گروه فرهنگ و هنر،
نشست سوژه های سینمایی در واقعه تسخیر لانه جاسوسی بعد از ظهر چهارشنبه در
سالن شماره سه سینما فلسطین و با سخنرانی یوسف مرادی برگزار شد.
به گزارش بولتن نیوز،
یوسف مرادی سخنران این جلسه با تاکید بر این که در این جلسه می خواهم
مطالبی را از روی کتاب های مختلف قرائت کنم، سخنانش را با اشاره به فیلم
آرگو شروع کرد.
مرادی با تاکید بر این که فیلم سینمایی آرگو نشان
دهندۀ عمق زخم امپریالیسم از واقعۀ تسخیر لانه جاسوسی است، گفت، با این که
تنها اتفاقی که در 444روز گروگان گیری آمریکایی ها در آن به موفقیت رسیدند،
همان داستان آرگو است و آن ها دیگر هیچ سوژه ای دربارۀ لانۀ جاسوسی
ندارند، اما از همین یک سوژه چنین فیلمی را می سازند.
وی افزود، یکی از سوژه های جالب تسخیر سفارت به نظر یوسف مرادی
ماجرای سیّدصدرالدین حاج میرملک یک کارگر 36ساله است که بعد از اشغال لانۀ
جاسوسی سراسر وجودش از کینه و نفرت آمریکا پُر می شود و روز دوشنبه 16 آبان
خودش را جلوی سفارت در اعتراض به سیاست های آمریکا در قبال ایران به آتش
می کشد و علی رغم تلاش جمعیت و انتقالش به بیمارستان جانش را از دست می
دهد.
به گفته مرادی این یکی از وقایع تأسف برانگیز برای دانشجویان بوده
است و چهارشنبه هفته بعد آن برای این کارگر مجلس ختمی هم برگزار می کنند
.
یوسف مرادی با اشاره به مواردی که در ماجرای تسخیر لانۀ جاسوسی
کمتر دیده شده اند، گفت یکی از مواردی که در اشغال لانۀ جاسوسی به آن توجه
نشده وضعیت غذای گروگان ها بوده که با وضعیت غذای دانشجویان متفاوت بوده
است. آشپز گروگان های یک پاکستانی به نام محمد یوسف بوده که از قبل در
سفارت آمریکا کار می کرده و دانشجویان از او می خواهند که آنجا بماند و
ماهی دو هزار دلار هم به او حقوق می دادند. حتی به او گفته شده بود که
غذاهایی که کارفرمایان سابقش دوست دارند تهیه کند.
به گفته مرادی در داخل سفارت یک سوپرمارکت بزرگ از مواد غذایی و
لوازم خانگی و ... فراهم بوده است و غذای گروگان ها از همان منبع تهیه می
شد و دانشجویان هرگز به غذاهای آن دست نزدند. یکی از دلایلی که دانشجویان
از غذاهای سوپر مارکت نمی خوردند مسئله حلال و حرام بودن غذاها بوده است.
هیچ کدام از گروگان ها در خاطرات شان از این مسئله اطلاع پیدا
نکردند که یک خانم به نام کاترین به اضافه الیزابت سوئیفت ـ از زنان گروگان
گرفته شده سفارت ـ به جای آشپز پاکستانی آشپزی می کرده اند. ماجرا از این
قرار بوده است که این آشپز به دلیل شکایت از دندان درد همراه با یکی از
دانشجویان خانم از سفارت خارج می شود اما این فرد در خارج از لانه جاسوسی
با یکی از سفارت خانه های خارجی ارتباط پیدا می کند و به این طریق از ایران
می گریزد.
وی در پروازی از ایران به مقصد ترکیه متوجه می شود که کنار یک
افسر عملیاتی سازمان سیا نشسته است. سازمان سیا برای طرح ریزی عملیات طبس
اطلاعات جزئی از داخل لانه جاسوسی را از همین آشپز پاکستانی می گیرد.
یوسف مرادی در ادامه سخنانش سوژه گاو صندوق اسناد را مطرح کرد و
گفت: بخش سازمان سیا در داخل سفارت بخش جداگانه ای بوده است. محمد هاشمی،
همسر معصومه ابتکار و از دانشجویان فعال سفارت، می تواند این صندوق ها را
پیدا کند اما هر چه تلاش می کنند نمی توانند آنها را باز کنند. در حالی که
آمریکایی ها توانسته بودند بسیاری از اسناد را از بین ببرند اسناد بی شماری
هم در گاوصندوق های سازمان سیا باقی مانده بود.
دانشجویان کسی را پیدا می کنند که تخصص او باز کردن گاو صندوق بوده
اما نمی توان زیاد راجع به شخصیت او صحبت کرد و در خاطرات دانشجویان هم
اسمی از او آورده نمی شود. او قفل سازی بوده که در باز کردن قفل های ترکیبی
تخصص داشته است. این فرد موفق شد از هفت گاو صندوق سه تای آنها را باز
کند. بعد از آن یک هفته تمام کار می کنند تا با دستگاه های جوشکاری گاو
صندوق های باقیمانده را باز کنند.
مرادی این است با اشاره به این که ده روز بعد دانشجویان کاغذی در
کشویی واقع در زیر زمین سفارت کشف می کند که روی آن مشتی اعداد نوشته شده
بود، افزود: در آن موقع دانشجویان متوجه می شوند این کاغذ رمز قفل های
کلیدی گاو صندوق ها بوده است!
مرادی دربارۀ مظلومیت واقعۀ تسخیر سفارت نیز افزود، وقتی دربارۀ
لانۀ جاسوسی صحبت می کنیم فوراً ذهن مان به سراغ 85جلد کتابی می رود که
دانشجویان طی 4 سال از اسناد سفارت تهیه کردند اما این ها فقط اسناد لانه
جاسوسی بود و نه اسناد انقلاب دوّم. واقعه ای به این عظمت آن قدر مظلوم
واقع شده که از میان 400دانشجویی که در گروگان گیری شرکت داشتند، فقط دو
نفر خاطرات شان درباره آن حادثه را نوشته اند.
مرادی ادامه داد، معصومه ابتکار کتاب تسخیر را می نویسد که اصلاً
قرار نبوده در داخل ایران چاپ شود و هیچ ناشر آمریکایی زیر بار چاپ آن نمی
رود. عاقبت یک ناشر مستقل کانادایی آن را چاپ می کند. کتاب شهید محمد یزدان
پرست هم البته شاهکار است، اما این هم کافی نیست. ما مجموعاً از واقعه ای
که انقلاب دوم خوانده می شود مجموعا 70 - 80 صفحه بیشتر خاطرات نداریم.
به گفته مرادی در مقابل این کمبود در طرف مقابل خاطرات متعددی از
کارتر و جردن و سایروس ونس و راکی سیکمن و ... به انتشار رسیده اند. این
کتاب ها در دهه شصت در ایران هم چاپ می شوند و بعد از سالها دوباره مرکز
اسناد انقلاب اسلامی دست به تجدید چاپ آنها می زند.
این پژوهشگر تاریخ برای تأکید بر مظلومیت تسخیر لانه جاسوی به
صحبت هایی از مرحوم امیرحسین فردی اشاره کرد که در آن یادآوری می کند که پس
از سی سال از حادثه سفارت هنوز یک فیلم سینمایی از این واقعه ساخته نشده
است.
مرادی مخالفت احمدی نژاد با تسخیر سفارت را یکی از سوژه های جالب
تسخیر لانه جاسوسی خواند و گفت: صبح روز 13 آبان روز 7 صبح دانشجویان جمع
می شوند که به سفارت حمله کنند. دو یا سه دانشجو با عملیات آشکارا مخالفت
می کنند و تهدید کردند که جریان را به دولت اطلاع می دهند اما دیگر دیر شده
بود و در کمتر از یکی دو ساعت این عملیات اجرا می شود. یکی از این مخالفان
محمود احمدی نژاد بوده است.
به گفتۀ وی، احمدی نژاد در آن زمان
جزو فعالان انجمن اسلامی دانشگاه علم و صنعت بوده و دبیر نبوده است، بلکه
هاشمی ثمره آن زمان دبیر بوده است.
مرادی در این باره توضیح داد: کسانی مثل عباس میلانی دلیل شرکت
نکردن احمدی نژاد را اصرار به شعار نه شرقی نه غربی می دانند و از قول
احمدی نژاد می گویند که اگر قرار است به سفارت آمریکا حمله کنیم باید به
سفارت شوروی هم حمله کنیم. اما دانشجویان دانشگاه علم و صنعت به این نتیجه
رسیده بودند که نکند با این کار به وجهه جمهوری اسلامی و ثبات آن ضربه
بخورد یا دولت موقت که مورد تأیید امام است با مشکل مواجه شود و از این رو
بود که از در مخالفت در آمدند.
عباس عبدی سوژه دیگری بود که مورد توجه مرادی قرار گفت. مرادی
درباره عبدی گفت: یک نگاهی در افکار عمومی هست که بعضی دانشجویان
تسخیرکننده سفارت از کار خودشان پشیمان شدند. اما عامل اصلی این فکر آقای
عباس عبدی است که اواخر دهه هفتاد در آبان هفتاد و هفت با باری روزن
گروگان یهودی در فرانسه دیدار می کند و به نوعی عذرخواهی می کند. اما این
آقای عباس عبدی حتی یک شب هم در لانۀ جاسوسی نبوده است و تنها گاهی به آن جا
سر می زده است.
عبدی دوست میردامادی بوده اما در میان 400 نفری که از گروگان ها
محافظت می کردند، نبوده است. حداقل می توان گفت که جزو فعالان تسخیر لانه
نبود. اما در میان فعالان در قضیه انقلاب فرهنگی و تعطیل کردن دانشگاه ها
بوده است.
مرادی ادامه داد: یکی از جنجالی ترین سندهای لانه جاسوسی سندی است
درباره شهید بهشتی که گم می شود و بیست و پنج سال بعد در گاو صندوق آقای
عبدی و در منزلش کشف می شود. این سند به نفع شهید بهشتی بود که در دیدار با
سفیر آمریکا می گوید که در ایران دخالت نکنید و در مقابل آمریکایی ها محکم
می ایستد. برخی از دانشجویان که با حزب جمهوری اسلامی مشکل داشتند، از
انتشار این سند جلوگیری کردند.
دانشجویان به سندی هم در مورد بنی صدر می رسند که او تلاش می
کند تا منتشر نشود اما دانشجویان از حضرت امام اذن می گیرند و امام می
گویند حتی اگر سندی علیه من هم بود منتشر کنید! به گفته مرادی، بنی صدر
شخصیتی است که سوژۀ نابی برای مستندسازی به حساب می آید و هر سال 13 آبان
رسانه های غربی از او مصاحبه می گیرند.
مرادی ادامه داد: دانشجویان فقط به دنبال این بودند که صدایشان
علیه آمریکا را به جهان برسانند، قصد آنها حداکثر 48 ساعت ماندن در سفارت
بوده است. واسطه ارتباط دانشجویان با امام آقای خامنه ای بودند که آن زمان
در حج بودند و دانشجویان با خوئینی ها ارتباط می گیرند. وقتی پیام امام
منتشر می شود دانشجویان نسبت به اقدامشان دلگرم می شوند. بعد از رخ دادن
وقایع دانشجویان متوجه می شوند آقای خوئینی ها پیام ایشان را قبل از اقدام
به امام نرسانده اند! اما امام بعد از اقدام بلافاصله گفتند خوب جایی را
گرفته اید، و آن را محکم نگه دارید.
مرادی تشکیل بسیج را یکی از سوژه های مربوط به تسخیر سفارت خواند و
گفت: یکی از سوژه هایی که در لانه جاسوسی وجود دارد بسیج است و برای من
سوال بوده است که چرا امام درست ده ماه قبل از جنگ بسیج را تشکیل می دهد؟
دلایل تشکیل جهاد و کمیته امداد و ... را می دانیم اما دلیل تشکیل بسیج چه
بوده است؟ بسیج حاصل یا محصول اشغال لانه جاسوسی آمریکا است و یکی
ازدستاوردهای اشغال لانه جاسوسی است.
به گفته مرادی دانشجویان برای اعلام مقاومت در برابر تهدید به
تحریم از طرف آمریکا روزه می گیرند و این مسئله به حدی فراگیر می شود که
صدا و سیمای جمهوری اسلامی برنامه هایش را به شکل ماه رمضان در می آورد و
یک همراهی هم در میان مردم با دانشجویان روزه دار ایجاد می شود. امام درست
بعد از این مقطع است که می گویند ما احتیاج به بسیج عمومی داریم و این به
نظر مرادی نطفه شکل گرفتن بسیج بوده است.
استقبال مردم هم یکی از سوژه هایی بود که مرادی مطرح نمود و گفت:
در تمام بیست و چهار ساعت شبانه روز جمعیتی از مردم در اطراف سفارت شکل می
گرفت ولی هیچ اثری از ثبت این سوژه ها و پرداختن به آنها وجود ندارد.
خانواده های شهدای انقلاب و خانواده خود دانشجویان حمایت های چشمگیری از
جریان گروگانگیری داشتند و حداکثر همراهی را با آنان نشان می دادند که این
داستان ها هم مورد توجه قرار نگرفته است.
به گفته مرادی، معصومه ابتکار در خاطراتش درباره نامه های مردمی
می گوید که تنها از کف تا سقف یک اتاق نامه های مردمی جمع شده بود. یک قسمت
این ماجرا اسناد لانه جاسوسی بود. اما این نامه ها اسناد انقلاب مردم ایران
است. حتی از طرف بچه ها و کارگران و ... هم نامه هایی در حمایت از
دانشجویان به سفارت ارسال شده و صدها هزار از این نامه ها وجود دارد که هر
نامه می تواند یک سوژه مجزا باشد.
شهید عباس ورامینی و شهید وزوایی از دیگر سوژه هایی بودند که
مرادی در این نشست معرفی کرد و درباره او تأکید کرد: ورامینی تنها دانشجویی
است که همه دانشجویان با هر طرز فکری او را ستایش می کنند. اولین کسی است
که به دانشجویان آموزش نظامی می دهد و بسیج را در میان دانشجویان تشکیل می
دهد.
مرادی پس از اشاره به فرار یکی دو تن از گروگان ها به مصاحبه هایی
که دانشجویان تهیه می کردند، اشاره کرد و افزود: مصاحبه هایی که توسط
دانشجویان از زنان و سیاه پوستان گرفته می شد به طور خلاصه و سانسور شده از
رسانه های آمریکا پخش می شد. دانشجویان از ترفندهایی استفاده می کنند تا
مصاحبه هایی را روی رسانه ها بفرستند که قابل سوء استفاده نباشند. این فیلم
های آرشیوی در اختیار صداوسیما است. اما استفاده نشده است با این که جزو
سرمایه های این کشور به حساب می آید.
مرادی در پایان اضافه کرد: اشغال لانه جاسوسی مثل یک فیلتر ناخالصی
های انقلاب را گرفت و رابطه مردم با ولایت را به بلوغ رساند و این تمرینی
برای مردم ایران بود که بتوانند یک سال بعد در مقابل ارتش بعث بایستند.
به نظرم گزارش خوبی بود واقعا تسخیر لانه جاسوسی مظلوم واقع شده است نه یک گزارش درستی پخش شده نه یک فیلمی برای آن ساخته شده است بخصوص نسل جوان که از ماجرا کمتر خبر دارند.
البته جدید می گویند اگر سفارت امریکا بود شاید ایقدر با ما دشمنی نمی کرد.
بر عکس از دستشون راحت شدیم مطمئن باشید اگر سفارت داشت توطئه ها بشتر و قوی تر بود مانند بسیاری از کشورهای دیگر .
انگلیسی سفارت داشتن همش توطئه بود فکر کنم مرکز جاسوسی بود.
اما از دستشون راحت شدیم.
دشمن،کارش دشمنی کردن چه سفارت داشته باشه چه نداشته باشد نمی توانی جلوش بگیری.
اما از این که نداره دیگه توی فکر این نیستیم تبدیل به لانه جاسوسی باشه یا مستقیم با کمک سفارت خانه وارد جریانات مختلف بشه نمونش انگیس و فرانسه این دو کشور تحریم می کردند توطئه انجام می دادند سفارتم داشتن
البته بعید نیست واز ایشان دور از انتظار نیست .البته احتمالا تیتر یک لغت جا انداخته دارد:
احمدی نژاد اول از مخالفان تسخیر لانۀ جاسوسی بود!
اول قرار نبود بسوزند عاشقان ولی متاسفانه بعدا قرارشد.آقای احمدی نژاد خیلی از کارهارا اول قبول داشتند وبعدا دیگه قبول نداشتند وبلعکس.
متاسفانه دشمن همیشه بیدار و ما همیشه دوست داریم در خواب باشیم وقتی بیدا میشیم به ا پیدا کردن راه چاره حسرت گذشته را میخوریم تا بلایی سرمان نیاید فکر فع بلا نم افتیم برای اینکه دشمن نتواند بر ما چیره شود ابتدا باید متحد و یکپاچه باشیم