به گزارش بولتن نیوز، در بخش ثابت "گفت و گوی هنری" این شمارۀ «تجربه» در کنار 2مصاحبۀ سینمایی با "ژان کلودکریر" و "دیوید لینچ"، گفت و گویی مفصل در 12صفحه با استادحسین علیزاده نیز صورت گرفت که با حاشیه ها و واکنش های فراوانی همراه بود.
نکتۀ اصلی در این مصاحبه برخورد غیرحرفه ای و غیرفرهنگی خبرنگاران «تجربه» و رفتار هیجان زدۀ آنان با صحبت های دقیق و پرمغز استادعلیزاده است و این که دوستان برخلاف ادعای فرهنگی-هنری و ادبی شان، بازیچۀ شعارهای سیاسی روز شده اند و برای خوشآمد گروه سیاسی ای خاص یا فروش بیشتر ازمیان دریای سخنان شیرین استاد، عدل دست گذاشته اند، بر روی یکی دو جملۀ چندپهلو و با بیرون کشیدن آن جملات از متن صحبت ها و قرار دادن شان در جایگاه تیتر یک و روی جلد، به آن باری سیاسی و به قول خودشان انتقادی داده اند.
روی «تجربه»ی 26، کمی بالاتر از سینۀ استادعلیزاده، نوشته
شده "حاکمیت موسیقی را به رسمیت نمی شناسد" و زیرش هم یکی دو جملۀ شعاری
دیگر همچون "به میرسلیم گفتم وزارت ارشاد یک روز از من عذرخواهی می کند"
یا "درشرایطی که به من مجوز نمی دادند، برای تولدم دسته گل فرستادند"
قطار شده تا پایین.
سوال اول این جاست که به راستی عظمت استادعلیزاده همین قدر است که وقتی خبرنگار یک ماهنامۀ سه ساله به سراغش آمد برای مصاحبه، درد و دل کند؟ آیا واقعاً این حرف ها، خلاصه و ماه عسل صحبت های علیزاده است در «تجربه» 26؟ آیا استادعلیرزاده جز ورود به مسائل سیاسی روز و حرف های شعاری از این دست، حرف مهم تری با جامعۀ فرهنگ و هنر ندارد یا آن قدر دلش نازک و کوچک است که همین که یک میکروفون جلویش ببیند، شروع می کند به انتقاد؟ نکند دوستان تازه کارمان فکر می کنند، استاد تا به حال هیچ خبرنگاری را از نزدیک ندیده یا احیاناً فکر می کنند، این اولین مصاحبۀ علیزاده است با مطبوعات؟ با تاسف باید به این دوستان همکار و عزیز بگویم که ای کاش حال که احترام علیزاده را زیر پا گذاشتید و تا حد بحث سیاسی روز پایینش آوردید، احترام خبرنگار و مقام مبطوعه را نگه می داشتید و با حرف های سطحی سیاسی، جایی را که قرار است مزین به نکات ادبی، فرهنگی و هنری شود، نمی آلودید!
اما بگذارید کمی بر روی یکی از این حرف ها و نقل قول ها یا همان بهتر است بگوییم روی یکی از این "تیترهای داغ تجربی" مکث کنیم و بهتر ماجرا را بررسی کنیم. اصلاً بگذارید ببینیم منظور نظر واقعی استاد از این که می گوید "حاکمیت موسیقی را به رسمیّت نمی شناسد" چیست! در صفحۀ نخست این گفت و گو، پس از تعارفات و مقدمات ابتدایی و تاکید علیزاده بر وجود استعدادهای بسیار موسیقی در میان نسل جوان موسیقی دانان، نوازندگان و آهنگ سازان ایرانی(که به طرز مشکوکی با مخالفت خبرنگار تجربه نیز روبرو شده) استاد برای تشریح ادعایش، با رویکردی البته خودمانی به سراغ آمار رفته و می گوید، تعداد علاقمندان، نوازندگان، آهنگ سازان و موسیقی دانان امروز با دهه های پیش قابل مقایسه نیست و ما امروز با رشد بسیار خوبی در این زمینه روبروییم. ایشان حتی با اشاره به حرفۀ هنری سازسازی، می گویند، تعداد سازندگان آلات موسیقی نیز بسیار افزایش یافته و حالا در هر شهر و شهرستان کوچکی هم سازساز خودشان را دارند که اتفاقاً سازهای خوبی هم از زیر دست این هنرمندان بیرون می آید.
در ادامه وقتی خبرنگار زیرک با میان حرف علیزاده آمده و این سوال را مطرح می کند که آیا "هم اکنون حقانیت این هنر(سازسازی) ثابت شده است؟ علیزاده پاسخ می دهد، "به هیچ وجه. در همین لحظاتی که ما در آن زندگی می کنیم هم، همچنان شرایط سخت. همچنان بخشی از حاکمیت موسیقی را به رسمیت نمی شناسد، ضمن این که ما با مسایلی روبرو هستیم که تنها به این هنر مربوط نمی شود. مثلاً ما در حال حاضر از لحاظ اقتصادی در شرایط خوبی به سر نمی بریم و همین تاثیر خود را روی ارکسترها می گذارد و باعث می شود ارکسترها منحل شوند اما درعین حال همین اعضای ارکسترهایی که به خاطر بی تدبیری ها منحل ش، هم اکنون گروه های خودشان را تشکیل داده اند و ..." و در ادامه بلافاصله باز بر سر موضع پرامید و روشن نگر پیش ترش بازگشته دوباره جدال استادعلیزادۀ دوست داشتنی و خبرنگار تجربه ازسرگرفته می شود.
به بیان دیگر ما با دو جملۀ شبیه به هم(و نه به هیچ وجه یک جمله) طرفیم. «استادحسین علیزاده» می گوید:"همچنان بخشی از حاکمیت موسیقی را به رسمیت نمی شناسد" و «تجربه» می گوید:"حاکمیت موسیقی را به رسمیت نمی شناسد" درحقیقت، همان طور که به روشنی پیداست، آن چه به عنوان نقل قول از حسین علیزاده بر روی جلد «تجربه» تیترشده، نقل قول نیست و حتی نقل به مضمون هم به معنای دقیقش نیست. می توان نسبت حرف استاد با تیتر «تجربه» را این گونه شرح داد که سردبیران «تجربه» با یاری نقل قولی از استاد، مضمون مدنظر خودشان را تیتر «تجربه» کرده اند که البته می تواند، رویکردی تجربی باشد درخبرنویسی و روزنامه نگاری، اما به هیچ وجه نمی توان مدعی رسالت خبری و صداقت به عنوان اصیل ترین اخلاق حرفه ای این کار باشد.
نکتۀ دیگر بررسی حقانیت این جملۀ «تجربه»، فارغ از این که از زبان چه کسی و به چه منظوری بیرون آمده. "حاکمیت موسیقی را به رسمیت نمی شناسد" آیا به راستی این چنین است؟ اگر این چنین است، پس تکلیف این همه موسیقی جورواجور و رنگارنگ که هر روز در بازار موسیقی خرید و فروش می شود، در اینترنت به رایگان دانلود می شود، در سالن های مختلف کنسرت به اجرای زنده در می آیند، در صداوسیما به بهانه های مختلف پخش می شود و ... چیست؟ این ها بدون اجازه و برخلاف خواست حاکمیّت منتشر و پخش می شود؟ شاید دوستان با تجربۀ مان در عرصۀ فرهنگ و هنر و ادب فکر می کنند، این ها از چشم حاکمیّت پنهان مانده یا احیاناً پنهانی منتشر شده اند. قبول. تکلیف این همه کلاس موسیقی و آواز و سازفروشی های مختلف و اصلاً تکلیف هنرستان دولتی موسیقی و دانشگاه های هنر دولتی کشور چیست؟ حاکمیت همۀ این ها را تعطیل کرده و ما بی خبریم؟ این طور که پیداست اما علاوه بر ما، خودشان و خود حاکمیت هم بی خبرند!
البته ما این جا نمی خواهیم فضا را گل و بلبل جلوه دهیم و بگوییم "حقانیت موسیقی" به اثبات رسیده و حال و روز موسیقی و اهالی موسیقی، بهشتی است. خیر! همه واقفیم به مشکلاتی که در موسیقی به عنوان یکی از شعبات فرهنگ و هنر کشور وجود دارد و دل همۀ مان اصلاً خون است از بی انصافی و ناحقی و کم توجهی به موسیقی و هنر. اما قرار نیست دروغ سر هم کنیم و از خودمان اجتهاد کنیم و فتوا بدهیم. دوستان خبرنگار فراموش نکنیم، ما مفتی و مجتهد نیستیم، خبرنگار و روزنامه نویسیم.
متاسفانه مشکل اساسی دوستان خبرنگارما در«تجربه» تنها محدود به این انتخاب تیتر نیست. مسئله موضع و رویکرد این عزیزان است که به روشنی در جای جای گفت و گوی شان به استادعلیزاده پیداست. من یک بار این گفت و گو را به خاطر ارادت به استادعلیزاده و یک بار نیز برای نوشتن این یادداشت از ابتدا تا انتها خوانده ام و هیچ جای این گفت و گوی 12صفحه ای را شبیه به دیالوگی فرهنگی نیافتم و هرچه گشتم جز جدلی بی سروته چیزی عایدم نشد.
در سراسر این گفت و گو، آقای علیزاده سعی می کند، خبرنگار «تجربه» را به آرامش دعوت کند و با رویکردی منطقی و "امیدبخش" به سمت جلو هدایت کند و از آن سو خبرنگار لج باز تنها به صراط تماماً سیاسی(بخوانید غیرفرهنگی) خودش مستقیم است و هیچ کجا سر بازایستادن نیز ندارد و تنها صحبتم با دوستان عزیزم در ماهنامۀ «تجربه» نیز همین یک کلام است که "ای کاش قدر لحظاتی که با استادعلیزاده بودید، می دانستید و به جای حاشیه سازی و هوچی گری سیاسی، آنِ حضور استاد را درک می کردید و از این سازندۀ "خوش نواترین" نغمات"نی" و تار و سازهای زهی، درس امید می آموختید.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
کسی ندونه فکر می کنند یه مشت جوجه ژورنالیست اومدن یک مجله زدند..
برادرها... هیات تحریریه تجربه غول ترین ژورنالیست های هنری ایرانند..
وگرنه علیزاده اصلا حاضر نمی شد با این ها مصاحبه کنه..
نگاه کنید دوباره..
با دیوید لینچ مصاحبه اختصاصی کردند.. نه ترجمه.. اختصاصی.. کی می تونه تو ایران این کار رو کنه؟