کد خبر: ۱۹۲۲۴۹
تاریخ انتشار:
استشمام بوی بهار سینمای ایران با بولتن نیوز/2/

بازیگری که آب توبه بر سر ریخت چرا سیمرغ نبرد؟

ساره بیات سختی‌ فراوانی برای ایفای این نقش متحمل شد. نامزدبهترین بازیگرنقش اول زن شدنش هم گواهی ماجرا است، اما خودفیلم نظر هیئت داوران را جلب نمی کند.

گروه فرهنگی- محمدرضا خزائی: سال‌ها است بعد از پایان فیلم‌های وطنی ادای نقش اول فیلم را در نمی‌آوریم و نمی‌خواهیم جای او باشیم. به قولی جو فیلم ما را نمی‌گیرد. قهرمان‌های دوست داشتنی کم نداشتیم. رؤیایی و دست نیافتنی نبودند و مثل آن‌ها شدن، انجام کارهای خارق العاده را طلب نمی‌کرد. قهرمان بودند نه به خاطر آنکه بدنی ورزیده داشتند و یا اینکه خوش چهره و خوش مشرب بودند؛ قهرمان بودند به خاطر آنکه مشکلات را تحمل و برای حل آنها تلاش می‌کردند. آنقدر زیر فشارهای روزگار و آدم‌هایش شانه خالی نمی‌کردند تا به نتیجه می‌رسیدند. قهرمان‌هایی که با آن‌ها نه جای سوپرمن  و بتمن  و نه قهرمان‌های هندی را احساس می‌کردیم.

 

 

به گزارش بولتن نیوز، فیلم «فصل فراموشی فریبا» یک اثر اجتماعی است که به مشکلات یک زن می‌پردازد. فریبا، با اینکه «ساره بیات» انرژی بسیاری برای نقش صرف کرده، حتی به قهرمان‌های معمولی که پیش از این در ذهن مخاطب نقش بسته، تبدیل نمی‌شود. می‌پرسید چرا؟ به چرایش خواهیم رسید اما اجازه بدهید ابتدا به موضوع فیلم بپردازیم. پرداختن به مسائل مربوط به زنان و جایگاه اجتماعی آن‌ها یا به طور دقیق‌تر پرداختن به مسائل زیر پوست شهرها با اینکه جذاب است، خطرناک نیز هست.

بزرگ جلوه دادن ناهنجاری‌های جامعه و مشکلات اخلاقی برخی از اقشار آن، لاجرم به سیاه نمایی محض موجب می‌شود که خود از آن طرف بام افتادن است. نپرداختن و مسکوت گذاشتن معظلات و حقیقت‌های جامعه زنان در راستای به تصویر کشیدن شهری خوش و خرم و گل و بلبل نیز مضحکه‌ای به راه می‌اندازد که نه تنها کمکی به رفع این مشکلات نخواهد کرد که منجر به رشد بیشتر زشتی‌ها نیز می‌شود.

علی رافعی، تهیه کننده و کارگردان فیلم، گاهی از این طرف بام سقوط می‌کند گاه از آن طرف. یک بار از چشم‌چرانی، هوسرانی و رذالت مردهای شهر می‌گوید و بار دیگر از سینه چاک دادن و له شدن زیر غیرت زیادی و نابجا و بی‌خود و بی‌جهت مردان شهر. یکبار از دنیای متحد و حمایتی زنان می‌گوید و بار دیگر آنجنان زنان را به جان هم می‌اندازد که مخاطبان زن از زن بودنشان روی صندلی‌های سالن نمایش آب می‌روند و کوچک می‌شوند.

بازیگری که آب توبه بر سر ریخت چرا سیمرغ نبرد؟فریبا بعد از ازدواج با مرتضی (امید زندگانی) آب توبه بر سر ریخته و سعی می‌کند گذشته رو به زوال خود را فراموش کند. در آغاز فیلم فریبا با وجود آکاردئونی قفل شده، بیرون از خانه می‌رود و مرتضی به خاطر فرارش او را به باد کتک می‌گیرد. فریبا به زندان ساخته دست شوهرش پناه می‌برد و مرتضی اینبار به جز قفل، آکاردئونی را زنجیر هم می‌کند. صبح می‌شود و خبر تصادف مرتضی و بستری شدنش در بیمارستان به فریبا می‌رسد.

قصه شروع نشده تمام می‌شود. چرا این مرد پارانوییدی با زنی که گذشته‌ای اینچنین تاریک دارد ازدواج کرده است. تا چه زمانی می‌خواهد فریبا را زندانی کند. فریبا چرا این زندگی فلاکت بار را ادامه می‌دهد؟ فیلم ساز که حتی تلاشی برای پاسخ دادن به این گونه سوالات مخاطب نمی‌کند، نقش اول داستان را به مقابله با مشکلات می‌فرستد. مخاطب هنوز فریبا را نمی‌شناسد و با او نمی‌تواند هم‌ذات پنداری کند. پس رفتن فریبا به میدان نبرد و جنگیدن با مشکلات زندگی و شمشیر زدن بر پلیدی‌ها کاری بس عبث و بیهوده است. فرضاً شخصیت اول داستان تمام سختی‌ها را به جان خرید و زیر بار نگاه‌های معنی‌دار و زخم زبان‌هایی چون نیشتر صبر پیشه کرد، چه فرقی به حال مخاطب دارد.

قهرمان فیلم سکانس به سکانس خوارتر و ذليل‌تر می‌شود و به موازات آن شخصیت مرد داستان سخت تر و سنگدل‌تر. البته اگر عباس رافعی قصد داشته مرتضی را به عنوان ضدقهرمان به مخاطب قالب کند عملی بسیار مضحک را انجام داده، چرا که مرتضی هیچکدام از ویژگی‌های ضد قهرمانان را ندارد.

خلاصه داستان فیلم

فریبا توبه کرده و قرار است دیگر نزدیک زندگی مبتذل پیشین خود نشود. مرتضی به او مشکوک است. بعد از یک شام مفصل با طعم کتک، مرتضی تصادف می‌کند. فریبا برای تأمین هزینه‌های بیمارستان تا دیروقت با وانت بار می‌برد و از کف خیابان‌های تهران ریال، ریال پول در می‌آورد. پولش کافی نیست و به اجبار سراغ دوستان ناپاک خود می‌رود. وقتی به بیمارستان می‌رسد که طبق معمول برخی فیلم‌های بی‌منطق وطنی، هزینه‌ها را پرداخت کرده‌اند و مرتضی را از بیمارستان برده‌اند. فریبا به خانه پدری مرتضی مراجعه می‌کند. مادر و خواهرهای مرتضی فریبا را چون گوشت فاسدی می کوبند و لاشه اش را به دنبال خود می کشانند. فریبا که جنینش را از دست رفته می‌بیند تصمیم می‌گیرد بیخیال مرتضی هم بشود.

نقاط قوت فیلم

نگارنده تنها بازی دو بازیگر فیلم «فصل فراموشی فریبا»، یعنی ساره بیات در نقش فریبا و هومن کیایی در نقش مدیر کشتارگاه را تنها نقطه قوت فیلم می‌داند. خانم بیات سختی‌های فراوانی برای ایفای این نقش متحمل شد و هر مخاطب عامی نیز با مشاهده فیلم به این مهم پی خواهد برد. نامزد بهترین بازیگر نقش اول زن شدن وی در جشنواره نیز گواهی بر این ماجرا است. البته دلیل برنده نشده وی نیز ضعف فیلمنامه و کارگردانی فیلم است چرا که جنبه‌های دیگر فیلم همیشه در تصمیم هیئت داوران موثر بوده است. ترانه علیدوستی در فیلم «آسمان زرد کم عمق» بازی بسیار عالی از خود به نمایش گذاشت اما از آنجا که فیلم ضعف‌های ساختاری داشت، هانیه توسلی به عنوان بهترین بازیگر نقش اول زن جشنواره سی و یکم انتخاب شد.

نقاط ضعف فیلم

قهرمان فیلم با اینکه تمام سختی‌ها را تحمل کرده، بعد از سقط جنین تمام انگیزه‌هایش گم می‌شود. کاش فیلم‌ساز پایان فیلم را تغییر نمی‌داد و طبق تصاویری که زمان فیلم برداری از فیلم در فضای مجازی منتشر شد، فریبا همراه با مرتضی که روی ویلچر نشسته به خانه می آمد. فریبا به این دلیل شبیه قهرمان‌های معمولی ذهن مخاطب هم نمی‌شود چون به هدفش، به دلیلی که برایش جنگید، نرسید و در آخر مرتضی را به حال خود رها کرد.

داستانی که فیلم روایت می‌کند انصافاً به دور از واقعیت‌های امروز جامعه است. کار کردن یک زن تا نیمه های شب به عنوان راننده وانت اتفاقی است کم نظیر و نمی‌توان آن را جزعی از جامعه بزرگ زنان شاغل دانست و این جهان شمول ندانستن فیلم، انکار وجود زنان پاک، توانمند و کوشایی که در تامين معاش خانواده، تلاش همه جانبه‌اي مي‌كنند، نیست.

دلیل رفتن و دیدن این فیلم در سینما

تماشای بازی زیبای ساره بیات و همچنین یادآوری و تجدید خاطره فیلم‌های قبل از انقلاب یا به قولی همان فیلم‌فارسی‌ ها، تنها دلایلی است که این فیلم می‌تواند شما را به سینما بکشاند. البته اگر بخت با شما یاری کند و «فصل فراموشی فریبا» تا بهمن ماه اکران نشود، روز 10 بهمن می‌توانید آن را به صورت رایگان تماشا کنید.

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین