کد خبر: ۱۸۹۶۵۸
تعداد نظرات: ۴ نظر
تاریخ انتشار:

آيا اينگونه اشتياق! در شان ملت ايران است؟

محمد صفری *
نبايد از ياد ببريم و فراموش کنيم که از آن زمان تاکنون، زمان زيادي هم نگذشته است. داستان ما، مال چند صدسال پيش نيست. سري بچرخانيم مي‌توانيم، خيلي زود، آن را دوباره مرور کنيم. مقطعي از تاريخ ايران اسلامي است که ۸ سال طول کشيد. و از زمان پايان آن تنها ۲۵ سال گذشته است.
آي مردم! آي مسئولان! نگذاريد از ياد برود، که اگر برود، روحمان مي‌رود، معنويتمان به يغما مي‌رود. عشقمان از ياد مي‌رود. هنوز دير نشده است. باز هم مي‌توان به آن دوران بازگشت. عزت و شأن زيادي داشتيم در آن زمان. آن دوران را بدون جنگ هم مي‌توانيم داشته باشيم.
يادتان هست که؟! بچه‌هاي شما در همان دوران دفاع مقدس، همان جنگي که تحميلمان کردند و زخممان زدند؛ يادتان هست؟
ما که ذره‌اي کوچک و ناچيز از آن دوران هستيم، يادمان هست که مردم خوبمان چگونه ابراهيم‌گونه، اسماعيل‌هايشان را به قربانگاه عشق مي‌فرستادند، از زير قرآن ردشان مي‌کردند و آب پشت پا مي‌ريختند به پايشان. کوله‌هايشان را با نان و خرما و کنسروي پر مي‌کردند تا آذوقه راهشان باشد و توشه سنگرهايشان. آنجا هم که مي‌رسيديم باز هم از سفره‌هاي خود از شکم خود مي‌زدند و برايمان هديه مي‌فرستادند تا مبادا بچه‌هايشان، رزمندگانشان، دلاورانشان گرسنه بمانند.
آي مردم! يادتان هست؟ همين خود شما بوديد که برايمان مي‌فرستاديد آن کمپوت و کنسرو را، آن بيسكويت و نان را، و بر روي کاغذي مي‌نوشتيد؛ «هديه اي کوچک براي دلاوري بزرگ، ما را ببخشيد که بيشتر از اين نداريم. نوش جانتان!؟»
همان زمان ما هم مي‌دانستيم که شما هم در مضيقه‌ايد، کم داريد، تحريم است و فشار اقتصادي. خورد و خوراکتان، معيشتتان کم شده است. با کوپن اموراتتان را مي‌گذرانديد. به اندازه‌اي که دور سفره کوچکتان بنشينيد واز همان اندک هم بزنيد براي ما! دلتان بزرگ بود. به بزرگي خورشيد و عشق، معرفتتان شرمنده‌مان مي‌کرد. عزت نفستان، مناعت طبعتان ما را دلگرمي مي‌داد به ادامه راه، راهي که سرافرازي را براي شما مردم خوب و دوست داشتني آرزو مي‌کرد.
فرزندان شما هم در آن کوران جنگ و دفاع، از ناموس و دين و آيين، شرمشان مي‌آمد آن هبه‌هاي شما را، آن دسترنج ارزشمند را نوش جان کنند، که شما مي‌گفتيد نوش جانتان!
بچه‌هاي شما همان‌ها را هم تقسيم مي‌کردند بين خود، نمي‌خوردند و نگه مي‌داشتند براي روز مبادا. در برابر دوربين هم که قرار مي‌گرفتند، مي‌گفتند به لطف مردم خوبمان همه چيز هست. مردم نگران نباشيد ما وضعمان خوب است، خوب مي‌خوريم، نگران نباشيد. اما شما خوب مي‌دانستيد که بچه‌هايتان دروغ مصلحتي مي‌گفتند، باز هم برايمان مي‌فرستاديد، آن آجيل‌ها در بسته‌هاي کوچک يادتان هست برايمان مي‌فرستاديد؟
چند دانه پسته، بادام، نقل و نخودچي. يادش به خير! مرباهاي خوشمزه‌تان که دست پخت مادرهاي مهربان اين ديار عاشق پرور بود، چه صفايي داشت.
چقدر زود گذشت. حيف! ناگهان چه شد که اينگونه شد؟! چرا؟ اصلاً از خودمان پرسيده‌ايم يا مي‌پرسيم چرا؟
آن اوضاع وخيم‌تر بود يا الان؟!
يادتان بيايد آن هنگام که سکه مي‌فروختند بانک‌ها در دولت پيشين و خيلي‌ها از صبح خيلي زود از ساعت‌ ۲ يا ۳ صبح مي‌آمدند و صف مي‌كشيدند تا چند سکه بخرند و پشيزي سود ببرند. يادتان هست؟ صحنه‌هاي زيبايي نبود صف‌هاي طولاني خريدن سکه! بود؟
کرامت را فداي سکه کردند برخي آدم‌ها، شايد بعداً تلنگري به خود زده باشند که اين چه کاري بود که کرديم، شايد هم نه!
مگر دنيا چقدر ارزش دارد که کرامت انساني، عزت نفس در گرو آن سکه برود؟!
امير مؤمنان، مولاي متقيان، مي‌فرمايند؛ «آبروي تو جامد است و با سوال و درخواست، قطره قطره مي‌ريزد. بنگر که قطرات آبرو را پيش چه کسي مي‌ريزي!»
روز گذشته هم، روز خوبي نبود. صف‌هاي طولاني براي گرفتن سبدي که کالاهايش، شايد، کرامت را به حراج گذاشت.
خودمان هم مقصريم، اصلاً همه تقصير داريم. از من گرفته تا بقيه مردم! تغيير داديم طبع مردم را، طبع نازک و لطيف مردم عوض شد آن هنگام که به همه چيز دنيايي نگاه کرديم.
مسئولان هم مقصرند. مدير شده‌اند براي اين که کشور را اداره کنند. راهنمايي کنند. تدبير کنند که مردم مشکل نداشته باشند. نه اين که مشکلي بر مشکلات آنان آوار شود.مسئولان هم بايد كرامت را ارزش ايراني را حفظ كنند. عزت نفس را بازگردانند.
مردم که نخواسته بودند اين سبد کالاي عزتمندانه را، خواسته بودند؟ دولت هديه‌اي داد، و اي کاش راه بهتري براي اين هديه مي‌يافت، تا مردم کرامتشان حفظ شود.
صف‌هاي طولاني براي گرفتن آن «سبد» راهي نبود براي حمايت از نيازمند واقعي، که پلي بود که بگذريم از آبروي خويش.
ان‌شاء‌الله نيت خير است. اما مردم به خود آييم و به دوران عزت و اقتدار دفاع مقدس باز گرديم. کم مي‌خورديم، اما عزت داشتيم.

* سردبیر سیاست روز

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۴
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۲۱:۲۹ - ۱۳۹۲/۱۱/۱۵
0
2
حرفی باقی نذاشتین فقط یگم دست مریزاد
پژمان
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۰۹:۴۴ - ۱۳۹۲/۱۱/۱۷
0
1
سلام
اون دوران رو كه نديديم اما اين چيزايي كه شما نوشتين اگه واقعي باشه دوران خيلي باحالي بوده پس. دم شما و بقيه همرزما گرم.
حميد
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۶:۴۰ - ۱۳۹۲/۱۱/۱۸
0
1
سبد كالايي كه دولت داد آبروي ايران و برد. عذرخواهي رئيس جمهور ديگه به چه دردي مي‌خوره بايد مديريت و تدبير ميشد كه نشد
مدیر پایگاه توزیع مناسب نبود ولی نه در حد از بین بردن آبروی ایران و ایرانی.
علی
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۴:۱۸ - ۱۳۹۲/۱۱/۲۰
0
0
با سلام،
آری چنین شد برادر !
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین