به گزارش بولتن نیوز، وزیر پیشین کشاورزی ضمن مثبت ارزیابی کردن رویکردها و برنامهریزیهای کلان در چند ماهه اخیر از سوی وزارت کشاورزی اظهارکرد: گرچه رییسجمهور سابق، خود به تنهایی یک دولت بود و به هیچ یک از وزیرانش اجازه تصمیمگیری نمیداد اما باید شرایط به گونهای باشد تا دیگر وزرا و مدیران ناکارآمد، بله قربانگو و دروغگو نتوانند به بدنه وزارت جهاد کشاورزی راه پیدا کنند.
دبیرکل خانه کشاورز میگوید: مهمترین مسئلهای که امروز باید در تدوین استراتژی تولید محصولات کشاورزی مدنظر قرار گیرد، توجیهپذیری تولید آن از منظر اقتصاد آب است که باید تولید محصولات آببر همچون سیبزمینی و برنج در خارج از مناطق شمالی کشور محدود و تولید گندم افزایش یابد.
به اعتقاد وزیر پیشین کشاورزی، با توجه به نگرانیهای مهمی مانند بحران آب در کشور باید میزان بهرهبرداری آب در بخش کشاورزی کاهش و سرمایهگذاریهای کلان و هدفمند در این بخش افزایش یابد تا بتوان امیدوار بود که بخش کشاورزی به جای تامین امنیتغذایی برای 33 میلیون نفر در سال گذشته که یکی از بهترین سالهای زراعی در طول سالهای اخیر بوده غذای بیش از 60 میلیون نفر ایرانی در داخل کشور را تولید کند.
کلانتری که همیشه از انتقاد از گذشته ابایی نداشته، آمارهای ارائه شده در سالهای اخیر در بخشهای مختلف مانند کشاورزی را نادرست میداند و میگوید: این آمارها باید اصلاح و به سازمانهای بین المللی نیز ابلاغ شوند تا همه بدانند که در گذشته چه دروغهایی به ملت ایران گفته شده است.
به گزارش خبرنگار کشاورزی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) عیسی کلانتری اقتصادی بودن تولید و توجیهپذیری آن را از نظر اقتصاد آب مهمتر از رسیدن به خودکفایی و البته دادن شعارهای بی پایه در این زمینه میداند و معتقد است: اگر در گذشته آمارهای نادرست و دورغی درباره میزان تولید و تجارت محصولات کشاورزی به سازمانهای بینالمللی داده شده است باید با شجاعت این دروغها اصلاح شوند تا بتوان آبروی از دست رفته کشور در عرصههای بینالمللی را به کشور بازگرداند.
وی که نقش مهمی در تصمیمگیریهای کارشناسی دولت تدبیر و امید در حوزه کشاورزی، آب و منابع طبیعی دارد، معتقد است: بهترین شیوه اختصاص یارانه در قالب قانون هدفمندی یارانهها به کشاورزان این است که دولت با احتساب میزان مورد نیاز برای سرمایهگذاری در بخش کشاورزی طی 10 سال آینده را به عنوان یارانهها و در قالب تسهیلات ارزان قیمت به کشاورزان بدهد تا بخشهای مختلف کشاورزی در آیندهای نه چندان دور وضعیت بهتری در زمینه بهبود عملکرد تولید، افزایش راندمان بهرهوری آب، توسعه مکانیزاسیون و... را پیدا کنند.
دبیر کل خانه کشاورز که خود یکی پیشنهاددهندگان محمود حجتی به رییسجمهور برای بازگشت به وزارت جهادکشاورزی بود حالا پس از گذشت حدود 150 روز از گذشت مدیریت جدید در بخش کشاورزی از کارنامه قابل قبول حجتی و مدیرانش گفت و البته پیشنهاداتی هم برای تدوین استراتژی تولید و اقتصادی شدن آن در بخش کشاورزی به وزارت جهادکشاورزی ارائه کرده است که مشروح آن را در ادامه میخوانید.
**شما همواره بحران آب را به عنوان یکی از بزرگترین چالشها و دغدغههای کشور در سالهای پیشرو میدانید، به نظر شما در برنامهریزی تولید محصولات کشاورزی باید چگونه منابع آبی مدیریت شوند؟
هنگامی که میخواهند یک ساختمان را بسازند براساس پایهها و زیربنای ساختمان تعداد طبقات آن را برنامه ریزی میکنند چراکه روی پایه ضعیف ساختمان 30 طبقه، ساختن تنها سبب فرو ریختن آن میشود. در کشاورزی نیز که پایه آن آب است که اگر کسی بدون توجه به مقدار و کیفیت آب بخواهد برنامهریزی کند و وعده تولید بدهد نمیتواند موفق شود.
میزان منابع آبی کشور در حال حاضر به مراتب محدودتر از 30 سال گذشته است. هنگامی که در گذشته در برنامههای اول تا پنجم برای تولید برنامهریزی میشد وزارت نیرو اعلام می کرد میزان آب بالقوه در کشور 130 میلیارد متر مکعب است و بالفعل حدود 95 میلیارد متر مکعب اما به تدریج با تحقیقات و نرمافزارهای بیشتر و پیشرفته تکنولوژیکی بیشتر مشخص شد که میزان این منابع آبی در کشور به مراتب کمتر از مقداری است که تصور میشد چرا که میزان بارندگی در چند سال گذشته به اضافه منهای پنج درصد نسبت به متوسط بلند مدت آن بود و روان آبهای کشور که زمانی تصور میشد حدود 85 تا 90 میلیارد متر مکعب در سال است حالا 45 درصد کاهش یافته است.
این بدین معنی است که آبهای جاری موجود در کشور یا همان روان آبها آنطور که تصور میشد وجود ندارد که دلایل متفاوتی مانند کاهش میزان بارندگی و افزایش میزان بارندگیهای غیر موثر دارد.
به عبارت دیگر هر قدر تعداد بارندگی بیشتر باشد و میزان بارش کمتر، نفوذپذیری و جاری شدن آب کمتر میشود که سالهای اخیر در کشور این گونه بوده است و سبب شده که دیگر سدها پر نشوند. از سوی دیگر برداشت آب از سفرههای زیرزمینی افزایش یافته به گونهای که بیلان منفی برداشت از سفرههای آب زیرزمینی در سال به 11 میلیارد متر مکعب رسیده است و این به این معنی افزایش استفاده از ذخیره آب کشور است.
در گذشته سهم آب بخش کشاورزی زمانی 85 میلیارد متر مکعب بود که در حال حاضر باید این سهم به کمتر از 70 میلیارد متر مکعب برسد بنابراین پتانسیل تولید محصولات کشاورزی روز به روز محدودتر میشود چرا که آبها کمتر و شورتر میشوند. از سوی دیگر سرمایهگذاری جدی صورت نمیگیرد و تکنولوژیهای نوین وارد بخش کشاورزی نمیشود که بتواند جایگزینی برای کمبودها باشد و بهره وری را افزایش دهد.
** با توجه به محدودیتهای موجود استراتژیهای تولید را چگونه باید برنامهریزی کرد؟
اگر سرمایهگذاری موثر و هدفمند در بخش کشاورزی صورت نگیرد نمیتوانیم امیدوار باشیم در تولید هیچ محصول کشاورزی خود کفا شویم چرا که پتانسیل منابع پایه تولید مانند آب و خاک سال به سال محدودتر میشود.
گرچه خودکفایی در تولید محصول کشاورزی بدون توجه به معیارها و سیاستهای پایدار مفهومی ندارد و غیر از ویرانی برای کشور ارمغانی نخواهد داشت بنابراین با توجه به اینکه پتانسیل تولیدی در کشور وجود ندارد این باور غلطی است که شعار دهیم در ایران میتوانیم در تولید همه محصولات کشاورزی به خودکفایی برسیم.
سال زارعی گذشته یکی از بهترین سالهای زراعی بود چرا که میزان بارندگی سالانه و شرایط اقلیمی برای تولیدی بهتر و پایدارتر مناسب بود اما حدود 56 درصد از نیازهای اساسی کشور از واردات تامین شد و تنها برای حدود 33 میلیون نفر از جمعیت کشور غذا تولید شد که این پایینترین امنیت غذایی طی سالهای گذشته بوده است درحالی که اگر سرمایهگذاری بلند مدت در این بخش صورت می گرفت میتوانستیم از این حجم بارندگی و ظرفیت تولید برای حدود 66 میلیون نفر غذا تولید کنیم.
** در شرایط کنونی که واحدهای تولیدی از نظر نقدینگی با مشکل مواجهاند، سرمایهگذاری چه نقشی در توسعه بخش کشاورزی دارد؟
اگر بخواهیم وضعیت بخش کشاورزی نسبت به گذشته اصلاح شود باید طی بازه زمانی 10 ساله، حدود 120 میلیارد دلار در این بخش سرمایه گذاری صورت گیرد به گونهای که هر سال و به صورت مستمر حدود 12 میلیارد دلار در بخشهای مختلف سرمایه گذاری شود تا بتوان به بهبود ضریب خودکفایی نسبی محصولات کشاورزی امیدوار بود اما در غیر این صورت باید کشاورزی را به بخشی از تولیدات باغبانی، گندم، سبزی و صیفی خلاصه کرد و دیگر خبری از تولید دیگر کالاهای اساسی نخواهد بود چرا که پتانسیل تولید محدود است و قیمتهای تمام شده آنقدر افزایش مییابد که از توان تولیدکننده و مصرف کننده خارج میشود.
** به نظر شما برای افزایش سرمایهگذاری و رسیدن به اهداف مورد نظر در توسعه بخشهای مختلف کشاورزی باید چه کاری انجام داد؟
بهترین راهکار سرمایهگذاری در بخش کشاورزی و البته بهترین روش برای اجرای درست قانون هدفمندی یارانهها در بخش کشاورزی این است که یارانه کشاورزان را در قالب کاهش بهره تسهیلات بانکی آنها خلاصه کرد؛ به عنوان مثال اگر بهره بانکی 15 درصد است، برای بخش کشاورزی به گونهای تنظیم شود که به پنج درصد و کمتر از آن کاهش یابد گرچه مشکل دیگر در این زمینه این است که ساختار و پیکره کنونی بانکی کشور برای توسعه بخشهای تولیدی مناسب نیست و تنها برای تسهیلات کوچک ساخته شده است.
بانک کشاورزی پتانسیل توسعهای ندارد، در این صورت باید ساختار این بانک را به گونهای تغییر داد که برای سرمایهگذاری در بخش کشاورزی وحشتزده نشود یا بانک توسعه کشاورزی را ایجاد کرد و دولت دراین میان باید هزینه کند.
در حال حاضر اگر کسی بخواهد در زمینه بهبود کمی و کیفی تولید محصولات کشاورزی سرمایه گذاری کند یا اگر کشاورزی بخواهد بهرهوری آب را از 35 درصد به 70 درصد افزایش دهد برای هر هکتار حدود 20 میلیون تومان اعتبار نیاز دارد اما بانک کشاورزی نمیتواند برای 20 هزار هکتار زمین 400 میلیون تومان اعتبار پرداخت کند؛ بنابراین به گونهای عمل میکنند که متقاضیان به دنبال وامهای کلان نروند و تنها تسهیلات این بانک در حد خرید کود و سم خلاصه شده است.
به عبارت دیگر بانک کشاورزی نیاز به تغییر ساختار و اندیشههای مدیریتی دارد و در راستای توسعه کشاورزی باید بانک کشاورزی قدم بردارد که البته در حال حاضر آمادگی آن را ندارند چرا که پرسنل مورد نیاز، استراتژیهای لازم و منابع مورد نیاز در این بانک موجود نیست. اگر سخن از افزایش ضریب تبدیل ماده خشک در بخش کشاورزی به ازای مصرف هر متر مکعب آب مطرح میشود باید سرمایهگذاری حدود 40 میلیارد دلاری (معادل 100 هزار میلیارد تومان) در طول 10 سال در بخش کشاورزی صورت گیرد تا به این هدف برسیم که در این راستا باید سالانه تنها 10 هزار میلیارد تومان اعتبار برای افزایش بهره وری آب در بخش کشاورزی اختصاص دهیم.
یکی دیگر از سرمایهگذاریهایی که باید انجام شود این است که سالانه حدود 2000 میلیارد تومان برای توسعه مکانیزاسیون نیاز داریم چرا که در حال حاضر بخش کشاورزی با این میزان بالای حقوق کارگری نمیتواند به توسعه خود ادامه دهد و باید به سمت مکانیزاسیون حرکت کند که البته یکی از دلایل افزایش قیمتهای تمام شده محصولات کشاورزی نیز گرانی کارگر و نیروی انسانی است، زمانی دستمزد روزانه کارگران حدود 20 هزار تومان بود اما درحال حاضر به حدود 15 دلار رسیده است.
از سوی دیگر برای نوسازی و بازسازی مراکز و واحدهای تولیدی مانند مرغداریها و دامداریها به حدود 4000 میلیارد تومان سرمایهگذاری در سال نیاز داریم که کل یارانه مورد نیاز در بخش کشاورزی به حدود 120 هزار میلیارد تومان میرسد و بهترین راه برای اختصاص یارانه این است که دولت براساس برنامه مدون تصمیم بگیرد تا 10 – 15 سال آینده همه بخشهای کشاورزی را نوسازی و توسعه دهد و برای این کار به کشاورزان تسهیلات ارزان قیمت بدهد.
البته از یک سو باید این تسهیلات در قالب بانکی اصلاح ساختار شده و و تحت نظارت کامل دولت در اختیار کشاورزان قرار گیرد. از سوی دیگر بدهیهای کشاورزان به بانکهای کشور نیز با حمایت قاطع دولت پرداخت شود چرا که بیش از 95 درصد از بدهیهای کشاورزان به بانکها به دلیل فقر و بی پولی آنهاست که توان پرداخت ندارند و در این میان دولت میتواند ضمن شناسایی کشاورزان، آنهایی که توان پرداخت اقساط را ندارند یکجا ببخشد و کشاورزانی که میتوانند قسط ها را پرداخت کنند بدهیهایشان را مجددا برای آنها تقسیط کند.
**در چنین وضعیتی به نظر شما دولت باید در بخش کشاورزی سرمایهگذاری کند یا بخش خصوصی؟
بخش دولتی نم تواند از زیر مسئولیت سرمایهگذاری در بخشهای مختلف تولید شانه خالی کند؛ به گونهای که اگر می خواهد سالانه حدود دو - سه هزار میلیارد تومان سرمایهگذاری کند باید این سرمایهگذاری را از طریق اختصاص یارانه تسهیلات بانکی انجام دهد و از این طریق میتواند سالانه 15- 16 هزار میلیارد تومان سرمایه را به بخش کشاورزی تزریق کند. در واقع اگر کشاورزان بتوانند سالانه 20 هزار میلیارد تومان با بهره چهار درصد تسهیلات دریافت کنند هم بخش کشاورزی نوسازی میشود و هم کشاورزان به یارانههای ناچیز کود و سم دیگر نیازی ندارند که البته پول دولت نیز بازگردانده میشود.
یکی از بخشهای کشاورزی که در طول سالهای اخیر توسعه ناپایداری داشته و آسیبهای فراوانی به بهرهبرداران خود زده است واحداهای دامپروری است چرا که در حال حاضر دامداران همواره گلایه دارند که تولید شیر به قیمت کیلویی 1200 تا 1300 تومان صرفه اقتصادی برای آنها ندارد و خواهان افزایش قیمت محصول تولیدیشان به کیلویی 1500 تا 1600 تومان هستند اما غافل از اینکه اگر قیمت این محصول بازهم افزایش یابد قیمت علوفه نیز افزایش مییابد.
از سوی دیگر در پی این افزایش قیمت واحدهای دامپروری فعالتر میشوند و تقاضایشان برای خرید علوفه افزایش می یابد؛ بنابراین قیمت علوفه مجددا افزایش پیدا می کند چرا که میزان علوفه نسبت به تقاضا برای آن محدودتر میشود اما در این میان تنها مصرف کننده است که متضرر میشود چرا که تنها 30 درصد از مصرفکنندگان میتوانند از این محصول به قیمت کنونی استفاده کنند و بقیه توان خرید شیر به این قیمت را ندارند.
دولت نمیتواند برای ارزان نگه داشتن قیمت شیر هر سال یارانه پرداخت کند همین میشود که نمایندگان مجلس در استانهای مختلف همواره تهدید به استعفا میکنند چرا که بودجه عمرانی و جاری برای توسعه استان خود می خواهند اما خزانه دولت چه برای یارانه دادن به مردم و چه برای توسعه استانها خالی است.
راه چاره برای حل مشکل دامداریها این است که در وهله نخست باید علت بالا بودن قیمت تمام شده محصولات کشاورزی به ویژه شیر را به صورت کارشناسی بررسی کرد که میتوان گفت یکی از مهمترین دلایل آن نبود سرمایهگذاری و تکنولوژیهای پیشرفته است و دیگر اینکه بخشهای مختلف تولیدی دامپروری بیش از توان منابع پایه تولید در کشور توسعه یافتهاند و این میشود دامداران با تعداد دامهای افزایش یافته خود همچنان تقاضایشان برای خرید علوفه افزایش می یابد اما علوفه در کشور محدود است بنابراین قیمت آن بالا میرود چرا که کشور در حال حاضر توان خودکفایی شیر و گوشت به قیمتهای مناسب را ندارد.
درست است که وسعت ایران بسیار زیاد است اما آبی دراین کشور وجود ندارد که بتوان از این وسعت استفاده کرد. از سوی دیگر پول و سرمایهگذاری مناسبی نیز وجود ندارد که بتوان ازا ین منابع محدود آب استفاده کرد که اگر سرمایهگذاری وجود داشت می توانستیم بهرهوری تولید محصولات کشاورزی را تا دو برابر افزایش دهیم و در مقابل هر متر مکعب آب مصرفی به جای 900 گرم، دو کیلوگرم ماده خشک تولید کنیم که البته در این شرایط هم نمی توان کشور را در تولید همه محصولات کشاورزی به خودکفایی رساند بلکه ضریب خودکفایی از 33 میلیون نفر به بیش از 60 میلیون نفر میرسد.
این درحالی است که در سالهای گذشته علیرغم استفاده از 85 میلیارد متر مکعب آب تنها برای 33 میلیون نفر غذا تولید شد که البته اگر بخواهیم منابع آبی کشور خشک نشود باید این میزان مصرف آب را به سرعت به کمتر از 70 میلیارد متر مکعب در سال آینده کاهش دهیم.
سال گذشته یکی از بهترین سالهای کشاورزی از نظر میزان بارندگی و شرایط اقیلمی بود اما عملا غذا برای کمتر از 50 درصد از جمعیت کشور تولید شد که امید است مهندس حجتی و دولت جدید اشتباه گذشتگان را تکرار نکنند به گونهای که حاکمیت و دولت اهمیت آب را بداند و برای افزایش بهره وری آب در تولیدات کشاورزی سرمایهگذاری مناسبی انجام دهد.
** با توجه به محدویتهای منابع پایه تولید که اشاره کردید اگر شما وزیر جهاد کشاورزی دولت تدبیر و امید بودید استراتژی تولید را چگونه تدوین و اجرا میکردید؟
در شرایط کنونی باید سهم بخش کشاورزی از منابع آبی را به حدود 70 میلیارد متر مکعب برسانیم که برای کاهش مصرف آب در این بخش ابتدا باید برداشت از منابع آبی به سرعت کاهش یابد و از سوی دیگر بهرهوری آب در بخش کشاورزی را به وسیله تزریق سرمایه و ورود تکنولوژی افزایش داد به گونهای که میزان بهرهوری از هر متر مکعب آب از 900 گرم ماده خشک به دو کیلوگرم افزایش یابد که در این صورت حدود 40 درصد مصرف آب در بخش کشاورزی کاهش و بهره وری آن تا دو برابر افزایش مییابد.
در این صورت که باز هم برای تولید محصولات کشاورزی و تامین امنیت غذای بیش از 75 میلیون نفر جمعیت کنونی کشور با محدودیت مواجه خواهیم شد و باید روی تولید محصولات کشاورزی که آببری کمتری دارند، تمرکز کرده و از افزایش تولید محصولاتی مانند، چغنر قند، سیبزمینی، گوشت و... که نیاز به آب فراوانی دارد، پرهیز کنیم چرا که به عنوان مثال برای تولید هر کیلوگرم گوشت قرمز به 15 هزار کیلوگرم آب شیرین نیاز داریم.
اما در این شرایط باید بخش عمدهای از منابع تولید به سمت کشت گندم اختصاص پیدا کند و تولید سبزی،صیفیجات، ذرت، سیبزمینی و کشت دوم برنج به ویژه در مناطقی به غیر از استانهای شمالی کشورباید محدود یا به طور کامل متوقف شوند چرا اقتصاد آب است که استراتژی تولید را مشخص میکند.
در این صورت صادرات محصولاتی مانند سیب زمینی و هندوانهبه هیچ وجه توجیه اقتصادی ندارد و افتخار نیست که سالانه 400 هزار تن سیب زمینی به همراه دو میلیارد متر مکعب آب شیرین به کشورهای مختلف صادر شود.
باید به گونهای تولیدات کشاورزی را برنامه ریزی کنیم که به نام صادرات محصولات کشاورزی آب صادر نشود چرا که اگر صادرات محصولات کشاورزی نهایتا حدود صد میلیون دلار درآمد ارزی برای کشور داشته باشد آب مایه ارزشمند و حیاتی به بهای ناچیز صادر میشود. به عنوان مثال دو هزار متر مکعب آب برای تولید یک هکتار پسته مصرف میشود و نهایتا یک تن پسته با ارزآوری حدود 10 هزار دلار برداشت میشود چرا که به ازای مصرف هر متر مکعب آب در باغات پسته سه دلار درآمد کسب میشود در حالی که درآمدزایی حاصل از صادرات سیبزمینی به ازای مصرف هر متر مکعب آب حدود20 سنت است که برای اقتصادی شدن تولید در بخش کشاورزی باید تولید این محصولات محدود یا متوقف شود.
چرا که اگر بخواهیم تولید اقتصادی در محصولات کشاورزی داشته باشیم باید به ازای مصرف هر متر مکعب آب بیش از دو دلار درآمد کسب کنیم و از سوی دیگر کشتهای منطقهای را بر مبنای وجود منابع آبی هر منطقه تنظیم کنیم. به عنوان مثال در خارج از مناطق شمالی کشور 15 هزار متر مکعب آب اختصاص داده شده تا در یک هکتار شالیزار حدود سه تن برنج برداشت شود این درحالی است که مصرف 5000 متر مکعب آب برای برداشت یک تن برنج غیر اقتصادی است چرا که هر تن برنج 500 دلار قیمت دارد و برای هر متر مکعب آن بیش از 10 سنت پرداخت می کنیم و اصلا صرفه اقتصادی ندارد. بنابراین باید کشت و تولید برنج در مناطقی غیر از استانهای شمالی کشور که حدود یک سوم تولید برنج کشور را شامل میشود، متوقف شود.
نمیتوانیم در استان خوزستان، فارس، اصفهان و ... که با مشکل کمبود آب مواجه هستند کشت دوم برنج را رونق دهیم و تولید هر محصول کشاورزی که از نظر اقتصاد آب توجیهی نداشته باشد، نباید حمایت شود چرا که باید بدانیم خودکفایی در همه محصولات کشاورزی نه تنها اهمیت ندارد بلکه در اولویتهای مهم کشور هم نیست بلکه باید دقت کنیم که آب شیرین را در چه بخشهایی می توان هزینه کرد که اقتصاد کشور بهتر و بیشتر رونق پیدا کند.
در این راستا با توجه به این که در مصرف زمستانه آب مشکلی وجود ندارد میتوانیم حدود 2000 متر مکعب آب در فصل زمستان به گندم اختصاص دهیم و با یک نوبت آبیاری در پاییز و دو نوبت در بهار از هر هکتار بیش از چهار تن گندم برداشت کنیم. بنابراین می توان گفت در این شرایط افزایش تولید گندم و کشتهای زمستانه توجیهپذیری بیشتری نسبت به برنج دارد.
در شرایط کنونی و با توجه به مسائل و بحران آب، گندم یکی از محصولاتی است که بهره وری مناسبی در مقابل میزان مصرف آب دارد چرا که گندم محصول زمستانهای است که می تواند از بارشهای متعدد در فصلهای زمستان و بهار استفاده کند و حداکثر در طول دوره تولیدش به حدود 3000 متر مکعب آب چاه نیاز دارد بنابراین تولید و خودکفایی گندم از نظر اقتصاد آب توجیهپذیر است اما باید در کنار آن تولید محصولات آببر مانند چغندرقند و سیبزمینی محدود شود.
** پیش از این انتقاداتی درباره خودکفایی گندم در سال 83 داشتید، نظر شما در این رابطه چیست؟
در سال 83-84 هم به خودکفایی گندم انتقاداتی وارد است چرا که در آن سالها سطح زیر کشت سایر محصولات کشاورزی کاهش پیدا کرد و قیمت گندم بیش از حد افزایش یافت که نتیجه اش خودکفایی گندم بود اما همه محصولات کشاورزی فدای گندم شد و در واقع تعادل و ثبات نظام دامپروری کشور دقیقا از سال خودکفایی گندم برهم خورد چرا که همان سال قیمت علوفه مورد نیاز واحدهای دامداری به دلیل افزایش تولید گندم و کاهش تولید علوفه به صورت قابل توجهی افزایش یافت به گونه ای که در همان سال حدود 600 هزار هکتار (30 درصد )زیر کشت گندم نسبت به سالهای گذشته افزایش پیدا کرد و به همین میزان از سطح زیر کشت بقیه محصولات کم شد.
بنابراین برای تدوین استراتژی تولید باید به مسائلی مانند بهداشت خاک، توجیهپذیری از منظر اقتصاد آب به صورت جدی توجه شود بنابراین اگر شش میلیون هکتار در کشور زراعت انجام میشود میتوان 2.5 میلیون هکتار را به کشت زمستانه محصولاتی مانند گندم، جو و... اختصاص داد و حدود 500 هزار هکتار نیز به کلزا.
** سهم کشاورزی از کاهش حجم منابع آبی کشور چقدر است؟
بخش کشاورزی با بیشترین میزان بهره برداری از آب و به عنوان بزرگترین هدر دهنده آب، مقصر اصلی خشک شدن کشور است چرا که همواره بهرهبرداری بی رویه از منابع آبی در این بخش صورت گرفته که طی سالهای اخیر به اوج خود رسید، البته تغییر اقلیم هم در خشک شدن کشور بی تاثیر نبوده است.
ممکن است بارندگی نسبت به گذشته سه درصد کاهش پیدا کرده باشد اما از سوی دیگر بارندگیهای غیر موثر افزایش یافته است. در 20 سال گذشته میزان بارندگی غیر موثر حدود 50 میلیمتر بود که در حال حاضر به 120 میلیمتر رسیده است.
** پیش از این آمارسازیهای بسیاری در بخش کشاورزی صورت می گرفته است که به نظر می رسد باید اصلاح شود. آیا می توان با توجه به ارائه آمار به مراکز داخلی و حتی بین المللی این آمارها را مجددا اصلاح کرد؟
نگرانی وزارت جهاد کشاورزی این است که در گذشته آمارهای بسیار دروغ و نادرست به سازمانهای بین المللی داده شده است که اگر اصلاح شود ممکن است چنین نتیجهای حاصل شود که ایرانیها دروغگو هستند اما حقیقت این است که اگر در گذشته برای اثبات آمارهای دروغ خود به سازمانهای بین المللی مانند فائو متوسل میشدند این سازمانهای بین المللی آمارهای ارسال شده از سوی کشورها را تنها اعلام می کردند و به هیچ وجه توان بررسی و اندازه گیری این آمارها در کشورهای مختلف را نداشته و ندارند اما همان گونه که بانک مرکزی آمارهای خود را اصلاح کرد و حتی به سازمانهای بین المللی مانند بانک جهانی و غیره اعلام کردند که رشد اقتصادی در سال 90 منفی 5.8 درصد بوده است نه مثبت دو درصد، وزارت جهاد کشاورزی نیز باید به سازمانهای بین المللی اعلام کند که آمارهایی که در گذشته اعلام می شد وجود خارجی نداشته است و برای مقاصد سیاسی چنین آمارهای دروغی ارائه میشد.
یکی از آمارهایی که در گذشته به دروغ از سوی وزارت جهاد کشاورزی اعلام شد این بود که آمار تولید گندم حدود 14 میلیون تن ثبت شده بود در حالی که پس از بررسیهای فراوان به این نتیجه رسیدیم که این میزان تنها در حدود هفت میلیون تن بوده است نه بیشتر؛ اما برای ارائه آمارهای واقعی نباید به خود ترس راه بدهیم و اجازه دهیم همه بدانند که در گذشته چه دروغهایی به ملت ایران گفته شده است.
گرچه در این میان برخی مدیران و کارشناسانی که چنین آمارهای دروغی را برای مسوولان تهیه کردهاند در حال حاضر نیز وجود دارند و حتی نامه اخیری که از سوی وزیر سابق جهاد کشاورزی به رییس جمهور ارسال شد نیز توسط همین کارشناسان و مدیران میانی تهیه شده بود که وزیر جهاد کشاورزی باید هرچه سریعتر برای آنها فکری بکند.
در این راستا و البته با توجه به بازنشسته شدن تعداد بسیاری از نیروی انسانی وزارت جهاد کشاورزی طی سالهای اخیر که البته به دستور دولت گذشته تقریبا هیچ استخدامی در وزارتخانهها انجام نشد، بدنه کارشناسی و مشاورهای بخش کشاورزی به شدت ضعیف شده است که در این راستا باید استخدامهای هدفمند آغاز شود.
** حدود 5 ماه پیش جهت گیریها و عملکرد کنونی وزارت جهاد کشاورزی چگونه بوده است؟
در حال حاضر مهندس حجتی و مدیرانش نمره قبولی گرفتهاند چرا که وزارت کشاورزی و حتی دولت یازدهم علیرغم خزانه و سفره خالی که تحویل گرفتند توانستند عملکرد خوبی را تا کنون از خود نشان دهند.
برخی اعتقاد دارند باید مدیران جوان بیشتری در دولت تدبیر و امید به کار گرفته میشد اما مدیران جوان در کنار مدیرهای با تجربه ساخته میشوند، مدیران جوان باید از ردههای پایین مدیریتی برای رسیدن به پستهای اصلی مانند وزارتخانه تلاش کنند. در گذشته و اوایل پیروزی انقلاب اسلامی مدیران جوان 20 تا 30 ساله را به کار می گرفتند چرا که نیروی باتجربهتری برای وزارتخانههای کشور وجود نداشت اما در حال حاضر مدیران بسیاری وجود دارند که تجربه کاری و دانش کافی دارند. بنابراین برای تصدی پستهای ارشد مدیریتی مانند وزیر میانسالها بهتر از جوانها هستند گرچه در استانها باید مدیران جوان باید به کارگرفته شوند.
برای خداحافظی با مدیریتهای ضعیف و ناکارآمد در بخش های مختلف دولت و کشاورزی باید حاکمیت و دولت یاد بگیرد که وزرا و مدیران بلهقربانگو، ناکارآمد و دروغگو را به کار نگیرد بلکه کسانی را در بخشهای مختلف به کار بگیرند که شجاع باشند و بتوانند از حقوق بخش کشاورزی دفاع کنند.
وزارت کشاورزی و وزیر آن باید وجود داشته باشد تا بتواند بخش کشاورزی را مدیریت کند نه مانند هشت سال گذشته که این وزارتخانه وجود خارجی نداشت چرا که رییس جمهور سابق خودش را به تنهایی یک دولت میدانست. خودش تصمیم می گرفت، اقدام می کرد و به وزرایش هیچ اجازهای نمیداد همان گونه که ساختمان وزارت کشاورزی را گرفت و همه پرسنل و کارمندان آن را در 17 ساختمان پایتخت پراکنده و تکه تکه کرد.
ساختار کنونی وزارت کشاورزی ساختار منفعل و پر از نقصی به نظر میرسد و ساختار غیر دولتی آن نیز به دلیل نداشتن سرمایه کافی از بین رفته است، منابع مورد نیاز برای تولیدات کشاورزی نیز مستهلک شده که می توان گفت واقعا کار را برای وزیر کشاورزی و مدیران آن سخت کرده است.
همانگونه که رییس جمهور هم پیشتر گفته بود شما گزینه اول دولت تدبیر وامید برای وزارت کشاورزی بودید چرا این پست را قبول نکردید؟
به دلیل اینکه گزینه اول من برای وزارت جهاد کشاورزی مهندس حجتی بود!
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com