گروه فرهنگ و هنر، به تازگی حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی درآخرین دیدارشان با رئیس و نمایندگان مجلس خبرگان رهبری، در سخنان مهمی ضمن برشمردن برخی
از واقعیات جهانی به تبیین «وظایف اصلی مسئولان نظام اسلامی» در شرایط
حساس و پیچیده کنونی پرداختند و اظهارنگرانی شدید درخصوص مسائل فرهنگی کشور، توجه به فرهنگ را در راس و صدر امور قرار و وظیفۀ اصلی مسئولان نظام قرار دادند.
به گزارش بولتن نیوز، در پی این اظهار نگرانی رهبر معظم انقلاب، مباحث نظری بسیاری از سوی اهالی فرهنگ و جامعه به راه افتاد و همچنین بسیاری از صاحب منسبین و مسئولان اجرایی نظام، نسبت به دغدغه ها و اظهارنگرانی رهبری واکنش نشان دادند و بر ضرورت رسیدگی به مسائل فرهنگی تاکید گذارند.
در راستای این ابراز عقاید و اظهارنظرها به تازگی دکتر محمدرضا شریفی، در یادداشتی تحت عنوان «روی سخن مقام معظم رهبری با چه کسانی است؟» ضمن تاکید بر اهمیّت بیانات ایشان، سعی نمودند، با شناسایی مسئول و مسبب اصلی وضعیت موجود، نشان دهد چه کسو کسانی مسئول رسیدگی به این امورند!
در متن یادداشت دکتر شریفی آمده است:
"روی سخن مقام معظم رهبری در اظهار نگرانی برای فرهنگ آیا فقط متوجه چند
دستگاه مصطلحاً فرهنگی مثل وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، صداوسیما و
امثالهم است یا اینکه روی اصلی این سخن با دست اندرکاران اداره نظام جمهوری
اسلامی ایران در عرصه های مختلف اجرایی، قضایی و تقنینی است که با تعهد
کامل به قانون و رعایت ارزش های اخلاقی به رفتار مردم در قبال قانون و
رعایت ارزش ها و اصول حاکم بر جامعه جهت دهند؟
ابراز نگرانی مقام معظم رهبری درباره «مسئله فرهنگ»، طبق معمول موجی از
اظهارنظر و بازتولید این نگرانی از سوی مقامات و مسئولان کشور در سطوح
مختلف را به دنبال داشت.
بیانیه وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی شاید اولین واکنش به این ابراز نگرانی
بود. تداوم ابراز نگرانیها از سوی سایر مقامات و مسئولان که نوک تیز پیکان
انتقاد همه آنها نیز متوجه عملکرد وزارت ارشاد بود این چرخه را کامل کرد و
حالا انگار پس از آنکه همه در ابراز نگرانی با مقام معظم رهبری همراهی
کردند، دیگر نگرانیهایشان رفع شده است و اساسا محلی برای نگرانی باقی
نمانده چرا که ایشان به وظیفه خود که همان بازتولید نگرانیها و سخنان
رهبری بود، به نحو قابل قبولی –حداقل برای خودشان- عمل کردهاند.
سوال مبنایی در این باره آن است که آیا فرهنگ فقط به آنچه تحت مدیریت وزارت
فرهنگ و ارشاد اسلامی اتفاق میافتد محدود است؟ اساسا آیا دستگاههای مثلا
متولی فرهنگ، فرهنگ ساز و فرهنگ آفرین هستند یا اینکه اگر خیلی دست بالا
بگیریم، در نهایت امکان هدایت بخشی از جریان فرهنگی کشور را دارند؟ فرهنگ
عمومی کجا و توسط چه کسانی خلق میشود؟
برای پاسخ به این سوال باید ابتدا جواب این سوال را بررسی کرد که فرهنگ چیست؟ آیا فرهنگ موجودیتی مستقل و منتزع دارد؟
فرهنگ را مجموعه پیچیدهای از دانشها، باورها، هنرها، قوانین، اخلاقیات،
عادات و هر چه که فرد به عنوان عضوی از جامعه از جامعهٔ خویش فرا میگیرد،
یا راه مشترک زندگی، اندیشه و کنش انسان تعریف کردهاند.
فرهنگ به تعبیر دیگر مجموعهای از آموزهها، آموختهها، آداب، سنن، افکار و
اندیشههای متاثر از شرایط اقلیمی، اقتصادی، سیاسی، جغرافیایی و تاریخی
است که از رفتارهای برآمده از این عوامل شکل گرفته و از نتیجه حاصل آمده از
این رفتارها تاثیر میپذیرد. در واقع هر عنصر و مولفه فرهنگی که در اثر
رفتارهای مشخصی در جامعه پدید میآید و «ابر فرهنگ» را میآفریند همزمان
بر رفتارهای آتی اعضای آن جامعه تاثیر میگذارد. این است که فرهنگ در یک
رابطه تعاملی و متقابل از مجموعه باورهای ذهنی افراد و شرایط معیشتی ایشان
با رفتارهایشان حاصل میآید.
بر این اساس دایره فرهنگ بسیار شاملتر و وسیعتر از آن دسته مسائلی است که
در مثلا وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اداره میِشود یا آنچه در صدا و سیما
به آن پرداخته میشود.
شرایط اقلیمی و آب و هوایی، وضعیت معیشتی و اقتصادی جامعه و فرد، اعتقادات
فرد و جامعه چه به لحاظ مذهبی و چه به لحاظ سیاسی، اجتماعی و اقتصادی،
میزان پایبندی فرد و جامعه به اخلاق، نظام سیاسی، قضایی، تقنینی، اجتماعی و
اقتصادی غالب در جامعه، شرایط محیطی زندگی (اعم از محیط شهری یا روستایی
یا محیطهای زندگی شلوغ مثل شهرهای بزرگ یا آرام و خلوت)، موقعیت جامعهای
که هر فرد در آن زندگی میکند در جهان و بیِشمار عوامل دیگر در شکلدهی یا
حداقل جهتدهی به فرهنگ افراد موثر هستند.
اگر چه دولت ها همواره از عوامل بسیار موثر فرهنگ سازی و جهت دهی به فرهنگ
عمومی در کشورها بوده اند، اما در دوره اخیر و با استقرار دولت های مدرن و
فراگیر، به ویژه با استمداد از وسایل ارتباط جمعی از جمله تلویزیون، عمق،
گستردگی و میزان اثرگذاری حکومت ها در زندگی مردم و به تبع آن فرهنگ عمومی
به شدت افزایش یافته است.
در وضعیت جدید بخش های مختلف حکومت نقش بسیار موثری در جهت دهی به فرهنگ
عمومی دارند. اگر مردم در مراجعه به دستگاه ها و ادارات دولتی با رفتاری
متعهدانه، دوستانه و دلسوزانه مواجه شوند، اگر مردم در این مراجعات احساس
کنند که وجه همت دستگاه های حکومتی حفظ و ارتقای کرامت آنان است، اگر با
تبعیض، تحقیر و ضایع نمودن حقوق خود مواجه نشوند، قطعا ضمن افزایش اعتماد
عمومی به حکومت، باور و تعهد ایشان به ارزش های حاکم بر جامعه که حکومت
آنها را نمایندگی می کند نیز افزایش می یابد.
تصور کنید وقتی مردم به بیمارستان ها مراجعه می کنند با وضعیتی مواجه می
شوند که کرامت و عزت نفس ایشان را به دلیل عدم توانمندی مالی لگدمال می
کند، در مراجعه به مثلا دادگستری ها مشابه همین شرایط را تجربه می کنند که
برخوردهای تبعیض آمیز باعث پایمال شدن حقوق ایشان می شود و در مراجعه به
سایر دستگاه های دولتی نیز با یک دیوانسالاری و نظام بوروکراتیک تبعیض پایه
بر اساس میزان تمکن مالی مراجعه کنندگان مواجه می شوند، دیگر چه استنباطی
از نظام حاکم بر کشورشان خواهند داشت؟
وقتی مردم شاهد باشند که متخلفین بزرگ و به اصطلاح دانه درشت ها از
برخوردهای متناسب و شایسته قضایی در امان بوده و در عوض متخلفین خرد به
سرعت محاکمه می شوند یا اینکه با به اتهامات افرادی که تخلفات سیاسی مرتکب
می شوند به سرعت رسیدگی می شود اما مثلا رسیدگی به یک پرونده اقتصادی یا
عمومی سال ها به طول می کشد، قطعا در ضرورت رعایت مقررات و ارزش های عمومی و
اخلاقی در عرصه عمومی جامعه دچار تردید می شوند.
اگر فرهنگ را عامل جهت دهنده به رفتار عمومی مردم در جامعه تعریف کنیم، در
این صورت نوع عمل دستگاه های حکومتی به قانون و میزان تعهد آنها به ارزش
های اخلاقی، نقش موثر مطلقی در میزان باورمندی مردم به ضرورت رعایت قانون و
مراعات ارزش های اخلاقی در جامعه را دارد.
حال با عنایت به این نکات باید این سوال را مطرح کرد که روی سخن مقام معظم
رهبری در اظهار نگرانی برای فرهنگ آیا فقط متوجه چند دستگاه مصطلحاً فرهنگی
مثل وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، صدا و سیما و امثالهم است یا اینکه روی
اصلی این سخن با دست اندرکاران اداره نظام جمهوری اسلامی ایران در عرصه های
مختلف اجرایی، قضایی و تقنینی است که با تعهد کامل به قانون و رعایت ارزش
های اخلاقی به رفتار مردم در قبال قانون و رعایت ارزش ها و اصول حاکم بر
جامعه جهت دهند؟!!"