به گزارش بولتن نيوز، كشور
آمريكا با جمعيتي حدود 317 ميليون نفر و نرخ بيكاري 8.1 درصدي و با 15.94 هزار
ميليارد دلار توليد ناخالص داخلي در سال 2012، بزرگترين و تاثير گذار ترين اقتصاد
جهان است كه هر گونه تغيير در سياستهاي تجاري و مالي آن مي تواند اقتصاد ديگر
كشورها را به شدت مورد تاثير قرار دهد.
همچنين آمريكا با بدهي خارجي بالغ بر 15.93 هزار ميليارد دلاري در سال 2012 بزرگترين كشور جهان از نظر بدهي هاي خارجي بوده است و همين امر به تاثير گذاري سياستهاي داخلي و خارجي آمريكا تاثير بيشتري داده است.
كشورهاي جهان چه بخواهند و چه نخواهند، آمريكا عضوي جدا نشدني از اقتصاد آنها است و براي اينكه از چالشهاي داخلي در اقتصاد خود لطمه نبينند مجبورند خود را با سياستهاي پولي و مالي اين كشور تطبيق دهند.
در واقع چه بخواهند و چه نخواهند، اقتصاد كشورهاي جهان با هر تغيير كوچك در سياستهاي پولي و مالي آمريكا گره خورده است و بر اساس آن بالا و پايين مي رود و اين موضوعي است كه راه هاي مقابله با آن بسيار دشوار است و آمريكاييها با انتشار پول خود در جهان نوعي وابستگي ويروس مانند را در اقتصاد هاي مختلف گسترش داده اند و براي مقابله با اين ويروس تنها راه مقاومت همراه شدن با آن است.
به هر حال بانک مرکزی آمریکا يا همان" فدرال رزرو Federal Reserve" روز گذشته صد ساله شد. این نهاد مالی که در 23 ماه دسامبر سال 1913 با امضای "توماس وودرو ویلسون Woodrow Wilson " رئیس جمهوری وقت آمریکا تأسیس شد به تدریج مبدل به قدرتمند ترین نهاد مالی جهان شد و امروز جهان را در سيطره خود دارد.
اصر اين نهاد قدرتمند مالي جهان تاثيري پروانه اي دارد به شكلي كه تصمیمات هرچند به ظاهر کوچک و کم اهمیت آن، به سرعت در جهان گسترده شده و بر اقتصاد جهانی تأثیر مي گذارد.
اگر به یاد آوریم، روز 22 ماه مه گذشته سخنان " بن برنانکی" رئیس کل بانک مرکزی آمریکا در کنگره این کشوردر مورد امکان تجدید نظرو تغییر در جهت سیاست کاهش تزریق نقدینگی در آمریکا به سرعت مبدل به توفانی گردید که تمامی اماکن مالی و اقتصادی جهان را فرا گرفت. خوب توجه کنید، در آن روز " بن برنانکی" اظهار نکرد که این تصمیمی است محتمل، بلکه گفت که این کاهش، میتواند در آینده بررسی گردد.
اما همین اندازه از سخنان رئیس کل بانک مرکزی آمریکا کافی بود که در اماکن پولی و مالی بسیاری از کشورهای نوخاسته صنعتی جهان این موضوع توفان زا باشد. در عرض فقط چند هفته پس از این سخنان" بن برنانکی" ارزش لیره ترک، رئال برزیل، روپیه هند و اندونزی در بازارهای پولی جهان در حدود 20 در صد سقوط کرد. این موضوع یاد آور نفوذ گسترده و تسلط بدون چون و چرای بانک مرکزی آمریکا بر نهاد های پولی-مالی جهان و بازارهای مالی جهان است که نبض اقتصاد را در گوشه و کنار جهان در دست دارند.
اين در حالي است كه بانک مرکزی آمریکا صرفاً یک نهاد نظارت پولی و مالی آمریکائی است و مأموریت آن عمدتاً در دو مورد خلاصه میشود. این نهاد وظیفه دارد فقط در سرزمین ایالات متحده آمریکا، نه جای دیگری، با ابزار سیاست پولی بر ثبات قیمت ها نظارت کرده و اشتغال کامل نیروی انسانی را در این سرزمین تشویق کند.
واما، چرا این نهاد که وظایف و مأموریت هایش، بر اساس فلسفه وجودی اش، صرفاً در مرزهای سرزمین ایالات متحده آمریکا محدود میشود، به چنان قدرتی دست یافته که از نظر پولی و مالی، کما بیش بر اقتصاد تمامی کشورهای جهان تسلط دارد؟
بانک مرکزی آمریکا از چه طریق و چه مسیر هایی تسلط و قدرت خود را در زمینه های پولی-مالی و به تبع آن اقتصادی بر جهان اعمال میکند؟
نباید فراموش کرد که پویائی اقتصاد آمریکا نیز سهم بسزائی در مبدل شدن آمریکا به عنوان نخستین و برترین اقتصاد جهان داشته است. بسیاری از کارشناسان مالی جهان بر این موضوع اتفاق نظر دارند که بازار های مالی آمریکا بزرگترین و پیشرو ترین بازارهای مالی جهان هستند.
مقایسه مجموع سرمایه گذاری در سه بورس نیویورک، لندن و توکیو این موضوع را به روشنی نشان می دهد.
سرمایه موجود در بورس نیویورک بالغ بر 14700 میلیارد دلار است که این مبلغ در حدودچهار برابر سرمایه موجود در بورس لندن و توکیو است.
واما نفوذ وتسلط جهانی بانک مرکزی آمریکا به مقیاس بسیاروسیعی به پول ملی آمریکا، یعنی دلار بستگی دارد. همانطور که میدانیم دلار واحد پولی مسلط بر جهان است. هم اکنون بیش از 87 در صد مبادلات پولی جهان با دلار صورت میگیرد. 62 در صد ذخیره ارز در جهان را دلار تشکیل میدهد. بزرگ ترین بانک های جهان همانند بزرگ ترین شرکت های چند ملیتی جهان مبادلات پولی و استقراض های خود را به وسیله دلار انجام میدهند. قیمت گذاری برای اکثریت قریب به اتفاق مواد اولیه جهان از جمله نفت خام با دلار صورت میگیرد.
در واقع، تسلط "دلار" آمریکا بر مبادلات پولی و مالی و اقتصاد جهانی بدون تردید بوده و هیچ واحد پولی در جهان، مانند یورو اروپائی، یوان چین و ین ژاپن در دهه های آینده نمی توانند مشکلات عمده ای را برای تسلط دلار بر بازارهای جهانی ایجاد کنند.
تجمع منابعی که بر شمردیم به بانک مرکزی آمریکا قدرتی فوق العاده میدهند که این نهاد مالی بتواند تسلط و نفوذ خود را براقتصاد جهانی اعمال کند.
بانک مرکزی آمریکا با تعیین نرخ بهره پایه خود میزان و ارزش دلار در گردش در جهان را تعیین می کند. هر چقدر این نرخ پایه پائین باشد، اعتبارات وتسهیلات بانکی با قیمت کمتری در اختیار بنگاه های اقتصادی و مالی قرار میگیرد. نرخ بهره کمتر اعتبارات و تسهیلات موجب میگردد که حجم کل اعتبارات و تسهیلات در گردش افزایش یابد.
نتیجه مستقیم چنین شرایطی افزایش کمی دلار در گردش در اقتصاد جهانی خواهد بود. در همین حال افزایش حجم دلار در گردش، ارزش برابری دلار در برابر سایر ارزهای معتبر جهانی را کاهش میدهد. این ارتباط را در منطقه یورو به روشنی مشاهده میکنیم.
همانطور که میدانیم کاهش نسبی ارزش دلار میتواند صادرات آمریکا را در دیگر مناطق جهان افزایش دهد و بدین وسیله به افزایش روند رشد اقتصادی در آمریکا کمک کند. پر واضح است در چنین شرایطی، صادرات کشورهای طرف تجاری آمریکا به این کشور کاهش میبابد. بانک مرکزی آمریکا در هنگام کاهش ارزش دلار و یا در هنگام افزایش ارزش دلار بر هزاران جایگاه سرمایه گذاری در جهان تأثیر میگذارد.
بنا بر این، میتوان نتیجه گرفت که سیاست های پولی ومالی بانک مرکزی آمریکا، سیاست هایی است جهانی که مرزهای ایالات متحده آمریکا را در می نوردد و آهنگ رشد اقتصادی، افزایش و یا کاهش، را در اقتصاد جهان رقم میزنند.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com