غلامعلی رجایی می نویسد: «آقای مهاجری - که از معدود بازماندگان فاجعه
هفتم تیر سال ۱۳۶۰ دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی در سرچشمه تهران است - در
حین مصاحبه روزنامه جمهوری اسلامی، سوال مهمی از آیت الله هاشمی کرد و گفت:
این صحبتی که حضرتعالی اخیرا در مراسم اختتامیه کنفرانس وحدت اسلامی ایراد
فرمودید که «ما مسلمانان شیعه و سنی تا کی می خواهیم بر سر خلیفه اول با
هم جنگ بکنیم؟»، گرچه سخن به حقی هم هست اما هضم آن توسط بعضی متدینین مشکل
است و بعضی همین را دستمایه حمله تبلیغاتی به شما قرار داده اند. ما می
دانیم شما یکی از ولایی ترین نیروهای نظام هستید و در این بیان قصد نداشته
اید به شیعیان القا کنید که دست از اعتقادشان بردارند.
آیت الله هاشمی در پاسخ گفتند: همینطور است. این حرفی که من در کنفرانس
زدم حرف من نبود. سخن آیت الله العظمی بروجردی بود که من از خود ایشان که
به درسشان می رفتم این را شنیدم. غیر از من کسانی که در درسشان شرکت می
کردند هم این سخن را بار ها از زبان ایشان شنیده اند که می گفتند ما باید
بر سر حجیت نظرمان با هم بحث کنیم، نه بحث بر سر خلیفه اول که اکنون امری
تاریخی شده است. ایشان به تقریب بین مذاهب سخت معتقد بودند و اقداماتی هم
در این راستا کردند.
آیت الله در ادامه افزودند: منظور من از آن سخن این نبود که کسی دست از
عقیده خود بردارد. بلکه منظورم این بود که بر سر این عقیده نباید نزاع
بشود. این امر باید به علما واگذار شود.
آقای هاشمی گفتند: من نزاع را رد کرده ام. اختلاف دیدگاه بین مسلمین در حد
عقیده، امری طبیعی است اما نزاع بین آنها امر پسندیده ای نیست. معمولا
نزاع بین مسلمان ها - مثل اوضاعی که اکنون در جهان اسلام وجود دارد - تحریک
بیگانگانی است که مخالف وحدت مسلمین هستند.
قصد ستایش بی جا از هاشمی را ندارم. برداشتم از شخصیت ایشان و شنیده هایم
را درباره وی از منابع موثق می گویم تا همگان بدانند بر چنین شخصیتی که در
منطقه و جهان اسلام قطعا در عرصه سیاست مشکل بتوان نظیری برای وی یافت، چه
جفا ها که از جانب بعضی خودی ها که نمی رود.
چندی قبل آقای دکتر حسینی - برادر وزیر ارشاد دولت سابق - که با جمعی به
ملاقات هاشمی آمده بود را پس از ملاقات بدرقه کردم. آقای دکتر حسینی می
گفت: فلانی، من در سال ۱۳۵۸ با این گوش خودم از آیت الله شهید مطهری شنیدم
که می گفت در میان ما روحانیون، تنها کسی که مجتهد سیاسی است، همین آقای
هاشمی است.
یکی از مشاورین آیت الله - جناب آقای حسین کمالی- که در ملاقات های خارجی
حضور دارد، چند ماه قبل به من می گفت: در ملاقات بشار اسد رئیس جمهور سوریه
با آقای هاشمی از ایشان شنیدم که به آقای هاشمی می گفت پدرم به من وصیت
کرده است اگر روزی در اداره کشور یا زندگی شخصی ات به مشکلی برخورد کردی،
حتما با آقای هاشمی مشورت کن و از ایشان راه حل بخواه.
امروز که با دوستان بحث بر سر این دیدگاه آقای هاشمی بود که سایت ایشان
منتشر کرده است که «اهل کتاب هم به بهشت می روند» آقای عسکری از مشاورین
مجمع می گفت: آقای حسین زاده نماینده فعلی نقده و اشنویه که فرزند شهید است
به ایشان گفته است با توجه به تبلیغات افراطیون شیعه که فقط شیعیان به
بهشت می روند فکر می کردیم ما اهل سنت در بهشت خدا جایی نداریم اما با دیدن
نظرات آیت الله هاشمی مبنی بر اینکه «اهل کتاب هم به بهشت می روند»
امیدوار شدم ما هم به بهشت می رویم. کاش صدا و سیما این رویه موجود جناحی
را نداشت و جامعه و به خصوص نسل جوان را از دیدگاه های بکر و بعضا بدیع
فرهنگی، سیاسی، تفسیری و اقتصادی آیت الله هاشمی محروم نمی کرد.»
خود این حرف یک نوع افراط و دور از نزاکت است. افراطیون شیعه؟؟؟
این اعتقادات بحث های کلامی و کذالک است که همه ادیان و مذاهب در مورد خود دارند در اینجا اصل این است که یک مذهب و دین و عمال آن حقوق سایرین را بخصوص در یک کشور و یا همسایگی شان در کوچه و بازار چطوری مراعات نماید. توجه داشته باشید که همین سنی ها یا شیعه یک کرسی هم در مجالس اروپا یا کشورهای عربی ندارند.