گروه
سياسي- انتشار گزارش «توازن نظامی۲۰۱۴» توسط موسسه مطالعات
بینالمللی لندن خبر از این میدهد که جهان در فضایی از ناامنی گسترده به سر میبرد
اما شرایط سخت اقتصادی اجازه نمیدهد که قدرتهای
بزرگ به تناسب خطرات موجود در این فضا بودجه نظامی خود را افزایش دهند.
به گزارش بولتن نيوز، بحران فراگیر و مزمن جوامع سرمایهداری کشورهای غربی را واداشته است که بودجه نظامی ۲۰۱۳ خود را تا حدی کاهش دهند. اما در ورای کمیت موضوع، آنچه به چشم میخورد تغییرات کیفی است که باید مد نظر قرار گیرد.
این نوشتار سعی دارد که برخی بودجههای نظامی عمدهی جهان را در راستایی دگرگونیهای راهبردی قدرتهای بزرگ تسلیحاتی و سیاسی جهان مد نظر قرار دهد.
مناطق پر تنش جهان
جهان در ابتدای سال ۲۰۱۴ در نوعی ثبات بالفعل وبی ثباتیهای بالقوهبه سر میبرد. در حالی که مناطقی مانند اروپا، آمریکای شمالی و آمریکای لاتین فاقد خطرات حاد امنیتی هستند، خاورمیانه، آفریقا و آسیای جنوب شرقی مناطقی هستند که درگیر تنش هستند یا در حال ورود به مرحله تنش به نظر میرسند.
در سال ۲۰۱۳ خاورمیانه و شمال آفریقا با موضوعات پرخطری روبرو بودند. سوریه به یکی از مراکز تربیت و تبدیل نيروهاي عربستان و القاعده به ستیزهجویان حرفهای تبدیل شده است. القاعده که به نظر میرسید پس از مرگ بن لادن به سوی افول برود با یافتن زمینه مناسب برای بازسازی و رشد، به صحنه آمده و سوریه و مصر را تبدیل به پایگاههایی برای استقرار درازمدت خویش کرده است.
علاوه بر اين وجود پول فراوان، که از جانب کشورهایی مانند مصر و قطر به سوریه و شمال آفریقا تزریق شده، رشد جریانهای سلفی-جهادی تندرو را با خود همراه داشته است. حتي سرویسهای اطلاعاتی کشورهای غربی نگران حضور رو به تزاید جوانان آلمانی و فرانسوی و دانمارکی به سوی سوریه هستند، آنها پس از بازگشت از سوریه در کشورهای متبوع خود چه خواهند کرد؟ آیا این نوع از خطرات بالقوه با اتکابه هزینههای کلان نظامی میتواند خنثی شود؟
اسرائیل
اسرائیل، علیرغم وسعت کم و جمعیت اندک خود، با یک بودجه ۱۸,۳میلیارد دلاری در میان پرخرجترین کشورها از حیث بودجه نظامی قرار دارد. اسرائیل با علم بر این که حوزه نفوذ و نیز منطقه اصلی نگرانیهای امنیتی متحد اصلیاش، ایالات متحده آمریکا، در حال تغییر است، بر آن شده تا با اختصاص بودجههایی عظیم برای آينده آماده شود. اسرائیل در روزهای اخیر از لایه پنجم دیوار دفاعی خویش با نام «پرتو آهنین» که از لیزر استفاده میکند پرده برداشت.
این ابزار جدید پس از لایه چهارم که «گنبد آهنین» نام دارد، تا حد زیادی، ورود هر گونه موشک و یا سلاح کوچکتری مانند خمپارههای دستی را خنثی میکند.
در اين شرايط اسرائیل در صدد اختصاص باقی سرزمینهای فلسطینی و بیرون راندن ساکنان آن به سمت کشور اردن و مصر است. این امر البته چشمانداز صلح و آرامش در خاورمیانه را برای چند سال آینده دور میکند.
عربستان سعودی
همه کشورهای عربی فقیر نیستند و پول فراوانی برای تجهیز خویش دارند. مهمترین آنها که در گزارش «توازن نظامی» سال ۲۰۱۴ توجه ناظران بینالمللی را به خود جلب کرد، کشور عربستان سعودی است با رقمی معادل ۵۹,۶ میلیارد دلارکه این کشور را در مقام چهارم بودجههای کلان نظامی جهان قرار میدهد. عربستان سعودی سخت نگران خاورمیانه است، خاورمیانهای که اگر دمکراتیک شود برای سعودیها خطرناک خواهد بود. از نظر ریاض باید دولتهای مشابه و دوست را در منطقه حفاظت و حمایت کرد تا در قدرت بمانند و دولتهای ناهمسو را با دولتهای همسو جایگزین ساخت. افغانستان تحت سیطره طالبان، در ورای تسویه حسابهای قومی بن لادن از طریق همراهانش در شبکه القاعده، شکل مطلوب حکومتی برای روسای عربستان سعودی است.
آنها اسلام رادیکال را در حاکمیت میخواهند نه ضد حاکمیت. عربستان سعودی نیک میداند که در فردای سقوط اسد میتوان با نیروهای سلفی و جهادی مانند «داعش» حکومت مطلوب خود را در آن کشور مستقر سازد. اسلامگرایان افراطی فعال در سوریه متحدانی هستند که با پول و باور به اسلام رادیکال با ریاض پیوند خواهند خورد.
اما پادشاهی عربستان سعودی در مورد این که سر پیکان نظامی خود را به چه سویی نشانه رود دچار آشفتگی است. تا این جا، عربستان عمده کردن خطر ایران را بر اهمیت خطر اسرائیل ترجیح داده است.
به همین خاطر در حالی که کشورهای پنج+یک در صددند که در مورد انرژي هسته اي با ايران به صلحي پايدار دست پيدا كنند، عربستان سعودی تامین امنیت درازمدت خویش را در این میبیند که هر چه بیشتر سلاح خریداری کرده و برای یک مقابله احتمالی با دشمن فرضی ذخیره یا آماده سازد. کار به جایی رسیده است که ارتش عربستان حتی نفرات آموزش دیده کافی برای برخی از تجهیزات پیشرفته خود ندارد.
علاوه بر اين تصور بروز یک قیام مردمی در عربستان که این ثروت و تجهیزات را در اختیار حکومتی غیر متحد قرار دهد، کابوسی است برای قدرتهای بزرگ غربی. بنابراین حکومت عربستان با این تمهید، اهمیت حفظ خویش را برای هم پیمانان غربی افزایش میدهد تا از پشتیبانی و حمایت آنها برای قلع و قمع مخالفان داخلی خود نیز برخوردار باشد.
چرخش ارججیت منطقهای
در صورت بروز یک توافقنامه جامع میان ایران و غرب و برقراری روابط عادی دیپلماتیک و اقتصادی میان این کشور با ایالات متحده آمریکا و اروپا، خاورمیانه باز هم به منطقهای تبدیل خواهد شد که مسائل آن نیاز کمتری به پرداخت نظامی دارد. نگاهی به بودجههای بزرگ غیر معمول دیگر، به جز مورد عربستان سعودی نشان میدهد که چه گرایش جدیدی در حال مطرح شدن است. در حالی که مثل همیشه سه قدرت بزرگ نظامی جهان یعنی ایالات متحده آمریکا با ۶۰۰.۴ میلیارد دلار، چین با ۱۱۳.۲ میلیارد دلار و روسیه با ۶۸.۲ میلیارد دلار بیشترین بودجهی نظامی را به خود اختصاص دادهاند و بریتانیا و فرانسه پس از استثنای عربستان سعودی مقامهای بعدی را اشغال کردهاند. کشوری که با یک بودجهی نظامی ۵۱ میلیارد دلاری توجهات را به خود جلب میکند ژاپن است. اما چرا ژاپن باید چنین مبلغ عظیمی را صرف بودجه دفاعی خود کند در حالی که به طور قانونی و تابع تعهدات پس از جنگ جهانی دوم این کشور مجاز به تشکیل ارتش قابل تهاجم نیست؟
وجود سلاحهای لیزری و دوربرد با قدرتهای تخریبی بی سابقه، کشورهای قدرتمند جهان را وادار میسازد که ضمن ادامه توسعه هر چه بیشتر این گونه تجهیزات، در به کار گیری آنها هر چه محتاط تر باشند.
این درست همان سرنخی است که برای درک چرخش راهبردی «توازن نظامی» در جهان لازم است. منطقهای که به زودی جای خاورمیانه همیشه در بحران را که بیش از نیم قرن است مرکز جنگ و تنش و نزاع بوده است خواهد گرفت، آسیای جنوب شرقی است. جایی که حضور دو کشور در آن مرکز همه نگرانی هاست. البته در دو مقیاس متفاوت: کشور چین در مقیاس جهانی و کشور کره شمالی در مقیاس منطقهای.
چین و کره شمالی
چین با اختصاص دومین رقم خرج شده برای موضوعات نظامی در حال تبدیل شدن به یک قدرت بلامنازع منطقهای است. اختلافات سرزمینی این کشور با ژاپن بر سر جزایر «دیااویو» یکی از موضوعاتی است که نگرانیهای آمریکا را بر میانگیزد. نه فقط به خاطر کارکردهای نظامی و اقتصادی این جزایر، بلکه به دلیل نقش نمادینی که تصرف و مالکیت این جزایر میتواند برای ژاپن تحت حمایت نظامی آمریکا داشته باشد.
برخی بر این باورند که ایالات متحده بعد از شکست پرهزینهای که در عراق و افغانستان دریافت کرده، در حال از دست دادن هژمونی سیاسی خود بر جهان است و این امر را ناشی از ضعف نظامی این کشور میبینند. بدیهی است که آمریکا برای حفظ دست بالا در سیاستهای جهانی باید در منطقه جنوب شرقی آسیا از خود توانایی ویژهای نشان دهد.
برای آمریکا هیچ چیز در حال حاضر استراتژیکتر از این نیست که در منطقه آسیای جنوب شرقی مستقر شود، به نحوی که بتواند خطر توسعه طلبی چین و زیاده خواهیهای قدرت اتمی دیگر منطقه، یعنی کره شمالی را خنثی سازد. اختصاص یک بودجه هنگفت نظامی معادل 31.8 میلیارد دلار از جانب کره جنوبی بیانگر جدی گرفتن خطری است که از جانب کرهی شمالی متوجه این کشور میشود. آن هم کره شمالی ای که در حال حاضر و با توجه به روند حذف مخالفان رهبرش میرود که روند رادیکالیزه شدن سیاستهای خود با رقیب جنوبی را پیش گیرد.
بدیهی است که آمریکا نیز به عنوان متحد کره جنوبی باید بودجه هر چه بیشتری را برای حفاظت از این کشور در مقابل کره شمالی اختصاص دهد؛ امری که آسیای جنوب شرقی را برای واشنگتن به یک ارجحیت تبدیل میکند. اما این تنها نقطه دل نگرانی آمریکا در این منطقه نیست. چین مرکز تمامی توجهات استراتژیک و راهبردهای نظامی درازمدت آمریکا در این منطقه است.
ایالات متحده آمریکا میداند که رشد جمعیتی چین و نیز کاهش منابع درون سرزمینی آن، این کشور را دیر یا زود به سوی سیاستهای توسعه طلبانهای سوق خواهد داد که از تایوان آغاز شده و با موضوع جزایر مورد اختلاف با ژاپن پیش میرود و در نهایت به سرزمینهای مستقل دیگر میرسد.
چین نیز نسبت به ضرورت چنین روندی برای حفظ بقای خویش آگاه است. شاید لغو پارهای محدودیتهای شدید برای داشتن فرزند دوم برای خانوادههای چینی در همین راستا باشد. چین میداند که برای تغذیه، تامین شغل و رفاه برای یک میلیارد و تقریبا چهارصد میلیون شهروند خود نمیتواند به محدودههای سرزمین خویش و منابع آن اکتفاء کند. طرحهای فضایی چین برای بهره برداری از منابع احتمالی کره ماه و مریخ در همین راستاست.
رشد اقتصادی چین و تبدیل آن به یک خطر به تدریج بالفعل برای اقتصاد آمریکا، یکی دیگر از نگرانیهای اصلی واشنگتن است. کنار زدن آمریکا از مقام نخست اقتصاد جهانی راه را برای چین باز میکند تا با تسخیر بازارهای منطقهای یکی پس از دیگر جای لازم را برای استقرار یک واحد پولی جدید باز کند. به همین خاطر از یک مرحله به بعد، با وجود سودآوری فعالیتهای اقتصادی چین برای اقتصاد غرب، نظام سرمایه داری جهانی در مقابل انتخاب سخت و دردآوری قرار خواهد گرفت: سپردن سردمداری اقتصاد سرمایهداری به چین در سطح جهانی و یا بر عکس حذف این بازیگر مزاحم برای تضمین سلطه خود بر روند اقتصادی حاکم بر کره زمین.انتخابی که میتواند عواقبی مانند یک جنگ جهانی را با خود داشته باشد.
روسیه
در این میان چین نیز به دنبال متحدان خویش میگردد. هم پیمانانی مانند روسیه و هند میتوانند چین را در سنگین کردن وزن نظامی و سیاسی این کشور در مقابل آمریکا و اروپا یاری رسانند. روسیه نیز که تحت ریاست جمهوری دوباره ولادیمیر پوتین خود را برای یک بازگشت قدرتمند به صحنه سیاست جهانی آماده میکند، بر آنست تا با ایجاد اتحادهای منطقهای و نیز حمایت از دولتهایی مانند سوریه در خاورمیانه و یا اوکرائین در قلب اروپای شرقی، موقعیت خود را تثبیت کند تا بتواند با آغاز دوره رشد اقتصادی جدیدی، در قامت یک ابر قدرت، به صحنه سیاست جهانی بازگردد. شاید همین قدرتهای بالقوه هستند که ایالات متحده آمریکا را وادار میسازند کمبودهای جدی خود در زمینه اعتبار و وزن سیاسی را با افزایش وزن در عرصه بودجههای نظامی جبران سازد. این امر به ویژه در زمانی که قدرتهای بزرگ اروپایی، مانند بریتانیا، فرانسه و ایتالیا در حال کاهش هزینههای نظامی خود برآمداند، برای آمریکا ضرورت بیشتری پیدا میکند.
سایر قدرتهای نظامی رو به رشد
در همین حال نباید بودجههای نظامی سه کشور دیگر را از یاد ببریم که معنایی خاص را تداعی میکند: آلمان با ۴۴.۲ میلیارد دلار، هند با ۳۶.۳ میلیارد دلار و در نهایت برزیل با ۳۴.۷ میلیارد دلار. آلمان میرود که به واسطه قدرت اقتصادی بیمانندش، سنت بازسازی نظامی خود را به اروپا و جهان تحمیل کند؛ کاری که پس از جنگ جهانی اول به خوبی از پس آن بر آمد.
نقش فعال آلمان در ارسال کمکهای نظامی به کشورهایی مانند افغانستان و ایفای نقش ماندگار و حرفهای در این کشورها راه را برای پذیرش قوای نظامی این کشور در سایر سرزمینها باز کرده است. هم چنین باید به موضوع به کارگیری قدرت تکنولوژیک آلمان در تجهیزات نظامی اشاره کرد که به برلین اجازه حضور در مناطق حساس جهان را داده است. به طور مثال میتوان به زیردریاییهای با سوخت هستهای این کشور اشاره کرد که حتی از سوی اسراییل خریداری شد.
در حال حاضر زیردریاییهای آلمانی در خلیج فارس حضور دارند. برزیل نیز میرود که در سایه رشد اقتصادی قابل توجه، جایگاه نظامی خود را در قاره آمریکای جنوبی تثبیت کند و با اتکا به وسعت و جمعیت خود تمام عناصر لازم برای تبدیل شدن به یک ابرقدرت منطقهای را در اختیار داشته باشد.
هند هم در سایه هزینه بالای نظامی خویش برتری منطقهای خود را توسعه داده و در مقابل یک پاکستان فقیر قویتر جلوه میکند. هند در پی آنست تا برتری نظامی خود را برای پایان بخشیدن جدال بر سر مالکیت منطقه جاموکشمیر به نفع خویش به کار گیرد. امری که میتواند آمریکا را به عنوان متحد نظامی پاکستان نگران سازد.
نتیجهگیری
اختصاص بودجههای عظیم به امور نظامی از یکسو و به کارگیری فن آوریهای نوین از سوی دیگر خبر از آن میدهد که دیر یا زود بسیاری از کشورهای فقیر و یا فاقد پشتوانه فنی قوی، از معادلات نظامی و تابع آن از معادلات سیاسی حذف خواهند شد.
جهان میرود تا در سایه نسل جدید جنگ افزارها به نقطهای تبدیل شود که یا جنگ کردن به تمامی امکانات در آن ناممکن شود و یا آن چنان تخریبی را بیافریند که کمتر نقطهای در دنیا از آسیب آن در امان بماند. وجود سلاحهای لیزری و دوربرد با قدرتهای تخریبی بی سابقه، کشورهای قدرتمند جهان را وادار میسازد که ضمن ادامه توسعه هر چه بیشتر این گونه تجهیزات، در به کار گیری آنها هر چه محتاط تر باشند.
آن چه میتواند سبب حرکتهای غیر عقلانی تخریبگر شود همانا به هم ریختن حداقلهایی از تعادل اقتصادی در سطح جهانی است. در کنار افراط گراییهای قومی و مذهبی، که هر یک به سهم خود قادر به ایجاد یا تداوم بخشیدن به نزاعهای محلی خونین در قارههای مختلف دنیا بوده و هستند، آن چه که صلح جهانی را بیش از هر چیز دیگر تهدید میکند همانا عدم تعادل بی پیشینهای است که در تقسیم ثروتهای تولید شده در سطح جهانی در حال شکل گرفتن است.
انباشت ثروت در یک سو و انباشت فقر در سوی دیگر بیشک میتواند نظم اجتماعی را در جوامع متعددی به هم زند و در نهایت، نظم جهانی را زیر سوال برد. بهار عربی یک هشدار جدی در این عرصه بود. اگر این هشدار توسط قدرتهای بزرگ اقتصادی جهان مورد توجه و پردازش قرار نگیرد، شرایط به جایی خواهد رسید که وقت استفاده از این هزاران میلیارد سرمایه گذاریهای دو دهه اخیر در عرصه نظامی را فراهم خواهد کرد.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com