فرشاد مومنی در مقاله ای در روزنامه اعتماد نوشت:
یکی از مهمترین
مسائل مبتلابه دولت طی چند ماه اخیر، نحوه رویارویی با پدیده شوک درمانی
دولت قبل در زمینه قیمت حاملهای انرژی است. با کمال تاسف به ویژه طی چند
هفته اخیر از سوی مسوولان محترم دولت و ریاست جمهور محترم نکاتی مطرح
میشود که شباهت غیر متعارفی با رویههای اعمال شده در سطح قول و فعل
مسوولان قبلی دارد.
در شرایط خطیر کنونی که رییسجمهور محترم نیز
بعضا اعلام میکنند که شرایط بسیار دشوار است اما با کمال تاسف از طریق
رویهها و سیاستهایی که در دستور کار قرار میگیرد، رد چندانی از درک این
شرایط خطیر توسط همکاران گرامی رییسجمهور محترم نمیتوان یافت.
به
عنوان مثال هنگامی که دولت محترم از آغاز روی کار آمدن مرتبا سخن از کسری
مالی شدیدی در زمینه تامین مالی یارانههای نقدی مطرح میکنند، باز کردن
تعهدات جدید مانند پرداخت کالایی و از این قبیل موارد هیچ توجیه کارشناسی
ندارد و همانطور که در عمل مشاهده میشود وقتی که این باب در محدوده کوچکی
شروع میشود تحت فشارهای گوناگون دولت را مجبور به بسط آن میسازد و این
به معنای تشدید کسری مالی دولت و ناگزیر شدن آن به اعمال سیاستهای ضد
توسعهیی بیثباتکننده فضای کلان اقتصاد ملی خواهد بود.
در این
میان بایسته سیاستگذاری از سوی دولتی که شعار تدبیر را به عنوان محور
تلاشهای خود برگزیده، آن است که در امور تخصصی ، علم را فصلالخطاب قرار
دهد. اما با کمال تاسف مشاهده میشود که بهجای چنین اهتمامی بحث از
نظرسنجی کف و سقف درآمد معیار برای دریافت یا عدم دریافت یارانه به میان
میآید یا به جای آنکه از منطق افزایش قیمت حاملهای انرژی و اهداف مترتب
بر آن سخن رانده شود بحث از اقدام شجاعانه به میان میآید، آیا به واقع
ضروری است که برای این دولت نیز مشفقانه توضیح داده شود که تصمیمگیریهای
کارشناسی میدان شجاعت در برابر ترس نیست بلکه میدان تدبیر و خرد کارشناسی و
نقطه مقابل آن است؟