعه دردناک را به خانواده خلیلی تسلیت گفته و برای ان مرحوم علو درجات و برای خانواده و بستگانش صبر مسئلت می نماییم.امیدواریم خون این شهید والا مقام موجب توجه بیش از پیش مردم و مسئولین به موضوع امر به معروف و نهی از منکر شده و به زودی شاهد اثرات مثبت و سازنده آن در جامعه باشیم واز نهادهای مختلف و تشکل های مردمی می خواهیم با هم افزایی از جوشش خون این شهید ناهی ازمنکر بهره مند شوند و در جهت فراگیر شدن فریضه مظلوم امر به معروف و نهی ار منکر یک حرکت جدی انجام دهند.
پایان حرفم وسخنی با شهید:
«تو» و روح بلندت از چه بیشتر زجر میکشید؟ از اینکه برخی مدعیان عامل به
دستورات خدا و رهبر نیستند و امر به معروف و نهی از منکر نمیکنند یا از
اینکه چرا فلان دستگاه در جریان شهادت «تو» اینگونه عمل کرده است؟!و البته
که وظیفه ماست پیگیر خون به ناحق ریختهات باشیم اما میدانی علی آقا راستش
این است که از دیگرانی که ادعای شهداء و ولایت و... ندارند که توقعی نیست!
توقع از ماست که مدعی هستیم و جانم فدای رهبر میگوییم و جانم فدای اسلام،
اما حتی حاضر نیستیم زبانمان را برای امر ولی و اسلام و واجبی مثل امر به
معروف و نهی از منکر هزینه کنیم! «تو» خونت را برای اسلام و امر مولایت
میدهی و ادعایی هم نداری و برخی از ما پر از ادعاییم و فقط ادعا!
واقعا فرق یک درخت در بیابانهای کویر لوت با برخی از ما چیست؟! فرق یک
ماهی مرده در حاشیه دریای خزر با برخی از مایی که داد و هوار میکنیم چیست؟
فرق یک کُنارِ گندیدهی زیر درخت سدر، افتاده در اطراف کازرون شیراز با
برخی از ما که رگ گردنمان میزند بیرون چیست؟ فرق برخی از ما با سیب زمینی
چیست؟!همان قدر که درختی در کویر لوت و ماهیای مرده در حاشیه دریا و کناری
گندیده و سیبزمینی نسبت به امر به معروف و نهی از منکر عامل هستند برخی
از ما نیز همانقدر عاملیم! فرق «ما» با «تو» چیست؟چرا خدا «تو» را انتخاب
میکند و ما را نه؟ چرا «تو» در پرچم سه رنگ پیچیده میشوی و کلمه زیبای
شهید در کنار اسمت قرار میگیرد و ما... چرا «تو» به معنی دقیق کلمه
«خلیل» خدا میشوی و ما نمیشویم؟!
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com