يكى از وزراى زمان ما، از وزارت كنار رفت. همان هفتهى بعدش، عيالش را روى موتور گازى نشاند و با خودش به نماز جمعه آورد!
به گزارش khamenei.ir، حضرت آیتالله خامنهای رهبر انقلاب در ذکر خاطرهای در سخنرانى در ديدار با ائمهى جمعهى سراسر كشور (69.3.7) فرمودند:
به كشورى رفته بودم كه رئيس جمهور آن تشريفاتى و نخستوزيرش همهكاره - يعنى رئيس دولت و كشور - بود. از لحاظ تشريفاتى، رئيس جمهور در مراسم استقبال ما شركت كرده بود، بعد هم چند دقيقهيى با ما بود و سپس رفت و ديگر نيامد و ما با نخستوزير آن كشور، مشغول صحبت و مبادلهى نظر و مذاكره و قرارداد شديم. رئيس جمهور، اتفاقاً كشيش بود. در آن چند لحظهيى كه با او بودم، از او پرسيدم كه شما چون كشيش هستيد، آيا كليسا هم مىرويد و در حال رياست جمهورى، مراسم مذهبى را انجام مىدهيد؟ گفت: نه، من اصلاً وقت نمىكنم به كليسا بروم! هفتهيى مثلاً يك بار و يا گاهى چند هفته يك بار - حالا يادم نيست، او زمان دورى را معين كرد - به كليسا مىروم! بعد صحبت شد، گفت: من ورزش هم مىكنم و فوتباليستم (تيم فوتبال داشت). گفتم: شما فرصت مىكنيد؟ گفت: بله، من هر روز فوتبال بازى مىكنم! يعنى با آنكه كشيش بود، اما وقتِ كليسا رفتن نمىكرد؛ ولى هر روز ورزش مىكرد! رئيس جمهورى كه در مملكت كارهيى نيست، مىتواند ساعتها وقت خودش را براى فوتبال بازى كردن و شركت در بالماسكه و شركت در ماهيگيرى پاى فلان رودخانه صرف كند. اين، مظهر مردمى بودن نيست.
مظهر مردمى بودن ما اين است كه امروز مردم بين خودشان و مسؤولان كشور، فاصلهى حقيقى احساس نمىكنند. اين، نعمت بزرگى است. امروز اگر هريك از آحاد اين مردم، با رئيس جمهور اين كشور ملاقاتى داشته باشد، احساس نمىكند كه با او فرق دارد. آن حالت اشرافيگرى و اوج كاذب طبقاتى كه شايد بتوانم بگويم در همهى حكومتها - تا آنجا كه ما مىدانيم - وجود دارد، در جمهورى اسلامى نيست. وزرا، جزو همين مردم معمولىِ كوچه و بازارند. آنها از يك خانوادهى اشرافى جدا نشدهاند به مسند وزارت بيايند. به خاطر مسؤوليت و تخصص و آگاهىيى، آنها را از داخل دانشگاه، يا از فلان شغل آوردهاند و در رأس وزارت گذاشتهاند. وقتى هم كه از كار منفصل مىشوند، باز سراغ همان شغل قبليشان مىروند.
يكوقت چندى پيش - دو سال قبل از اين - يكى از وزراى زمان ما، از وزارت كنار رفت. همان هفتهى بعدش، عيالش را روى موتور گازى نشاند و با خودش به نماز جمعه آورد! يعنى شأن اجتماعى او، اين است كه حتّى يك پيكان ندارد كه زنش را در آن بنشاند و به نماز جمعه بياورد. اين، چيز خيلى مهمى است
این هم موضوع مهمی است