ارمغان زمان فشمي: خدا ميداند دل كبوتران شهر چقدر تنگ ميشود براي كوچه باغهايي كه امروز، جز خاطرهاي از آنها به يادگار نمانده است. خدا ميداند دل درختان پير چقدر ميلرزد، هر بار كه صاحب باغ، كساني را با خودش ميآورد كه خريدارانه وراندازش ميكنند و متراژ زمين را ميپرسند، تا بفهمند چند واحد از آن در ميآيد، چند پاساژ، چند برج!
به گزارش
بولتن نیوز، اهالي محله، خاطرهها دارند در سايه سار همين درختان پير؛ در همين كوچه باغهايي كه ديروز باغستان بودند و فردا پاركينگ و پاساژ ميشوند!
كاش از ميان بردن خاطرهها جرم بود، كاش كاشتن درخت جايزه داشت و كشتن آن، مجازات. كاش كسي براي كبوتران دلتنگ شهر خاكستري، دل ميسوزاند!
سبك زندگي ايراني- اسلاميداستان برجها و درختان سالهاست كه از دغدغههاي اهالي كلانشهر تهران است. كار به جايي رسيده كه مقام معظم رهبري نيز در ديدار رئيس و اعضاي شوراي اسلامي، شهردار، معاونان و شهرداران مناطق مختلف تهران، با تأکيد بر قدر دانستن باغها و درختان تهران و حفظ اين ثروتهاي ملي، به موضوع ساخت و ساز در ارتفاعات تهران و لزوم جلوگيري از تبديل منابع طبيعي به ساختمان اشاره كردند و گفتند: حقيقتاً معماري و نماي تهران، نماي يك شهر اسلامي نيست و شهرداري و شوراي شهر بايد اين موضوع را جزو جديترين مسائل خود بدانند. بايد تا جايي که ممكن است محيط زندگي شهر، به گونهاي طراحي و ساخته شود كه تحــقق سبك زندگي اسلامي راحتتر امكان پذير باشد.
فلسفه بلندمرتبه سازيدكتر سيد موسي پورموسوي ـ مشاور شهردار تهران در امور توسعه و مطالعات شهري و رئيس موسسه آموزش عالي علمي كاربردي شهرداري تهران، درباره فلسفه ايجاد بلندمرتبه سازي ميگويد: اساسا، شهرسازي مدرن است كه بلندمرتبه سازي را توجيه ميكند. اگر به زندگي بشر دقت كنيد، ميبينيد كه از ديرباز و دوران غارنشيني، انسان همواره علاقه مند به مالكيت عيني، قابل لمس، دست يافتني، قابل داد و ستد و جايگزيني بوده است. از بعد فلسفي، انسان دوست دارد «قرار» بگيرد و قرارگاه او، جايي است كه متعلق به خودش باشد و اين، منوط به داشتن سرپناه شش دانگ است. پس چه شد كه به يكباره شاهد ساخته شدن اين همه برج شديم؟
مشاور شهردار تهران در امور توسعه و مطالعات شهري، شكل گيري برجها را ناشي از فهم غلط انسان از زندگي در شهر ميداند و توضيح ميدهد: كشور ما يك ميليون و 648 هزار و 195 كيلومتر مربع وسعت دارد و شايد شما بگوييد اگر برج سازي وارد زندگي ما نميشد، نميتوانستيم جمعيت كشور را در اين پهنه ساكن كنيم، درحالي كه با توجه به وسعت مناطق قابل سكونت در ايران، بيش از 200 ميليون نفر ميتوانند در ساختمانهاي يك طبقه
حياط دار زندگي كنند، بدون آن كه مزاحمتي براي همديگر داشته باشند. مشكل اصلي، الگوهاي ناظر بر توسعه شهري است. وقتي برنامهها و نظام توسعه شهري به شكل استقراضي از ديگر كشورهاي جهان به ايران ميآيد، مديران ما با تصور اين كه اين سيستم مناسبي براي ماست، از آن استفاده ميكنند، درحالي كه شهر ايراني- اسلامي، يكي از بهترين صورت بنديهاي نظام شهري در دنياست.
شهر ماشينها و مردان!دكتر پورموسوي در توضيح شهر ايراني- اسلامي ميگويد: شهري كه برج و بارو دارد، بعد از آن فضاي سبز دارد، بعد از آن شارستان، كه ما آن را به نام محلههاي شهر ميشناسيم، و سپس راسته بازار دارد. مسجد شهر ايراني- اسلامي در انتهاي راسته بازار قرار گرفته است، درست در كنار ارگ يا سراي حكومتي، مدرسه و شفاخانه. عدليه و بلديه، در كنار مسجد به مردم خدمت ميكنند. مسجد، قلب توسعه شهر ايراني- اسلامي است و در ميان مردم و ارگ حكومتي قرار دارد. اين بدان معناست كه اگر ميان مردم و مسئولان، مشكلي به وجود بيايد، مسجد درباره اش قضاوت ميكند. كاسبان بازار هم ميدانند يك سمتشان مسجد و توجه به خداست، و يك سمتشان خلقي كه خدمت به آنان عبادت است. آنها هميشه بين مسجد و مردم در حركتند، پس منصفانه كاسبي ميكنند و شهر، مملو از عدالت و انصاف است.
در اين فضاي شهري، هر شهروند داراي خانه و داراي زندگي بالنده در همان خانه است و خانواده، تعريف خودش را دارد.
ما تا زمان پهلوي اول هم برج و بارو را در شهرهايمان داشتيم، اما وقتي وارد عصر جديد شديم، چه اتفاقي افتاد؟ خودروها به تدريج وارد زندگي مردم شد. براي حركت خودرو، نياز به تعريض معابر كه اكثرا سرپوشيده بود، وجود داشت. با برداشتن برج و باروها و تعريض معابر، شهر ايراني بازتعريف شد، شهر ايراني عصر جديد، شهري است براي ماشينها و مردان!
اصالت در اين شهر، به زندگي مردانه و زندگي ماشيني تعلق دارد، نه به زن كه روح لطيف دارد و ميتواند شهر را با ملاطفت اداره كند. در قرآن، كلمه شهر به شكل مونث آمده است، زيرا قرار است در آن، روح لطيف، زايندگي وآسايش وجود داشته باشد.
خطاها در حوزه شهرسازيمشاور شهردار تهران در امور توسعه و مطالعات شهري همچنين ميگويد: وقتي به شهر نگاه غلط داشته باشيم، رفتارها و ساختمانهاي ما هم غلط ميشود. رضاخان، تعريفي از شهر را قبول كرد كه غربيها ارائه كرده بودند و آنگاه باعث مشكلات بعدي شهرسازي در كشور ما شد. در دوران معاصر، تحولات بسياري به سرعت در ايران اتفاق افتاد و نظام شهري را در كشورمان دگرگون كرد. سرعت اين تحولات به قدري بالا بود كه قدرت تفكر را از مديران و برنامه ريزان شهري گرفت. بنابراين براي توسعه شهر، مجبور شديم به دنبال اين كه ديگران دراين مورد چه گفتهاند، برويم. گروهي از مهندسان و متفكران به خارج از كشور رفتند و هرآنچه در حوزههاي معرفتي و اجرايي غرب بود، بدون پالايش و تمييز سره از ناسره، با خودشان سوغاتآوردند.
همان طور كه در حوزه علوم انساني و اجتماعي، از غرب، بد فهميديم و بد اجرا كرديم، در حوزه شهرسازي هم راه غلطي پيموديم و يكي از خروجيهاي اين مسير غلط، بلندمرتبهسازي است. اگر بپرسيد آيا گريزي از آن هست، بايد پاسخ داد ظاهرا نه! زيرا ما دورتادور شهرمان را حصار كشيدهايم و گفتهايم شهر، اين است و هركس دراين محدوده زندگي ميكند، قدر و منزلت دارد.
در نظام جديد شهري، نگاهي وجود دارد كه ميگويد شهر، محل توليد قدرت و ثروت است، در روزگار ما قدرت و ثروت، منزلت ميآورد، پس شهر ميتواند توليد منزلت كند. وقتي اين الگو، تسري اجتماعي پيدا كند، نتيجه آن ميشود كه خيال ميكنيم هركس در شهر زندگي ميكند، داراي كرامت است.
توسعه، عمودي يا افقي؟دكتر پورموسوي ميافزايد: در تاريخ معاصر ايران و تا 50 سال پيش، بيش از 80 درصد جمعيت كشور ما، روستانشين بود و اين آمار نشان ميدهد كه نظام ايراني مبتني بر استقرارگاههاي روستايي و ايلي و عشيرهاي بوده است. خواست انسان، توسعه افقي شهر است. در طرحهاي جامع و متمركز، نظام شهري فشرده ميشود، يعني اول دور شهر خط ميكشيم و بعد ميخواهيم آن را توسعه بدهيم، بنابراين وقتي نميتوانيم توسعه افقي داشته باشيم، مجبور ميشويم اين كار را در ارتفاع انجام بدهيم. بلندمرتبه سازي، حاصل محصور شدن توسعه شهرهاست، حصاري كه مدرنيته بر نظام شهري ما تحميل كرده است.
مشاور شهردار تهران در امور توسعه و مطالعات شهري تاكيد ميكند: در ايران، طرحهاي توسعه به وسيله وزارت مسكن و شهرسازي تهيه و در شوراي عالي شهرسازي تصويب ميشود و در نهايت توسط شهرداري به اجرا در ميآيد. شهرداري نقشي در تهيه و تصويب طرحها ندارد و علي القاعده دچار اشكالاتي ميشود. البته تهران در اين ميان، استثناست، زيرا در تهران، بين شهرداري و شوراي شهر و وزارت مسكن و شهرسازي قراردادي وجود دارد كه امور را با هماهنگي يكديگر پيش ببرند. اما وقتي قرار است در مساحت 700 كيلومتر مربعي تهران، براي 10 ميليون نفر جمعيت برنامهريزي شود، تصميم ناگزير مديران شهري، تاييد بلندمرتبه سازي است.
بلندمرتبه سازي، نابودي هويت محلهاينوا توكلي مهر- كارشناس ارشد معماري منظر و عضو انجمن متخصصان منظر و فضاي سبز ايران، درباره ويژگيهاي شهر ايراني- اسلامي ميگويد: بر سر اين كه هويت تهران چيست، بحثهاي بسياري وجود دارد. وقتي ميگوييم شهر بايد هويت ايراني- اسلامي داشته باشد، بايد مصاديق آن را طوري عنوان كنيم كه براي شهرسازان، قابل درك و اجرا باشد. عدهاي ميگويند بايد تهران را مثل استانبول بسازيم و توسعه دهيم، اما اين كار تقليد به حساب ميآيد. تهران، براي خود هويت مستقلي دارد و يك شهر مدرن با تاريخچهاي غني است و از اينرو مكانيابي و جانمايي ساخت و سازهاي آن بايد به شكلي انجام شود كه ارزشهاي فرهنگيمان را تهديد نكند.
يك محله، ركن هويت شهر است. در يك محله، فقير و غني در كنار يكديگر زندگي ميكنند و از احوال هم باخبرند. با برج سازي، هويت محلهاي نابود ميشود وآدمها از هم دور ميشوند. وقتي تراكم خانهها كمتر بود، فضاي بيشتري براي تعامل مردم با يكديگر وجود داشت. اما در يك برج، هركس به واحد خود ميرود و به همسايگان كاري ندارد. به اين ترتيب، ما با بلندمرتبه سازي، فردگرايي و انزواطلبي را در جامعه اشاعه ميدهيم و احتمال آسيبهاي اجتماعي را بالا ميبريم.
بلندمرتبه سازي، شهر را ناگزير به افزايش پاركينگها و بزرگراهها ميسازد و تهديدي براي خانهها و بافتهاي قديمي شهر است. وقتي در كنار يك خانه قديمي و چند مغازه، ناگهان برجي بالا ميرود، هويت آن محله تهديد ميشود.
گسست خاطرههااين كارشناس ارشد طراحي محيطي معتقد است: اگر فضاهاي شهري براي حضور مردم مهيا شود، مردم هم استقبال ميكنند.
وي ميگويد: ما در برخي از بوستانها و فضاهاي عمومي تجربههاي موفقي در اين زمينه داريم كه اميدواركننده است، مثلا خانه هنرمندان ابتدا كاربري ديگري داشت، اما از وقتي به باغ كنارياش پيوست و بناي وسط آن، محل رفت و آمدهاي هنري شد، مردم از شميران تا شهر ري، علاقه مند شدند كه به آنجا بروند. خيليها درحالي كه ميتوانند براي نوشيدن يك فنجان قهوه، هرجاي ديگري را انتخاب كنند، به خانه هنرمندان ميروند.
خانم توكلي مهر ميافزايد: ما با ايجاد تغييرات زود به زود در سيماي شهر و ساخت و سازهايي كه مدام چهره شهر را تغيير ميدهد، خاطرات جمعي يا ميراث ناملموس و نامحسوس مردم را از آنان ميگيريم. بزرگراه نواب با افتخار طراحي شد، اما شايد امروز دستاندركاران آن دوست داشته باشند زمان به عقب برگردد تا اشتباه خود را جبران كنند، زيرا اين بزرگراه مثل يك زيپ، محله را از هم گسست و آن را دوتكه كرد. كسي كه پيش از آن، يك طرف محله زندگي ميكرد و فرزندش در طرف ديگر به مدرسه ميرفت و از سرگذر و كوچهها و پاتوقها، خاطرهها داشت، ناگهان ارتباط خود با بخشي از گذشتهاش را از دست داد و چه بسا تصميم گرفت از آنجا مهاجرت كند. مهاجرت، فقط اين نيست كه ساكنان حومه يك شهر با به دست آوردن تمكن مالي وارد شهر بشوند و يا از شهري به شهر ديگر بروند، بلكه مهاجرت درون شهري نيز ميتواند همان ويژگيها را داشته باشد و هويت و زندگي شهروندان را تحت تاثير خود قرار بدهد. آدمها دوست دارند متعلق به جايي باشند و در آنجا بمانند. وقتي محله و شهر شما 10 سال به يك شكل باقي بماند، به آن وابسته ميشويد، اما در حال حاضر ما وابستگي كمتري ميان شهروندان با محلههايشان ميبينيم.
وي تاكيد ميكند: شهر بايد توسعه پيدا كند، اما بايد قسمتهايي از آن كه ميتواند توسعه يابد، پيدا و مشخص باشد. ما بايد در مورد معرفي پروژهها و راههاي جديد، توسعه شهري، احتياط كنيم، زيرا شايد 20 سال بعد، آيندگان ما همان نگاهي را به پروژه دوطبقه كردن بزرگراه صدر داشته باشند كه ما امروز به بزرگراه نواب داريم!
تجربههاي موفق شهرسازي در دنيااز خانم توكليمهر ميپرسم: در ميان شهرهاي دنيا كه از آنها بازديد كرده است، كدام يك بيشتر منطبق بر اصول كيفي ساخته شده اند؟ وي پاسخ ميدهد: ويژگي مشترك شهرهاي اروپايي، فرهنگي- تاريخي بودن آنهاست و از آنجا كه مصمم به حفظ اين ويژگي شهرهايشان هستند، شهر را در لابه لاي آثار تاريخي شان توسعه ندادهاند. بلندمرتبه سازي و ساخت سازههاي مدرن در اغلب شهرهاي اروپايي، در حومه يا منطقهاي كه با مطالعات كامل انتخاب شده است، صورت ميگيرد، چنان كه در پاريس، لندن يا وين، زون (پهنه) مدرن شهري، جدا از مناطق تاريخي است. به اين ترتيب به عنوان مثال در يك منطقه، همه خانهها متعلق به دوران رنسانس است و در يك منطقه، مدرنترين ساختمانها مشابه آنچه در نيويورك ميبينيد، وجود دارد. وقتي از حومه اين شهرها به آنها نگاه كنيد، متوجه ميشويد كه تجمع ساختمانهاي بلندمرتبه در يكي دو نقطه خاص از شهر به چشم ميخورد، نه به شكل پراكنده در همه جاي آن! مثلا منطقه مدرن پاريس( محله " له ديفانس") در منطقهاي جانمايي شده است كه هيچ يك از منظرهاي شهري را تحت تاثير قرار نميدهد.
عضو انجمن متخصصان منظر و فضاي سبز ايران ميگويد: به طور كلي شهرهاي اروپايي به دليل توجه به حفظ ميراث تاريخي و معنوي خود، در اين زمينه موفق عمل كرده اند. شهرهاي آسيايي مانند توكيو، استانبول و شهرهاي بزرگ چين، كمابيش مشكلات ما را دارند، اما يك قدم جلوترند، زيرا سعي كردهاند براي حل اين مشكلات، چارهاي بينديشند.
شهرهاي آمريكايي هم آن قدرها تاريخي نيست و قدمت ندارد كه مشكلات مشابه ما داشته باشد، زيرا آمريكا در دوران مدرنيسم شروع به شكلگيري كرد، بنابراين از همان ابتدا مشخص بود كه مركز شهر كجاست و حومه آن كجا. مردم آمريكا اغلب بيرون از شهرها زندگي ميكنند و براي كار، به مركز شهر ميروند.
خانم توکلي مهر در پاسخ به اين پرسش كه در تهران، كدام مناطق را براي بلندمرتبه سازي مناسبتر ميداند، ميگويد: مكانيابي به مطالعات دقيق و كارشناسانه از جهت وجود گسل كمتر و مسايلي از قبيل آن، نياز دارد. اما ميتوان گفت در بافت تاريخي و مركزي شهر كه قلب تهران است (در مناطقي مانند 1، 3، 6، 11 و به ويژه 12) ميشد ضوابط سنگين و منطقيتري براي بلندمرتبهسازي، تدوين و اعمال كرد.
منبع: روزنامه جمهوری اسلامی