کد خبر: ۱۸۶۲۸۲
تاریخ انتشار:

پرسش‌هایی غیررادیکال از دولت اعتدال

بنا به مطالبی که گفته و شنیده می‌شود گویا اصل مناقشه‌ها بر سر این موضوع شکل گرفته که آیا ادبیات و رویکرد«دولت تدبیر و امید» درسیاست‌گذاری فرهنگ و هنر، آلوده به گفتمان لیبرالیزم، هست یا نیست؟
گروه فرهنگی، مدتی است گفته‌های رئیس دولت در دیدار با هنرمندان و اعضای تشکل‌های فرهنگی و هنری که چهارشنبه ۱۸دی ۱۳۹۲ در تالار وحدت بیان شد، کنش‌ها و واکنش‌هایی را در رسانه‌ها و محافل فکری- هنری به دنبال داشته است.

به گزارش بولتن نیوز، بنا به مطالبی که گفته و شنیده می‌شود گویا اصل مناقشه‌ها بر سر این موضوع شکل گرفته که آیا ادبیات و رویکرد«دولت تدبیر و امید» در سیاست‌گذاری فرهنگ و هنر، آلوده به گفتمان لیبرالیزم، هست یا نیست؟ فارغ از این که در این فرصت بنا داشته باشم پیرامون این موضوع، موضع‌ بگیرم، باید تصریح کنم شماری از گفته‌های ایشان در محفل مذکور برای‌ بنده ابهام‌زا و پرسش‌برانگیز بود و از باب این که باید به دور از هرگونه رادیکالیزم، با تندروی(و کندروی) ستیز کرد و تندروان(و کندروان) را به انزوا کشاند، طرح شماری از پرسش‌های‌ام را مفید دانسته و امیدوارم در شفاف کردن مواضع‌ و رفع ابهام‌ها به قصد هم‌دلی‌بیش‌تر موثر افتد.



ایشان در دیدار با هنرمندان فرموده بودند: 
«معمولاً دولتمردان، سیاستمداران و حتی فیلسوفان و روشنفکران، چونان با هنرمندان سخن گفته‌اند که گویی قصد تعیین تکلیف برای آنان دارند. آنان نگاه هنرمندان را چونان در قالب و فرم آن خلاصه دیده‌اند که فکر کردند، هنر دستور دادنی و سفارش کردنی است».

ایشان در این بند از فرمایشاتی که داشتند به درستی و با درایت تمام از کلمه‌ی «معمولاً» استفاده کرده و سور قضیه را از «موجبه‌ی کليه» به «موجبه‌ی جزئيه» برگردانده‌اند. پس نگارنده التفات دارد که مراد از این گفته، این نیست که بگوید دولت‌مردان، سیاست‌مداران، فیلسوفان و روشن‌فکران در «همه‌ی موارد این گونه‌اند» بل‌که در صدد بودند بگویند دولت‌مردان، سیاست‌مداران، فیلسوفان و روشن‌فکران در «معمول موارد این گونه‌اند». فارغ از مناقشه‌های استقرایی و تشکیک در شدتی که در واژه‌ی «معمولاً» نهفته است و تاکیدی که در شمارش «افراد موضوع قضیه‌» به کار برده شده، پرسش‌هایی از این قبیل در ذهن شکل می‌گیرد و می‌روید:

پرسش اول: آیا هر «تعیین تکلیف»ی به معنای «دستور دادن به هنرمند» و «سفارشی دیدن هنر» به معنای منفی و مردود کلمه است و اگر این ‌گونه نیست به کدام دلیل تصریح نشده‌ هنرمندان نیز به مانند هر فردی دیگری نیازمند تعیین تکلیف هستند؟ زیرا که انسان(اعم از هنرمند و غیرهنرمند) را گریزی از مکلف بودن و تکلیف‌گرایی نیست همان گونه که گزیری از محق دیدن انسان نیست و از قضاء این «حقوق و حدود» در نسبت با یکدیگر معنا یافته و اعتبار می‌شود.

پرسش دوم: اگر گزاره‌ی انتقادی رئیس دولت که تاکید دارد دولتمرد و فیلسوف و سیاست‌مدار و روشن‌فکر نباید برای هنرمند تعیین تکلیف نماید، مفروض گرفته شود، پیام امام خمینی(ره) به هنرمندان در تاریخ 1367/06/30 را چگونه باید تفسیر کرد؟ پیامی که رک و پوست‌کنده تکلیف هنر و هنرمندان را تعیین کرده و فرموده است: 
«هنر در مدرسه عشق نشان‌دهنده نقاط کور و مبهم معضلات اجتماعى، اقتصادى، سیاسى، نظامى است. هنر در عرفان اسلامى ترسیمِ روشن عدالت و شرافت و انصاف، و تجسیم تلخ‌کامى گرسنگانِ مغضوبِ قدرت و پول است. هنر در جایگاه واقعى خود تصویر زالوصفتانى است که از مکیدن خون فرهنگ اصیل اسلامى، فرهنگ عدالت و صفا لذت می‌برند. تنها به هنرى باید پرداخت که راه ستیز با جهان‌خواران شرق و غرب، و در رأس آنان آمریکا و شوروى، را بیاموزد. هنرمندان ما تنها زمانى مى‏توانند بى‏دغدغه کوله‌بار مسئولیت و امانتشان را زمین بگذارند که مطمئن باشند مردمشان بدون اتکا به غیر، تنها و تنها در چهارچوب مکتبشان، به حیات جاویدان رسیده‌‏اند».

آیا این پیام برای هنرمندان تکلیف، تعیین نکرده است یا این که این پیام را نیز می‌شود به میزانی تفسیرپذیر پنداشت که با «استنطاق‌های ناروا» و «انطاق‌های ناوارد»، معنای‌اش منقلب شده، مصادره به مطلوب شود یا منسوخ گردد؟

آیا در میانه‌ی دو راه باطل «تعیین نکردن تکلیف برای هنرمند» و «حقنه کردن تکلیف به هنرمند»، راه میانه‌ و معتدلی نیست که دولت اعتدال این راه را بیابد و در پیش گیرد؟

رئیس دولت فرموده‌ بودند: «این نوع جلسات برای هم‌اندیشی و هم‌فکری اهالی اقلیم‌های متنوع فکری (شکل می‌گیرد) تا از همدیگر درک نزدیک‌تر و متقابلی داشته باشیم».

اگر متکی به قیاس فرارونده(Transcendental Deduction) به گفتۀ ایشان بنگریم، ایشان نیز به صورت ضمنی اذعان کرده‌اند بین دولت‌مردان، سیاست‌مداران، فیلسوفان، روشن‌فکران و هنرمند، امکان «هم‌فکری»، «درک نزدیک و دوسویه» برقرار است. اکنون که به این «امکان» اذعان داشته و معترف‌اند، به کدام دلیل متعرض «کلیت» تعیین تکلیف کردن برای هنرمند می‌شوند!

پرسش سوم: با در نظر گرفتن این اصل که اثر هنری از اساس «قرین با جهت»ی و در ذاتش «معطوف به غایت»ی است، به راستی هنرمند نیاز به تعیین تکلیف نداشته و هنر، امری فراتکلیف است؟ آیا هنرمند ناگزیر از این نیست که تکلیفش را «با جهتی که هنرش دنبال ‌می‌کند»، «تاثیری که اثرش در پی دارد» و «غایتی که فرآورده‌ی هنری‌ش در پیش ‌می‌گیرد»، معین کند؟ به گمان بنده بسی روشن است که فیلسوف در قالب فلسفیدن درباره‌ی هنر، روشنفکر در هیأتِ نقادی و فقیه در کالبد افتاء، برای هنر، معنا، لوازم و افق، کشف و اعتبار کرده، برای هنرمند نیز تکلیف تعیین کرده و برای همه این قدم‌ها و اقدام‌ها، دلیل و برهان دارد.



پرسش چهارم:
ایشان در فرمایشاتی که داشتند، فرمودند: 
«هنرمند نه قرار است زینت‌المجالس باشد و نه اپوزیسیون. هنرمند نه قرار است نوک پیکان تحولات سیاسی باشد و نه قرار است گوشه‌نشین خرابات و خانه. هنرمند قرار نیست هر چه دولت یا جامعه یا حتی روشنفکران می‌گویند، به تصویر بکشد، که برداشت خود را دارد و قرار هم نیست که با دولت یا جامعه در ستیز باشد و بجنگد».

برای‌ام جای بسی شگفت‌زدگی است که این گفته، مگر چیزی غیر از تعیین تکلیف کردن برای هنرمند است؟ آیا ایشان نه در مقام یک فیلسوف یا روشن‌فکر که در مقام یک دولت‌مرد و سیاست‌مداری که بر مسند قدرت تکیه زده است با به زبان راندن این گزاره‌ی انشائی که: «هنرمند قرار نیست هر چه دولت یا جامعه یا حتی روشنفکران می‌گویند، به تصویر بکشد... و قرار هم نیست که با دولت یا جامعه در ستیز باشد و بجنگد» به نحوی برای هنرمندان تعیین تکلیف نکرده‌اند؟ بی‌شک ایشان در کسوت یک حقوق‌دان بیش از بنده واقف‌اند که عبارت «قرار نیست» در گزاره‌ی مذکور به معنای «نباید» است؛ بنابراین منطقی است از ایشان پرسیده شود بر اساس کدام مبنا، مرتکب کاری شده‌اند که در ابتدای فرمایشاتی که داشتند، نه تنها معترض و منتقد که به صورت ضمنی نافی و منکرش بودند! 

پانوشت1: شاید نیازی به تکرار نباشد درک نگارنده از مقام هنر و رسالت هنرمند، بسی با نگاه‌های پوچ دستوری، اراده‌های یکسان‌نگر و انگیزه‌های توده‌پروری که نافی  فردیت هنرمند بوده و هنر را از تعالی‌بخشی، تهی می‌کند، بیگانه است. هنر دینی نه هنر مارکسیستی است و نه هنر لیبرالیستی؛ هنر دینی در تمنای «عدل و علو» است زیرا سعادت انسان را در افقی می‌کاود که عدالت و معنویت در سایه‌ی عقلانیت قرین یکدیگر شوند و بر این اساس است که مفهوم‌پردازی هنر ارزشی/غیرارزشی و مرزبندی بین هنرمند ارزشی/غیرارزشی، معنادار و ضروری است. 
پانوشت(2): متن کامل فرمایشات دکتر روحانی در جمع هنرمندان را می‌تواند در پیوند زیر ببینید.

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین