گروه سیاسی - آیا میتوان ادعای چالمرز جانسون مبنی بر تاثیر عواملی مثل «عدم توجه دولت به ارزش های جدید حاكم، از دست دادن مشروعیت نظام و ناهماهنگی غیر كاركردی » و عوامل شتابزایی كه به آنها افزوده میشود را در وقوع انقلاب اسلامی ایران پذیرفت؟
به گزارش بولتن نیوز، اگر نگاهی جامع به مباحث چالمرز جانسون بیاندازیم متوجه میشویم که این نظریه، روند امور در جامعه را ماهیتا مبتنی بر رضایت و نه تضاد میداند. او بر این باور است که تغییر و تحول یک امر طبیعی است و لزوما انقلابی و خشونت آمیز نیست و انقلاب تنها یکی از شکلهای تغییر اجتماعی است.
به نظر جانسون، یکی از ویژگیهای اساسی سیستم اجتماعی، وجود ساخت ارزشی خاصی است که اعضای جامعه بر آن توافق دارند. ارزشها برای سازمان دادن به نظام تقسیم کار اجتماعی ضرورت دارند، زیرا با بهرهبرداری از آنها نیاز به استفاده از زور برای انتصاب هر فردی به وضیفهای تعیین شده منتفی میگردد. با این حال و با وجود تأکیدی که چالمرز جانسون بر روی مقولهی ثبان و آرامش در جامع دارد، به نظر وی تحول در دو چیز میتواند تعادل اجتماعی را برهم زند:
ارزشهای مشترك و محیط. از آنجایی كه این دو عامل عوامل اصلی وحدت، انسجام و ثبات در جوامع هستند، تحول در هر یك از آنها میتواند جامعهی مورد نظر را به سمت انقلاب سوق دهد. اگر چنانچه رهبران یك نظام نتوانند خود و جامعه خود را با تحولات درونی و برونی پدید آمده در ارزشهای اجتماعی و محیط داخلی یا بینالمللی همراه سازند، عدم تعادل اجتماعی بوجود آمده کشور ایشان را تا مرز انقلاب تداوم خواهد داد و این انقلاب است كه میتواند چنین جامعهای را به حالت تعادل بازگرداند.
به نظر جانسون ممكن است این تغییرات از طریق اعطای امتیازات و یا پذیرش تحولات كنترل شوند و در نتیجه تعادل میان محیط و ارزشها اعاده شود. اما اگر چنین كنترلی به عمل نیاید، وضعیتی پیش میآید كه جانسون آنرا «اختلالات چند گانه» مینامد. در این وضعیت كه جامعه به خودی خود متعادل نیست، گروه حاكم میبایست به اعمال زور جهت حفظ انسجام جامعه متوسل شود. نتیجهی چنین سیاستی، اتلاف منابع قدرت بوسیلهی رژیم است كه بعلاوه موجب از دست رفتن مشروعیت سیاسی دستگاه قدرت میشود.
بدین ترتیب، گروه حاكمهی سرسختی كه زیر بار پذیرفتن دگرگونیهای نو نمیرود، با وضعیتی انقلابی مواجه میشود كه مركب از اختلالات چند جانبه و اتلاف منابع قدرت و خدشه در مشروعیت است. با عنایت به مباحث مطرح شده میتوان چنین نتیجه گرفت كه مدل انقلابی جانسون كه بصورت زیر است:
عدم تعادل (ركود قدرت) + انعطافناپذیری نخبگان حكومتی + عوامل شتابزا = انقلاب
هرچند نظریهی ساختارگرایی چالمرز جانسون و عناصر آن تا حدودی میتوانند به برخی از واقعیتهای انقلاب اسلامی نزدیک شوند، اما باز هم این نظریه نمیتواند نگاه جامعی به مجموعهی آن داشته باشد. بدین ترتیب، شاید موارد اول و سوم نظریهی چالمرز جانسون در انقلاب اسلامی ایران دیده شود، ولی مورد دوم نقشی در انقلاب اسلامی ندارد.
به عبارت دیگر، در ایران، عدم همراهی با حکومت از اواخر 1356 در اقشار مختلف قابل مشاهده بود. برخلاف نظر جانسون، رژیم شاه حتی انعطافهایی را نشان داد، (مثل آزاد کردن زندانیان سیاسی، بازتر کردن فضای مطبوعاتی، افزایش حقوق کارمندان و ...) اما هیچکدام اثر نبخشید. در نتیجه میبینیم که بازهم یکی دیگر نظریههای استخراج شده از علوم اجتماعی گفتمان غربی در تحلیل کامل انقلاب اسلامی باز میماند.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com