گروه فرهنگ و هنر-محمّدپورغلامی: یکی از محورهای مورد اشارهی رهبر انقلاب در دیدار با اعضای شورایعالی انقلاب فرهنگی، موضوع «تحول درعلوم انسانی» بود که شاید برای بار چندم توسط ایشان تأکید شده است.
به گزارش بولتن نیوز، ایشان در این زمینه خواستهاند تا در گام نخست، مبانی معرفتی و فلسفی تحول در علوم انسانی تدوین و تبیین شود.
واضح است که توجه اپیستمولوژیکال(شناخت شناسانه یا معرفت شناسانه) به موضوع تحول درعلوم انسانی می تواند باعث حل بسياری از ابهامات موجود شده و راه درست و صحيح در اين مسير را برای محققان و انديشمندان هموار سازد. برای این کار، ما چارهای نداريم جز آن كه در ابتدا مشكل خود را از حيث معرفتشناسی حل كنيم و نسبت خود را معرفتهای گوناگون بشری به صورت درست مشخص کنیم. از اين زاويه ميتوانيم «تسامحاً» چهار نوع «معرفت» را كه در زندگی انسان دخيل اند را از يكديگر متمايز سازيم:
معرفتشناسی علمی: كه مبتني بر تجربه، آزمايش و تكرار است. معرفتي است كه امروزه از آن به عنوان رويكرد پوزيتيويستي ياد ميشود و چنانچه پيشتر میدانیم مبناي معرفتي اصلی در مجامع آكادميك و دانشگاههاي كشور محسوب ميشود.
معرفتشناسی فلسفی: كه مبتنی بر استدلالات و استنتاجات عقلی و براهين منطقی است. معرفتشناسی فلسفی تنها ابزار شناخت را «عقل» دانسته و معتقد است بايد كليۀ گزارههای پيرامونی، با ادلّه و براهين عقلی مورد سنجش و پذيرش قرار گيرد. بنابراين هر آنچه كه با عقل و خرد انسان، ناسازگار باشد، علمی نيست و فاقد اعتبار است.
معرفتشناسی فلسفی اگر چه مبنای خود را از يونان و بهطور خاص از نظريات افلاطون و ارسطو اخذ كرده و سپس درطول دوران قرون وسطی و دوران پس از جنبش نوزايی توسط فلاسفهای چون آگوستين، آكويناس، دكارت، كانت، هگل، هايدگر و... بازتوليد شد اما با ورود خود به جهان اسلام در دوران عصر طلايي، موجب تولد و تكثير فلاسفۀ مسلمان شد. بهگونهای كه امروزه ما از رشتهای به نام «فلسفۀ اسلامی» ياد ميكنيم. فلسفۀ اسلامی اگر چه بسياري از گزارههاي خود را از نظريات معلمان اوليه فلسفۀ يونان وام گرفته است اما با تركيب آن با موضوعات و معارف دينی، دست به بازتوليد مكاتب مخصوص به خود زد. امروز ميتوانيم سه مكتب اصلي فلسفهي اسلامي را از يكديگر تفكيك كنيم: مكتب مشاء كه بنيانگذار آن ابوعلي سينا است، مكتب اشراق كه توسط حكيم سهروردي بنا نهاد شد و مكتب حكمت متعاليه كه توسط ملاصدرا تئوريزه شده است.
معرفتشناسی شهودی: كه مبتني بر نگاه شاعرانه و عارفانه و فرامادي به دنيا است. دامنهي معرفتشناسي شهودي بيشتر در حوزهي تمدني شرق است. در جنوب شرق آسيا ميتوان رگههاي چنين نگاهي را در آراء و نظريات افرادي چون كنفسيوس، بودا و هندوئيسم مورد ملاحظه قرار داد. در كشورهاي آمريكاي لاتين نيز چنين نگرهاي را ميتوان در مكاتبي كه امروزه تحت عنوان «عرفان سرخپوستي» ميشناسيم، ملاحظه كرد. در عالم اسلام نيز ميتوان نحلههاي متنوعي از اين انگاره را ديد كه مهمترين و پر بسامدترين آنها را به عنوان رويكردهای«صوفيانه» ميشناسيم. البته معرفتشناسی شهودی در عالی ترين شكل خود نيز در آراء عالمان تشيع كه مبلغ جريان «عرفان اسلامی» هستند جريان دارد.
معرفتشناسی دينی: كه مبتنی بر آموزهها و معارف وحياني است. اين نوع معرفت توسط انبياء و رسولان الهي از جانب خداوند و از طريق «وحي» براي نسل بشر به ميراث رسيده است. اين نوع معرفت از پيامبران اوليه آغاز ميشود و تا پيامبران اولوالعزم ادامه يافته و توسط اين پيامبران كه داراي «كتاب مقدس» به عنوان آموزههاي اصلي دين خود منتشر شده و در زمان پيامبر خاتم(ص) به كاملترين و ايدهآلترين نوع خود درآمده است.
معرفتشناسي ديني اگر چه داراي خصوصيات و شاخصهايي از هركدام از سه معرفت قبلي است، اما در برخی جنبهها نيز «بينش»ها و «روش«های شناخت مخصوص به خود را دارد. معرفتشناسی دينی كه البته منظور از دين، كاملترين اديان يعني دين اسلام و آموزههاي آن است(و بهطور دقيقتر مذهب تشيع)، هم توجه به ابعاد عقلانی و تجربی بشر دارد و هم غافل از ابعاد فرامادی و شهودی و به تعبير قرآن كريم، «غيب» نيست.
از سویی دیگر، می دانيم كه مفهوم «غرب و شرق» بيش از آنكه يك مقوله و مفهوم جغرافيايي باشند، يك «مقولهي معرفتي» يا «جغرافياي معرفتي»اند. يافتن اين دو حوزهي «جغرافيايي معرفتي»، ميتواند راهنمايي براي ديگر حوزههاي معرفتي باشد؛ چرا كه يافتن حوزهي مطالعاتي خود در يك فرآيند مطالعهي مقايسهای، بسياری از حوزههای معرفتی ديگر را نيز بازگشايی تاريخی- معرفتی خواهد كرد.
از اين منظر، ميتوانيم مناطق و كشورهاي جهان را به سه دستهي بزرگ تقسيمبندي كنيم. حوزهي تمدني غرب كه مبتني بر معرفتشناسی علمی و فلسفی است. حوزۀ تمدنی شرق كه مبتنی بر معرفتشناسی شهودی است. و بالاخره حوزۀ تمدنی وحيانی كه ابتناء بر معارف و آموزههای دينی دارد. كشور ما ايران در اين منطقۀ تمدنی قرار دارد و معرفت غالب آن معرفتی منبعث از آموزههای دينی است. ايران كشوری است كه در طول تاريخ خود همواره پيرو معارف دينی بوده است. چه پيش از اسلام كه پيرو اديانی چون زرتشت و مسيحيت و يهوديت بوده است و چه پس از ورود اسلام كه به سرعت به آن گرايش پيدا كرد و بهترين مذهب موجود در اسلام يعني «تشيع» را پذيرفت.
از این حیث، دانشمند و محقق ايراني در طول تاريخ خود با نگاه معرفتشناسانۀ ديني دست به توليد علم و نظريهپردازی زده است. هدف انديشمند و عالم ايرانی در مرتبۀ اول شناخت«هستی» بوده است. يعني دقيقاً امری بر خلاف انديشمند غربی. انديشمند غربی نه به دنبال«هستی شناسی» كه دنبال «هستشناسی» بوده است. او ميخواست پرده از علتها و قوانين هرآنچه «هست» بردارد تا با كشف قوانين و قواعد موجود در ذات پديدهها، زندگي خود را بهبود بخشد. اما عالم ايراني كه نگاهي كلنگر به علم داشت، به دنبال شناخت «هستی» بود به منظور آنكه بتواند «سعادت» و زندگي دو دنياي خود را تأمين كند.
البته نگاه دانشمند ايراني اگر چه مبتني بر معرفتشناسي ديني بوده است اما هيچگاه از ساير معرفتها نيز غافل نشده است. چنانچه همانطور كه بيان شد، اساسا دين معرفتهای ديگر بشری را رد نكرده، بلكه آن را كامل كرده است. به همين علت است كه در ايران شاهد ظهور انديشمندان و عالمان بزرگی در همۀ زمينههای علمی، فلسفی، عرفانی و دينی بودهايم.
از اين زاويه، ايران، هم معناگرايی شرق را در خود دارد و هم زبانگرايي غرب را. ايران توانسته فرآيند توليد معنا در نشانه را به ظهور برساند و با ايجاد حلقۀ اتصال ميان شرق و غرب، ضمن ترسيم صلح جهانی، تاريخ خود را براي بازتوليد چارچوبهای نظري آن شكل دهد. كافي است بر توليد انبوه آثار علمی، ادبی، اخلاقی، فلسفی، عرفانی، در ايران گذشته توجه شود.(ابراهيم فياض. توليد علم و علوم انساني، مشهد: نشر سپيدهباوران، 1389، ص 40)
پس چارۀ كار آن است كه دانشگاههای ما به اصل و ريشههای تمدنی خودبازگردند. بدين معنا كه بر تمامي وجوه معرفتي انسان توجه كنند و از جزميتگرايی علمی و اكتفای صرف به يك نوع معرفت يعنی معرفتشناسی علمی خارج شوند.
بدون شك اگر نگاه ذوابعاد و چندجانبه به مسأله فرآيندعلمی داشته باشيم آن گاه است كه می توانيم شاهد تحول در علوم بهخصوص علوم انسانی و اجتماعی باشیم.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
عمل به سخنان حکیمانه رهبر فرزانه انقلاب ، این کشور را از همه مسائل ضد فرهنگ کشور مصون می دارد .
هدیه به کسی میشود که توسط مردم انتخاب شود