گروه سلامت -مقدمه: مدتی است که
مطالب سایتهای مختلف را در حیطه برنامه پزشک خانواده دنبال می کنم، برخی کارشناسی
است و برخی غیر کارشناسی چه موافقان و چه مخالفان (البته به نظر من).
به گزارش بولتن نیوز؛به نظرم رسید که یک بحث کارشناسی را در حیطه پزشک خانواده تا فارغ از همه جنجال ها اگر صلاح دانستید به صورت یک مطلب کارشناسی در معرض اظهار نظر قرار دهید و البته امیدوارم همه کارشناسان و اهل فن در این موضوع وارد شوند و مباحث کارشناسی را ادامه دهیم با این امید که به نتایج قابل قبولی برسیم. ضمنا اگر مسوولین این سایت برایشان مقدور است خواهش می کنم این مطالب را در سطح کارشناسی وزارت بهداشت نیز مطرح نمایند و در همین سایت، ایشان هم پاسخ دهند و یا مسوولین دانشگاه علوم پزشکی فارس هم پاسخ دهند تا در یک بحث کارشناسی آشکار شود که در این بحث محتوایی چقدر استدلال ها صحیح یا اشتباه بوده که اگر صحیح بوده به تمامی کشور تسری یابد و اگر اشتباه، برنامه در همان استان های مجری هم تعطیل و یا به صورت پیلوت در شهرهایی با جمعیت های کوچک محدود و پس از کارشناسی های واقعی و حساب شده و نه احساسی توسعه یابد، ابتدا ارائه چند عدد سرانگشتی و سپس سوالاتی کوچک:
داده ها: بر اساس آخرین آمارها، کشور ما حدود 75 میلیون جمعیت دارد، برای ساده تر کردن محاسبات می گیریم هفتاد میلیون نفر. تعداد پزشکان عمومی ما حدود هفتاد هزار نفر هستند، حدود 30 هزار نفر هم در دانشکدههای پزشکی مشغول به تحصیل هستند که سالیانه حدود 4000 نفر فارغ التحصیل داریم. تعداد افزایش جمعیت هم با توجه به آخرین نرخ رشد جمعیت (حدود یک و سه دهم درصد)، کمتر از یک میلیون نفر در سال است که ما فرض می کنیم سالیانه یک میلیون نفر فعلا به جمعیت اضافه می شود. در نسخه صفر دو برنامه پزشک خانواده داریم که هر پزشک 2500 نفر را تحت پوشش خود قرار می دهد.
نتایج و بحث: حالا چند محاسبه ساده:
اگر تعداد پزشکان عمومی کشور را ضربدر 2500 بکنیم (70000 ضربدر 2500) به عدد یکصد و هفتاد و پنج میلیون می رسیم یعنی همین الان برای یکصد و هفتاد و پنج میلیون نفر از مردم (که تا همین امروز، یکصد میلیون نفر از آنها به دنیا نیامدهاند)، پزشک عمومی داریم (به عبارت ساده همین الان برای جمعیت فعلی کشورمان، چهل هزار نفر پزشک عمومی زیاد داریم!!!!)
از طرف دیگر ما در هر سال حدود یک میلیون نفر به جمعیت کشورمان اضافه می شود ولی تعداد پزشک عمومی فارغ التحصیل هر سال ما (4000 نفر برای پوشش 10 میلیون نفر خواهد بود، حالا فرض می کنیم شصت درصد این پزشکان عمومی به مقطع تخصصی راه بیابند، و تنها چهل درصد آنها یعنی 1600 نفر پزشک عمومی باقی بمانند که با توجه به هر 2500 نفر یک پزشک عمومی می شود ما سالیانه تا هفت سال دیگر برای 4 میلیون نفر داریم پزشک عمومی تربیت می کنیم به عبارت دیگر پزشکانی که تربیت می کنیم، 3 میلیون نفر جمعیت در سال کم داریم و یا به عبارت دیگر سالیانه برای 3 میلیون نفری که بوجود نمی آیند و یا متولد نمی شوند داریم پزشک تربیت می کنیم، یک جور ساده تر عرض کنم اگر برای تعدادی که به جمعیت ما اضافه می شود بخواهیم پزشک تربیت کنیم کافیست که در دانشکده های پزشکی کل کشور، سالیانه فقط چهار صد دانشجوی پزشکی تربین و فارغ التحصیل کنیم و اگر بخواهیم همین تعداد دانشجوی تخصصی هم تربیت کنیم، حداکثر ظرفیت پزشکان عمومی ما باید در کل کشور سالیانه هزار نفر باشد، در حالی که ما سالیانه داریم 3 هزار نفر پزشک عمومی اضافه تربیت می کنیم!!!) خیلی ساده، اگر همین امروز ما بتوانیم در دانشکده های پزشکی را ببندیم با توجه به تعداد دانشجوی پزشکی مشغول به تحصیلی که داریم و با توجه به طول دوران تحصیل پزشکی (7 سال) ما تا 7 سال دیگر 21 هزار دانشجوی پزشکی اضافه تربیت کرده ایم یعنی برای 50 میلیون نفر که به دنیا نیامده اند پزشک عمومی تربیت کرده ایم).
ممکن است همکاران موافق برنامه پزشک خانواده بگویند که همه پزشکان عمومی جذب پزشک خانواده نمیشوند، آیا فکر کرده اید که آنها تصمیم خواهند گرفت با چه راهکارهای درمانی زندگی خود را تامین نمایند یا فکر می کنید همه آنها به سراغ مشاغل دیگر خواهند رفت؟ آیا فکر کرده اید که عاقبت نظام سلامت در این بازار بهداشت و درمان چه خواهد بود؟ آیا فکر کرده اید به این ترتیب چه بر سر نخبگان این مرز و بوم که تعداد قابل توجهی از ایشان جذب رشته پزشکی شده اند می آید؟ ممکن است بفرمایید به ازای هر 1000 نفر میخواهید یک پزشک عمومی در نسخه های بعدی برنامه پزشک خانواده بگذاریم، یادمان باشد که بنا به اظهارات مسوولین ارشد، بودجه تعیین شده برای این برنامه با همین وضع فعلی هم تخصیص داده نشده، آنوقت برای دو و نیم برابر تعداد موجود چه کاری می خواهیم بکنیم؟
یادمان باشد که این موضوع فعلا برای سطح یک ارجاع است و اشکالات ارجاع در سطوح بعدی جای بحث جدی خودش را دارد.
از دوستان می خواهم که پاسخ من را با عدد و رقم و استدلال منطقی بدهند و نه با حرف های غیر کارشناسی.
و اما آخرین سوال،
عزیزانی که برنامه پزشک خانواده را در استان فارس اجرا کردند، بارها خودشان اعلام کرده این که چندین برابر نسخه صفر دو برنامه پزشک خانواده، بند و تبصره به آن اضافه شده، یعنی یک برنامه ناقص را به یک استان پهناور مانند فارس تحمیل کردند، برنامه ای که ماکزیمم پیلوت آن در شهرهای کوچک و کاملا متفاوت با استان یهناوری مانند فارس بود. شاید بفرمایید در استان فارس پیلوت شد، عزیزانم پایلوت هم تعریف خودش را دارد، شما زمانی حق دارید چیزی را پیلوت کنید که تمامی آنچه که به ذهن کارشناسان خبره می رسد و قابل پیش بینی است را اعمال کنید و تمامی مطالعات ایتدایی و مقدماتی تئوری و یا اجرایی را انجام دهید و سپس برای دانستن چیزهایی که قبلا نمی دانسته اید و قابل پیش بینی نبوده، اقدام به پایلوت نمایید. امیدوارم نفرمایید که همه آنچه می دانسته اید را ابتدا اعمال کرده اید و چند برابر نسخ صفر دو که به آن اضافه شده ماحصل ندانسته های گروه علمی و اجرایی فوق بوده که در این صورت باید نگران بود که تصمیم گیرندگان این موضوع چه بسیار چیزهای ابتدایی و قابل پیش بینی را نمی دانسته اند.
لطفا یک بار دیگر مسوولینی که این برنامه را اجرا کردند فکر کنند که برای حل چه مشکلی این برنامه و به شکل حاضر اجرا شد، آیا شیوه فعلی و دستورالعمل های مربوطه جوابگوی مشکلات بهداشتی – درمانی موجود در کشور بود؟
مزید شعف خواهد بود مسوولین قبلی و فعلی این برنامه نیز بر اساس واقعیت های موجود و نه تئوری هایی که در ذهن داشته اند در بحث مشارکت فرمایند.
منتظر پاسخ های کارشناسی عزیزان حامی و غیر حامی هستم.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
من فکر میکنم اصل مشکل این باشه که فرهنگ ما دکتر و مهندس شدن را تشویق میکنه. در نتیجه هرچقدر هم ظرفیت دانشکدها ی پزشکی افزایش پیدا کنه باز متقاضی وجود داره. این همون کاریه که مسئولین دارن میکنن. به نظر من اگر ظرفیت افزایش پیدا کنه ولی دانشجو ثبت نام نکنه خود به خود این مشکل حل میشه که فعلا مقدور نیست در ایران.
در عین حال راه حل لزوما این نیست که افراد را از تحصیل کردن و وارد دانشگاه شدن باز بداریم، بلکه میتوان با ایجاد رشتههای کاربردی بیشتر در شاخهٔ تجربی و رده بندی دقیقتر افراد بر اساس تواناییهای ذهنی، آنها را در رشتهٔ مناسب مشغول به تحصیل کرد. با تخصصی کردن بسیاری از نیازمندیها و آموزش دانشگاهی افراد در آن رشتهها میتوان از حجم دانشجویان در رشتهٔ پزشک عمومی کاسته و عرضه و تقاضا را تا حد قابل قبولی کنترل کرد.
اشکال اصلی نظام بهداشت و درمان ایران پزشک سالاری است و با کمی تحقیق متوجه میشیم که بسیاری از این پزشکان که تربیت هرکدومش کلی خرج رو دست دولت و ملت میگذاره الان داخل دانشگاه علوم پزشکی شیراز دارن بجای یک کارمند عادی کار میکنن! اونم کاری که از عهده یک فوق دیپلم برمیاد مثل تایپپپپپپپپپپپپ!
مشکل اساسی در نظام آموزش عالی کشور عدم توجه به تقاضای بازار است. امروزه در بسیاری از کشورهای توسعه یافته و درحال توسعه تقاضای جامعه و به زبان ساده کاربرد علوم تعیین کننده گرایش افراد به تحصیل در دانشگاهها است در حالیکه در کشور ما کماکان الگوی برنامه ریزی دستوری و سلیقه مسئولین تعیین کننده جذب دانشجو در دانشگاهها و موسسات آموزش عالی است
محاسبات مندرج در متن مقاله نیز موید همین نکته است که بهتر است نظام آموزش عالی و بهداشت و درمان هر چه سریعتر با توجه به آن و استفاده از نظرات کارشناسی از اتلاف منابع ارزشمند نیروی انسانی بویژه در رشته های پرتقاضایی همچون پزشکی، جلوگیری نمایند
اما در ارتباط با پزشک خانواده دید عوام بر این است که نسخه نویسی مجدد داروهای خانگی که در فرهنگ ما بفور دیده شده است به مراتب راحتتر شده است . و معاینه بالینی اولیه افراد مسن که هر روز به پزشک خانواده مراجعه می کنند می باشد . اما کنه قضیه فراموش شده است . با نهادینه شدن برنامه پزشک خانواده هدف این بود که نظام ارجاع به شکل نظامندی سرو سامان بگیرد اما همینطور که در درمانگاههای تخصصی و بیمارستانها مشاهده می شه نتیجه کاملا برعکس و مشکلات به مراتب بیشتر شده است . بهتر است کمی به مراکز درمانی سرک بکشید و پای درد دل بیماران و مسئولین پذیرش بیمار بزنید تا به وقایعی پی ببرید. متأسفانه بار اولی نیست که اجرای یک برنامه در کشودر ما بدون مطالعه ، بدون در نظر گرفتن هدف مشخص و بدون در نظر گرفتن موانع و در یک استان بزرگ در حال اجرا است . و این مسأله به این دلیل است که قالب افراد سردمدار امور درمان با سبک تفکر صرف اجرایی هستند .