گروه فرهنگ و هنر - محمدرضا خزایی: فقر مالی شاید آنقدر سنگین باشد که انسان را به مرگ هم راضی کند. بارها و بارها در ستون حوادث و در کوچه و بازار با آدمهای مواجه شدهایم که برای رهایی از این واقعیت زندگیشان از جان خود نیز میگذرند. در بسیاری از فیلمهای امسال، که در جشنواره حضور داشتند، سایه فقر گسترانیده شده و قصههای متفاوتی از برخورد خانوادهها با این مقوله روایت میشود. اما این مسئله جهان شمول را چگونه میتوان در قالب یک فیلم درآورد؟ پرداخت صرف به مشکلات کافی است؟ هیچ راهی برای حتی یک لحظه شاد بودن وجود ندارد؟ اگر اینطور هست چه نیازی به این همه هزینه جهت ساخت ایندست فیلمها هست؟
به گزارش بولتن نیوز، «تراژدی» با تیتراژی که یادآور خاطرات دهههای شصت است، حس نوستالژی در مخاطب بوجود میآورد. «قاسم سبزه کار (مهدی هاشمی)»، پیرمردی پژمرده و خمیده، کنار اتوبان منتظر کسی است. «حبیب (بهرام رادان)» سوار بر یک پیکان مدل پایین از راه میرسد. قاسم و حبیب با یکدیگر بحث میکنند. حبیب میگوید این کار شدنی نیست. قاسم خواهش میکند... .
تا اینجا سوالها یکی یکی در ذهن مخاطب نقش میبندند. در بلندی نزدیک به قاسم و حبیب «موسی (حسین یاری)» با بکار بردن کلماتی عاشقانه دنبال کبوتر سفیدش میگردد. او متوجه چراغهای ماشینی که به سرعت میآید، میشود. «پژمان (پژمان هادوی)» راننده خودروی بنز مدل بالا قاسم را نقش زمین میکند. پژمان فرار میکند و حبیب هم به دنبالش. پیکان در تعقیب بنز.
تصادف در دقایق ابتدایی فیلم، قلاب خوبی برای به درگیر کردن ذهن بیننده است؛
همانطور استفاده از تعقیب و گریز که از دیرباز هیجان انگیز بوده است. اما چند
واقعه به شدت مخاطب را پس میزند. یکی اینکه چرا پژمان با اینکه اتومبیل تندرویی
دارد از اتوبان استفاده نکرده و وارد محله مسکونی می شود. دوم اینکه این چه ساعتی
از شبانه روز است که در اتوبانهای اطراف تهران پرنده پر نمیزند اما دستهای از مردم
در کوچه و خیابانها مشغول عزاداری محرم هستند. سوم اینکه چرا پژمان به جاده خاکی
میزند و به سمت منطقههای که در آن ساختمان میسازند میرود؟ خوب فیلم ساز اگر میخواهد
پیکان به مرسدس بنز برسد چرا شعور مخاطب را زیر سوال میبرد؟
فیلم «تراژدی» را «آزیتا موگویی» که پیش از این وی را در مقام مجری طرح و مدیر تولید بسیاری از فیلم های نامآشنا سینما دیده بودیم کارگردانی میکند. بی انصافی است وی را که دستیاری کارگردانانی چون «سیروس الوند»، «محمدرضا اعلامی»، «افشین شرکت» و «رضا کریمی» را تجربه کرده، با فیلم اولی خواندنش، بی تجربه فرض کنیم. با نگاهی به فهرست عوامل پشت و جلوی دوربین تراژدی متوجه میشویم که حداقل در ظاهر شبیه فیلمهای اول نیست.
فیلمنامه تراژدی را «رضا کریمی» نوشته و «خشایار الوند» و «مهدی سجادچی» آنرا بازنویسی کردهاند. «مهدی هاشمی»، «بهرام رادان»، «رؤیا نونهالی»، «پیام دهکردی»، «پانتهآ بهرام»، «عنایت شفیعی» و «پژمان هادوی» از جمله بازیگران این فیلم هستند.
حبیب بعد از آنکه دستش به پژمان میرسد عوض خسارتی که به قاسم وارد شده پول طلب میکند و خودروی پژمان را گرویی به گاراژ یک آشنا میبرد. پژمان این خودرو را از زن پدرش دزدیده و تا انتهای فیلم معلوم نمیشود ماشین را از حبیب پس میگیرد یا نه.
موسی که دلیل حضورش در آن مکان تا آخر فیلم هم مشخص نمیشود قاسم را به بیمارستان میبرد. زینت (رؤیا نونهالی) همسر قاسم به بیمارستان میآید. نگاه هایی بین زینت و موسی رد و بدل میشود. پزشک اعلام می کند بیمار نیاز به خون دارد.
خون گروه بندی دارد و هر گروه خونی به درد بیمار نمی خورد. حال اگر حتی خون دادن زینت به شوهرش را زیر سیبیلی رد کنیم خون دادن موسی را چگونه توجیه کنیم. فیلمساز برای یک پلان که در آن موسی و زینت با هم تنها باشند و موسی مقصر بودن خود را اعلام کند همه کشفیات دانشمندان را زیر پا گذاشته و پلانی از کنار هم خون دادن آن هم به صورت نشسته آن دو را به نمایش در می آورد.
خلاصه داستان
از آنجا که نوشتن در رسانههای دیجیتال نیازمند کم گویی و گزیده گویی است، سراغ خلاصه داستان میرویم. موسی چند سال قبل تصادف میکند و بعد از آن گرفتار فقر مالی میشود. زینت و موسی عاشق هم بودهاند که با آمدن موسی داستان آنها به وصال ختم نمیشود. موسی اما در خانهی روبروی خانه موسی در انتظار فرارسیدن لحظه انتقام میماند. قاسم برای آنکه خانوادهاش را به نان و نوایی برساند تصمیم میگیرد کشته شود و در این ماه حرام (محرم) دیه ای دوبرابر بگیرد. در آن سوی قصه نیز پژمان تازه از کانادا برگشته و تمام ثروت پدریاش به نام زن پدرش است.
نقاط قوت فیلم
در این زمانه که اکثر فیلمهای سینمای ایران از داخل آپارتمانها پا را فراتر نمیگذارند، اکثر سکانسهای تراژدی خارجی است و این جز موارد قابل ستایش فیلم به شمار میرود. بازی مهدی هاشمی در نقش یک پیرمرد بخت برگشته که غرورش زیر سنگینی فقر له شده و در اثر تصادف نیز دچار نقص حرکتی گردیده بسیار زیبا و درخور توجه است. در برخی سکانسهای فیلم نیز شاهد دیالوگهای زیبایی هستیم:
«زندهای که» قاسم که انتظار مرگ را داشته، چشم که باز میکند
رنگ دنیای فانی را میبیند.
«من دنبال زنده بودن نیستم، من میخوام مفت نمیرم» قاسم بعد از تلاشهایی که برای مردن میکند و برای قانع کردن حبیب جهت اقدامی دوباره.
از جمله سکانسهای قابل توجه فیلم نیز میتوان به زمانی اشاره کرد که احدی (دهکردی) صاحبکار زینت از کراواتهای دوخته شده راضی نیست و بنا را بر پول ندادن میگذارد. زینت اصرار میکند که به او مقداری پول بدهد اما احدی در عوض پول به او پیشنهادی بیشرمانه میدهد. قاسم متوجه شده و احدی را با بدو بیراه بیرون میاندازد. موسی جلوی احدی را در داخل کوچه میگیرد و میخواهد جواب بی حرمتی او را بدهد که زینت از راه میرسد. عکس العمل موسی بعد از دیدن زینت و دیالوگهایی که احدی میگوید موقیعیت جالبی را به وجود میآورد.
نقاط ضعف فیلم
داستان «تراژدی» بسیار ضعیف است و آنقدر ناپیوستگی دارد که بدون کمک نوع روایتش، حتی ارزش تعریف کردن هم ندارد. برای انکه مصداقی سخن گفته باشیم به موارد زیر توجه کنید:
چگونگی اولین تصادف قاسم برای مخاطب مشخص نمیشود. این چه تصادفی بوده که قاسم را خانه نشین کرده، حبیب را بیکار و منزل شخصی قاسم نیز به تاراج رفته است.
دلیل حضور موسی در نزدیکی محل تصادف مشخص نمیشود. با یک کبوتر نمیشود حضور موسی را در آن وقت شب توجیه کرد.
در آن کوچه تنگ و باریک که مغازه کاسه بشقابی مراد (عنایت شفیعی) واقع شده چگونه میشود با موتور تک چرخ زد که پسر قاسم بزند و داخل ویترین مغازه برود که خسارت گردنش بیافتد.
بیماران زمانی که در بیمارستان بستری میشوند لباس مخصوص به تن میکنند. چطور قاسم با همان لباسهای شخصی شب در بیمارستان بستری میشود و به راحتی از بیمارستان فرار میکند.
و ...
دلیل رفتن و دیدن این فیلم در سینما
قصه رکن فیلم است و اگر خوب ادا نشود، فیلم باطل است. درست است که تراژدی قصه ندارد اما برای داشتن یک نمود خارجی و یک تصویر ذهنی از جمله زیبا «بدون اذن خداوند حتی برگ درختی همه به زمین نمیافتد» دیدن تراژدی در زمان اکران عمومیش خالی از لطف نیست. اینکه یک انسانی به هر دلیلی حتی فقر و فلاکت عزیزانش به مرگ التماس کند و برای آن دست به هر کاری بزند و نشود درس بزرگی است.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com