گروه فرهنگی- سید مجتبی نعیمی:
مقدمه:
جشنوارهی
عمار در حال برگزاریست و انشاءلله تا چند روز دیگر هم ادامه خواهد داشت. جشنوارهای
که مردمی بودن بخشی از آن است و انقلابی بودن، وجه دیگر و شاید مهمتر آن. عمار
آمده تا در سلیقهها، ذائقهها، تولیدات، مشاهدات و در کل، در سینما و مستند امروز
ما انقلاب ایجاد کند.
سید شهیدان اهل قلم، سیدمرتضی آوینی:
سه: تفاوت دیگری نیز وجود دارد که از آنچه گفتیم مهمتر است: تفاوت در غایات و مقاصد.
سینمای
امروز ماهیتاً در خدمت «تفنن» در آمده است و بنیان همهی قواعد متعارفی که در
سینما وجود دارد بر همین اصل است. «انسان و اسلحه»، «دیدهبان»، «عبور» و «روزنه»
برای ایجاد تفنن ساخته نشدهاند؛ آنها در پی «ایجاد تحول» در مخاطبان خویش هستند
از طریق «فطرت»... و این کار در حقیقت «تبلیغ» است؛ تبلیغ به معنای قرآنی لفظ، نه
بدان مفهوم که در این روزگار مصطلح است. و راستش، این وظیفهی اصلی هنر است، چه به
طور مستقیم و چه غیر مستقیم، و این جملهی کوتاهی که از حضرت امام خمینی(ره) نقل
میشود نیز اشاره به همین مطلب دارد: «هنر عبارت است از دمیدن روح تعهد در انسانها.»
هنر به معنای حقیقی «کمال» است و «فضیلت» و وظیفه دارد که انسانها را نیز به کمال و فضیلت برساند و این مقصود با ایجاد تفنن برای مخاطبان سطحی و احساساتی سینما حاصل نمیآید. نه اینکه مردم نیازی به تفنن نداشته باشند، اما مقصد هنر این نیست. آثار حقیقی هنری پر از لطف و صفا و آرامش و مستی و قرار بیقراری و شوق و وله... هستند و لزوماً نه اینچنین است که جذب قلوب مردم، تنها با دلقکبازی و آرتیستبازی و تفنن ممکن باشد و لاغیر.
در این اصل که فیلم باید «جاذبیت» داشته باشد حرفی نیست، اما کدام جاذبیت؟ جاذبیت حقیقی و فطری یا جاذبیتهای دروغین مبتنی بر غرایز و نفسانیات و توهمات و تخیلات مالیخولیایی شیطانی؟ غالباً خیال میکنند که روی آوردن به جاذبیتهای کاذب از لوازم ذاتی سینماست، حال آنکه حقیقت امر جز این است؛ سینما ذاتاً «هالیوودی» نیست و تجربیات سالم سینمای غرب نیز خود حکایت از همین حقیقت دارد. اما برای رفع شبهات احتمالی، عرض کنیم که اگر به راستی سینما وسیلهای در خدمت تفنن و تفریح نباشد، بیرودربایستی نباید از جایگاهی که اکنون در حکومت اسلامی یافته است برخوردار باشد. مگر مردم چقدر نیاز به تفنن دارند؟ و یا خدایناکرده، جمهوری اسلامی نیز دچار این اشتباه سیاسی شده است که باید بنیان حکومت خویش را بر جهل و غفلت مردم بنا کند؟
البته از حق نباید گذشت که سینما، آنچنان که اکنون هست، از تکنیکی متناسب با اهداف و غایات بلند ما برخوردار نیست و در طول این صد ساله که از تولد سینما میگذرد، جز در همین دههی اخیر، هیچکس دست بدین تجربه نیازیده است که ببیند آیا سینما میتواند روی به قبلهی مسلمین بیاورد یا خیر.
وظیفهی فیلمسازان مسلمان در این طریق بسیار دشوار است و مگر وظیفهی گردان تخریب، بچههای اطلاعات و عملیات و خطشکنها آسان بود؟ آنها بر «تکنولوژی تسلیحاتی غرب» غلبه کردند و اینها نیز باید عرصهی «هنر تکنولوژیک» را فتح کنند. با روی آوردن به جاذبیتهای کاذب، دلقکبازی و آرتیستبازی و هیجانات عصبی و... نمیتوان سینما را به خدمت اسلام کشید. انسان در عمق وجود خویش دارای فطرتی الهی است ژرف و دیرپا، و جذبهای بسیار قدرتمند از درون او را به جانب حقیقتِ یگانهی عالم میکشاند... و هنر باید جوابگوی این جذبههای الهی باشد، نه حدیث نفس، نه وسیلهی تفنن محض، نه تفرجگاه نفس اماره.
تفاوت اساسی فیلم «افق» نیز با دیگر فیلمهای جنگی امسال در همینجاست که مقصد آن ایجاد تحول عمیق فطری در انسانها نیست. «افق» خواسته است که وسیلهای برای تفنن مخاطبان سطحی و آسانپسند باشد و این هدف والایی نیست؛ گذشته از آنکه تاریخ جنگ نیز با این قهرمانپروریها مخدوش میشود و عملیات کربلای سه تبدیل میشود به ملغمهی درهم جوشی از فیلمهای هالیوودی و سینمای فردین و جنگ ستارگان... اما با پرسوناژهایی که مردانشان لباس بسیجی پوشیدهاند و زنانشان چادر شرمن و مقنعهی سفید. چه ضرورتی برادر «ملاقلیپور» را واداشته است که پای در این راه بگذارد؟
مهمترین خصوصیتی که فیلم «دیدهبان» به آن دست یافته «عدم تکلف و تصنع» است و در سینمای معهود ما این دستآوردی بسیار عظیم است. لفظ «فیلم» در فرهنگ عامهی مردم با مفهوم «ساختگی، قلابی، ادا و اطوار و...» مترادف است و این امر ریشه در ماهیت سینمای امروز دارد. تاریخ فیلمسازی، پس از حدود صد سال که از پیدایش سینما میگذرد، هنوز که هنوز است با «قهرمانسازی» آنچنان قرابتی دارد که تو گویی ذاتاً از آن قابل تفکیک نیست؛ لهذا، بسیار متوقع است که لفظ فیلم با معنایی اینچنین ترادف پیدا کند. اما برای آنکه تأثیرات فیلم بتواند از لایههای سطحی روان راهی به سوی اعماق و روح و فطرت خویش بیابد، باید این ترادف شکسته شود، باید فیلم از تکلف و تصنع دور شود و صداقت پیدا کند. ارزیابی وجود و عدم صداقت در فیلم، یا در سایر آثار هنری، امری وجدانی است و همه به تفاوت مراتب از این توان فطری برخوردارند. اما اختلاف مخالفان با ما بر سر این نیست که آیا صداقت لازمهی فیلمسازی است یا خیر. آنان میگویند که اصلاً نباید سینما را نسبت به تحول اخلاقی انسان متعهد دانست. آنها میگویند که دوران اخلاق سپری شده است و اکنون «قرارداد اجتماعی» جانشین آن گشته، میثاقی که منجر به وضع قانون میگردد: مجموعهای از قواعدی قراردادی که برای بهبود حیات دنیوی و تسهیل امور آن وضع میشود. در جهانی اینچنین، اصلاً غیر منتظره نیست اگر هنر و اخلاق را از یکدیگر جدا کنند و برای «فعل هنری» غایتی مجزا از «فعل اخلاقی» قائل شوند و در نهایت به تعارضی غیر قابل حل میان فعل هنری و فعل اخلاقی دست یابند.
صداقت در فیلم وقتی به کار میآید که فیلمساز بخواهد بر مخاطب خویش تأثیری عمیق و تعالیبخش باقی بگذارد، و اگرنه، برای ایجاد تفنن یا همزبانیهای روشنفکرمآبانه نیازی به صداقت نیست. صداقت، از لحاظ تأثیر فطری و اخلاقی بر مخاطب، مهمترین جزء هنر و تبلیغات متعهد است و البته اگر این شرط ـ یعنی ایجاد تحول فطری در مخاطب ـ را حذف کنیم، دیگر نه تنها نیازی به صداقت باقی نمیماند، بلکه بالعکس، کار هنر و بالاخص سینما نوعی سحر و جادو میشود که اصلاً با نفی عقل و اختیار تماشاگر و ربودن هوشیاری او محقق میگردد. با این ترتیب، عجیب نیست از کسانی که در کار هنر بیشتر به «تعهد اخلاقی» آن نظر دارند اگر روی به «سینمای مستند» بیاورند، چرا که سینمای مستند بیشتر میتواند از این عنصر «صداقت در بیان و تعهد در قبال حقیقت» برخوردار باشد.
فضای صادقانهی فیلمهای «دیدهبان»، «انسان و اسلحه» و «عبور» یک عامل معنوی است که دیگر عوامل را تحتالشعاع میگیرد و حتی ضعفهای فیلم و اشتباهات آن را میپوشاند. این فضای صادقانه چگونه و با چه اسبابی در فیلمها ظهور یافته است؟ در جواب به این سؤال چه باید گفت؟ بازیهای بیتکلف و دور از تصنع؟ داستان بسیار خوب؟ فضاهای مشابه جبهه؟ دیالوگهای صمیمی و منطبق بر واقعیت؟ شخصیت فردی هنرپیشهها؟... جواب نهایی، هیچیک از اینها نیست، اگرچه فیلمهای مذکور به تفاوت مراتب از این خصوصیات برخوردار بودهاند. صداقتی که در این فیلمها ظهور یافته است نازلهی ارواح صادق سازندگان آنهاست و بنابراین، هیچیک از اجزای فیلمها را نمیتوان پیدا کرد که از این صداقت بیبهره باشد.
هنرمند آیینهای است که اگر صیقلی نباشد، صورت زیبای حقیقت را مشوه و کج و معوج مینماید؛ پس هنرمند از آن حیث که واسطهی ظهور حق در عالم است باید به تزکیهی نفس بپردازد و میزان توفیقش در این امر با میزان هنرمندیش رابطهای مستقیم دارد. دوستان عزیز ما، آنان که میخواهند پای در عرصهی هنر متعهد بگذارند و خود را نسبت به ایجاد تحول اخلاقی در انسانها مسئول میدانند، باید بدانند که اولین شرط کار «تزکیهی نفس» است. روح هنرمند لزوماً در آثارش بروز و ظهور مییابد و با هیچ حیلهای نیز نمیتوان مانع از این ظهور شد. کار هنری، و بالاخص فیلم، باطن صاحب خویش را «لو» میدهد و او را رسوا میکند. اگر «دیدهبان» بوی بسیج میدهد، بوی شهید میدهد، بوی تربت میدهد، بوی مهربانی، بوی غربت و مظلومیت و گمنامی... اگر «انسان و اسلحه» و «عبور» نیز عطر صلوات گرفتهاند و گلاب و اسپند... از آن است که سازندگانشان خود رزمآور و بسیجی بودهاند و با جبههها انسی غفلتناپذیر داشتهاند.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com